تغییر پارادایم مدیریت: گذار از حکومت به حکمروایی

 

[divider]پیشگفتار[/divider]

در طی دهه ۱۹۹۰ میلادی، حکمروایی به یکی از واژه‌های محوری علوم اجتماعی به‌ویژه در حوزه نظریه سیاسی و جغرافیای انسانی تبدیل شده است. تعریف سنتی این اصطلاح «عمل یا فرایند حکومت کردن» است. در این تعریف حکمروایی با حکومت مترادف است. درصورتی‌که از دهه ۱۹۹۰ به بعد حکمروایی از حکومت متمایز شده است. در مورد این اصطلاح دو کاربرد گسترده را می‌توان تشخیص داد. کاربرد نخست مربوط به ماهیت سازمان‌هاست. در این کاربرد حکمروایی به‌عنوان دخالت طیف گسترده‌ای از نهادها و بازیگران در تولید سیاست‌ها تعریف می‌شود. این طیف شامل سازمان‌های غیردولتی، سازمان‌های دولتی ظاهراً مستقل، شرکت‌های خصوصی، گروه‌های فشار، جنبش‌های اجتماعی و همچنین آن دسته از نهادهای دولتی است که به‌طور سنتی به‌عنوان بخش رسمی حکومت تلقی می‌شوند. در این تعریف حکمروایی گسترده‌تر از حکومت است و حکومت یکی از مؤلفه‌های آن به شمار می‌آید. این تعریف تا حدی تأیید این نکته است که هماهنگ‌سازی نظام‌های اجتماعی پیچیده و هدایت توسعه جامعه هیچ‌گاه تنها به عهده دولت نبوده، بلکه همواره مستلزم روابط متقابل میان طیف بازیگران دولتی و غیردولتی بوده است. بیشتر محققان از این هم جلوتر رفته و اظهار دارند که در فرایند عمومی حکمروایی اهمیت دولت کاهش یافته است و سازمان‌های غیردولتی نقش نسبتاً مهم‌تری یافته‌اند.

کاربرد دیگر حکمروایی به ماهیت: «روابط بین سازمان‌ها» مربوط می‌شود. در این کاربرد حکمروایی شامل شکل ویژه‌ای از نظم و ترتیب است. برخلاف کنترل از بالا به پایین که در نظم مبتنی بر سلسله‌مراتب وجود دارد و همچنین برخلاف رابطه فردی در نظم بازار، حکمروایی مستلزم برقراری نظم از طریق شبکه‌ها و شرکت‌هاست. حکمروایی یعنی: «خود ساماندهی روابط بین سازمانی». صاحب‌نظرانی که این کاربرد را می‌پذیرند به حکمروایی اشاره می‌کنند. حکمروایی را می‌توان به‌نوعی به‌عنوان «شبکه‌های بین سازمانی خودسازمان‌ده» تعریف کرد. مطابق این تعریف، فایند سیاست‌گذاری یک «بازی چانه‌زنی بین انواع مختلف بازیگران» محسوب می‌شود. ازاین‌رو حکمروایی موضوعی است درباره سازمان‌دهی اقدامات عمومی فراتر از دولت و نظارت دولتی که با هماهنگ‌سازی و هدایت شبکه در پی ایجاد نتایج مشخصی است.

از تحلیل و مقایسه تعاریف گوناگونی که از حکمروایی شهری ارائه‌شده می‌توان مبانی مشترک زیر را استنتاج کرد:

  • حکمروایی شهری مفهومی گسترده‌تر و فراگیرتر از حکومت شهری است.
  • حکومت شهری مجموعه‌ای از سازمان‌ها و نهادهای رسمی اداره شهر است، حال‌آنکه حکمروایی شهری نوعی فرایند و ارتباط میان حکومت شهری و شهروندان است.
  • حکمروایی شهری هم حکومت شهری و هم جامعه مدنی را در برمی‌گیرد.
  • تحقق حکمروایی شهری مستلزم کنش متقابل بین نهادهای رسمی و دولتی و نهادهای جامعه مدنی است.
  • حکمروایی شهری بر حقانیت و تقویت عرصه عمومی تأکید می‌کند.
  • حکمروایی شهری به دلیل شرکت نهادهای گوناگون جامعه مدنی در مدیریت و اداره شهر، می‌تواند به سازگاری منافع و رفع تعارض‌ها منجر شود.

با توجه به مبانی فوق و از حاصل جمع تعاریف گوناگون حکمروایی می‌توان تعریف زیر را از حکمروایی شهری ارائه کرد:

حکمروایی شهری فرایندی است که بر اساس کنش متقابل میان سازمان‌ها و نهادهای اداره شهر ازیک‌طرف و نهادهای غیررسمی جامعه مدنی یا عرصه عمومی از طرف دیگر شکل می‌گیرد. مشارکت نهادهای غیررسمی و تقویت عرصه عمومی در اداره شهر می‌تواند به سازگاری منافع گوناگون و درنتیجه ه پایداری توسعه شهری منجر شود.

مقایسه ویژگی‌های اصلی حکومت و حکمروایی

عوامل مقایسهحکومتحکمروایی
بازیگران·       تعداد بسیار محدود مشارکت‌کنندگان

·       عوامل اجرایی اساساً دولتی

·       تعداد بسیار زیاد مشارکت‌کنندگان

·       بازیگران بخش خصوصی و عمومی

کارکردها (وظایف)·       مشاوره‌ای صورت نمی‌گیرد

·       هیچ همکاری در صورت‌بندی سیاست‌ها و اجرای آن‌ها صورت نمی‌گیرد.

·       انجام مشاوره

·       همکاری تا حد امکان در صورت‌بندی و اجرای سیاست‌ها

ساختار·       مرزهای بسته

·       عضویت غیر اداری

·       مرزهای بسیار باز

·       عضویت داوطلبانه (آزادی)

قراردادهای تعامل·       اقتدار سلسله مراتبی، رهبری متصل از بالا

·       تعامل خصمانه / روابط متضاد

·       برخوردهای غیررسمی

·       پنهان‌کاری

·       مشاوره افقی/ تحرک درونی

·       توافق بر سر هنجارهای فن‌سالارانه/ روابط تعاونی (همکاری منشانه)

·       برخوردهای بسیار غیررسمی

·       باز بودن (شفافیت)

توزیع قدرت·       آزادی عمل بالای دولت از جامعه (هدایت‌شده)/ تسلط دولت

·       گروه‌های ذینفع جامعه هیچ نفوذی در دولت ندارند.

·       هیچ تعادل یا همزیستی بین بازیگران وجود ندارد.

·       آزادی عمل اندک دولت از جامعه (خودسازمان‌ده)/ تسلط پراکنده دولت

·       گروه‌های ذینفع، نفوذ پراکنده‌ای در دولت دارند

·       تعادل و همزیستی بین بازیگران وجود دارد.

همان‌طور که گفتیم شاهد دوره‌ای در نظام سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری سطوح مختلف (فراملی، ملی، منطقه‌ای و محلی) هستیم که نشان‌دهنده تغییر پارادایم عمده‌ای در این زمینه است. بر اساس پارادایم جدید دیگر دولت‌ها، چه مرکزی و چه محلی، تنها بازیگر نقش‌آفرین در عرصه نظام‌های برنامه‌ریزی و مدیریت به‌حساب نمی‌آیند، این تغییر پارادایم در سطح محلی برجستگی بیشتری داشته است به‌طوری‌که تلاش‌های زیادی در این مدت برای عملیاتی شدن این رویکرد سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری از سوی نهادهای بین‌المللی چون بانک جهانی، هبیتات[۱] و… صورت گرفته است. حکومت‌های محلی نیز در کشورهای توسعه‌یافته تحت تأثیر توصیه و فشارهای غیرمستقیم نهادهای بین‌المللی از یک‌سو و فشارهای داخلی از سوی شهروندان برای ارتقای کیفیت خدمات عمومی از سوی دیگر، هم‌زمان با قدرت گرفتن بخش خصوصی به چرخش قابل‌توجهی در این زمینه دست‌زده‌اند. به‌این‌ترتیب، حکمروایی به‌عنوان پارادایمی نو در برابر حکومت، نوعی بازی چانه‌زنی چند سطحی و چند نقشی است که کاملاً متفاوت از الگوهای مدیریت سنتی است. نکته آخر اینکه باید توجه داشت که این تغییر پارادایم در شرایط حاضر، دیگر یک امر تبعی، غیرضروری و لوکس قلمداد نمی‌گردد بلکه نیازی حیاتی در پایداری حکومت‌های شهری است.

[divider]پانویس[/divider]

[۱] -Habitat

مطلبی دیگر
۶۰ سال معماری جهان به روایت تصویر: قسمت سوم