در انتظار واینستینیزه شدن چه زمان موعد شکایت علیه تعرض جنسی در معماری فرا می‌رسد؟

نویسنده: آرون بتسکی؛ نویسنده و منتقد. معاون مدرسه معماری تالیسن
مترجم: زهرا بادامچی؛ دانشجوی مطالعات معماری دانشگاه تهران


«نظر شما درباره‌ی لویی کان چیست؟» این سوال یکی از شاگردانم در هفته‌ی گذشته بود. با مزاح پاسخ دادم: «خب، به نظرم او خدا بود» و شروع به پرداختن به موضوع  بعدی کردم. او گفت: «اما به نظر می‌رسد که لاشی هم بود، نبود؟». من روی برگرداندم، نگاهش کردم و حرفی برای گفتن نداشتم. برای سال‌ها تصور ما از کان عارفی درک‌نشده بود که در تنهایی و ناشناختگی با لباس چروکش در سرویس بهداشتی ایستگاه پنسلوانیا درگذشت، در کنار اینکه او بعضی از زیباترین و اثرگذارترین یادگارهای قرن بیستم را طراحی کرده بود. تنها پس از مرگش برای عموم آشکار شد که اوشدیداَ دخترباز بود و افسون عجیب و غریب و جایگاهش را برای زنان بسیار جذاب و موثر یافته بود. کان همچنین پدر چندین فرزند خارج از قاعده‌ی تاهل بود. بعد از انتشار فیلم معمار من، به کارگردانی ناتالی کان در سال ۲۰۰۳، شناخت اکثریت از او به جای شاهکارهایش معطوف به رفتار حریصانه‌اش نسبت به زنان شد.

این مواجهه باعث شد به این فکر بیفتم که ما در مورد برخی ازپیشگامان معماران مرد معاصر که امروز دنیای معماری  را زیر سلطه دارند، چه تصوری خواهیم داشت. بسیاری از آنها با دانشجویانشان سر و سری داشته‌اند، تعداد کمی از آنها با دانشجوهایشان ازدواج کردند و تعداد بیشترشان به علت سو استفاده از زن‌ها درهر فرصتی پیش‌آمده شناخته شده بودند. یکی از موارد شایع شده این بود که معماری از عریان کردن خود در برابر همکاران زن بدون هیچ نتیجه‌ی آشکاری، لذت می‌برد.

اخیرا، مارگارت کرافورد[۲]، استاد تاریخ معماری در دانشگاه برکلیِ کالیفرنیا، در فیس بوک مطلبی مبنی بر این موضوع منتشر کرده است که استاد راهنمایش در همان دانشگاه پیشینه‌ای طولانی در تعرض جنسی دارد. در حال حاضر بسیاری از زنان علنا اعتراض خود را درباره‌ی عیاشی‌های اخیری که در هالیوود و واشنگتن، وستمینستر ابی[۳] و در کل جهان اتفاق افتاده است، اعلام می‌کنند. چه زمان موعد آن فرا می‌رسد که اکثر زنان پا پیش بگذارند و آنچه را که در طول فعالیت معماری‌شان متحمل شده‌اند روایت کنند؟ و زمانی که این اتفاق بیفتد آیا در نگرش ما به عملکرد خطاکاران تغییری ایجاد خواهد شد؟

پاسخ سوال اول را نمی‌دانم و جوابگویی به سوال دوم نیز دشوار است. در دنیای ایده‌آل باید بتوانیم عمل را از زن یا مرد فاعل مجزا کنیم. اما در دنیای واقعی ،تب ‌و تاب «سازنده‌ی نابغه» ، شیوه‌ی تولید و دریافت هر اثر هنری را کاملا تعریف می‌کند و نادیده گرفتن عامل تولید هنر در هنگام مواجهه با اثر هنری ممکن نیست. به علاوه، رفتار ناموجه مردان در مدت‌های طولانی به آنها اجازه داده است تا بدون هیچ گونه ناراحتی ساخت و ساز کنند درحالیکه خود مانعی برای حرفه‌ی زنان هستند.

 بالغ بر بیست سال پیش درکتابم با عنوان «ساختن جنسیت[۴]» ( ویلیام مورو و همکاران، ۱۹۹۵)  سعی کردم به این مسئله اشاره کنم که ارزش‌های جهان معماری کاملا با مفاهیم مردانه پیوند خورده است. تحسین [مفاهیم] «عظیم»، «تنومند» و «بلند» و سرکوب ارزش‌های مهمی مثل تن‌آسایی و کامجویی در پیوستگی با تسلط پایسته‌ی مردان بر جهان معماری قرار دارد. بسیاری از معماران مرد، دنیا را به هیبت [زنی] طاق‌باز می‌بینند که به انتظارنعوظ خلاقانه‌‌ی آن‌هاست تا از آن آبستن شود.

به صورت عملی، از کمبود الگو گرفته تا موقعیت‌های شغلی که پاسخ‌گوی نیازهای زنان در زمینه‌هایی از قبیل انعطاف‌پذیری و امنیت باشد، در کنار تعصب عمیق پذیرفته شده‌ی مردانه، رسیدن به موفقیت در این حرفه را برای زنان دشوار می‌کند. با وجود اینکه زنان نیمی از فارغ‌التحصیلان معماری را تشکیل می‌دهند، درصد زنان شاغل در طول زمان کاهش می‌یابد. بخشی از دلیل این دشواری، تداوم چنین فرهنگی است که در آن حداقل تاکنون معماران و اساتید مرد با خود می‌پندارند که می‌توانند هر نوع سر و سری با همکاران و دانشجویان زن خود داشته باشند، فرهنگی که احتمالاً ادامه‌دار هم خواهد بود.

اکنون آیا من با دید متفاوتی به معماری لویی کان نگاه می‌کنم؟ آیا اکنون در قیاس با زمانی که برای اولین بار موسسه سالک و کتابخانه اکستر را دیدم، یا وقتی که به عنوان نگهبان در مرکز هنری انگلستان مشغول بودم تا بتوانم در طول روز داخل آن ساختمان باشم، آن ساختمان را متفاوت تصور می‌کنم؟ تمایل دارم که بگویم بله، اما تعصب مردانه به جان نشسته است و آنچه که بیشتر از همه درباره‌ی معماری می‌پسندم با کارهای لویی کان پیوند دارد که نمی‌توانم از دوست داشتن طرح‌هایش دست بکشم. هنوزترجیح می‌دهم که فرض کنم علت این احساسات این است که می‌توانم به صورت منطقی مزیت طرح را بدون در نظر گرفتن عدم شایستگی طراح آن شرح بدهم، اگرچه خیلی مطمئن نیستم. شاید آنقدر که انتظار دارم خودآگاه نیستم اما ترجیح میدهم در زندان یا اتاقی بخوابم که لویی کان آن را ایجاد کرده تا مخلوقات خودش را تنظیم کند و من از آن دریچه جهان معماری را نظاره می‌کنم.

امیدوارم زنان گامی برای گفتن داستان‌هایشان بردارند و روایت‌هایشان در چرخه‌های مضحک خبری گم  یا توسط همکاران و رئیس‌هایشان نادیده گرفته نشود. در عوض به عنوان مباحثه‌ای جدی در ارزش‌ها و استانداردهای معماری به عنوان هنر و پیشه تلقی شود. زنان لایق شنیده شدن هستند.

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱]– to Be Weinsteined
اشاره به هاروی واینستین. تهییه‌کننده‌ی آمریکایی که در سال‌های اخیر به خاطر پرونده‌های تعرض جنسی از سمت خود در هالیوود برکنار شد- و.

[۲]– Margaret Crawford
[۳] Westminster Abbey
[۴] Building Sex

[divider]منبع[/divider]

[button color=”black” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.architectmagazine.com/practice/waiting-to-be-weinsteined-when-will-accusations-of-sexual-harassment-arise-in-architecture_o”]Architectmagazine[/button]

مطلبی دیگر
کلبه هایدگر خانه ویتگنشتاین؛ فیلسوفانی که خود خانه‌شان را معماری کردند