نویسنده: ویتُلد ریبچنسکی
مترجم: محمد معماریان
اوایل فیلم «لارنس عربستان» صحنهای کلیدی دارد: لارنس و مقام مافوقش کلنل برایتون به دیدن خیمۀ صحرایی پرنس فیصل، رهبر شورشیان عرب، میروند. خیمۀ سلطنتیْ ابتدایی ولی بسیار تجملاتی است: پارچههای دستباف نقشدار از سقف خیمه آویزاناند. سماور بزرگ برنجی در پرتو نور شمعها میدرخشد. قالی گرانقیمتی روی زمین پهن است. مبلمانی در کار نیست و این مردان روی قالی مینشینند. برایتون با آن یونیفورم دستدوز، کمربند جلادادۀ سمبراون و چکمههای سوارکاریاش راحت نیست که پاهایش را جلویش دراز کند. لارنس، ستوانی با لباس نهچندان رسمی، قدری راحتتر است و پاهایش را یکطرفش جمع کرده است. پرنس، با ردای مشکی و چفیۀ سفید، روی چند پوستین گوسفند لم داده و همکارش شریفعلی آرام به یکی از ستونهای خیمه تکیه زده است. در این تصویرسازی سینمایی، وضعیتهای مختلف اندام این افرادْ یک نکتۀ محوری را برجسته میکند: صحرانشینهای آرمیده در خیمهْ اینجا (صحرا) را خانۀ خود میدانند، ولی کلنل شق و رقِ انگلیسی انگار فضول محله است. لارنس هم جایی میان این دو دارد.
دنیا میان دو دسته آدمها تقسیم شده است: آنهایی که روی زمین مینشینند و آنهایی که روی صندلی مینشینند. گوردن هیوز، در مطالعهای کلاسیک پیرامون وضعیت اندام انسانهای سراسر دنیا، به حداقل یکصد وضع نشستن رسید. او گفت: «حداقل یکچهارم نوع بشر عادت دارد که یا در حال استراحت یا کار چمباتمه بزند تا بار را از روی پاهایش بردارد.» چمباتمهزدن محبوب مردمان جنوب شرقی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است، اما چهارزانو نشستن روی زمین نیز همینقدر مرسوم است. بسیاری از اهالی جنوب آسیا در همین حالت غذا میپزند، شام میخورند، کار میکنند و استراحت میکنند. میان برخی قبایل بومی آمریکا در جنوب غربی این قاره و همینطور در ملانزی متعارف است که روی زمین بنشینند، پاها را دراز کنند و قوزک دو پا را روی هم بیندازند. هیوز میگوید نشستن به گونه ای که زانوها یک طرف جمع شود، به سبک لارنسْ در بسیاری از جوامع قبیلهای وضعیتی زنانه است.
تفاوت اقلیم، پوشش یا سبکزندگی میتواند علت تفاوت وضعیتهای اندامی مردم در گوشه و کنار دنیا باشد. کف زمین که سرد یا مرطوب باشد زانو و چمباتمهزدن راحت نیست و افراد شاید دنبال جایگزینهای مرتفعتر بروند؛ لباسهای تنگ مانع چمباتمهزدن و چهارزانو نشستن میشود؛ مردم کوچنشین کمتر از جوامع شهری از مبلمان استفاده میکنند؛ و مواردی از این قبیل. ولی این روابط علّی توضیح نمیدهند که چرا مصر باستان، با آن اقلیم گرم و خشک، خاستگاه عسلیهای تاشو بود. یا چرا ژاپنیها و کرهایها، که زمستانهای سردی دارند، بهطور سنتی روی تشکهای پهنشده روی زمین مینشینند. یا چرا مغولهای کوچنشین مبلمانهای جمعشو داشتند اما عربهای صحرانشین که آنها هم کوچنشین بودند نه.
هیوز میگوید که در پژوهش خود به وضعیتهای تکیه زدن و لمیدن نپرداخته است چون شواهد تصویری کافی نیافته است. چه بد چون لمیدن همیشه یک وضعیت خوشایند برای حالت استراحت بوده است. مصریان باستان از تخت استفاده میکردند و شاید روی نیمکت هم تکیه میزدهاند
ولی اینها را در نقاشیهای دیواری نمیبینیم؛ در صحنههای ضیافت، افراد روی صندلی یا زمین نشستهاند. اولین شواهد تصویری شام در حالت تکیهزده را در سنگنگارهای از قرن هفتم پیش از میلاد در موزۀ بریتانیا میبینیم. در این حکاکی مرمرین موسوم به «مهمانی باغ»۱، در محیط باز، برای یک پادشاه آشوری و همسرش غذا و نوشیدنی میآورند که پیروزی در یک نبرد را جشن گرفتهاند. پادشاه بر نیمکتی مشابهِ کاناپههای درازِ امروزی تکیه زده است، ملکه نزدیک او روی یک صندلی دستهدار نشسته است، و یک میز پر از غذا روبهروی آنهاست. نکتۀ نامعمول این مبلمانْ بلندی آن است: نیمکت حدود یکونیم متر ارتفاع دارد و نشیمنگاهِ صندلی ملکه، که برای من یادآور صندلی نگهبانهاست، تا کمر اوست جوری که به چهارپایه نیاز دارد. علت این ارتفاع آن است که آنها، هنگام جلوس، بالاتر از خدمتکارانی قرار بگیرند که با بادبزنهایی با دستههایی به بلندی دستهجارو زوج سلطنتی را باد میزنند. و یکی از جزئیات مخوف صحنه: سر دشمن شکستخوردۀ پادشاه از یکی از درختان مجاور آویزان است.
معمار اتریشی، برنارد رودوفسکی، را با مجموعهکتابهای جنجالبرانگیزش ازجمله معماری بدون معماران۲ میشناسند، کتابهای تألیفشده براساس یک نمایشگاه در سال ۱۹۶۴ در موزۀ هنر مدرن که او طراحش بود. این طراح خُردهگیر، عُرف نشستهشامخوردن را میپسندید. او میگفت در مراسمات شام رومیان که فقط یک دست هر کس آزاد بود، کارد و چنگال کاربردی نداشت، لذا آنها این به تعبیر او «اضافات» شام را کنار میگذاشتند. رودوفسکی، این بتشکن شنگول، مثلاً از حمامهای کاربردی مدرن هم متنفر بود و از عمدۀ لوازم خانگی زحمتکمکن بدش میآمد. او بهویژه صندلی را مسخره میکرد: «آدمهای نکتهسنج میفهمند نشستن روی صندلی چقدر مضحک است: چیزی که روی چهار خلال دندان سوار شده، یا روکش شُل و وِلی مثل حلزون دارد که روی یک نیمصدف گنده کشیدهاند.» توصیفات ناخوشایند رودوفسکیْ چالش حسابشدهای مقابل آنهایی بود که صندلینشینی را از لحاظ فرهنگی بهتر از کفنشینی میدانستند. ژاپنیها و کرهایهای پیراسته از قدیم با مبلمانِ نشیمن آشنا بودهاند، اما نشستن روی تشکهای کفپوش را انتخاب کردهاند. در هند، بریتانیاییها بیش از دو قرن پیش مردم را با شق و رق نشستن آشنا کردند، ولی هندیها هنوز هم برای کارهای مختلف (پختوپز، خوردن، کار) چهارزانو روی زمین مینشینند.
انتخاب هر وضعیت برای نشستن میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد. اگر روی تشکهای کفپوش بنشینید، احتمالاً آداب و رسومتان اقتضا میکند که پاپوش را پیش از ورود به خانه درآورید. همچنین به احتمال زیاد صندل یا دمپایی بهجای کفشهای بندی میپوشید، و لباسهای شُل که امکان چمباتمه یا چهارزانو نشستن داشته باشند. کمدهای لباس کفنشینها معمولاً بلند نیست؛ چون برایشان راحتتر است که چیزهایشان را در صندوقچهها یا کشوهای نزدیکتر به زمین بگذارند. کفنشینها به احتمال زیاد روی تشکهای کفپوش هم میخوابند، چنانکه صندلینشینها به احتمال زیاد روی تختخواب میخوابند. (هند یک استثناست که بسیاری مردم کفنشیناند اما در تخت میخوابند.) جامعههای صندلینشین انواع و اقسام مبلمان ازجمله میز غذاخوری، میز آرایش، میز قهوهخوری، میز تحریر و میز پادیواری طراحی میکنند. نشستن روی زمین بر معماری هم اثر میگذارد: برای راه رفتن با پای برهنه یا جوراب در خانه، کف خانه باید صاف (بدون تراشخوردگی)، و ترجیحاً بهجای سنگ از جنس چوب و گرم باشد. محلهای نشستن را با تشکهای نرم یا فرشهای بافتنی میپوشانند. طاقچههای بلند و سقفهای بسیار بلند هم چندان جذابیتی ندارند.
هر فرهنگی که تصمیم به صندلینشینی بگیرد باید با یک واقعیت چالشبرانگیز کنار بیاید: وضعیت طبیعی اندام. اولین کسی که ارتباط میان نشستن و وضعیت طبیعی بدن را کشف کرد پزشک فرانسوی نیکولا اندری دیبُسریگو بود. اندری طلایهدار حوزۀ ارتوپدی بود (ابداع این واژه کار اوست) و در رسالۀ سال ۱۷۴۱ خود ارتباط میان وضعیت سالم نشستن با صندلیها را توضیح داد. او نوشت: «وقتی پشت را به عقب خم کنید و بنشینید، گُرده باید به سمت داخل بدن خمیده شود؛ و وقتی روی یک نشیمنگاه گودافتاده بنشینید، تلاش طبیعی که به صورت خودکار برای متعادل کردن بدن رُخ میدهد، بالضروره گُرده را بیشتر خمیده میکند.» تعبیر «نشیمنگاه گودافتاده» به آن نشیمنگاههای پارچهای مقعّر روی صندلیهای معمولی گفته میشود که بهمرور زمان گود میافتند. اندری برای بهبود وضعیت طبیعی اندام پیشنهاد داد یک پیچ قابل تنظیم اضافه شود که از پایین نشیمنگاه را بالا آورده و صاف نگه دارد.
دویست سال پس از اندری، اِلن دیویس کِلی (استاد تربیتبدنی دانشگاه اوکلاهما) چالش فیزیولوژیک وضعیت اندام انسان را در یک دفترچۀ آموزشی بهخوبی توضیح داد:
وضعیت طبیعی اندام یک مشکل خاص انسانهاست چون، در وضعیت عمودی، ستونفقرات اساساً بیثبات است. یک صندلی یا عسلی چهارپایه یا حتی سهپایه ثبات کافی دارد. اما مبلمان دوپایه به گوش کسی خورده است؟ بدن انسانِ دوپا برای حفظ تعادل با مشکل دائمی روبهروست و بهواسطۀ کوتاه بودن پاها برای پشتیبانی از این اَبَرساختارِ بناشده رویشان این مشکل تشدید میشود. و این هم ختم قصه نیست. از کفل به بالا، ستونفقراتِ تکپایه پشتیبان تنه و دست و بازوهاست.
مقصود صندلی آن است که فرجهای از این عمل مخاطرهآمیز تعادل فراهم کند. اما آن بیثباتیای که کِلی میگوید هنگام نشستن اگر بدتر نشود بهتر نمیشود. وزن بدن روی «برجستگی ایسکیال»۳ یا استخوانهای نشیمن در کف لگن متمرکز میشود. این استخوانها، که شبیه غلتانکهای صندلی راحتی هستند، فقط پشتیبانی عرضی برای بدن فراهم میکنند و اجازه میدهند بدن به جلو و عقب برود. پشتی صندلی با پشتیبانی خود اجازۀ استراحت به عضلهها میدهد، اما اگر بیش از حد عمودی باشد فرد لاجرم خمیده میشود، و اگر فقط با زاویهای رو به عقب رفته باشد وضعیت تکیۀ غیرطبیعی پدید میآورد. اگر نشیمنگاه بیش از حد محکم باشد استخوانهای نشیمن را آزرده میکند، و اگر بیش از حد نرم باشد عضلههای باسن را از حالت طبیعی خارج کرده و به ایسکیا (انتهای استخوان باسن) فشار میآورد که دوباره موجب آزردگی میشود. اگر صندلی بسیار کمارتفاع باشد، وزن بدن بهجای ران روی استخوانهای نشیمن میافتد؛ و اگر بیش از حد بلند باشد، فرد رو به جلو خم میشود تا پاها را در حالت باثباتتری روی زمین بگذارد اما این کار موجب تنگی نفس و تنش عضلات گردن میشود.
در سال ۱۸۸۴، یک جراح ارتوپد آلمانی به نام فرانز استفل، که معتقد بود اکثر صندلیها «نه برای گُرده که برای چشمنوازی ساخته میشوند»، پیشنهاد داد پُشتی صندلی کمارتفاع باشد تا از کمر محافظت کند. استافل که «پدر صندلیهای مدرن مدرسه» نامیده میشود توصیه میکرد که هنگام نشستن، گُرده باید حتیالامکان مشابه منحنی S دوگانهای باشد که ستون فقرات هنگام ایستادن دارد. در قرن نوزدهم که آموزش ابتدایی اجباری شد و کودکان روزبهروز
مدت بیشتری را در کلاسهای درس مینشستند، محققان انواع مختلفی از ترکیبهای صندلی-میز را برای بهبود وضعیت طبیعی اندام پیشنهاد دادند. در برخی طراحیها از کمربند صندلی، نگهدارندۀ پیشانی و بالشتک صورت استفاده میشد، هرچند بعید است چنین ابزارهای سفت و سختی بهواقع استفاده شده باشند.
در سال ۱۹۱۳، یک آناتومیشناسِ سوییسی به نام هانس اشتراسر طرح یک صندلی را منتشر کرد که قسمت بالایی پشتی آن قدری زاویهدار بود و نشیمنگاهش شیب داشت تا بهتر از بخش درونی رانها پشتیبانی کند. ۳۵ سال بعد، یافتههای یک محقق سوییسی به نام بنت اکربلوم نشان داد که طراحی اشتراسر درست بوده است. اکربلوم از عکسبرداری اشعۀ ایکس و الکترومیوگرافی برای مطالعۀ سازوکار مکانیکی نشستن استفاده کرده بود. او چندین صندلی طراحی کرد که پُشتی خمیدهشان به نام «منحنی اکربلوم» مشهور شدند.
حرکت بلند شدن و نشستن هم یک چالش دیگر است. همهمان تجربه کردهایم که اگر برآورد درستی از ارتفاع صندلی نداشته باشیم چه ضربۀ بدی به ما وارد میشود، چون افتادن روی صندلی ناگهان فشاری معادل دوبرابر وزنمان را به ستون فقرات وارد میکند. راهحل این مسئله استفاده از دستۀ صندلی است: هنگام پایین آوردن بدنمان میتوانیم آن را بگیریم، و هنگام بالا کشیدن بدن در زمان بلند شدن هم دستگیرۀ خوبی است. این قطعه بهویژه برای صندلیهای کمارتفاع، مثل صندلی راحتی، اهمیت دارد. بلند شدن از روی صندلیهای کمارتفاع بهویژه برای سالخوردگان دشوار است. دستۀ صندلی یک کاربرد دیگر هم دارد: در مدت نشستن میتوانیم بازوها را به آن تکیه بدهیم و، بدینترتیب، دستۀ صندلی قدری از فشار واردشده روی شانهها را کاهش میدهد.
پُل برانتن، روانشناس بریتانیایی، بدنِ نشسته را چنین توصیف میکند: «یک کیسۀ استخوان بیحرکت نیست که برای مدتی روی صندلی رها کرده باشیم، بلکه یک ارگانیسم زنده در وضعیت پویای فعالیت مداوم است.» ما بیحرکت نمینشینیم: لول میخوریم، وزنمان را جابهجا میکنیم، حتی پاها و بازوهایمان را روی هم میاندازیم و عضلات گرفتهمان را تکان میدهیم حتی اگر این کار خیلی آرام انجام شود. ما با صندلیهایمان تعامل داریم: روی آنها مینشینیم، به عقب و جلو خم میشویم، و اغلب در لبۀ نشیمنگاه قرار میگیریم. پاهایمان را دور پایههای صندلیمان، یک دستمان را پشت صندلی، یا حتی پایمان را روی دستۀ صندلی میاندازیم.
در راه رفتن و دویدن ماهریم و از دراز کشیدن هنگام خواب هم خرسندیم. آن برزخِ میان این دوست که مشکلآفرین است. حتی اگر روی زمین هم بنشینیم این مشکل وجود دارد: انواع و اقسام تشک، متکا، دسته و کوسنی که فرهنگهای کفنشین استفاده میکنند شاهدی بر وجود این مشکل است. و وقتی روی صندلی بنشینیم، مشکل جدیتر میشود. هر صندلی نمایندۀ تلاشی برای حل تعارض میان جاذبه و آناتومی انسان است. راستنشستن همیشه یک چالش است.
[divider]پینوشت[/divider]
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۲۳ آگوست ۲۰۱۶ با عنوان Sitting Up در وبسایت پاریس ریویو منتشر شده است.
* ویتُلد ریبچنسکی (Witold Rybczynski) استاد بازنشتۀ معماری دانشگاه پنسیلوانیا است.
[۱] The Garden Party
[۲] Architecture without Architects
[۳] Ischial tuberosities
[divider]منابع[/divider]
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.theparisreview.org/blog/2016/08/23/sitting-up/”]Paris Review[/button]
منبع برگردان: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://tarjomaan.com/vdcj.ieofuqevxsfzu.html”]ترجمان[/button]