مترجم: محدثه عقبایی
افرادی که دونالد ترامپ را به عنوان بسازوبفروش نیویورکی می شناسند از رفتارهای غیرعادی او در رقابت ریاستجمهوری اخیر تعجبی نمیکنند.
«آخرش به این رسید: ’آقای رئیسجمهور!’’آقای رئیسجمهور!’. مردم در مدیسوناسکوئرگاردن[۱] برای این غولِ سرمایهدار از صندلیهایشان بلند شده و فریاد میزنند ’آقای رئیس جمهور!’. مملکت واشنگتون، جفرسون، لینکلن و روزولت چنان پستشده که سردبیران، مجریان میزگردهای[۲] تلویزیونی، و جمعیت نعرهکش در برابراحتمال شرکت ترامپ در انتخابات دور هم جمعشده و زبان میزنند.» هربرت موشامپ[۳]-۱۹۹۹
« از باختن خوشم نمیاد.» دونالد ترامپ- ۱۹۸۳
در سال ۱۹۸۰ برای دفتر معماریای در میدتاون منهتن کار میکردم. زمان ناهار برای دیدن گالریهای هنری اطراف خیابان ۵۷ام بیرون میرفتم؛ تا اینکه در یک روز آفتابی ژوئن وقتی به خودم آمدم، دیدم در طبقهی ۱۱ام ساختمانی در خیابان پنجم و در گالری رابرت میلر هستم. فکر نمیکنم نمایشگاهی دایر بوده باشد، اما صحنهای که از پنجرههای بزرگ گالری دیدم هیچوقت از ذهنم پاک نمیشود. دقیقاً روبروی فروشگاه بونویتتلر[۴] قرار داشت با نمایی به سبک آرتدکو و مجموعه مجسمههای آن در ارتفاع ۱۵ فوتی. آن روز هیجانِ متفاوتی بر خیابان حاکم بود. دمی بعد فهمیدم کارگران روی داربست در حال تخریب نقش برجستههای آهکی با ارههای سنگ تراشی و چکش هستند. کمکم توجه افراد دیگری که داخل گالری بودند هم جلب شد. وحشتزده این تخریب دهشتناک را نگاه میکردیم که ناگهان کسی زیر لب گفت: «حرامزادهی لعنتی!»
آن «حرامزادهی لعنتی» کسی نبود جز دونالد ترامپ. آن زمان دونالد به عنوان فرزند بیپروا و بلندپرواز خانوادهای ملّاک اهل کویینز معروف بود، و هنوز در نیویورک جا باز نکرده بود ولی در مسیر پیشرفت قرار داشت– و مطمئناً جنجالهای مربوط به تخریب مجسمهها نام او را به صدر اخبار کشانده بود. ترامپ جوان در سال ۱۹۷۹ بعد از جابجایی بونویتتلر این بناها را خرید و اعلام کرد برنامههای وسیعی برای تخریب ساختمان قدیمی و ساخت برجی جدید با کاربری مسکونی-تجاری به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار دارد. طراحی قدیمی بونویت، اثر وارن و ویتمور[۵] -که ترمینال گراند سنترال[۶] را نیز طراحی کردند- بنای شاخصی نبود، اما مجسمهها تبدیل به نمادِ محلی محبوبی شده بودند. با موافقت ترامپ برای حفظ این نماد هنری ۲۰۰ هزار دلاری و اهدای آن به موزهی هنر متروپولیتن نگرانیهای مردمی کمتر شد؛ به همین جهت وقتی روزنامهی نیویورکتایمز روز ۶ ژوئن ۱۹۸۰ تیتر زد: «سرمایه دار بزرگ مجسمههای بونویت را تخریب کرد.» مردم به شدت شوکه شدند. سخنگوی سازمان ترامپ به گزارشگر تایمز گفت کارشناسان هنری (که هرگز نامشان مشخص نشد) اعلام کردهاند این تابلوهای هنری قیمت ناچیزی دارند و ارزش صرف حدود ۳۲ هزار دلار هزینهی جابهجایی و یا ۱۰ روز تأخیر در پروژه را ندارند. ترامپ بعداً در مصاحبهای با کارشناس موزهی متروپولیتن ادعا کرد که تخریب مجسمه در واقع ۵۰۰ هزار دلار خرج برداشته و پروژه را ماهها به تأخیر انداخته است .ترامپ بعدهااز این مجسمهها با عنوان « آشغال هایی که در بونویتتلر تخریب کردم» نام میبرد و به این تصمیمش افتخار میکند.
همانطور که الآن همهی مردم جهان می دانند، این داستان غمانگیز نیز خصوصیات منفی دونالد ترامپ را در مقام تاجر و شخصیت شاخص ثابت میکند. آمادگی انکار توافقنامه حتی اگر کمی برخلاف خواستههایش باشد، بی توجهی به تخصص کارشناسان، بیفرهنگی عمیق و بیتفاوتی آشکار به واقعیتها از جمله خصوصیات ترامپاند. البته این ویژگیهای رفتاری ترامپ در زمانی که آمریکا شدیداً درگیر شناخت نامزدی است که در تابستان ۲۰۱۵ در آتریوم برج ترامپ- در همان ساختمان قدیمی بونویت- رسماً وارد صحنهی سیاست شد، به موضوع تحلیلهای مستمر و عذابآوری تبدیل شدهاند. ترامپ مدعیست صلاحیت لازم برای ریاستجمهوری آمریکا را با تکیه بر مهارتهای مذاکره، هوش اقتصادی و استعداد مدیریتی خود و توانایی وی در «انجامدادن» کارها دارد، و عملکرد خود در حوزهی املاک و تجارت را شاهدی بر این ادعا میگیرد. اما آنهایی که دونالد ترامپ را به عنوان بساز و بفروش نیویورکی می شناسند، هنوز هم از دیدن رفتارهای غیرعادی و آزاردهندهی او به عنوان نامزد ریاستجمهوری تعجبی نمیکنند.
[epq-quote align=”align-left”]«گردابی مرمرین و صورتی. هیولایی غیرتاریخی. پروژههای متظاهر ترامپ و حس توسعهطلبی متکبرانهی او شکاری وسوسهانگیز برای منتقدان معماری بود.»[/epq-quote]قضاوتها از همان ابتدای کار دربارهی ترامپ به عنوان بساز و بفروش منفی بوده است. اوایل امسال ویلیام منکینگ[۷] در روزنامهی آرکیتکت[۸] نوشت پروژههای متظاهر ترامپ و حس توسعهطلبی متکبرانهی او مدتهاست هدفی آشکار و شکاری وسوسهانگیز برای منتقدان معماری نیویورک بوده است. مدتی بعد از افتتاح این پروژه آدالوییس هاکستابل[۹] آتریوم چندطبقهی برج ترامپ را «گرداب مرمرین صورتی» خواند. سال ها بعد هربرت موشامپ آرمانهای پستمدرنِ ساخت مجتمعهایی با مالکیت مشترک در کنار رودخانهی هادسون را رد کرد:«در Trump Place، هیولایی غیرتاریخی خود را جای نمادهای تاریخی میزند». مایکل سورکین[۱۰] در مورد نسخهی ساخته نشدهی ابتدایی همین پروژه در اوایل دههی ۸۰ مینویسد: «این طرح بسیار احمقانه است. اولین چیزی که به ذهن من می رسد این است که این طرح پوشش و استتاری برای طرحهای کمتر وحشیانهی ترامپ است.»
تابستان امسال، در رقابتی تنگاتنگ با جمهوریخواهان، سورکین متوجه شباهت های غیرمنتظرهای در رفتار دونالد ترامپ، هیو هفنر و آدولف هیتلر شد: زن ستیزی، تعصب، دروغ گویی، میل شدید به برندسازی و تحریف رسانهای .
اما طراحی ارزان کمترین شباهت آنهاست. برای بسیاری از نیویورکیها، شکستهای ترامپ بیشتر به دلیل بیمسئولیتی شهروندی بوده تا زیبایی شناسی. استفادهی حداکثری از اعتبارات مالیاتی، استفاده از امتیازات منطقهای از شهرداری، ساخت ارزانترین محصول ممکن (بدون حذف زرق و برقش)، و ارائهی کمترین خدمات عمومی که در قرارداد ذکرشده بوده است، از ویژگیهای ثابت پروژههای ترامپ هستند. گزارشگر روزنامهی تایمز، چارلز باگلی[۱۱] در سپتامبر مقالهای طولانی در مورد تاریخچهی بساز و بفروشی ترامپ، با تمرکز بر رفتار بسیار تهاجمی او در گرفتن معافیتهای مالیاتی و دیگر کمکهای عمومی از شهر برای کاهش هزینههای خود،منتشر کرد. این موضوع به آغاز کار حرفهای او بر میگردد که در تلاش بود از کویینز- جایی که پدرش فرد ترامپ با ساخت مجتمعهای مسکونی برای طبقهی متوسط میلیونها دلار سود کرده بود- به منهتن برود. بزرگترین فرصت ترامپ جوان با خرید هتل قدیمی کومورود هتل در خیابان ۴۲ام کنار گرندسنترالترمینال رقم خورد. ترامپ بابهرهگیری از مهارتِ وکیلش روی کان[۱۲] در مذاکره و ارتباطات سیاسی پدرش، تخفیفی چهل ساله بر مالیات گرفت – که فکر میکردند برای زنده کردن منطقهای شامل هتلهای قدیمی و ساختمانهای اداری ارزان قیمت ضروری است.
[epq-quote align=”align-left”]برای بسیاری از نیویورکیها، شکستهای ترامپ بیشتر به دلیل بیمسئولیتی شهروندی بوده تا زیبایی شناسی. [/epq-quote]باگلی اشاره میکند که این معاملهی حیرت آور- که در آن نمای ماسونری هتل تخریب شد و جای آن را شیشههای ارزان رفلکس گرفت، و نامش به گرندحیات[۱۳] تبدیل شد- تا به حال برای شهر ۳۶۰ میلیون دلار هزینه در بر داشته و معافیتهای مالیاتی آن تا چهار سال دیگر ادامه خواهد داشت. باگلی امتیازات متعدد دیگری را هم فهرست کرد که نشان میداد روی همرفته اعتباری حدود ۸۸۵ میلیون دلار با احتساب تورم از مردم نیویورک ربوده شده است. بدون شک این معافیتهای مالیاتی بخشی از فرایند استاندارد مسکنسازی هستنداما بحث باگلی بر سر این موضوع است که «میزان یارانههایی که ترامپ با سماجت به دست آورده با شعارهای او به عنوان نامزدی مستقل که به موفقیتهای تک نفرهاش می بالد و فرهنگ ‘پول بده و بازی کن’ در سیاست و سیستم دستکاریشدهی حکومتی را محکوم میکند،در تضاد است».
ترامپ کارهای دیگری هم برای بهدستآوردن این بدنامی انجامداده است.به نقل ازUSA Today ، ترامپ با حداقل ۱۰۰ پروندهی حقوقی در مورد «بدهیهای مالیاتی» مواجه است. اما مطمئناً کثیفترین حرکت ترامپ خرید پلاک ۱۰۰ خیابان سنترال پارک جنوبی است. ترامپ در سال ۱۹۸۱ آپارتمان متعلق به سال ۱۹۲۹ و هتل پلازاباربیزون[۱۴] در مجاورت آن را خرید و اعلام کرد طرحهایی برای تخریب هر دو و ساخت یک برج مسکونی دارد. اما برای این کار مانعی وجود داشت: این آپارتمانها ساکنان متعددی داشت که بیشتر آنها سالخورده و مستأجر بودند. ترامپ با بیتفاوتی تمام به برانگیختن مستأجران و خالیکردن ساختمان اقدام کرد. به کارگران دستورداده شد امور خدماتی و تعمیراتی ساختمان را متوقف کنند و گرمایش و آب ساختمان را نیز قطع کردند. روزنامهها داستانهای ترسناکی از شیوههای زمین خواری او منتشر کردند:ساکنان میگفتند ترامپ در ساختمان حشرات موذی آزاد کرده است و یا به کارکنان ساختمان گفتهشده بود که از زندگی خصوصی ساکنان از جمله روابط جنسی آنها جاسوسی و گزارش تهیه کنند. کسانی که شکایت میکردند با فرایند طولانی دادگاه مواجه میشدند. بعضی از ساکنان ساختمان که از این وضع به ستوه آمده بودند، به فروش و تخلیهی خانه راضی شدند. ترامپ در یک اقدام مزوّرانه در قالب کار خیر به خانوادههای بی خانمان پیشنهاد می داد در آپارتمان های خالی ساکن شوند. در نهایت شهردار اد کاک[۱۵] طرحهای او را رد کرد. وقتی یک گروه خیّر از ترامپ خواستند تا تبعیدشدگان سیاسی لهستانی را هم اسکان دهد، جواب او منفی بود: «این ساختمان فقط برای افرادی است که در آمریکا زندگی میکنند، نه پناهندگان.» در سال ۱۹۸۵ مقامات شهری و ایالتی ترامپ را متهم به آزار و اذیت کردند و او مجبور به حل و فصل این اختلافات شد. این ساختمان بازسازی شده هم اکنون به نام Trump Parc East شناخته میشود و یکی از آپارتمانهای گرانقیمت آن متعلق به اریک ترامپ پسر اوست.
[epq-quote align=”align-left”]«سرمایهگذاری ترامپ در نیویورک بسیار سطحی و برای سودآوری سریع طراحی شده است.» [/epq-quote]جای تعجبی ندارد که کارنامهی ننگین ترامپ به عنوان بساز و بفروش در نیویورک خیلی زود بسته شد. او اصلاً ظرفیت پروژههای شهری پیچیده را ندارد و به جای آن بر ساختمانهای انفرادیای تمرکز میکند که برای آنها بتواند از پسوندهای ترین(بهترین، بزرگترین، بلندترین) استفاده کند و روی آنها تزیینات طلایی و به خصوص اسم خودش رابچسباند. به طور کلی،سرمایهگذاری ترامپ در نیویورک بسیار سطحی و برای سودآوری سریع طراحی شده است. نیل بارسکی[۱۶]، که سالها اخبار ترامپ را برای وال استریتژورنال پوشش می داد،می گوید:«در میان تمام افسانه هایی که در مورد دونالد ترامپ ساخته شده، هیچ کدام به اندازهی پول ساز بودن ترامپ به عنوان غول و تاجر نیویورکی تخیلی نیست …فهرستی از دستاورد های او در زمینهی املاک در مقایسه با بساز و بفروشهای نیویورکی دیگر که کمتر در معرض رسانه ها قرار داشتهاند، ناچیز است.»
در واقع، تا اواسط دههی ۹۰ ترامپ بیش از اینکه بساز و بفروشی کند به برند تبدیل شده بود. او قراردادهایی میبست بدون صرف ریالی از جیبش، یا اسم خود را روی هرچیزی، از زمینهای گلف گرفته تا نوشیدنیهای انرژیزا و دکمههای سر دست، میزند و پولش را میگیرد و میرود. همین الگوی رفتاری است که سازمان ترامپ را از باقی شرکت های بسازوبفروشِ نیویورک مانند رودین، دورست، زکندروف و لفراک[۱۷] متمایز میکند؛ و همچنین فرد ترامپ که پروژههایش برای مدیریت و نگهداری بود نه فقط برند زدن و رفتن. بدون شک این سازمان ها به سودآوری فکر میکنند، سازمانهایی که نسل به نسل با صبر و دوراندیشی پروژههای کمتر مشهوری ساختند که شهر را شکل داده و سالهاست به خاطر سرزندگی درونی آن ها استفاده میشوند.
[epq-quote align=”align-left”]«سازندهی شهریِ خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ شهر نیویورک اثر باشکوه هنریای است که با تلاش جمعی سازندههای بی شماری بنا شده که بیشتر آنها ترجیح میدهند از کانون توجهات دور باشند.» [/epq-quote]یکی از آنها سیمور دورست[۱۸] است که طی سالیان چند قطعه زمین خرید تا پسر و برادرزادهاش برجی باشکوه به طراحی دفتر معماری کوکفاکس[۱۹] بسازند. این ساختمان اولین آسمانخراشی بود که گواهینامهی LEED Platinum را در آمریکا گرفت. ورودی جدید مترو و باغ زمستانی پای ساختمان برای مسافران و عابران پیاده بسیار کاربردی و مناسب است. مطمئناً دورست به خاطر فراهم کردن این امکانات امتیازاتی به دست آورد، ولی قطعاً لیاقتش را دارد. شهر و سازندگان باید در تعامل باشند. زکندورف هم نام دیگری است که در دههی ۶۰ به ای ام پیِ جوان فرصت داد تا زندگی حرفهایاش را با برجهای کیپس بی[۲۰] و پروژههای دیگر شروع کند. یا حتی پسر او،ویلیام لی زکندروف، جسارت به خرج داد و با ساخت ساختمانهای تاثیرگذاری در محلههای حاشیه نشین، مانند برج های زکندورف در میدان Union نام خود را در شهر حک کرد.
بساز و بفروش شهری خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ شهر نیویورک اثر باشکوه هنریای است که با تلاش جمعی سازندههای بی شماری بناشده که بیشتر آنها ترجیح میدهند از کانون توجه دور باشند.آنهایی که نه تنها یادمان های شهری مانند وان بریانت پارک یا ورلدوایدپلازا را ساختند، بلکه با ساختمانهایشان پس زمینهای شکل دادهاند که به شهر جلوه و انسجام معماری، توان فرهنگی و قدرت اقتصادی میبخشد. نمیخواهم دربارهی صنعت بساز و بفروشی که میتواند بسیار بیرحم و حریص باشد، شعر ببافم؛اما در بهترین حالت جامعهی بساز و بفروش نیویورک متعهد شدهاند شهر بهتری بسازند و شناخت قواعد بازی نه تنها مزایای زیادی برای شهر دارد بلکه به علایق این اشخاص نیز میرسد.
بساز و بفروشی و انتخابات هر دو بازیهای خشنی هستند که همیشه در آنها رقابتهای ناجوانمردانه وجود دارد، اما این موارد با مجموعهای از قوانین و چارچوبها در بستر قراردادهای اجتماعی و عرفی کنترل می شوند. در سیستم سرمایهداری کشور آمریکا، سرمایهداران بخش خصوصی نقش مدنیِ مهمی در ساخت شهرها دارند. فکر میکنم در جامعهی سازندگان اجماعی عمومی- و اغلب اجباری- وجود دارد که قوانین و توافقنامه هایی که سازهی صنعت ساختمان هستند (مانند قوانین منطقهای، سیاستهای مالیاتی، ساز و کارهای اقتصادی، داد و ستد خدمات عمومی با سودهای شخصی، رعایت حقوق کارگران) مزایای فراوانی میتوانند فراهم کنند از جمله سود مالی. همچنین معتقدم که بسیاری از سیاستمداران این کشور با یک فراخوان به سمت خدمات عمومی ترغیب میشوند، حتی اگر اغلب به دلیل منافع شخصی آنها باشد؛ بهترین سیاستمداران آنهایی هستند که فهمی عمیقتر و تاریخیتر از منافع عمومی دارند و سودِ مردم رابر جاهطلبی های شخصیشان ترجیح میدهند.
[epq-quote align=”align-left”]«بساز و بفروشی و انتخابات هر دو بازیهای خشنی هستند که همیشه در آنها رقابتهای ناجوانمردانه وجود دارد، اما این موارد با مجموعهای از قوانین و چارچوبها در بستر قراردادهای اجتماعی و عرفی کنترل می شوند.»[/epq-quote]دونالد ترامپ با فخرفروشی به جهان میگوید هیچکدام از این قوانین شامل او نمیشوند. در واقع، او آشکارا از عرفها و قراردادهای اقتصادی و سیاسی متنفر است. صحنهی تخریب مجسمههای ساختمان بونویت، بارها و بارها توسط ترامپ به شکلهای دیگر تکرار شد، چنان که ترامپ بیرحمانه به دنبال منافع شخصیاش میرود. حالا صعود نابجای ترامپ در انتخابات منجر به زیر پا گذاشتنِ قراردادهای متعارف مبارزات انتخاباتی شده است. همانطور که او ساخت و ساز را امری بیارزش و خودخواهی و قلدرمآبی را جایگزین تأثیر معنادار و مفید در شهر کرد، همینطور جایگاه رفتارها و سیاستهای ریاستجمهوری را با توسل به تبعیض و ترس و سخنرانیهای پر از دروغ و بدون منطق تنزل داده است.
البته درحالحاضر این نمایشها متداولشده و مردم دیگر نسبت به آنها بیتفاوت شدهاند. در یکی از آخرین شمارههای نیویورکر، ایوان اُسنوس[۲۱] اوضاع فعلی را اینطور توصیف میکند: «بیش از یک سال از نامزدشدن ترامپ برای انتخابات ریاستجمهوری میگذرد و آمریکاییها حتی به ناکامی های فعلی او اهمیتی نمیدهند: کینهورزی به مادری عزادار، پروندههای مالیاتی پنهان، اعتقاد به عدم مشروعیت ریاستجمهوری اوباما و دروغهای دیگر کشیدهشده است.»
[epq-quote align=”align-left”]«تقلای مالکان در برداشتن اسم ترامپ از محصولاتشان برایم بسیار اقناع کننده است.» [/epq-quote]خسارتهای دونالد ترامپ چقدر عمیقند؟ عرصهی ساختوساز با وجود تمام کلاهبردارها و شارلاتانها هنوز اقتصاد نیویورک را سر پا نگه داشته و فرم ظاهری این شهر را میسازد. سیاستهای آمریکا یکی پس از دیگری توسط فریبکاران بدریخت شده است، اما هنوز دموکراسی در این کشور پابرجاست. دونالد ترامپ شاید سالها پیش از دنیای املاک و توسعهی شهری خداحافظی کرده باشد اما پروژههای سطحی و متظاهرانهی او یادگارهای زشتی از این صنعت برجای گذاشته اند.
به تازگی بعضی از مالکان تلاش میکنند نام تجاری ترامپ را از روی املاک خود بردارند. برای حزب جمهوریخواه آسیب دیده، این کار فراگیر و غیر قابل پیشگیری شده است. بهنظرمیرسد حتی جورج بوش میخواهد به هیلاری کلینتون رأی بدهد و کمیتهی ملی حزب جمهوریخواه از دروغهای نژادپرستانهی ترامپ در مورد اصالت اوباما استقبال میکند: ترامپ چنان فضای سیاسی مملکت را مسموم کرده است که پاککردن آن فرایندی بسیار طولانی و دشوار خواهد بود.
[divider]پی نوشت[/divider]
[۱]Madison Square Garden
[۲] Talk Show
[۳]Herbert Muschamp
[۴]Bonwit Teller
[۵]Warren and Wetmore
[۶]Grand Central Terminal
[۷]William Menking
[۸]The Architect’s newspaper
[۹]Ada Louise Huxtable
[۱۰]Michael Sorkin
[۱۱]Charles Bagli
[۱۲]Roy Cohn
[۱۳]Grand Hyatt
[۱۴]Barbizon Plaza Hotel
[۱۵]Ed Koch
[۱۶]Neil Barsky
[۱۷]Rudin, Durst, Zeckendorf, and Lefrak
[۱۸]Seymour Durst
[۱۹]CookFox
[۲۰]Kips Bay Towers
[۲۱]Evan Osnos
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://placesjournal.org/article/post-trump/”]پلیسز ژورنال[/button]