جغرافیدان سرخ؛ اقتصاددان سیاسی فضا، دیوید هاروی در تهران

[divider]پیشگفتار[/divider]

دیوید هاروی قرار است به تهران بیاید. شاید او پس از نوام چامسکی که پیش از انقلاب به ایران سفری داشت؛ مهم‌ترین متفکر غربی درگیر با نگرش انتقادی باشد که در ایران سخنرانی می‌کند.

هشتادویک سال سن دارد و علیرغم این عدد که بسیارانی را خانه‌نشین کرده و به تکرار مکررات سال‌های جوانی وامی‌دارد، هنوز شور جوانی در سر دارد و بی‌مهابا سینه به امواج سونامی بازار می‌کوبد.

 در سال ۲۰۰۷ به‌عنوان هجدهمین نویسنده‌ی پر ارجاع در حوزه کتب علوم انسانی و اجتماعی معرفی شد. مبنای این رتبه تعداد ارجاعات علمی به کتاب‌های او در پایگاه داده توماس رویترز (ISI) بود.

پیش‌تر در پژوهش انجمن سلطنتی جغرافیا[۱] که هدف آن یافتن جغرافیدان با بیشترین ارجاع در کشورهای انگلیسی‌زبان بود در فاصله سال‌های ۱۹۸۸-۱۹۸۴ بود، هاروی رتبه نخست را کسب کرده بود.

[divider]هاروی در ایران[/divider]

هاروی را در ایران با دو کلیدواژه می‌شناسند:

عدالت اجتماعی: که چاپ کتابی با عنوان «عدالت اجتماعی و شهر» و فراگیری آن موجب عمومیت این مفهوم در نزد برنامه ریزان و جامعه شناسان شهری ایران شد.

حق به شهر: مفهومی که این روزها به‌صورت یک «مد» درآمده، پیوند قدرتمندی با مشارکت شهروندان در تصمیم‌گیری‌های شهری دارد و گویا دستیابی به این کیمیا کلید هر مشکل شهرنشینی در ایران است.

 در این یادداشت از میان کتاب‌های هاروی، به وجوه شخصیت علمی و عملی او خواهیم پرداخت، به بازه‌ای میان این دو کلیدواژه، کلیدواژه‌هایی نتیجه‌ی یک‌عمر تلاش علمی خستگی‌ناپذیر علیه وضع موجود.

[divider]کتابشناسی هاروی[/divider]

میانه‌های دهه ۶۰ میلادی بود که به دنبال روندهای حاکم بر علوم اجتماعی به دنبال روش‌های کمی در علوم فضایی[۲] و نظریه اثبات‌گرایی[۳] رفت. بعدتر این گرایش هنگامی‌که در دپارتمان جغرافیای کمبریج با ریچارد چورلی[۴] و پیتر هاگت[۵] همکار شد در آثارش مشهود است.

کتابش با عنوان «توضیح در جغرافیا»[۶] متنی بسیار کلیدی در روش‌شناسی و فلسفه جغرافیا به شمار رفت. با این کتاب جغرافیا دیگر به مبانی فلسفه علم وابسته نبود بلکه خود دارای وجهی از فلسفه اختصاصی شده بود.

موفقیت کتاب، هاروی را متوقف نکرد؛ پا را فراتر گذاشت و با موضوع «بی‌عدالتی فضایی»[۷] و «طبیعت نظام سرمایه‌داری»[۸] درگیر شد.

بعدازآن او هرگز آنچه در «توضیح در جغرافیا» طرح کرده بود را تکرار نکرد، بااین‌حال هنوز هم یک منتقد جدی استثنا گرایی[۹] در جغرافیای سنت تاریخی – منطقه‌ای به شمار می‌رود.

با انتقال از دانشگاه بریستول به دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور ایالات‌متحده، نقش مرکزی در رشته‌ی نوظهور جغرافیای مارکسی[۱۰] را پیدا کرد.

بی‌عدالتی، نژادپرستی و استثمار در بالتیمور به‌وضوح دیده می‌شد و فعالین علیه این پدیده‌ها در آنجا بیشتر از همتایان بریتانیایی خود بودند.

مجله آنتیپاد[۱۱] که در دانشگاه کلارک تأسیس شد، هاروی را به‌عنوان یکی از نخستین همراهان در کنار خود داشت. در همایش سال ۱۹۷۱ انجمن جغرافیدانان آمریکا علیه رویکردهای سنتی همکاران خود موضع گرفت، سال بعد در مقاله‌ای مشهور در خصوص الگوی شکل‌گیری گتو[۱۲] های شهری از ساختن «تئوری انقلابی»[۱۳] گفت، تئوری‌ای که «از دل عمل انقلابی، اعتبار پیدا می‌کرد».

سال ۱۹۷۳ کتاب «عدالت اجتماعی و شهر» موضع هاروی را در این خصوص که جغرافیا نمی‌تواند در برخورد با فقر شهری و سایر مشکلات ناشی از آن، منفعل عمل کند، بیان نمود.

کتاب در سال ۲۰۰۵ بیش از ۱۰۰۰ بار مورد ارجاع واقع‌شده بود، آن‌هم در دیسیپلینی که به‌ندرت تعداد ارجاعات به ۵۰ عدد می‌رسید. کتاب سرشار بود از ارجاع به تئوری مارکسی؛ اینکه سرمایه‌داری فضا را نابود می‌کند تا از بازتولید خود مطمئن شود.

ماتریالیسم دیالکتیک مارکس برای آثار بعدی او به‌منزله راهنما بود. مخصوصاً در «محدودیت‌های سرمایه»[۱۴]، کتابی که تحلیل‌های جغرافیایی رادیکال از سرمایه‌داری را به دست می‌داد، یا کتاب‌هایی متعدد دیگر درزمینه‌ی فرآیندهای شهری و زیست شهری که به دنبال محدودیت‌های سرمایه منتشر نمود.

«شرایط پسامدرنیته»[۱۵] را وقتی در دانشگاه آکسفورد استاد بود نوشت، یکی از کتاب‌های پرفروش شد و ایندیپندنت آن را یکی از پنجاه اثر غیرداستانی مهم منتشرشده پس از ۱۹۴۵ دانست. نقد ماتریالیستی او بر ایده‌ی پست‌مدرن از تضادهای درونی سرمایه‌داری نشاءت گرفته بود.

«عدالت، طبیعت و جغرافیای تفاوت»[۱۶] بر عدالت محیطی و اجتماعی تمرکز داشت گرچه برخی از ایده‌های آن از احزاب سبز وام گرفته شده بود.

«فضاهای امید»[۱۷] ماهیتی آرمان‌شهری داشت و از دنیایی آلترناتیو صحبت می‌کرد. در «پاریس، سرمایه‌ی مدرنیته» که بدون شک از مهم‌ترین آثار تاریخی – جغرافیایی اوست از کمون پاریس صحبت کرد.

موج جدید تهاجم‌های نظامی ایالات‌متحده در سال ۲۰۰۱ فضای نقد جدیدی را برای او گشود.

هاروی در جمع دانشجویان
هاروی در جمع دانشجویان

در «امپریالیسم جدید»[۱۸] عنوان کرد که جنگ در عراق به نئولیبرالها در آمریکا این اجازه را می‌دهد که توجهات را از شکست‌های سرمایه‌داری «در خانه» منحرف کند.

اثر بعدی او «تاریخ مختصر نئولیبرالیسم»[۱۹] آزمون تاریخی تئوری و تجربیات گوناگون نئولیبرالیسم را از میانه‌های دهه ۷۰ به دست می‌داد.

این اثر اقتصاد سیاسیِ جهانیِ نئولیبرالیسم را به‌مثابه سیستمی که منفعتش به معدودی رسیده و در مقابل بسیارانی را متضرر می‌کند به تصویر کشید. نتیجه‌ی این سیستم تولید و بازتولید «تمایز طبقات از همدیگر» از طریق آن چیزی بود که هاروی «انباشت ناشی از سلب»[۲۰] نامید.

جدیدترین اثر او «رمز و راز سرمایه»[۲۱] نگاهی عمیق به بحران جاری اقتصاد جهانی دارد. هاروی توضیح می‌دهد که چگونه سرمایه‌داری به یکه‌تاز جهان تبدیل شد و چرا باعث بحران‌های مالی حاضر گردید.

وی توضیح می‌دهد که جوهره‌ی سرمایه‌داری بر «بی‌اخلاقی»[۲۲] و قانونی گریزی استوار است. در ادامه او بیان می‌کند که سخن گفتن از سرمایه‌داری اخلاق‌مند و کنترل‌شده با ضوابط؛ یک خطای بنیادین است.

 [divider]پانویس[/divider]

[۱] -The Royal Geographical Society

[۲] -Spatial Science

[۳] -positivist Theory

[۴] – Richard Chorley

[۵] – Peter Haggett

[۶] – Explanation in Geography (1969)

[۷] – social injustice

[۸] – nature of the capitalist system

[۹] – Exceptionalism

[۱۰] -Marxist Geography

[۱۱] -Antipode

[۱۲] -Ghetto

[۱۳] -Revolutionary Theory

[۱۴] – Limits to Capital (1982)

[۱۵] -The Condition of Postmodernity (1989)

[۱۶] – Justice, Nature and the Geography of Difference (1996)

[۱۷] – Spaces of Hope (2000)

[۱۸] -The New Imperialism (2003)

[۱۹] -A Brief History of Neoliberalism (2005)

[۲۰] -accumulation by dispossession

[۲۱] -The Enigma of Capital (2010)

[۲۲] -Amorality

مطلبی دیگر
در‌آمیختگی سنگ، چوب و سرامیک؛ کاخ «توشهوولی» ازبکستان