خاورمیانه روزهای پرتنشی را سپری میکند. روزهایی که بوی خون میدهد، اما تشنگی هم امانش را بریده؛ درست زمانی که گفته میشود خاورمیانه با کمبود آب دستوپنجه نرم میکند، حتی بحران جدی آن را در سالهای آتی پیشبینی کردهاند و احتمال میرود جنگها بر سر آب هم بر جنگهای دیگر افزوده شود. این ورای آن است که اکنون هم ادعاهای زیادی وجود دارد که یکی از عوامل کاتالیزور مهم شورشهای سوریه خشکسالی بوده است.
در میزگردی که با همین محور در روزنامه «شرق» با حضور محمد فاضلی، معاون پژوهشی مرکز استراتژیک ریاست جمهوری و حجت میانآبادی، پژوهشگر مدیریت آب برگزار شد، این دو کارشناس معتقد بودند آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل میکند، سوء مدیریت مدیران و سیاستگذاران آبی است. حجت میانآبادی، با اشاره به بهرهگیری از آب بهعنوان ابزاری سیاسی به عملکرد داعش اشاره میکند.
به گفته او: «در حال حاضر داعش وقتی برای فتح شهری میرود، از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند و اولین جایی که در هر شهر اشغال میکند سد است. آب را روی کشاورزان پاییندست میبندد که تحتفشار باشند و به داعش بپیوندند. بعد هم که نیروهای مردمی و ارتش میخواهند شهر را پس بگیرند، اولین کارشان این است که دورتادور سد را بمبگذاری و تهدید به انفجار سد میکنند. وجود چنین جوی دورتادور ایران، نیازمند تدبیر مضاعف است؛ زیرا از تمامی حوضههای پرتنش آبی در جهان، خاورمیانه پرتنشترین منطقه است». بر اساس آنچه میانآبادی بدان اشاره دارد، ایران با ١۵ کشور همسایه است و با تمام آنها نیز مرز آبی دارد.
او میگوید: «در یک هیدروپلیتیک کاملاً پیچیده، در شرق کشورمان پاییندست و در غرب کشورمان بالادست هستیم. در غرب آن، در حوضه پرتنش دجله و فرات و در شرق آن، در حوضه پرتنش آمودریا سهیم هستیم». او با تأکید بر وجود تنشهای شدید بر سر آب در این مناطق، هشدار میدهد که واردات آب از کشورهای همسایه میتواند امنیت ملی را به خطر بیندازد.
این علاوه بر آن است که نگرانیها برای انتقال آب از شهرهای مختلف ایران به یکدیگر، خود میتواند زمینهساز تنشهای داخلی بر سر آب باشد. فاضلی نیز با اشاره به اینکه نوع تخصیص اعتبارات بین بخشهای مختلف مدیریت منابع آب، نشان پررنگ اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب را بر چهره دارد، تأکید میکند: «با ادامه این منوال، باید منتظر فضایی باشیم که بحران آسیبها، مهاجرت، درگیری بر سر آب و خالی شدن مرزها، بهخصوص در ناحیه شهری است».
** بهعنوان نخستین پرسش: آیا خاورمیانه با بحران آب روبهروست؟
میانآبادی: در مورد بحران منابع آب باید سه نکته را بررسی کنیم. یک، بحران چیست؟ دو، آب چیست؟ و سه، اگر در خاورمیانه یا غرب آسیا بحران آب وجود دارد، علل و عوامل آن چیست؟ بحران پیشامدی است غیرمنتظره و غیرقابلپیشبینی، آنی، گذرا، پویا و متغیر. آیا میتوانیم بگوییم غرب آسیا یا خاورمیانه بیش از دو دهه است که دچار بحران آب است؟ این گفته درست نیست، زیرا بحران لحظهای، گذرا و پویاست. در غرب آسیا مشکل مدیریت منابع آب شرایط آبی منطقه را وخیمتر کرده است. البته این نکته را باید توضیح دهم در خاورمیانه که یکی از ویژگیهایش کمبود آب است، این مشکل میتواند هم فرصت و هم تهدید باشد.
دوم، باید آب را تعریف کنیم. آب یک سیستم پیچیده طبیعی و انسانی است. سیستمهای انسانی اصطلاحاً سیستمهای پیچیدهای هستند که غیرقابلشناسایی و غیرقابلپیشبینی هستند. سیستمهای منابع آبی هم از این نوعاند. درنهایت اگر قبول کنیم در غرب آسیا بحران وجود دارد، باید به ریشهها و عوامل ایجادکننده و ابعاد آن بپردازیم.
فاضلی: اگر بخواهیم بهطور مشخص ایران را مدنظر قرار دهیم، به نظرم بحران پیشامدی نیست که یکباره رخداده باشد. حداقل از دهه ۴٠ متونی داریم که کسانی هشدار میدهند آبخوانها در ایران دچار مشکل شده و برخی دشتهای ما در سال ۵٠ ممنوعه شدند.
پس اگر بحران را غیرقابلپیشبینی یا گذرا تعریف کنیم، وضعیت ما بحرانی نیست، بلکه یک پدیده مزمن حداقل ۵٠ساله است که آرامآرام به سمتش رفتهایم. یک سؤال پیش میآید: آیا نمیدانستیم، نمیتوانستیم یا نخواستهایم؟ وقتی میگوییم نمیدانستیم، میشود فقر دانش. تصور من در مورد بحران یا مشکل آب در ایران ندانستن نیست؛ یعنی اصلاً تصور نمیکنم مهندسان، شرکتها یا دولتها نمیدانستند کشور به سمتی میرود که عواقبش دامان کشور را میگیرد. اینکه نمیخواستهاند هم معضلی را به نام خیانت پیش میکشد. اینکه بدانید معضلی اتفاق میافتد و نخواهید کاری کنید، باوجوداینکه قدرتش را دارید، اتهام سیاسی خیلی سنگینی است.
**به نظرتان اینطور بوده؟
فاضلی: من فکر میکنم مسئله نتوانستن است. نتوانستهایم دانش درباره مشکل آب را به سیاستهای کارآمد و اجرای آنها بدل کنیم. تبیین این نتوانستن، موضوع جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی آب است.
آب منشأ قدرت و ثروت و کالایی است که حتی قبل از طبیعی بودنش، سیاسی است؛ یعنی شما میتوانید با آب رأی بخرید، میتوانید به گروههایی رانت بپردازید، نمایش توسعه ایجاد کنید یا با آن بجنگید؛ بنابراین، اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب جدی است. معتقدم همه شهروندان، دولتها و نمایندگان مجلس، شرکتهای پیمانکاری، بخش خصوصی و دولتی در ایران همه در منافع حاصل از نوع خاصی از مدیریت منابع آب سهیم بودهاند.
در ضمن، با انواع آب سروکار داریم و باید دید در مورد کدام آب صحبت میشود؟ آب مجازی یا واقعی؛ آب سفره زیرزمینی یا روان آب سطحی؛ آبی که در تملک خصوصی است، مثل قناتها، یا آبی که ملی شده و به تملک دولت درآمده است؟ هرکدام از اینها اقتصاد و ساختار منافع متفاوتی دارند. برای مثال، چرا شرکتها هیچوقت علاقه خاصی به مدیریت منابع زیرزمینی و قناتها نداشتهاند؟ قناتها در ایران هشت میلیارد مترمکعب آب تولید میکردند و انتقال میدادند.
رودخانه زایندهرود آورد سالانهای بین ٩٠٠ تا ١٠٠٠میلیون مترمکعب، یعنی کمتر از یک میلیارد مترمکعب، دارد. هشت میلیارد مترمکعب حدود هشت برابر رودخانه زایندهرود است. قناتها در ایران بهاندازه هشت رود زایندهرود بودهاند. همینالان که بخش قابلتوجهی از قناتها از بین رفتهاند، آبدهی آنها بین چهار تا پنج میلیارد مترمکعب در سال برآورد میشود. قناتها پایدارند، انرژی برایشان صرف نمیشود، پاک هستند و لازم نیست برایشان برق و پنل خورشیدی استفاده کنید و مهمتر از همه، در گسترههایی کار میکنند که امکان استفاده از سایر صورتهای آبی را ندارید.
اعتبارات لازم برای مرمت و احیای قنوات یزد حدود ۵٠ میلیارد تومان برآورد شده است. اگر این رقم را با تسامح به ٣١ استان تعمیم بدهید، نتیجه میگیرید که ١۵٠٠ میلیارد تومان اعتبار لازم است و این رقم از هزینه ساخت یک سد مخزنی بزرگ خیلی خیلی کمتر است. این سؤال که چرا برای سایر سازهها هزینه میشود اما قنوات اعتبارات اندکی دریافت میکنند، میتواند بخشی از پرسش شما باشد.
**اکنون در مورد کدام آب صحبت میکنید؟ آبی که برای شرکتهای پیمانکاری بهصرفه است روی آن کار کنند؟
فاضلی: به نظرم برای شرکتهای پیمانکاری اصلاً ارزش ندارد روی آب قنات کار کنند. امروز طبق آمارها بخش عمده آب موردنیاز کشاورزی اتفاقاً از طریق آب زیرزمینی حاصل میشود. بحران اصلی در آبهای ایران، آبهای زیرزمینی هستند و تحت تأثیر خشکسالی و تغییر اقلیم فشار بیشتر شده است، اما به آبهای زیرزمینی، در همه دولتهای قبلی، بیتوجهی شده است. البته خوشبختانه طرح تعادل بخشی با حضور وزیر جدید نیرو قوت گرفته و بودجه این طرح به روایات مختلف ١٨ تا ٢٣ برابر شده، ولی کل آن ٣۵٠ میلیارد تومان ذکرشده است؛ اما هزینه برای سایر سازههای مربوط به آبهای سطحی خیلی بیشتر است.
نوع تخصیص اعتبارات بین بخشهای مختلف مدیریت منابع آب، نشان پررنگ اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب را بر چهره دارد. سیاستگذاری به معنی انتخاب کردن بین گزینههای مختلف هم هست.
ما مسیری را رفتهایم به نام «تأمین آب» و از مدیریت تقاضای آب غفلت شده است. سؤال این است که چرا اعتبارات به شکلی کارآمد در بهرهوری کشاورزی هزینه نشده است؟ چرا روی طرحی برای ترکیب و تلفیق کارآمد مدیریت آب مجازی و آب واقعی کار نشده است؟ چرا بر تعادل بخشی آبهای زیرزمینی کار نشده است؟ پاسخ من این است که اصلاً درگیر «ندانستن» نبودهایم و درباره «نخواستن» حرفی نمیزنم، اما نتیجهای از «نتوانستن» گرفتهایم که نتوانستن تکنولوژیک نیست بلکه سیاسی- اجتماعی و اقتصادی است.
مسیر طی شده در این شیوه مدیریت منابع آب، امروز بر دوش اکوسیستم، نظام تدبیر، مردم و آینده ایران سنگینی میکند. من وجه انسانی نظام آب را در دو بعد میبینم: یک وجه، اینکه همه سیستمهای سیاسی، مدیریتی، شرکتهای مهندسی و تأمین آب بهشدت خود را خیرخواه، بیطرف و دقیق نشان دادهاند؛ درواقع خود را بهصورت سیستمهای دشوار دقیق نشان دادهاند؛ محاسبه اینکه یک سفینه ازاینجا بلند میشود و ٢٠ سال آینده در مریخ مینشیند، یا ساختن هواپیما کار دشوار ولی دقیقی است؛ یعنی میتوانید همه محاسباتش را انجام دهید اگرچه پیچیده است.
گاهی این محاسبات دقیق و پیچیده، لفافهای برای پوشش اغراض دیگری میشوند و بعد سیاسی و اجتماعی مسئله را پنهان میکنند. این وجه در مدیریت منابع آب تا حدودی اتفاق افتاده است.
نکته دوم این است که برخوردهای مهندسی با حوزه آب در ایران اساساً رویکرد انسانی با مصرفکننده آب را به محاق برده است؛ یعنی سیستم سیاستگذاری حاضر است هزارها میلیارد تومان برای ساخت یک سازه سرمایهگذاری کند، اما بهسختی حاضر است یک میلیارد تومان برای ارتقای سطح دانش، سازماندهی کشاورزان و کار کردن با کشاورز هزینه کند.
گویی نظام مدیریت آب استادِ انجام پروژههایی است که در یک محیط فنس کشیده محدود باشد، بقیه را راه ندهد و در عرض چند سال آنجا چیزی مانند برج میلاد، یک سد یا جاده بسازد، اما این سیستم در کار کردن با مردم بهصورت مشارکتی عاجز است. بنابراین، در مدیریت آب دو اتفاق غیرانسانی میافتد: اول، منفعتها ذیل محاسبات و پیچیدگیها پنهان میشود و دوم وجوه غیر سازهای مدیریت منابع آب به محاق میرود. این در حالی است که مصوبه ۸۲.۱۱.۸ دولت، درباره راهبردهای بلندمدت توسعه منابع آب، آشکارا بر اقدامات غیرسازهای تأکید دارد.
به نکته خوبی اشاره کردید.
**برخی با سدسازی بهصورت کامل مخالفت میکنند. شما با سدسازی موافقید؟
فاضلی: من با سدسازی مخالف نیستم. مخالفت مطلق با سدسازی، بهاندازه سدسازی افراطی، سیاسی و پوپولیستی است، اما سؤال اینجاست که سدسازی در کجا، به چه میزان، برای چه اهدافی، از سوی چه کسانی و مهمتر از همه، با چه قیمتی و به نفع یا زیان کدام سیاست و برای تحقق چه آرمانی انجام میشود.
سد یک تکنولوژی است که در کنار سایر گزینهها روی میز سیاستگذار است. مهم این است سیاستگذار بتواند شفاف توضیح دهد که سایر گزینهها را به چه دلیل و با چه تحلیل سود-هزینه ای کنار گذاشته است. برای مثال سیاستگذار باید بگوید چرا بهاندازه سدسازی روی آبخوانداری و آبخیزداری، ارتقای بهرهوری کشاورزی، بهسازی شبکههای آب شرب و چندین گزینه دیگر کارنکرده است؛ یا اگر کارکرده، چرا نتیجه نگرفته است. سیاستگذار باید توضیح دهد که چرا بهاندازه تلاش برای ساخت سازهها، روی اصلاح حکمرانی کارنکرده است؟ آیا این سیستم ویژگی خاصی دارد که عاشق سازه و متنفر از اصلاح حکمرانی آب است؟ حکمرانی، بهجز اعتبار، محاسبات، نرمافزار و سختافزار، نیازمند دیالوگ است. برای مثال، منطق قنات منطق حکمرانی مشارکتی است. منطق حریم و منطق انسانی است.
میانآبادی: بحث بر سر محدودیت منابع آب در ایران و خاورمیانه و آسیا پیچیده است. تا چند سده قبل ما نماد مدیریت منابع آب در دنیا بودیم. سیستم بسیار پیشرفتهای به نام قنات داشتیم. قنات «قصبه» سه هزار سال است که کار میکند؛ بهطوریکه طول کل قناتهایی که در ایران حفرشده و استفاده میشود ۴٢٠هزار کیلومتر، معادل ٩٧ درصد فاصله کره زمین تا ماه، است. قصد ندارم به این آمار افتخار کنم. میخواهم بگویم از زمانی که میل به توسعه پیدا کردیم و نماد توسعه سد بلند بتنی و اتوبانهای چندطبقه شد و ما به تقلید از آن نماد حرکت کردیم، وضعیتمان بدتر شد؛ چون وقتی غرب شروع به سدسازی کرد، گفت توسعه؛ به سمت توسعه رفت و سرش به سنگ محیطزیست خورد. برگشت و گفت اشتباه کردم، توسعه پایدار.
این زمان زمانی بود که ما تازه آغاز به سدسازی کردیم. هرقدر متخصصان فریاد میزدند این کارها تبعات دارد، گوش کسی بدهکار نبود. با انواع و اقسام برچسبها، دلسوزیها را پاسخ دادند. اکنون کشورهای پیشرفته در مدیریت منابع آب به این نتیجه رسیدهاند که تنها آب و محیطزیست هم اشتباه است.
آب، محیطزیست، جامعه، اجتماع و فرهنگ در کنار یکدیگر معنا پیدا میکند. شما نمیتوانید آب و محیطزیست را در نظر بگیرید و به جامعه و فرهنگ کاری نداشته باشید. اکنون هر طرح آبی که میخواهد اجرا شود، به مطالعات اجتماعی نیاز دارد، اما ما بازهم یکقدم عقبتر هستیم. بعد از فجایعی که در کارون، زایندهرود، ارومیه، هامون، دشت مشهد، دشت کرمان و همدان ایجاد کردهایم، تازه به مسائل زیستمحیطی رسیدهایم؛ اما هرقدر فریاد میزنیم، این هم کافی نیست؛ کسی توجه نمیکند.
ما کارگاه دیپلماسی آب، در مورد دریاچه ارومیه را با همکاری دانشگاههای تافتز، ام آی تی و هاروارد در بوستون برگزار کردیم و در آنجا استادان متخصص هشدار دادند تبعات اجتماعی طرحهای احیای دریاچه ارومیه را باید بسیار جدی گرفت. زمانی توهم توسعه داشتیم و با این توهم ارومیه را خشک کردیم. اکنون
به جد نگرانم، خدایناکرده، با توهم نجات ارومیه کل ارومیه را از هم بپاشانیم؛ چون تبعات اجتماعی را در نظر نمیگیریم و متأسفانه در اکثر طرحهای احیای دریاچه ارومیه، همچنان نگاه مهندسی و سازهای داریم. در همین کارگاه یکی از استادان به من میگفت: «مشکلتان این است که سیاستمداران شما دوست دارند روبان ببرند. مگر کسی میتواند، با جلوگیری از هدر رفت آب زیرزمینی یا کاهش مصرف آب کشاورزی، روبان ببرد؟»
فاضلی: بیشینه برآوردی که من از پروژه انتقال آب از خزر به ارومیه دیدهام، ١۴,٧ میلیارد دلار است. تعدادی نماینده مجلس به رئیسجمهوری نامه مینویسند و میخواهند پروژه انتقال آب از خزر به سمنان یا مشهد انجام شود. پروژههای انتقال آب اغلب چند صد تا چندهزارمیلیاردتومانی هستند. نمیشود اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی سیاسی آب را در اینها نادیده گرفت.
میانآبادی: زمانی که در هلند بودم، آقای پروفسور فن بیک، یکی از استادان بسیار سرشناس مدیریت منابع، به من ای میل زدند که به یونسکو بروم. ایشان میگفت سازمان محیطزیست و وزارت نیروی ایران من و برخی دیگر از متخصصان مدیریت منابع آب را دعوت کرده تا به بازدید دریاچه ارومیه و هامون برویم. از من پرسید نظرت چیست؟ به نظرت بر چه مسائلی تأکید کنیم؟ از ایشان خواستم مسئولان را مجاب کنید که انتقال آب خزر به ارومیه راهکار نیست. منفعت سیاسی میتواند باشد، اما نجاتبخش نیست. در خوشبینانهترین حالت، این کار شاید جنبه مسکّن داشته باشد، ولی جنبه درمانی ندارد. او چنین کرد و خوشبختانه این تصمیم انجام نشد تا امروز که دوباره بحث انتقال آب خزر به ارومیه از سوی شرکت نروژی مطرحشده است. جالب است، این شرکت تابهحال کاری در این زمینه انجام نداده است.
فاضلی: مدلسازی و انجام این کار در حال حاضر طی یک قرارداد چند میلیون دلاری به کنسرسیومی از چند شرکت ایرانی و خارجی سپردهشده است. معاون وزیر نیرو در ٢٢ دیماه ١٣٩۴ احیای دریاچه ارومیه را مطالبه مردم از رئیسجمهوری خواندهاند. این گزاره درستی است، اما احیای دریاچه، از طریق انتقال آب خزر به ارومیه، مطالبه مردم نبوده است. در ضمن، فقط مسائل محیط زیستی این انتقال مطرح نیست، بلکه ملاحظات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیچیدهای دارد. بخشی از نبودِ شفافیت همین است که یک پروژه مناقشه برانگیز بهتدریج به یک مطالبه تبدیل شود؛ این یعنی تحلیل گفتمان سیاستگذاران و مهندسان هم بهاندازه بقیه ابعاد مدیریت آب اهمیت دارد.
میانآبادی: شنیدهام یک شرکت بسیار بزرگ به رئیسجمهوری پیشنهاد کرده انتقال آب خزر به ارومیه را با پرداخت تمام هزینهها انجام دهد، به شرطی که کاربری تمام خط انتقال را به آنها بدهند. انتقال کاربری یعنی ویلا سازی و فروش جنگل از «گردنه حیران» تا تمامی نواحی این مسیر که درآمدهای سرسامآوری را برای سازندگان به همراه دارد.
علاوه بر اینها انتقال آب از کشورهای دیگر به ایران نیز مطرحشده است.
میانآبادی: همینطور است. انتقال آب تاجیکستان به ایران را در نظر بگیرید. بارها نسبت به نبودِ مطالعه ابعاد سیاسی و امنیتی این طرح هشدار دادهام. گفتهام کسانی که از این طرح حمایت میکنند هنوز منطقه آمودریا و هیدروپلیتیک دریا را نمیشناسند. هنوز نمیدانند تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان بر سر آمودریا که ما قرار است از آن استفاده کنیم، چه تنشهایی دارند. در طومار جهانی ٢٧۶ حوضه آبریز بینالمللی داریم. در بیش از ۴۵درصد خشکیهای زمین که بین کشورهای مختلف مشترک است، ۴٠درصد جمعیت زمین در حوضههای آبریز مشترک زندگی میکنند.
بیش از هزار و ۶٠٠ دریاچه بینالمللی داریم که تقریباً میتوان گفت پنج حوضه پرتنش بین آنها وجود دارد: حوضه اردن مشترک بین فلسطین اشغالی و اردن؛ حوضه نیل که بین ١١کشور، ازجمله مصر، اتیوپی و سودان، مشترک است؛ حوضه دجله و فرات مشترک بین ترکیه، سوریه، عراق و ایران؛ حوضه آمودریا مشترک بین افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران که گفته میشود یکی از پرتنشترین نقاط دنیا بر سر آب این حوضه است و طبق برخی مطالعات، هیچ حوضهای در دنیا بهاندازه آمودریا پتانسیل جنگ بر سر آب را ندارد. استقلال و توسعه افغانستان و سهم خواهی این کشور از منابع آب آمودریا بر پیچیدگیهای این مسئله افزوده است.
نکته مهم آن است که از بین این پنج حوضه مشترک، کشور ما با دو حوضه سهم مشترک دارد. حال سؤال این است که ابعاد سیاسی، امنیتی و هیدروپلیتیکی واردات آب و وابسته کردن امنیت آبی شرق کشور به این حوضه چیست؟
فاضلی: آسیای میانه امروز را در نظر بگیرید که به ارسالکننده جنگجویان خارجی داعش تبدیلشده است. امروز داعش افغانستان را داریم. جایی در تاجیکستان را داریم که به فرستنده جنگجو به سوریه تبدیلشده و بخشی از آنها شهروند ازبکستان و قرقیزستان هستند. درواقع مکانهایی که خود با تنش آب هم مواجه هستند، کانونهایی برای اسلام تکفیری تند و خشن شدهاند. حوضه آمودریا که قبلاً کارشناسان بینالمللی دربارهاش بحث کردهاند، مربوط به قبل از پیدایش اسلام سلفی رادیکال است. در حال حاضر، دیگر چین هم درباره اسلام تکفیری و داعش ملاحظات جدی دارد. استان بدخشان تاجیکستان که کانون بخشی از این آب پرتنش است، از نگاه برخی کارشناسان نقطه بعدی انفجار تندروی است.
آسیای میانه، به دلیل فقر، سابقه تحقیر روسها علیه اسلام، سابقه حضور اسلام وهابی در منطقه آمودریا و بحران اقتصادی روسیه که بر مردم آسیای میانه اثر گذاشته است، وقتی درباره انتقال آب سخن به میان میآید، خیلی راحت از کنار اینها میگذرد.
**آیا امنیت ملی ایران متأثر از انتقال آب از این کشورها است؟
میانآبادی: بله این احتمال وجود دارد. از تمامی حوضههای پرتنش آبی در جهان، خاورمیانه پرتنشترین منطقه بر سر آب است. ما با ١۵ کشور همسایهایم و بعد از چین و روسیه، سومین کشور دنیا ازنظر تعداد همسایه هستیم. جالب است با تمام کشورهای همسایهمان مرز آبی داریم. جالبتر اینکه در یک هیدروپلیتیک کاملاً پیچیده، در شرق کشورمان پاییندست و در غرب کشورمان بالادست هستیم.
در غرب آن، در حوضه پرتنش دجله و فرات و در شرق آن، در حوضه پرتنش آمودریا سهیم هستیم. بنا به دلایلی بحث خرید آب از تاجیکستان مطرح شد، اما آیا میدانیم در این حوضه چه خبر است؟ حدود ٩٠ درصد آب حوضه آبریز «آرال» را تاجیکستان و قرقیزستان که در بالادست هستند، تولید میکنند، ولی این کشورها فقط حدود ١۵ درصد از این آب را مصرف میکنند و دو کشور ازبکستان و ترکمنستان بیش از ٧٠ درصد؛ یعنی آب از تاجیکستان و قرقیزستان سرچشمه میگیرد و به ازبکستان و ترکمنستان میریزد.
حدود صد درصد آب ترکمنستان از خارج از کشور تأمین میشود؛ این کشور کاملاً وابسته به آب است. ازبکستان و ترکمنستان سدی برقابی زده و برقی را که تولید کردهاند، به تاجیکستان و قرقیزستان میفروشند. چون رابطه خیلی خوبی با غرب دارند به کشورهای بالادست وام نمیدهند که سد بسازند. قرقیزستان تصمیم گرفت خود سد بزند و برق تولید کند. ازبکستان تهدید کرد اگر این اتفاق بیفتد، صادرات گاز را متوقف خواهد کرد. برای اولین بار در تاریخ از سال ١٩٩٣ تا ١٩٩۶ روابط این دو کشور به دلیل آب تیره شد.
در حال حاضر تاجیکستان و قرقیزستان برنامه دارند با احداث دو سد برقابی «راغون» بر رودخانه «وخش» تاجیکستان و سد «قنبراته» بر رودخانه «نارین» قرقیزستان، برق تولیدی را به میزان ١٣٠٠ مگاوات از سوی خط انتقال هزار و ٢٢٢ کیلومتری برق از دو سد برقابی، به افغانستان و پاکستان منتقل کنند. اگر در خبرگزاریهای خارجی موضعگیریهای ازبکستان و ترکمنستان را ببینید، مخالف تولید خط سد برقابی از سوی تاجیکستان و قرقیزستان هستند و بهشدت از تمام توان سیاسی استفاده میکنند تا جلوی این پروژه را بگیرند؛ یعنی بهشدت مخالف احداث دو سد برقابیاند که ظاهراً مصرف آب هم ندارند.
حالا ما قرار است از این حوضه آب وارد کنیم. ازبکستان در آن از هیدروهژمونی برخوردار است. اینها مواردی است که متأسفانه، در نگاههای صرفاً سازهای و مهندسی، از آنها بهشدت غفلت میشود؛ بنابراین سؤال اصلی این است که چطور در احداث پروژه یک خط انتقال گاز یا نفت تمام ابعاد سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیک آن بهدقت بررسی میشود، اما این مسائل نادیده گرفته میشود، درحالیکه با اجرای نادرست این پروژهها امنیت آبی کشور به جد تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
**آیا از آب بهعنوان ابزاری سیاسی نیز بهرهگیری میشود؟
میانآبادی: بله. در حال حاضر داعش وقتی برای فتح شهری میرود، از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند و اولین جایی که در هر شهر اشغال میکند سد است. آب را روی کشاورزان پاییندست میبندد که تحتفشار باشند و به داعش بپیوندند. بعد هم که نیروهای مردمی و ارتش میخواهند شهر را پس بگیرند، اولین کارشان این است که دورتادور سد را بمبگذاری و تهدید به انفجار سد میکنند.
اکنون وضعیت ارتباط داعش و بحران آب بحثی واقعاً جدی است. علاوه بر این، ترکیه پروژهای به نام «گپ» یا «آناتولی» در دست اجرا و تکمیل دارد که احداث ٢٢سد، ١٩ نیروگاه آبی و ١٣پروژه آبیاری (١,٧ میلیون هکتار) بخشی از طرح جامع آن است. ظرفیت سدهایی که ترکیه روی فرات ساخته ١.۵ تا دو برابر ظرفیت کل این رودخانه است. همگان اذعان دارند که یک هدف اصلی ترکیه از این پروژه و سازههای آبی بهرهگیری سیاسی و فشار به کشورهای پاییندست سوریه و عراق است. ادعاهای زیادی وجود دارد که یکی از عوامل کاتالیزور مهم شورشهای سوریه خشکسالی بوده است. درواقع خشکسالی مداوم منجر به شورشهای حمص شد. در حال حاضر وضعیت ما در بحث داعش، آب و امنیت ملی واقعاً مهم است.
فاضلی: نکته مهم این است؛ بسیاری از کسانی که بر سدسازی تأکیددارند، بحث امنیت ملی را پیش میکشند، ولی در مطالعاتشان هیدروپلیتیک جایگاه درستی ندارد. هیچوقت بهروشهای پایدار در تأمین آب از داخل، برای تأمین ملاحظات امنیت ملی، اهمیت درخوری داده نشده است.
میانآبادی: همه اذعان دارند که ترکیه از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند؛ چون میخواهد فشار سیاسی بر مخالفانش وارد کند. بخشی از تنش بین اسد و اردوغان بحث آب است. جالب است بدانید زمانی که ترکیه شروع به ساخت سد کرد، سوریه گفت من سهم آب خود را میخواهم. وقتی ترکیه سهم آب سوریه را نداد، سوریه اعلام کرد فعالیت «پ ک ک» در سوریه آزاد است و ترکیه پای میز مذاکره رفت. قرارداد امضا کردند که در مرز سوریه، ۵٠٠ مترمکعب در ثانیه آب تحویل بگیرند و با این توافق، فعالیت «پ ک ک» در این کشور غیرقانونی اعلام شد. آب اینگونه میتواند در روابط سیاسی، تنشها و امنیت ملی کشورها اثرگذار باشد. متأسفانه ما از این ابعاد غافل هستیم.
فاضلی: همه این ابعاد که در روابط هیدروپلیتیک بینالمللی صادق است، در روابط داخلی هم صدق میکند؛ یعنی برای انتقال آب سرشاخههای کارون به اصفهان و یزد هم همین مشکلات را دارید. برای انتقال آب از چهارمحال و بختیاری و از کردستان به جاهای دیگر نیز همین مشکلات وجود دارد.
میانآبادی: من به جد نگران تنشهای داخلی بر سر آب هستم؛ چون کارشناسان بینالمللی آب معتقدند ابعاد و پتانسیل جنگ بینالمللی بین کشورها بسیار کمتر از جنگ داخلی بر سر آب است. ما شاهد تنشها در بندرعباس بر سر کارون بودهایم و نیز شاهد درگیری مردم بر سر انتقال آب اصفهان به یزد. این تنها چند نمونه از دهها نمونه موجود است و مطمئن باشید با رویکرد اشتباهی که متأسفانه سیاستگذاران آبی در طرحهای عظیم انتقال آب در سراسر کشور گرفتهاند، این مسئله امنیت ملی و آبی کشور را، از منظر احتمال بروز تنشهای داخلی، بهشدت تهدید میکند.
فاضلی: حرف صریح من این است: شرکتهای مشاور، پیمانکاران و مهندسانی که فهم اجتماعیشان از موضوع اندک است یا برایشان اهمیتی ندارد، باوجود ادعایشان در مورد تضمین امنیت ملی و اینکه آب را برای امنیت ملی میخواهند، میتوانند امنیت ملی را به خطر بیندازند. لحاظ کردن بعد اجتماعی مدیریت منابع آب، بسیار بیشتر، پیچیدهتر و فنیتر از پر کردن چند پرسشنامه بین اجتماعات پشت سدها یا نظرسنجی درباره ساخت سد است. سیاستگذاری متضمن انتخاب بین بدیلهای مختلف است.
حداقل دو روش برای تأمین امنیت ملی از منظر آب وجود دارد: یک روش نیازمند اعتبارات زیاد، پرهزینه و پرخطر است که سیاستهای اجراشده تاکنون همینگونه هستند. یک روش هم پایدار و خیلی کمهزینهتر است. سؤال این است چرا روش کمهزینهتر انتخاب نمیشود؟ در حوضه دریاچه ارومیه ۴۵٠، ۵٠٠ هزار هکتار زمین قابلکشت است و با توجه بهروشهای امروز کشاورزی و آبیاری، میتوان بین ٣۵ الی ۵٠درصد کاهش مصرف آب ایجاد کرد که این میزان بخش مهمی از حقابه دریاچه است، اما بسیاری ترجیح میدهند طرحهای انتقال آب در دستور کار قرار بگیرند.
اگر اینطور با محیطزیست برخورد کنیم، این اکولوژی، پیامدهای سیاسی، ازجمله مهاجرت و کاهش تأمین غذا را به همراه دارد. سؤال این است اگر بخش عمده اعتبارات و منابع را صرف تأمین آب کنیم و اگر آب کافی هم داشته باشیم، مدل کشاورزی موجود اجازه میدهد که غذایمان را تأمین کنیم؟ فرض کنید مشکل آب نداریم و بیشتر از ١۴,٨ میلیون هکتار زمین زیر کشت داریم که نمیتوانیم در آنها کشت کنیم.
اگر روشهای کشاورزی ما همین باشد که اکنون هست، با جمعیتی که میرود با حدود ١٠٠ میلیون نفر به ثبات برسد، امکان امنیت غذایی داریم؟ سالی یکمیلیون نفر به جمعیت کشور اضافه میشود. میتوانیم پولهایمان را صرف تأمین آب بیشتر کنیم، درحالیکه آبی دیگر وجود ندارد؟ آب تجدیدشونده کشور، امسال، ٨٧ میلیارد مترمکعب توافق شده است. این رقم از ١٣٠میلیارد مترمکعب در طول دو دهه به ٨٧ میلیارد مترمکعب رسیده است.
آیا با این میزان آب و این شیوه کشت امکان امنیت غذایی وجود دارد؟ میتوانید پولتان را صرف تأمین آب بیشتر یا کشاورزی بهتر یا صرف ترکیبی از هر دو کارکنید. اگر قرار است پولخرجکنیم و وضعمان هم بدتر شود، پس کیفیت سیاستگذاری مخدوش است. خیلی از کارهای سازهای رانتی برای پوشاندن بقیه نقصانها بوده است. امروز میگویند اگر سد نبود آب موردنیاز تهران ١٠ میلیونی را چطور تأمین میکردیم؟ جواب این است که اگر سدها و برداشت غیرقانونی از آبهای زیرزمینی نبود، مجبور بودید برای شهر تهران چهار ونیم میلیون نفر جمعیت در نظر بگیرید؛ یعنی اصلاً اجازه پیدا نمیکردید بیش از این جمعیت داشته باشید، چون ظرفیت اکولوژیک تهران و حوضه آبریز آن بیش از این تعداد جمعیت را نمیتواند پوشش دهد؛ بنابراین سدسازی و مدیریت سازهای این «حریم دری» و فراتر رفتن از ظرفیت اکولوژیک را میسر کرده است.
البته اینگونه اندیشیدن مهجور است و این استدلال را بیاساس و غیرعملی تلقی میکنند. جامعهای شدهایم که حریم دری آن بیش از حریم داری است. حریم رودخانه، اشخاص، قنات، حوضه آبریز، قواعد مربوط به اکولوژی، مالکیت و حتی منطق نظام بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشود. بسیاری از سازهها مصداق و مقوّم حریم دری هستند و توسعه پایدار از حریم داری میگوید.
خدشه بر روح حریم داری خطرناک است. صدها چاه در تهران آب موردنیاز شهر را تأمین میکنند، درحالیکه ظرفیت تهران حدود ۴.۵ میلیون نفر بوده است. اگر امکان تأمین آب برای این تعداد را فراهم نمیکردیم و اجازه بیشتر شدن جمعیت را نمیدادیم و سعی میکردیم توسعه متوازن داشته باشیم، اینگونه نمیشد. این کار در مشهد، اصفهان و برخی شهرهای دیگر هم تکرار شده است. سازه سازان در اصل با این کارشان به سیاستمداران اجازه دادند ناکارآمدیهای دیگرشان را پوشش دهند؛ ناکارآمدی در توسعه متوازن، ناکارآمدی در آمایش سرزمینی که شغل همهجا باشد و مهاجرت به شهرهای دیگر صورت نگیرد؛ این سیستم نمیتوانسته از طریق توسعه صنعتی شغل ایجاد کند و به منابع آبوخاک فشار آورده است.
**فارغ از این موضوع، آیا کشورها میتوانند با ادعای اینکه سرچشمه آب در کشور آنهاست، آب را بر دیگر کشورها که در همان حوضه آبریز قرار دارند، ببندند؟
میانآبادی: در این زمینه چند نگاه فلسفی و دکترین وجود دارد؛ بنابراین باید اول مشخص کنید که چه نگاهی دارید و به کدام مکتب فلسفی آب معتقد هستید. وقتی میگوییم آب کالایی اقتصادی است، یعنی وقتی افغانستان میگوید بیش از ٩٠درصد آب هیرمند از کشور من تأمین میشود، پس من حقدارم از آب خود استفاده کنم و ایران با آن نگاه نمیتواند اعتراض کند که سیستان خشکشده و میخواهم از آب هیرمند استفاده کنم. بر همین اساس، ترکیه میتواند ادعا کند آب دجله و فرات در کشور من سرچشمه میگیرد و تا جایی که میتوانم با ایجاد سد از آنها استفاده خواهم کرد. این دکترین به دکترین «هارمون» معروف است. یکی از چالشهای فلسفی هیدروپلیتیک همین نگاه فلسفی است.
دکترینهای مختلفی برای هیدروپلیتیک وجود دارد که معتبرترین آن دکترین «تمامیت ارضی» یا «حاکمیت سرزمینی» محدودشده است که بر اساس آن، هر کشور ساحلی حق استفاده و بهرهبرداری از رودخانههای بینالمللی جاری در کشور خودش را دارد، به شرطی که این استفاده سبب واردکردن خسارت به قلمرو سرزمینی دولتها و کشورهای دیگر نشود. در این دکترین، اصلِ استفاده «منصفانه» و «عاقلانه» منابع آبی مشترک و «ممنوعیت واردکردن خسارت به قلمرو سرزمینی کشورهای دیگر» از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ بنابراین، این دیدگاه که آب صرفاً کالای اقتصادی است، کاملاً منسوخ است.
**بنابراین مسئله مذاکره بر سر آب میتواند راهحل کاهش تنشها در رودهای مرزی باشد؟
میانآبادی: قطعاً چنین است، اما این امر نیازمند رویکردهای جدی و علمی به این مسئله است. این روزها در برخی از کشورها، ازجمله هلند، رشتهای دانشگاهی به نام «مذاکرات آبی» وجود دارد و حتی درسهایی در برخی از دانشگاهها با موضوعاتی همچون مذاکرات آبی و حل تنشهای آبی یا مذاکرات آبی پیشرفته ارائه میشود، اما متأسفانه این مباحث مهم در کشور، دانشگاههای مادر و دستگاههای سیاستگذاری ما مورد غفلت قرارگرفته است، درحالیکه همانطور که اشاره کردم، کشور ما یکی از خاصترین هیدروپلیتیک های دنیا را دارد. شواهد نشان میدهد که مسئولان مربوطه در کشور متأسفانه اصول ابتدایی دیپلماسی آب را بلد نیستند.
از سوی دیگر، برخی شرکتهای مشاور و پیمانکار آبی نیز به این التهابات بهشدت دامن میزنند و شرایط هیدروپلیتیک کشور را پیچیدهتر میکنند. تجارب بینالمللی موفق متعددی در دنیا بر سر مذاکرات آبی وجود دارد؛ ازجمله مذاکرات آبی کشورهای ساحلی حوضه «مکونگ» یا مذاکرات آبی حوضه آبریز سنگال که منجر به همکاریهای بینالمللی بین این کشورها در سایر زمینهها نیز شد؛ بنابراین ما در شرق، غرب و شمال کشور نیازمند دیپلماسی آب هستیم.
برای نمونه، طبق کنوانسیون ١٩٩٧ سازمان ملل، در مورد حقوق بهرهبرداریهای غیر کشتیرانی از رودخانههای مشترک و همچنین قانون برلین ٢٠٠۴، کشور ایران و بهویژه شهر مشهد از رودخانه هریرود افغانستان حقابه دارد، اما سؤال همیشگی این بوده است که چرا برخی مدیران و سیاستگذاران در کشور، بهجای آنکه به دنبال مذاکره برای گرفتن حقابه قانونی ایران از کشور دوست و همسایه افغانستان باشند، دائماً بر طبل خرید و انتقال آب از تاجیکستان میکوبند؟
فاضلی: شاید میخواهند اهمیت کار خودشان را نشان دهند و به کارشان مشروعیت ببخشند. شرکتهای مشاور و سازندهها مجبورند دائماً این گفتهها را در کلام سیاستمداران پمپاژ کنند که وقتی میپرسند چرا سدی را که ارزش اقتصادی ندارد میسازید، بگویند چون امنیت ملی را تأمین میکند؛ اما از یاد میبرند که بند ١۵ تصویبنامه هیئتوزیران، درباره راهبردهای بلندمدت توسعه منابع آب کشور مصوب ۱۳۹۲.۸.۱۱، تأکید میکند: «مهار آبهای خروجی، استفاده از آبهای مشترک و ساماندهی رودخانههای مرزی با رعایت جنبههای اقتصادی و زیستمحیطی تحقق یابد.» پرسشهای مهم هم ناظر بر رعایت شدن جوانب اقتصادی و زیستمحیطی کارهای انجامشده است.
میانآبادی: من ریشه این مشکل را توهمی به نام «توهم توسعه» میدانم و به قول یکی از دوستان، توسعه بیبندوبار. متأسفانه بسیاری از مدیران و حتی سیاستگذاران در کشور، بهویژه در مسائل آبی، دچار توهمی از توسعه هستند. اگر بپرسید ازنظر شما توسعه چیست، به معنای واقعی نمیدانند. بعضاً تصورات باطل و اشتباهی از توسعهیافتگی دارند و برمبنای همان توهمات و تصورات باطل اقدام به سیاستگذاری میکنند؛ درحالیکه در کمتر کشور توسعهیافتهای ازنظر آنها، میتوان چنین پروژهها و رویکردهای غلطی را دید که بهجای اینکه ابرویش را درست کنند چشمش را هم کور میکنند. ما سرطانی به نام «سرطان توسعه بیبندوبار» داریم که وبال گردن تمام سیاستهای ما شده است.
**آیا میتوان گفت این شرکتهای سازنده سد یا سازههای انتقال آب، از رانت برخوردارند یا رانت خود را تضمین میکنند؟
فاضلی: در کشور از رانت نفت خیلی حرف زدهاند، اما کسی از رانت آبوخاک حرف نزده است. رانت آب وجود دارد، اما نهفقط برای شرکتهای سازنده، بلکه برای شهروند، کشاورز، کشت و صنعت و انواع دیگر کاربرانی که آب را بهمثابه کالای اقتصادی مصرف نمیکنند. البته مثل هر حوزه ساختوساز دیگری در جهان، در ساختوساز سازههای آبی هم فساد امکانپذیر است. این واقعیت در کشورهای توسعهیافته نیز وجود دارد.
کافی است به فصولی از کتاب فساد و دولت نوشته «سوزان رزآکرمن» که به فارسی هم ترجمهشده است، نگاه کنید تا شواهد این واقعیت را ببینید. توسعه زیرساخت یکی از توجیهات برای بالا بردن میزان کارهای زیرساختی است. همواره شنیدهاید که توسعه نیازمند زیرساخت است و منظورشان از زیرساخت هم سد، جاده و فرودگاه و موارد مشابه است. فرید زکریا در مورد هند میگوید: «چین باوجود سریعترین رشد در سالهای ١٩٨٠ و اوایل ١٩٩٠ جادهها، پلها و فرودگاههایی بسیار بدتر از هند امروز داشت.»
یک بخش خصوصی بانشاط حتی با سفر در جادههای بد نیز میتواند رشدی خارقالعاده به ارمغان بیاورد و کالای تولیدی خود را به بازار برساند. اگر یک بخش خصوصی فعال با اقتصاد پویا داشته باشیم، خودش زیرساختش را میسازد؛ اما در این کشور ترجیح آن است که جاده، فرودگاه و سد بسازیم، ولی از توسعه دادن و فراهم کردن زمینه بانشاط شدن بخش خصوصی عاجزیم؛ همه این زیرساختها بدون ساختار نهادی مشوق کسبوکار و رشد اقتصادی مداوم، کاری از پیش نمیبرند.
**در سال آتی مسئله آب چقدر میتواند برای دولت چالش باشد؟
فاضلی: مسائل زیستمحیطی در یک سال حادث و بحرانی نمیشوند. امسال هم حداقل دادهها نشان میدهد نسبت به سال آبی گذشته بارشها بیشتر بوده است، اما زمان دقیق بروز پیامدهای اجتماعی بحران محیطزیست و آب، کار بسیار دشواری است. من هم اطلاعی درباره تلاش منسجم برای ارائه چنین برآوردهایی ندارم. میتوان گفت این مهاجرتها دو وجه دارند: یک وجه مربوط به مکانهایی است که مردم آنجا را ترک میکنند.
ما در حال حاضر حدود ٩هزار روستای مرزی داریم که بخش مهمی از آنها در ١۶ استان مرزی خراسان جنوبی، خراسان شمالی، خراسان رضوی، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کلاً حوضه شرق و جنوب شرق در معرض خشکسالی و عواقب آن هستند. اولین مشکل تأمین امنیت مناطقی است که خالی از سکنه شدهاند. این افراد درجایی دیگر ساکن میشوند و اغلبشان مهاجران فقر هستند نه مهاجرانی که زندگیشان بهبود پیداکرده باشد.
آمارهای وزارت کشور نشان میدهد ١١میلیون حاشیهنشین در کشور وجود دارد. مهاجران در حاشیه شهرها به مشکلات مسکن، اشتغال و آسیبهای اجتماعی دامن میزنند که منجر به بحران ادغام میشود؛ یعنی از گروههای قومی، زبانی و دینی مختلف در حاشیه شهرها قرار میگیرند. درحالیکه حاضر، از روستاهای اطراف مشهد به داخل شهر مهاجرت میکنند؛ مگر مشهد دچار بحران آب نیست؟ گفته میشود مشهد یکمیلیون و ٢٠٠ هزار نفر حاشیهنشین دارد. اگر به همین منوال پیش برویم، باید منتظر بحرانی باشیم که بحران آسیبها، مهاجرت، جنگ آب و خالی شدن مرزها بهخصوص در ناحیه شهری است.
فراموش نکنیم بحران داعش و شکلگیری جریانهای تکفیری سلفی در خاورمیانه چیزی نیست که در بازه کمتر از دو تا سه دهه فروکش کند؛ یعنی روند به سمت بهترشان نیست. فقر، توسعهنیافتگی، منازعات قومی شدید و مداخلات خارجی مولد ایدئولوژیهای خشونت در آسیای میانه فعال هستند. تعدادی از دولتهای بیسرزمین و سرزمینهای بیدولت در خاورمیانه شکلگرفته است.
اکنون کشور عراق را داریم که یک دولت است، اما بخش مهمی از سرزمینش تحت کنترل خودش نیست. دولت سوریه را داریم که بخشی از سوریه تحت کنترل خودش نیست. سرزمینهای بیدولت هم داریم که تحت کنترل داعش هستند. داعش به معنای واقعی دولت رسمی بینالمللی و مسئولیتپذیر نیست. بخشی از سودان، یمن، لیبی هم همین وضعیت را دارد. افغانستان هم به درجاتی همین مشکلات را دارد… همه اینها در حاشیه مرزهای ما هستند.
انفجار افراطگرایی در افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، بیش از این در عراق و سوریه، مشکلاتی برای مرزهای ایران به وجود میآورد. تصور کنید در این وضعیت بحرانی حاشیه کشورمان هم از جمعیت خالی میشود. مهاجرها هم افرادی نیستند که وقتی مهاجرت میکنند، خیلی خوش و خرم وسایلشان را بردارند و مهاجرت کنند. اینها بهعنوان ناراضیان مستعد ناآرامیهای شهری، منطقهشان را ترک میکنند.
میانآبادی: متأسفانه ما منابع آبی را نشناختهایم. بهطورکلی سیستمها میتوانند به دو صورت جهانی (global) و محلی (local) تقسیمبندی شوند. من معتقدم سیستمهای منابع آبی هیچکدام نیستند، بلکه جهانی- محلی (glocal) هستند. اجازه دهید مثالی بزنم: به خاطر سوء مدیریت در مدیریت هامون و هیرمند سیستان ما خشک میشود. مردم منطقه مجبور میشوند به شمال کشور، بهخصوص گرگان، مشهد و سبزوار کوچ کنند و در پی آن، طبق مطالعات صورت گرفته، ناامنی اجتماعی در گرگان افزایش مییابد. چون اینها در منطقه خودشان دارای ساختاری اجتماعی- فرهنگی بودهاند که بعد از مهاجرت ازهمپاشیده و سبب ایجاد بحرانهای اجتماعی شده است؛ بنابراین، میبینیم که سوء مدیریت در یک منطقه خشک و کم آب نهتنها باعث بحران اجتماعی و امنیتی در آن منطقه میشود، بلکه میتواند در یک حوضه آبریز دیگر مانند گلستان که ازنظر ما حوضه پرآبی است، اما مشکل آب دارد، با هزار کیلومتر فاصله مشکلات اجتماعی ایجاد کند؛ یعنی سوء مدیریت ما در سیستان، در گرگان تأثیر اجتماعی و امنیتی میگذارد.
**آگاهی نسبت به این مسئله در بین مدافعان سد و سازه در ایران وجود ندارد؟
فاضلی: بدنه بوروکراسی و هیدروکراسی ایران فهم دقیقی از این مسائل ندارد. هیدروکراسی و بوروکراسی آب در ایران تابع یک اقتصاد سیاسی پیچیده و آغشته به منافع سیاسی و اقتصادی است. اگر مطالعات فلسفه آب، جامعهشناسی آب، هیدروپلیتیک در غرب گسترش پیداکرده و حقوق آب و دیپلماسی آب وجود دارد، این بوروکراسی توان درک، پذیرش و کاربست آن را در خود ایجاد نکرده است. میدان دادن به اینگونه شناختها یعنی حد زدن و حریم گذاشتن برای کارهایی که برخی مایلاند انجام شود.
انواعی از تکنیکها نظیر عدم انتشار دادهها، دستکاری دادهها، برآوردهای غیرواقعی تا زدن انگ «بیسواد» و «احساسی» به منتقدان در دستور کار قرار میگیرد تا دستور کار گذشته ادامه یابد. اینگونه اقدامات نهفقط علیه منتقدان، بلکه علیه کسانی نظیر وزیر نیروی دولت یازدهم که خواهان بازنگری جدی در روندهای گذشته است هم انجام میشود. مقاومت سازمانی در برابر بازنگری و تغییر بسیار زیاد است. همین تکنیکهاست که روشهای بدیل و پایدارتر را از دستور کار خارج میکند. سونامی فاجعه، بیش از آنکه نتیجه تغییر اقلیم و خشکسالی باشد، نتیجه بوروکراسی تنظیمکننده دستور کار توسعه و هیدروکراسی آب است. گفته میشود ایران همواره کشور کمآبی بوده است.
درست است، اما بحران آب نداشتیم. این دو را از هم تفکیک کنید. مکزیک، کالیفرنیا و مصر هم کم آب هستند، اما با بحرانی مثل استفاده از ٩٠درصد آبهای تجدید پذیر روبهرو نیستند، حتی اگر هرکدام به ترتیب مشکل جدی فرونشست زمین، تنگنای جدی آب و برداشت بیش از ۴٠ درصد منابع آبی تجدید پذیر را داشته باشند. تهدید اصلی آن است که نادانی و وزن لابیها، قدرت سیاسی، شبکه منافع، مدلهای ذهنی سیاستگذاران، وابستگی به مسیر طی شده را تقویت کند و مانع اصلاحات شود. موتور پیشران فاجعه در ایران سیاست و اقتصاد سیاسی توسعه است. اتفاقی که ما را به سمت فاجعه میبرد، رویکرد سادهانگار، ایدئولوژیک و پیمانکارانه داشتن به آب است.
میانآبادی: در پایان بحث، سؤال سومی را که درباره مشکلات آب در آسیای غربی مطرح کردم جزئیتر بررسی کنیم: کمیسیون توسعه پایدار سازمان ملل گزارشی منتشر کرده که اذعان دارد بحران آب در دنیا یک بحران حکمرانی است، نه بحران کمبود آب. در گزارش ٢٠١٣ بانک توسعه آسیا (ADB) نیز آمده است: «کشورهای آسیایی با بحران آب ناشی از کمبود آب مواجه نیستند. این بحران ناشی از عدم مدیریت و سوء مدیریت است». علاوه بر این، پروژهای به نام آیکو (ICOW) انجامشده که تنشهای آبی کل دنیا را از سال ١٩٠٠ تا ٢٠٠١ در حوضه آمریکا، آسیا و اقیانوسیه بررسی کرده است. نتایج این مطالعات نشان داده تنشهای ایجادشده بر سر آب به علت سوء مدیریت و ضعف ساختار حکمرانی بوده است، نه کمبود آب.
کمبود آب تنشها را تشدید کرده، اما هیچوقت عامل اصلی تنش نبوده است؛ بنابراین، کمبود آب هیچوقت به معنای بحران آب نیست و بین کمبود آب و بحران آب یک حلقه مفقوده وجود دارد به نام «سوء مدیریت و ضعف حکمرانی». به بیان ساده، آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل میکند، سوء مدیریت مدیران و سیاستگذاران آبی است.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” ]شرق[/button]