عمده تفاوتی که فعالان مشروطه سبب آن شدند ایجاد وزارتخانه بود. ابتدای این تغییرات از زمانی آغاز شد که میرزا ملکمخان کتابچهای تحت عنوان «کتابچهی غیبی یا دفتر تنظیمات» را به ناصرالدین شاه تقدیم کرد. میرزا ملکم خان در این کتابچه هشت وزارتخانه را پیشنهاد داد که شامل: وزارت عدالت، وزارت امور خارجه، وزارت امور داخله، وزارت جنگ، وزارت علوم، وزارت تجارت و عمارت، وزارت مالیات و وزارت دربار بود. او نوشت: «اداره هر یک از این هشت وزارت محول به یک وزیر است و ترتیب هریک از وزارتخانهها از روی یک قانون معین است.» (محیط طباطبایی، ۱۳۲۷: ۲۸). گویا این تلقینها در ناصرالدین شاه اثر کرد و موجب شد دست به اقداماتی زند که «فوروکاوا» در سفرنامه خود اینچنین از آن ذکر میکند:
«فکر میکنم که در دوره معاصر به پیروی از نظام دولتی اروپایی چند وزارتخانه قرار دادند و هرکدام را در تصدی وزیری جداگانه نهادند؛ اما کار این وزرا در واقع منشیگری شاه است و وزیر خود مسئولیت و اقتداری ندارد. وزیر فقط به حکم شاه منصوب میشود و اموری را که از طرف او ارجاع میشود انجام میدهد. تقسیم امور دولت به وزارتخانهها به صورتی بود که در زیر میآید: وزارت داخله، وزارت جنگ، وزارت امور خارجه، وزارت معارف، وزارت دربار، وزارت ساختمان، وزارت تجارت، وزارت تلگراف و معادن، وزارت عدلیه و وزارت پست. (فورو کاوا، ۱۳۸۴: ۸۱)
«اما»یی که فوروکاوا آورد دلیل اصلی ناکارآمدی تغییراتی بود که ترقیخواهان پیشنهاد کرده بودند. ملکمخان نیز که از ترقیخواهان درباری بود سبب نتیجهی عکس دادن تغییرات را اینچنین عنوان کرد:
«سببش این است که وقتیکه اولیای این دولت درصدد اَخذ تنظیمات فرنگ برآمدند اصول نظم را بههیچوجه ندیده و حواس خود را منحصر بهتقلید فروعات کردند. هرچه در اخذ فروعات بیشتر اهتمام نمودند از اصول نظم دور افتادند. ما یک خانه داریم که بنیانش کلاً معیوب و خراب است و بی آنکه در خیال استحکام و تعمیر بنیان باشیم در بالاخانههای مخروبه از یک سمت متصل نقاشی میکنیم و از سمت دیگر خراب میشود، بعد وقتی که بحاصل زحمات خود نگاه میکنیم عوض اینکه سبب اصلی خرابی را ملتفت بشویم رنگهای نقاشی را مورد بحث میسازیم و از پی رنگهای دیگر میگردیم. وزرای ما متصل در خرابه ایران نقاشی میکنند و متصل فریاد میکشند که ایران نظم برنمیدارد! (محیط طباطبایی، ۱۳۲۷: ۶۷).
تمام تلاشهای ترقیخواهان منجر به تشکیل دستگاهی شده بود که در اساس هیچ تفاوتی با آنچه میل ناصرالدین شاه بود نداشت. علاوه بر حالت صوری اصلاحات ایراد دومی که ترقیخواهان بر این جریان وارد میکردند مربوط به چگونگی انتصابها بود، ملکم خان در این باره نوشت: «در ایران شرایط تحصیل مَناصب بههیچوجه معین نشده است» (محیط طباطبایی، ۱۳۲۷: ۷۵) و یا دختر ناصرالدین شاه نوشت که طبق سیاست پدر «اشخاص پَستِ بیعلم را مصدر کار نماید.»(تاجالسلطنه، ۱۳۶۱: ۴۶).
آنچه از گزارشها بدست میآید این است که عمده راه تحصیل مناصب در دورهی ناصرالدین شاه خرید آن بود. کسب هر مقامی در این دوره قابل مذاکره و خرید بود و این رویه در نهایت به «مَداخل کردن» یا کسب درآمد نامشروع منجر میشد و از سطح معاونین تا فراشین نیز ادامه داشت. در واقع از نظر عملکرد سیستمی، ایجاد وزارتهای گوناگون نهتنها هیچ تأثیر مثبتی بر جامعه نگذاشت، بلکه با زیاد شدن افراد دارای مقام و کسب مداخل بیشتر بر وخامت اوضاع افزود. با این ترتیبات نوع خدمت صاحبمنصبان از پیش مشخص بود. ملکم خان نظر صاحبمنصبی را در این باره اینچنین آورده است: «سی سال است زحمت میکشم که بهمثل امروز مقامی برسم حالا توقع دارید که در ابتدای کار بهمیل خود از جمیع منافع (مَداخل کردن) این منصب دست بکشم من اینقدر هم بیشعور نیستم که دست و پای خود را بیجهت ببندم و حرکات خود را تابع فلان مجلس بسازم» (محیط طباطبایی، ۱۳۲۷: ۵۵). برآیند این جریان که از پادشاه شروع شده بود نهتنها در سطح درباریان باقی ماند بلکه دامنه آن گستردهتر شد طوری که خواهر مظفرالدین شاه آورد: «از آنجایی که جزء همیشه تابع کل است، این اثرات شوم در مردم هم اثر کرده، تمام ساعات شبانروز به فسق [و] فجور، قمار، حرکات ناشایست عمر میگذراندند؛ کلاهبرداری، دزدی، مال مردم خوری رواج داشت.» (تاجالسلطنه، ۱۳۶۱: ۸۸). بعد از این رویدادها رواج مَداخل کردن و اخبار آن بیشمار شد و اینچنین بر کم و کیف معماری اثر گذاشت (مبصرالسلطنه، ۱۳۸۴: ۲۶۲ و ۲۸۰) (ممتحن الدوله، ۱۳۵۳: ۵/۲۳۴) (پولاک، ۱۳۶۸: ۴/۲۱۲؛ بروگش، ۱۳۷۴: ۱۴۵؛ ژولین دو، ۱۳۷۸: ۶۰؛ ویشارد، ۱۳۶۳: ۶/۳۰۵) (کارلاسرنا، ۱۳۶۲: ۲۸) (پولاک، ۱۳۶۸: ۴۹) (سالور، ۱۳۷۴: ۸/۱۹۰۷) (سالور، ۱۳۷۴: ۹/۱۴۷۸).
بحث از گونهها و شگردهای مَداخل کردن از امر معماری که بسیار مفصل نیز است را به نوشتهی دیگر واگذاشته و ادامهی بحث را پیش میگیریم. مهمترین تأثیری که ایجاد وزارت بنایی بر معماری و شهرسازی گذاشت این بود که معمارباشی را از جایگاه پیشین خود راند و فردی غیر متخصص را جای او نشاند و امورات بنایی (معماری) بر مسیر خاکی افتاد.
حال شاید برای مخاطب این سوال پیش آید که پیش از مشروطه ترتیبات فوق چطور بوده است. تا پیش از اینکه وزیر بَنّایی در دوره ناصری متصدی امور بنایی شود، «باش» یعنی سرپرست عمارت معمارباشی بوده است. شیوهی کار معمارباشی بدین ترتیب بوده که وی مستقیماً با شاه در ارتباط بود و خواستههای او از عمارت را طرح و بر اجرای آن نظارت میکرد (کمپفر، ۱۳۶۰: ۱۰۶). اما اجرای عمارت را شاه به شخص بلندپایه کشوری و یا لشکری میسپارد (ترکمان، ۱۳۵۰: ج۳، ۸/۱۰۸۷) (ترکمان، ۱۳۵۰: ج۳، ۵۰/۹۴۹) (وحید قزوینی، ۱۳۸۳: ۴/۶۶۳). بنابراین معمارباشی که طراح عمارت بوده است به کمک مجری ساخت عمارت را شروع میکرد. معمارباشی خواستههای خود از مصالح و یا نیروی کار و یا هر مورد دیگر را که در عمارت نیاز داشت با مجری عمارت در میان میگذاشت. وظیفه وی بود که خواستههای معمارباشی را برآورده کند. در این تشکیلات عضو دیگری نیز دخالت مستقیم داشت که مباشر پیشهوران بود. مباشر پیشهوران سرپرست کارگاههای هنرهای ظریفهی دربار بود (شاردن، ۱۳۶۳: ۱۲۱۹) که احتیاجات دربار و حتی تجارت شاه را فراهم میکرد. از این طریق همکاری وی با معمارباشی احتیاجات به هنرهای ظریفه عمارت رفع میشد.
براساس شواهد این تشکیلات در دورهی صفوی و دوران زمامداری شاه عباس در اوج خود بود. علاوه بر شاه و معمارباشی و مجری، در این دوره برای حسن انجام کار مجری، ناظر کل دربار بر کار او نظارت داشت (شاردن، ۱۳۶۳: ۱۲۱۵) و همچنین برای نظارت بر حسن انجام کار ناظر کل دربار، صدراعظم دربار بر وی نظارت میکرد (شاردن، ۱۳۶۳: ۱۲۱۵) و از آنجا که معمولاً منصوبین به مقام ناظر کل و صدراعظم از دو دسته که با هم سرسازگاری نداشتند انتخاب میشد احتمال زد و بند سیستمی را کاهش میداد که رعایت نکردن همین نکته بعد از دورهی ناصری از مهمترین دلایل زد و بند سیستمی بود و در نهایت به زیان عمارت تمام شد.
در این تشکیلات معمارباشی تمام هَمّ خود را برای ایجاد عمارت با کیفیت میگذاشت؛ زیرا وی در امورات مالی کوچکترین دخالتی نداشت و تهیه آن بر عهده مجری بود و اتفاقاً اگر معمارباشی کار خود را به خوبی انجام میداد علاوه بر حقوق خود از طرف پادشاه پاداش نیز دریافت میکرد (شاردن، ۱۳۶۳: ۱۴۲۲) که این رویه در بعد از زمامداری ناصرالدین شاه بهطور کامل دگرگون شد. بدین صورت که مبلغ تهیه عمارات را وزیر بنایی دریافت میکرد و وی با کمک معمار تمام سعی خود را میکرد تا از مبلغ تخصیص داده شده به عمارت بیشترین مداخل را کنند (پولاک، ۱۳۶۸: ۴۹) و اینچنین شد که ناصرالدین شاه با پیشنهاد مشروطهچیها اساس سستی عمارات خود را گذاشت، اما در این بین مشروطهچیها مقصر نبودند و این نیروی مستبدهی تاریخ ایران بود که در مقابل هر تغییری که قدرت او را محدود میکرد رفتار نامناسب داشت. در واقع به ظاهر پیشنهادهای اصلاحگرایانه را میپذیرفت و عملی میکرد، اما در عمل آنچه میل او بود میشد.
[divider]مآخذ[/divider]
- محیط طباطبایی، محمد. ۱۳۲۷. مجموعه آثار میرزا ملکم خان. تهران: کتابخانه دانش.
- فورو کاوا، نوبویوشی. ۱۳۸۴. سفرنامه فوروکاوا. مترجم هاشم رجب زاده و کینجی اورا. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- تاجالسلطنه. ۱۳۶۱. خاطرات تاجالسلطنه. بهکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان. تهران: نشر تاریخ ایران.
- مبصرالسلطنه، میرزاحسنخان. ۱۳۸۴. مراسلات طهران. پژوهش از منصوره اتحادیه. تهران : کتاب سیامک.
- ممتحن الدوله، مهدی بن رضاقلی. ۱۳۵۳. خاطرات ممتحن الدوله. بکوشش حسینقلی خانشقاقی. تهران: امیرکبیر.
- پولاک، یاکوب ادوارد. ۱۳۶۸. سفرنامه پولاک. مترجم کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
- بروگش، هینرش. ۱۳۷۴. در سرزمین آفتاب. ترجمه مجید جلیلوند. تهران: نشر مرکز.
- ژولین دو، روش شوار. ۱۳۷۸. خاطرات سفر ایران. ترجمۀ مهران توکلی. تهران: نشر نی.
- ویشارد، جان. ۱۳۶۳. بیست سال در ایران. مترجم علی پیرنیا. تهران: فرهنگ نوین.
- کارلاسرنا، مادام. ۱۳۶۲. سفرنامه مادام کارلاسرنا. مترجم علی اصغر سعیدی. تهران: کتابفروشی زوّار.
- سالور، قهرمان میرزا. ۱۳۷۴. : روزنامه خاطرات عینالسلطنه. ۱۰ جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.
- کمپفر، انگلبرت. ۱۳۶۰. سفرنامه کمپفر. مترجم کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
- ترکمان، اسکندربیگ. ۱۳۵۰. تاریخ عالم آرای عباسی. ۳ جلد. تهران: امیرکبیر.
- وحید قزوینی، محمدطاهربن حسین. ۱۳۸۳. تاریخ جهان آرای عباسی. تصحیح سعید میرمحمد صادق. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- شاردن، ژان. ۱۳۷۵. سفرنامه شاردن. ۵ جلد. مترجم اقبال یغمایی. تهران: توس.