عابدین سالاری اسکر، سردبیر هفتهنامه «طهران شهر»: میگویند ۱۰۰ روز، زمان کافی برای قضاوت در خصوص عملکرد «نجفی» شهردار تهران نیست. این حرف به یک معنا، میتواند درست باشد، اما فلسفهای که در دنیا برای ارائه گزارشهای صدروزه گفته میشود، این است که: «صد روز علامت و نشانهای از آینده است!» (البته ما نیز، در فرهنگ خودمان ضربالمثلی با این مضمون داریم: «سالی که نکوست از بهارش پیداست») بدین معنا که؛ رویکردها، نگاهها و سمتوسوی چهارساله هر مدیری را میتوان از روی برنامه ۱۰۰ روز اول او تخمین نسبی زد. علاوه بر این، از آنجائی که بخشِ عمدهِ مدیران ارشد و معاونین معمولاً در این صد روز منصوب میشوند، میتوان بر اساس این انتخابها، نسبت به اینکه در آینده چه اتفاقی میافتد، گمانهزنی کرد. با این پیشفرض، مجموعه آنچه «نجفی» شهردار تهران در این صد روز گفته و یا انجام داده را مورد تحلیل و واکاوی قرار میدهم. البته باید پذیرفت که برای ارائه تصویر کاملی از عملکرد وی، ضرورت دارد دلایل و فرایندی که نهایتاً ایشان به شورای شهر تهران بهعنوان شهردار داده شد، موردبررسی قرار گیرد. فعلاً در این نوشتار به آن نمیپردازم و در یادداشت جداگانه بهزودی آن را برای افکار عمومی روشن خواهم کرد.
۱-انتصابات :
«توصیه پذیر نیستم، یعنی حتماً باید افراد را بر اساس معیارهای خودم تجزیهوتحلیل کنم و توانایی آنها را بسنجم، اینکه بگویند فلانی را بگذار فلان جا، قبول نمیکنم» عبارت فوق، بخش از سخنانِ شهردار تهران در زمان رأیگیری از شورا، در خصوص معیارهای انتخاب مدیرانش بود. حال، مسئله این است که آنچه در حوزه انتصابات مدیران رخداده عملاً چگونه بوده است؟ یعنی درواقع، از فرایندِ انتصابات میتوان معیارهای آقای شهردار را کشف کرد.
بنده، یک تحقیقِ گسترده و میدانی در خصوص همه انتصابات وی، از کانالهای متعددی انجام دادم. در ابتدا، به دنبال این بودم که بدانم انتصابهای وی از چه مدلی پیروی میکند. آیا از مدل انتخاب ِ سیاسی (انتخاب اصولگرا یا اصلاحطلب) پیروی میکند؟ آیا از مدلِ مبتنی بر شایستهسالاری و توانای فنی و فنی در حوزه شهری (تکنوکرات بودن) پیروی میکند و یا …
مدلهای تئوریکِ مدیریتی را نیز بررسی کردم که نسبتِ بین انتخابهای وی با آن تئوریها را نیز بیابم! هیچکدام از مدلهای فوق را منطبق بر انتصابهای وی نیافتم. برای اینکه مسئله را روشنتر سازم بهصورت جزئی و مصداقی به انتصابات میپردازم.
۱-۱: معاونین شهردار تهران :
معاون حوزه عمرانی ایشان، علیرغم داشتن تجربه در بالاترین سطح شهرسازی و معماری کشور، حتی یک روز تجربه و دانش در حوزه کار عمرانی ندارد (گرچه در حال حاضر، شهرداری تهران پولی ندارد که پروژهای را تعریف و یا تکمیل کند). معاون حوزه منابع انسانی ایشان نیز فردی تئوریک و دانشگاهی است که تا به امروز حداکثر دو تا کار ویژه اصلی برای شهر تهران داشته است؛ یکی ایجاد تنش مداوم به مجموعه نیروی انسانی شهرداری به دلیل نداشتن تجربه! و دوم، انتصاب چندین تن از رفقای سیاسی و قدیمی خود به سمتهای جانشین، مدیر انتصابات، مدیرعامل و عضو هیئتمدیره یک شرکت.
معاونِ حوزه معماری و شهرسازی ایشان نیز فردی است که علیرغم داشتن برخی تجارب در حوزه میراثی، کمترین تسلط را بر حوزه گستره و پیچیده معماری و شهرسازی تهران داشته و به دلیل همین عدم تسلط، عملاً ناگریز است همه مدیران قبلی این حوزه را نگهداشته تا بتواند فعلاً شرایط را سرپا نگه دارد.
معاونِ حملونقل و ترافیک وی نیز دارای تجارب در حوزههای غیرشهری است و اساساً فاقد نگاه و برنامه ترافیکی برای کلانشهر تهران است.
معاونِ اقتصادی ایشان (بهصورت ضمنی گفته میشود نفر دوم سیستم است) که تجربه در حد معاونت اداره مشارکتها در مدیریت قبلی در کارنامه خود دارد، اساساً توان و پتانسیل تسلط و جمعبندی مسائل و مشکلات پیچیده مالی و اقتصادی شهر تهران را ندارد. به همین دلیل، عمده مدیران ارشد قبلی در حوزه وی، سر جای خود هستند و صرفاً دو، سه انتصاب که حساسیتهایی روی آن بخشها ایجادشده بود، تغییر داده است.
معاونِ امورِ مناطق وی (جز کسانی است که تجربه کار در شهرداری را دارد) که باید نقش هماهنگکننده و رهبری شهرداران مناطق را ایفا نماید، عملاً کارکردی در حد برگزاری مراسم تودیع و معارفه شهرداران مناطق پیداکرده است.
معاونِ فرهنگی اجتماعی ایشان نیز زمانی وزیر فرهنگ در همین دولت بوده است، اخیراً زمزمههایی مبنی بر رفتن به کمیته ملی المپیک در خصوص وی شنیدهشده است، خود را در قامتی بزرگتر از شهردار تهران میداند؛ یعنی درواقع، از این زاویه شبیه شهردار تهران فکر میکند (بهزودی در خصوص نقش و کارکردِ چهرههایی که توسط خودشان! «شخصیت ملی» نام گرفتهاند که درواقع شامل افرادی میشود که ابتدای انقلاب با سنین ۲۰ سالگی وارد سطوح بالای قدرت شده و در همه ادوار بعدی در مناصب مختلف حضور داشتهاند و آنچه امروز در ایران داریم (چه خوب و چه بد) محصولِ عملکرد مشعشع اینهاست و ظاهراً به دلیل چسبندگی بالای قدرت احتمالاً تا زمانِ حیات بنا دارند که جامعه را از فیض وجود خود بهرهمند سازند، خواهم نوشت).
کارکردها و جایگاه معاون برنامهریزی هم در ساختار شهرداری تهران بیشتر به یک شوخی بامزه شبیه است!
همانگونه که در بالا آمد به جزء، معاون خدمات شهری (که معلوم نیست تا انتها بماند) فقط دو نفر از معاونتهای وی سابقه تجربه و کار در محیط شهرداری را در کارنامه خود دارد (البته یکی از این دو نفر در سطح مدیریت درجه ۲ و ۳ سیستم قبلی سابقه مدیریتی دارد)
همانگونه که گفته شد میشود، دلیل انتخاب این چهرههای درخشان تجربه و تخصص مرتبط با حوزه کاری در محیط شهرداری نبوده است. به دنبالِ یافتنِ معیارهای آقای شهردار در این باب تحقیق مفصل انجام دادم و دیدم که همهِ افرادِ فوق صرفنظر از تفاوتهایی که دارند، دارای دو مؤلفه مشترک هستند؛ یکی اینکه تعدادی از اینها سابقه رفاقت با آقای شهردار را داشته و برخی از آنها نیز، بازماندگان از کابینه دولت هستند.
خلاصه کلام، مدل انتصاب معاونین: «انتخاب رفقای عمدتاً بازنشسته و دوستان سیاسی از دولت!»
۱-۲مدیران مناطق: بررسیِ دقیقِ اسامی و سوابقِ شهرداران مناطق نشان میدهد که آنها نیز ترکیبی از چند حالت زیر هستند: یا مدیرانِ درجهِ دوم و سوم مدیریت قبلی (قالیباف) هستند یا شهرداران مربوط به مدیریت دو دهه قبل شهر تهران (دوره کرباسچی) بوده و البته یکی، دو نفر هم سفارش شده توسط رهبران جریان اصلاحات میباشند. چند مدیر منطقه شهرداری نیز تغییر نکردهاند.
۱-۳مدیران ارشد: بخشِ عمده مدیران ارشد همچنان دستنخورده سر جای خود هستند، تعدادی از آنها نیز تغییریافته است که انتخاب آنها بر اساس فرمول مشخصی نیست!
برخی از آنها، بهقصد علامت و سیگنال مثبتِ آقای شهردار به جریان اصولگرا و بخشی به جریان اصلاحطلب انتخابشدهاند (مدیرعامل سازمان اطلاعات و فنآوری، مدیرعامل اراضی عباسآباد و …). معاونین نیز، در سطح مدیران خود بر اساس یک ترکیب سه وجهی عمل کردهاند؛ تعدادی از معاونین که تسلطی بر حوزه خود ندارند (اکثریت آنها) ناگریزند مدیران قبلی را نگهدارند. برخی از انتصابها را _ با دستور شهردار تهران بوده_ انجام دادهاند و مابقی انتصاباتِ آنها بر اساس معیار «تعلق به تیم یا باند خود» داشتن، انجامشده است. یعنی آدمها و دوستان خود را آوردهاند!
البته ذکر این نکته ضرورت دارد در سطحِ انتخابهای معاونین و شهرداران مناطق برخی اعضای شورا توصیههایی داشتهاند؛ از آنجائی که اکثریت اعضای شورا در جریانِ انتخاب معاونین شهردار تهران و مدیران شهرداری مناطق توسط «نجفی» اساساً به بازی گرفته نشدند، درنتیجه برای پاسخگویی به سیل مطالبات حزبی پشتِ سرخود در سطح دوم و سوم (انتخابهای در اختیار معاونین شهردار یا شهرداران مناطق) ناگریز به توصیه و سفارش برای جابجایی یا انتصاب مدیران شدهاند (در یادداشت مفصل و جداگانهای به نقش شورا در موضوع انتصابات میپردازم)
خلاصه این بخش:
الف: مدلِ انتصاباتِ «نجفی» نه بر اساس شایستگی و کارآمدی، بلکه بر اساس قرار گرفتن در منظومهِ شناخت فردی و سابقه رفاقت و دوستی و همکاری با وی و یا توصیهشده از طرف دولت است.
ب: انتصابها در سایر سطوح بر اساس معیار «هم تیم بودن» (لفظ بهداشتی آن) یا «هم باند بودن» (لفظ غیربهداشتی) آن بوده است.
ازاینرو، مدل چینشِ آدمها در سیستم وی مانند دوره «قالیباف» است با دو تفاوت اساسی؛ تفاوت اول اینکه، از آنجائی که «قالیباف» فرد مقتدری بود، همهِ تیمهای همهِ افراد و مدیران منصوب، در زمین «قالیباف» بازی میکردند و دستورات وی تا پایین سیستم جاری و ساری میشد. دوم اینکه، «قالیباف» علاوه بر آنکه، در بسیاری از موارد حضور میدانی و عملی داشت، «نفر دوم» قدرتمندی نیز در شهرداری در کنار خود داشت. این در حالی است که «نجفی» عملاً در میدانهای عملی مهم حضور فیزیکی نداشته و کابینه وی نیز بهصورت مجمعالجزایر پراکندهای است که درنتیجه آن، شهردار ناگریز است از مدیر روابط عمومی خود (آنهم به دلیل اعتماد، نه کارآمدی) در بسیاری از موارد استفاده کند.
ج: کابینهِ فوق نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا! و نه با معیارها، پیشنیازها و ملزومات اداره شهر تهران تطابق دارد.
د: خروجیِ این کابینه در عمل در مواجه با مسائل و مشکلات عدیده و پیچیده شهر تهران چیزی نخواهد بود و زمان این موضوع را نشان خواهد داد.
۲- رابطه با دولت:
فضایی که در ۱۴ سال گذشته، بین دولتها و شهرداری تهران براثر جدال سیاسی دامنهدار وجود داشت، عملاً باعث شده بود که بخشی از افکار عمومی این ذهنیت را پیدا کنند که اگر دولت و شهرداری به لحاظ سیاسی همسو باشند، بخشِ عمدهای از مسائل شهر تهران حلوفصل خواهد شد. دقیقاً بر اساس همین ذهنیت، «نجفی» توانست یکی از ملاکهای موردنظر اعضای شورا در مسئله انتخاب شهردار تهران را بهصورت انحصاری در اختیار خود گیرد. «نجفی» در زمان بررسی کاندیداها به روی این مزیت نسبی خود مانور فراوان داد، بهنحویکه یکی از دلایل اصلی انتخاب وی، همین مسئله بود. حال نکته و سؤال اساسی این است که همسویی دولت با شهرداری تا به امروز به نفع مردم و شهر تهران بوده است یا خیر؟
برای قضاوت در خصوص این معادله، ابتدا باید تعریف درستی از انتظارات، جایگاه و وظایف دو طرف ارائه کرد. موضوعاتی چون: «افزایش سهم و یا درواقع پرداخت سهم واقعی شهر تهران از محل مالیات بر ارزشافزوده بهعنوان مهمترین بخش درآمدِ پایدارِ شهرداری»، «پرداخت سهم دولت در هزینه ساخت و اداره مترو»، «پرداخت سهم دولت در هزینه اتوبوسرانی و تاکسیرانی»، «واگذاری بخشی از اختیارات دستگاههای خدمات رسان دولت به مدیریت شهری جهت حرکت به سمت مدیریت واحد شهری»، «تقبل پرداختِ سهم هزینههای ناشی از پایتخت بودنِ شهر تهران توسط دولت»، «حلوفصل یکسری از پروندهها و معضلات چالشی؛ مانند اراضی آزادشده ناشی از زیرزمینی شدن خطوط راهآهن در منطقه ۱۷ و ۱۸ به نفع مردم محروم این مناطق بعد از چندین سال بلاتکلیفی» و دهها مورد دیگر؛ عناوینی است که اگر دولت در جهت عملیاتی و محقق کردن آنها گام بردارد، آنگاه میتوان همسویی دولت و شهرداری را به نفع مردم شهر تهران دانست؛ اما آنچه تا امروز عملاً اتفاق افتاده است به گونه دیگری است. تا به امروز «نجفی» با کارتِ دولت و همسویی سیاسی با آن در جلسات هیئت دولت حاضرشده، تعدادی از رفقای بازنشسته خود و مدیران دولتی را به شهرداری آورده و بالاترین پستهای شهرداری را به آنها داده است. این بدین معناست که شهر تهران نیز از رهاورد این همسویی عملاً تا به امروز عایدی نداشته است و اتفاقاً در حال تبدیلشدن به حیات خلوت مدیران ناکارآمد دولتی شده است. تنها موردی که میتوان بهعنوان دستاورد برای شهر تهران به آن اشاره کرد، «واگذاری مدیریت پارک پردیسان به شهرداری» بوده است؛ البته به نظر حقیر این موضوع زمانی میتوانست اصولی باشد که یا مالکیت آن به شهرداری واگذار میشد یا آنکه بهصورت اجاره ۹۹ ساله به شهرداری داده میشد.
حتی، اخیراً شهردار تهران در مصاحبهای گفتند: «در برخی خواستههایمان مانند قانون ارزشافزوده در دولت زورمان نرسید و امیدوارم در مجلس جبران شود».
این اعتراف، بدین معناست که آنچه بهعنوان میوهِ همراهی دولت و شهرداری بروی آن تبلیغ میشود، عملاً خیالی بیش نبوده است.
۳-رابطه با شورا: به هر دلیلی! دستانِ اعضای شورایِ پنجم بالا رفته است که «نجفی» شهردار تهران شده است. از طرفی، لوایح شهرداری باید به تصویب شورا برسد. اداره شهر و شهرداری نیز فقط با همراهی و نظارت شورا امکانپذیر است؛ بنابراین، همدلی و همراهی در عین ایفای وظایف و نقشها، بین شورا و شهرداری ضروری است. بررسی کارنامه «نجفی» در ۱۰۰ روز اخیر نشان میدهد که نگاه وی به شورا به گونه است که در فضای رسمی و عمومی سعی میکند بهگونهای خود را نشان داده، اما در جلسات غیرعلنی (هماندیشی با اعضاء) به گونهی دیگری برخورد میکند. بر اساس، آنچه من از تعداد زیادی از اعضاء شنیدهام، شهردار، اساساً شورا را در حد و اندازه خود نمیداند و به تعبیر یکی از اعضاء: «وی به شورا و شهر تهران افتخار داده است که پذیرفته شهردار شود».
این ذهنیت و نگاه از بالا به پایین به شورا، عملاً سبب شکل گرفتن یک جنگ پنهان و غیررسمی با شورا شده است، اما شورا به دلیلِ مصلحت سنجی سیاسی، عملاً در فضای عمومی و رسانهای مخالفت چندانی با وی نکرده است. البته تا امروز، شهردار تهران لایحه خاصی (بهجز چند مورد) به شورا ارسال نکرده است که میزان موافقت و مخالفت شورا بر اساس آنها سنجیده شود. ازاینرو، در این بخش کارنامه «نجفی» غیرقابلقبول است.
۴-بخشنامههای موسوم به بخشنامه «ضد فساد»: اگر امروز از شهردار تهران این سؤال پرسیده شود که مهمترین دستاوردت در این مدت چه بوده است؟ احتمالاً به این دو بخشنامه در حوزه معماری و شهرسازی اشاره خواهد کرد. بنده در همان زمانِ صدور این بخشنامهها یادداشت مفصلی بهصورت فنی نوشتم و ابعاد آنها را تشریح کردم. امروز، بعد از گذشت چند ماه معلوم شده است که کارکرد اصلی این بخشنامهها توقف جریان درآمدی به شهرداری و بلاتکلیفی برخی از مردم بوده است. البته نباید منکر این شد که در سطوحی و برای برخی افراد خاص امکان فساد از بین رفته است، اما به نظر میرسد، عملاً در فرایند تهاتر «کارگزار» حذفشده است و «سازمان املاک شهرداری» این کار را برعهدهگرفته است. حتی شنیدهشده است که در همین سازوکار جدید نیز، برخی امور مانند سابق امکان انجام و پیگیری دارد (برای افراد با روابط خاص). البته، تصور من این است که با این روند درآمدی در شهرداری، احتمالاً در آینده نزدیک ناگزیر از عدول از این بخشنامهها خواهند شد، گرچه اخیراً اصلاحیهای در این خصوص صادر و به مناطق ابلاغ نمودهاند. در یک نگاه منصفانه، بخشهایی از این اقدام قابلیت دفاع دارد.
۵-لوایح ارسالی به شورا: یکی از معیارهایِ قضاوت راجع به عملکرد هر شهرداری، کیفیت و کمیت لوایح ارسالی برای شورا جهت تصویب است. در طی این مدت شهرداری سه لایحه به شورا ارسال کرده است.
۱-۵: لایحه کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه که درواقع این لایحه نیز بعد از طرح الزام شورا به شهرداری، تهیه و ارسال شد.
۲-۵: لایحه درخواست معرفی دو عضو شورا جهت کمیته سرمایهگذاری شهر تهران که شورا به این لایحه رأی مثبت نداد.
۳-۵: لایحه دوفوریتی «بخشودگی و تقسیط بدهی واحدهای تجاری و اداری که اقدام به تثبیت (بخوانید خلاف پروانه ساخت و مقررات طرح تفصیلی) تا سقف ۳۵ درصد (بخشودگی) و جایزه خوشحسابی»
در خصوص این لایحه چندین نکته قابلتوجه است:
الف_ شأن و جایگاه شهرداری و شورای مردم شهر، حفاظت از اموال مردم و شهر است. فرض کنید که فردی در محدوده «میرداماد» ملک خود را به کاربری تجاری تثبیت کرده است. اگر هر متر این تثبیت ۴ میلیون تومان عوارض داشته باشد، معادل یکمیلیون و چهارصد هزار تومان آن بر اساس این پیشنهاد بخشیده میشود. حال اگر میزان متراژهای این سری املاک را در این عدد ضرب کنید به یک عدد میلیاردی خواهید رسید. یا مثلاً قیمت عوارض اداری در منطقه ۳ متری حدود ۲ میلیون تومان است (تبدیل مسکونی به اداری و تثبیت آن) که ۳۵ درصد آن معادل ۷۰۰ هزار تومان میشود. استدلال شهرداری در ظاهر این است که شهرداری زودتر به نقدینگی میرسد و کمبود نقدینگی موجود را جبران میکند. اگر این استدلال را بپذیریم، باید بر اساس یک معیار اقتصادی عادلانه همراه باشد. اگر نرخ سود بانکی و یا حتی نرخ مصوبه قبلی شورا (۲۳ درصد) ملاک قرار گیرد، بازهم با عدد ۳۵ درصد، فاصله ۱۲ درصدی دارد؟! چه کسی این حق را به شورا و شهرداری داده است که بدون بحث، بررسی استدلال موافق و مخالف و لحاظ منافع مردم و شهر این ۱۲ درصد اضافی را بذل و بخشش نماید.
ب- مگر شهرداری با تبلیغات فراوان بحث «تثبیتها» در دوره قبلی مدیریت شهرداری را به چالش نکشید و آن را یکی از مبادی فساد درگذشته ندانست؟ آیا این لایحه و بخشودگی تثبیتها «چراغ سبز نشان دادن» به گسترش تثبیتها و خلاف در شهر نیست؟
ج-بررسی آمار و ارقام نشان میدهد که بیشترین سود را از این لایحه، برخی گروههای خاص خواهند برد، درحالیکه توده مردم و شهر بازنده اصلی این مصوبه خواهند بود.
لایحه فوق جدیترین و درعینحال خطرناکترین لایحهای (چون میزانِ بذل و بخشش از جیبِ مردم درنتیجه این لایحه میلیاردها تومان میشد) بود که توسط معاونت اقتصادی شهرداری برای نجفی آمادهشده بود و وی آن را به شورا ارسال کرد. خوشبختانه با آگاهسازی که توسط مطبوعات و رسانهها صورت پذیرفت، شورا این لایحه را رد کرد.
در جمعبندی نهایی در این بخش، نمیتوان نمره بالایی به «نجفی» داد.
۶- بافت فرسوده: آقای شهردار در مهرماه اعلام کرد: «برای حل مسئله بافت فرسوده با کمک وزارت مسکن و شهرسازی طرح جدیدی آماده کردهایم»، بعداً در مصاحبهای مجدداً گفت: «طرح پلاک به پلاک طرح مناسبی نیست و طرح محله به محله را دنبال خواهد کرد». دریکی از جلساتِ شورا، معاون وی از این طرح رمزگشایی کرد. ظاهراً مبنای اصلی این طرح (بازسازی «محله به محله» بهجای «پلاک به پلاک»)، وعده و قولِ یکی از مقامات عالیرتبه دولتی است. آگاهان حوزه اقتصاد که از وضعیت بودجه عمرانی دولت خبر دارند، بهخوبی میدانند که چشمانداز روشنی در این زمینه وجود ندارد!
همین آقای معاون چند جلسه بعد در شورا گفت: «در صورت ادامه تأمین منابع مالی به روال کنونی، ظرف ۲۰ سال مسئله بافت فرسوده در تهران حل خواهد شد» قابلتوجه بود. این عبارت، بدین معناست که با توجه به فرسودهشدن ساختمانهای جدید در طی ۲۰ سال آینده (متوسط عمر مفید ساختمان در ایران)، عملاً تهران تا پایان تاریخ، مسئله بافت فرسوده آن حل نخواهد شد.
به باور بسیاری از کارشناسان این حوزه، طرح «محله به محله» شکست خواهد خورد، اما در حال حاضر، بدون قضاوت قطعی راجع به آن، میتوان آن را «وعده» آقای شهردار بهحساب آورد.
۷-روش تأمین مالی مترو: یکی از شعارهای شهردار تهران موضوع تأمین مالی مناسب و باکیفیت برای پروژههای شهری، مخصوصاً مترو بوده است. نحویِ تأمین مالی که توسط مدیریت قبلی پیگیری و انجام میشد، عملاً موردانتقاد و نکوهش این تیم جدید بوده است. انتظار میرفت در این بخش، شاهد ابتکارات جدیدی در حوزه جذب سرمایه و تأمین مالی باشیم، اما یکی از معاونین آقای شهردار خواسته یا ناخواسته، دریکی از جلسات شورا گفت: «برای تجهیز خط ۷ مترو، زمینی را به بانک شهر واگذار کردهایم.»
به نظر میرسد، تیم جدید، علیرغم همه ادعاها و شعارها ناگزیر است به دلیل کمبود منابع درآمدی، همان روشهای سابق که عبارت از «فروش زمین و آسمان شهر است» است، ادامه حیات دهد. گرچه بر این مسئله خردهای نمیتوان گرفت، اما این نحوه از عملکرد (طرح شعارهای شیک!) را بهنوعی بازی با افکار عمومی میتوان تلقی کرد.
۸-واقعیت این است که شهرداری تهران حجم بالایی بدهی دارد و عمق مسائل و مشکلات آن پیچیده و متنوع است. در موضوعِ درآمدهای پایدار، تیم کنونی روی کمک دولت محاسبه کرده و نسبت به کمک دولت خوشبینی بالایی داشتند که با تصویب بودجه سال ۹۷ در دولت، عملاً آرزوهای خود را بربادرفته میبینند.
راه دیگر کسب ِدرآمدهای پایدار نیز بهنوعی متضمن فشار آوردن به مردم است که این نیز، نه به مصلحت است و نه امکان عملی دارد. ازاینرو شهرداری ناگزیر است تا اطلاع ثانوی به همین روش کنونی ادامه دهد.
۹- شهردار تهران در طی این مدت یکسری وعدهها نیز داده است که عملاً محقق نشدهاند. در زیر بخشی از آنها میآید:
۹-۱: ارائه اطلاعات املاک نجومی به افکار عمومی
۹-۲: قرار دادن اطلاعات قراردادهای بالای یک میلیارد تومان بر روی سایت شهرداری تا پایان آذرماه!
۹-۳: وعده اصلاح طرح «برج باغ»
۹-۴: راهاندازی باشگاه مشاوران
۹-۵: ارائه طرح «محله محوری» برای واگذاری امور محله به مردم
۱۰- نسبت و نوع مواجهه با رسانهها و منتقدین: بدون شک در ابر شهر تهران باید وجود و اثرگذاری مخالفین و منتقدین را برای اعتلا و توسعه شهر به رسمیت شناخت. به نظر میرسد که تیم رسانهای، روابط عمومی و حتی شخص شهردار تهران، دقیقاً همان روشهایی را اتخاذ میکنند که مدیریت سابق شهرداری تهران در مواجهه با رسانهها و مخالفین داشت. آن تجربه، اکنون پیش روی ماست و نتیجه آن معلوم شده است! شهردار تهران مدتی قبل با تبلیغات فراوان، موضوعِ پس گرفتن شکایات شهرداری در دوره «قالیباف» را بهعنوان نشانه و علامتی از برخورد مناسب و دموکرات منشانه با رسانهها و مخالفین تبلیغ کرد. واقعیت این است که بخشیدن مخالفین و منتقدین «قالیباف» که همان دوستان خودشان میشوند، هنر نیست. هنر این است که فضا و امکان حضور و بروز همه رسانهها با تفکرات و سلایق مختلف توسط شهرداری به رسمیت شناخته شود. پذیرشِ منتقدینِ خود هنر و شایسته تبلیغ و تمجید است. در این حوزه، نشانههای خوبی به چشم نمیخورد.
۱۱- نجفی در زمان ارائه برنامه خود برای تصدی شهرداری تهران گفت : «مدیر خوب این است که استراتژی و مدیریت خوب داشته باشد، اینکه از صبح تا شب بیاید، اما راندمان کاری زیر پنجاهدرصد باشد درست نیست. آیا بیل گیتس و مدیران موفق مدیریت موفق داشتند یا از صبح تا شب سرکارند؟»
امروزه، بهراحتی میتوان از این سخنانِ بیل گیتسِ تهران رمزگشایی کرد. احتمالاً راندمان بالای کاری ایشان توجیه مناسبی برای عدم حضور در موضوعات میدانی و عملیاتی شهر تهران (مانند زلزله اخیر و…) است!
بنده بر این باورم که فرایند انتخاب شهردار تهران از ابتدا توسط شورا فرایند صحیح و درستی نبوده، اما بههرحال هرچه بوده، بر تهران تحمیلشده است. اکنون وظیفه شوراست که کارنامهِ «نجفی» را ارزیابی، داوری و بازخوانی مجدد نماید. چراکه گاهی زود، دیر میشود!
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”http://tehranshahrweekly.com/Farsi/index.php?pages=newsShow&id=63″]هفتهنامه طهرانشهر[/button]