شهرها دچار فروپاشی شدهاند، شهرداریها در بازار مسکن، حباب قیمتی ایجاد و شهرداران تجارت شهری میکنند و شهرداریهای تجارت پایه داریم که گمان میکنند همه مقررات شهری قابل خریدوفروش است؛ اینها گوشههایی از گفتههای آخوندی، وزیر راهوشهرسازی، در شانزدهمین همایش سیاستهای توسعه مسکن بود اما اینکه سیاستهای شهرداری و دولت تا چه حد براساس قانون اساسی یا خلافهای بارزی است که در برابر چشم نهادهای قانونگذاری و قضائی سالهاست انجام میشود و نتیجه آن، دودی است که به چشم مردمی که روزبهروز فقیرتر شده و شهری که بهشدت قطبی شده است، میرود را در گفتوگویی با کمال اطهاری، کارشناس مسکن و شهرسازی، در میان گذاشتهایم. گفتوگویی که در میانههای آن اطهاری به دلیل ستم به مردمی که بهحاشیه شهرها رانده شدهاند، گاهی خشمگین میشود و گاهی بغض به گلو میآورد و البته در آنجا که از اختلافنظر شدید خود با مسئولان درزمینه آزادکردن زمین یاد میکند از نقشی که دولتها در تمامیت خود در ایجاد این بازار آشفته و مسابقه فقیرسازی مردم ایفا میکنند نیز انتقاد میکند.
به نظر میرسد آنچه اندیشمندان، تولید و اشغال فضا میخوانند از لابهلای صفحه کتابها و بحثهای روشنفکری بیرون آمده و به جنگ مغلوبهای در سطح شهرها تبدیلشده است؛ بهگونهای که برخی این پدیده را به جابهجایی طبقات تعبیر میکنند. خواهش میکنم تحلیل خودتان را درباره ریشهها و دلایل این پدیده بیان بفرمایید.
فضا تجلی روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه است و بهنوبه خود میتواند مایه بالندگی یا مایه تنزل روابط بشود؛ مانند تکنولوژی یا ماشینآلات خوب در کارخانه که وقتی فناوری برتری وارد کارخانه بشود به همه روابط اقتصادی – اجتماعی جامعه برمیگردد که نوآوری بتواند ایجاد شود. حالا این ماشینآلات شما خوب هم باشد وقتی چیدمان خوبی نداشته باشد که مثالش یک مقدار به طراحی شهری برمیگردد و برنامهریزی شهری را در برمیگیرد، موجب اتلاف منابع میشود، بنابراین باید این به شکل درستی چیده شده باشد تا پیوستگی کارآمدی داشته باشد. این مثالی که زدم درواقع نقش فضا را در حیات اقتصادی- اجتماعی نشان میدهد و آنچه روشن است، این فضای کژاندام ناشی از کجکارکردی نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که این کجاندامیها بر فضای منطقه و کل فضای جامعه مسائلی را که میبینید بهوجود میآورد. تولید مولد نیست، مردم عصبی هستند، محیطزیست تخریبشده در حال انهدام است و ما اقتصاد تکمحصولیمان باقی میماند و همراه با اینکه بهطور مداوم منابعمان را از دست میدهیم، منابع زیرزمینی و روزمینی را هم از دست میدهیم؛ یک نمونه از این مقوله جابهجایی طبقاتی به صورتی است که تبعیض در شهرسازی است. جداسازی طبقات که کاملا در حال منفکشدن هستند و مقوله شمال و جنوب در تهران شدت یافته و بسیار هم بارزتر شده است. درواقع یک شمال داریم که سه منطقه شهر تهران است و یک جنوب که تا آنسوی استان البرز و از جنوب تا ورامین و کویر پیش میرود. این شمال و جنوبی را که قبلا در شهر تهران وجود داشت و ابعاد کمتری هم داشت و آمیختگی طبقات بسیار بیشتر از الان بود، به یک ارگ شمال شهر تبدیل شده و بقیه به فضای برونشهری که این نمونه فضای فئودالی است. تهران یک فضای فئودالی شده است و این اتفاق در برخی کشورهای توسعهیافته یا برخی کشورهای توسعهیابنده هم در بعضی از شهرها دیده میشود البته نه بهعنوان یک پدیده عمومی بلکه در آنجا یک صورت بسیار محدود در چارچوب نظام مولد سرمایهداری است اما این نوع جداسازی که در ایران اتفاق افتاده یک نوع تیولداری و رانتی است و بهشدت این جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در وضعیت بحرانی است اما آن کشورها بدون بحران نیستند و از نظر اقتصادی دچار نوسان میشوند اما نوسان به آنها غالب نیست بلکه استثناست. در ایران بحران، پدیده مستمر و رونق، تبدیل به خصیصه استثنایی شده که این خصلت یک جامعه فئودالی است. این موضوع باید شکافته شود و من فقط در اینجا چکیدهای از موضوع را اشاره کردم.
شهر در اقتصاد سرمایهداری قرن نوزدهمی بستر سرمایهگذاری، تولید کالایی، سود و بازتولید نیروی کار بود. به نظر میرسد این چرخه در تهران و سایر شهرها متوقف شده است؛ این یعنی تهران زایایی خود را از دست داده است؟
همه اینها بهدرستی در چارچوب اقتصاد مقاومتی در دستور کار قرار گرفته است اما اقتصاد مقاومتی چه میگوید؟ میگوید ما میخواهیم یک اقتصاد برونزا را که دروننگر بوده تبدیل به یک اقتصاد درونزا بکنیم. معلومه که ۴۰ ساله این اتفاق نیفتاده است و لازم نیست من بگویم. در صورتی که اصلاحات چین همان موقعی که با آمریکا رقابت شدید داشت و بهنوعی تحریم هم بود توانست در ۱۰ سال، صادراتش را به صد میلیون دلار برساند. الان صادرات چین دو و نیم تریلیون دلار است و از نظر تولید ناخالص، دومین و از نظر صادرات، اولین اقتصاد دنیاست. تقریبا در همین زمان صادرات ویتنام از سال ۱۹۹۰ از حدود چهار تا پنج میلیارد دلار به ۱۵۰ میلیارد دلار رسیده و صادرات ایران نزدیک به ۸۰ میلیارد دلار است که این نشان میدهد مدیریت ناکارآمدی بر اقتصاد حاکم است. میزان تخریبی که در زمان جنگ در ویتنام شده بود، قابل مقایسه با ایران نیست و میزان تقابل و تخاصم این کشور و نیز پیروزمندیاش که کشوری بتواند سفیر آمریکا را ناچار به فرار از بام کند و هنوز هم یک کشور خیلی ایدئولوژیک است، این رابطه را به یک موفقیت در عرصه اقتصاد تبدیل کرده درحالیکه نفت و منابعی ندارد. نیروی انسانی به دلیل دوره جنگ طولانی امکان پرورش نداشت و این نشان میدهد ما سازوکار اقتصادی را نداریم و اقتصاد ما درواقع هنوز بهشدت وابسته است که اصول اقتصاد را نه در عرصه برنامهریزی و نه در نهاد بازار نتوانستیم پیاده کنیم. بر جامعه ما یک بورژوازی فرومایه، لومپن بورژوازی و این بورژوازی یک توسعه بیاصول را تا حالا جلو برده است که اگر اصولی داشت الان نیازمند اقتصاد مقاومتی بعد از ۴۰ سال نبودیم. این بورژوازی فرومایه، تلههای متعدد فضایی را در ایران ایجاد کرده است؛ از تله فضایی فقر گرفته تا تلههای دیگر که هم در سطح شهر وجود دارد هم سطح منطقهای. سیستانوبلوچستان یک تله فضایی فقر است که هنوز نتوانستیم آن را از بین ببریم. حاشیهنشینی، بافتهای فرسوده یا اسکان غیررسمی، اینها تلههای فضایی فقر درونشهری هستند. مازندران پذیرای سالی ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر و در برخی سالها تا ۴۰ میلیون نفر مسافر است و مهاجرفرستترین استان ایران هم مازندران است که رشد آن حدود یک درصد در سال است و گیلان هم بههمینترتیب که آن را سالخوردهترین استان کرده است. این را رادیو اعلام کرده و برای آنکه حرفهای ما مردم را منحرف نکند، از قول رادیو میگویم. بالاترین نرخ بیکاری در مازندران است؛ این استان مشغول تخریب است؛ چه رانتی دارد؟ رانت دریا و جنگل را دارد که در حال تخریب است؟ به وسیله چه کسی؟ بورژوازی فرومایه مستغلات. حالا آنهایی که طرفداری میکردند که زمین را به بازار بسپارید، اگر کنترل زمین حرف سوسیالیستی است الان جواب بدهند؛ هم جنگل از بین رفته و هم ساحل به روی مردم گشوده نیست. آب آلوده است و همین موجب شده بیشترین میزان سرطان نسبت به جمعیت در مازندران وجود داشته باشد و همه اینها تله تولید و بازتولید رانت است بدون اینکه مردم منتفع بشوند. تهران هم همینطور است؛ تله تولید و بازتولید رانت است. برخی از دوستان ما که صبغه چپ هم دارند این را مقایسه میکنند با شهریشدن سرمایه که دیوید هاروی میگوید؛ این اشتباه است. شهریشدن سرمایه یعنی چه؟ یعنی سرمایهای که در قرن نوزدهم در کارخانهها مستقر بود و به شهر کاری نداشت و نوعی حاشیهنشینی در انگلستان و بقیه شهرهای اروپا و آمریکا اینجا زندگی میکردند در قرن بیستم بهویژه نیمههای قرن و پس از جنگ جهانی سرمایه از کارخانه در شهر میآید. چرا؟ چون این شهر را نیاز دارد که مداوم تولید و بازتولید گسترده ارزش اضافه کند. برای تولید و بازتولید گسترده ارزش اضافی به نیروی کار ماهر، آسوده و نیروی کار نوآور که بتواند با خارج رقابت کند نیازمند است. نیروی کاری که حداقل درآمد را داشته باشد و کار هم داشته باشد و برای این وارد شهر میشود و شهر را سامان میدهد تا بتواند ارزش اضافه تولید کند. بورژوازی مستغلات که در خدمت تولید و بازتولید ارزش اضافه برای کل سرمایه است، نه اینکه از همه باج بگیرد و فضاهای مولد محل آسایش و پارک و … همه را نابود کند و تراکم مازاد بگیرد؛ شهریشدن سرمایه یعنی این. شهری که محل آسایش است؛ فضای سبز گسترده و حملونقل سریعی دارد و این میشود شهریشدن سرمایه اما در ایران، شهریشدن، رانت است و درواقع تهران، تله فضای رانت است؛ معنای این تله فضایی، این است که محیط مصنوعی بهوسیله بشر ساخته شده و روابط معین اقتصادی- اجتماعی را بازتولید میکند و معنی آکادمیک تله فضایی این است که تهران دارد بازتولید رانت میکند؛ چه رانت حکومتی چه خصوصی و بهاینترتیب جداسازی میکند. این خصلت یک اقتصاد رانتی و تیولداری است. شما یک سیستمی که بتواند جلوی رانت را بگیرد یکی رقابت سیاسی است که ما نداریم. در اقتصاد هم که رقابتی وجود ندارد. انجمنهای مدنی و تشکلها نمیتوانند فعالیت کنند بهویژه اگر کارگری باشد. یک شیوه دموکراتیک برای برنامهریزی وجود ندارد تا بتواند براساس درک نیازهای جامعه، این برنامهریزیها انجام بشود و بهتدریج برنامهریزی تبدیل به یک امر رانتجویی شده است. این وضعیت کل اقتصاد است و به شهر منتقل شده است چه زمانی؟ وقتی رئیس دولتی که سازندگی نام داشته به این نتیجه رسیده که باید اصلاحات اقتصادی بهوجود بیاید. در آن دوران بهسرعت تصویب میکنند که باید کلانشهرهای مختلف خودکفا شوند و یکی هم که از همان زمره سازندگی است و حزب مربوطه را راهبری میکند، شهردار تهران میشود و میگوید بله ما با فروش تراکم این کار را میکنیم. حتی فکر نمیکند شما نمیتوانید قانون را بفروشید. قانون به قول حقوقدانها مبیع نیست. میگویی ما تراکم مازاد میفروشیم؛ در این تراکم ظرفیت محیطزیستی. ترافیک آسودگی آدمها را مشخص کرده، اینها را میفروشی؟ این ناشی از یک تفکر پدرسالارانه در سیاست است که تفکر همان آدمهای گروه سازندگی در اقتصاد است؛ یعنی فروش قانون از آن کارهایی است که فقط فئودالها انجام میدهند. حاصل کار این دوستان سازندگی یک نوع ظلالسلطان نوین بوده و حاکم یک شهر است که میتواند قانون آن را بفروشد. خوب معلومه فضا یک فضای رانتی است. مگر چند درصد مردم زمین رانتی دارند که میخواهند این را به بازار بسپارند؟ هیچ اقتصاد کلاسیک و نوکلاسیکی نمیگوید زمین را به بازار بسپارید چون زمین در اقتصاد نوکلاسیک هم راهی است که در آن شکست بازار رخ میدهد. در آمریکای نئولیبرال، تبعیض منع قانونی دارد و طرحهای شهری باید جلوی تبعیض را بگیرند و موظف هستند در ۲۰ درصد هر منطقهای کمدرآمدها در آن باشند. حالا کلکهایی میزنند که به هر صورت آن در حومه شهرهاست نه در داخل شهر. در داخل شهرهای آمریکا هم که جامعه مدنی قوی و قوانین حاکم است، تبعیض به صورت قانونمند ممکن نیست. در حومهها این کارها میشود که مثلا خودشان را از سیاهپوستها جدا کنند و در طرحهای شهری ما کمدرآمدها جایی ندارند؛ این نفوذ بورژوازی مستغلات در قانونگذاری در ایران است و پوپولیستها نیز مسکن مهر را علم میکنند، خارج از چارچوب، مرگ فضایی، شهری، بخشی و همه اینهاست. شما باید مازاد اقتصاد را داشته باشی تا برای همین مسکن خرج کنی. اگر مازاد اقتصاد لازم را نداشتی و پول چاپ کردی این تتمه اقتصاد را نابود میکند و آن بخشهای مولد هم نمیتوانند نظام بانکی که بورژوازی فرومایه بر آن حاکم است و سود ۵۰ درصددی میبرد سود سپرده تا ۳۰ درصد هم میدهد. این نظام بانکی، بورژوازی فرومایه بر آن حاکم است و دیدیم از آن چی درآمده است.
همین موضوع را که شما هم میفرمایید در آمریکا هم در اثر بحران مسکن و زمین بهخاطر بورسبازی شبکه مالی فروریخت و دامنه بحران آن نهتنها بقیه بخشهای اقتصاد این کشور بلکه دامن بسیاری از کشورهای سرمایهداری جهان را در برگرفت؛ در آنجا هم شاهد هستیم سلطه مالی است که این فجایع را به بار میآورد.
سلطه مالی در آن سیستم، یک امر فرعی است و شما بخشی از حقیقت را گفتید. کل نظام سرمایهداری، آن نظامی است که در حال تولید و بازتولید ارزش اضافی است. همان سرمایهدارهای آمریکایی در چین سرمایهگذاری کردند و خود آمریکا هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار صادرات کالا دارد. این است که این اقتصاد را نگه میدارد، همچنین سودی که از چین میبرد. نظام مالی جهانی هم که به آن نئولیبرال میگویند برای اینکه سرمایه جهانی شده و گردش سرمایه هم جهانی است؛ معلوم است دو هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار وقتی فقط کالا گردش مالی آن را ببینید چقدر است. این گردش مالی، سرمایه مالی را بهخاطر تکیهای که به این ارزش اضافی دارد، قوی کرده و این را به غلط با ایران مقایسه میکنند. همانطور قابل مقایسه است که ناصرالدینشاه دوران قاجار که با دوران لیبرالیسم سرمایهداری همدوره بوده در ایران هم لیبرالیسم حاکم بوده است، زمین تا آسمان فرق میکند و در بعضی موارد شباهتهایی پیدا میکنند اما این نباید آدم را به اشتباه بیندازد؛ به اصطلاح بناست که ما تحلیل کنیم و موضوعی که شما میگویید انباشت عظیم این سرمایه مالی، آن انباشت عظیم در اقتصاد آمریکا میشود اقتصاد جنگی. میگویند کدام بخش میتواند گردش اقتصادی را راه بیندازد. میروند وام میدهند به مردم تا خانهدار شوند و پیشبینی میشد چون دولت رفاه منحل شده بسط بخش مالی نمیتواند تولید انبوه را مصرف انبوه کند. در سال ۲۰۰۰ مکتب انتظام پیشبینی میکند شما دولت رفاه را منحل کردید و مصرف انبوه نمیتواند صورت بگیرد. جایگزین دولت رفاه هم انبساط مالی نیست این دفعه اگر مسکن درگیر بشود چون سرمایه جهانی شده بحران جهانی خواهد شد. این قانون و قواعدش زمین تا آسمان با تحلیلی که در ایران میشود متفاوت است ما در اینجا گردش سرمایه که بخواهد ارزش اضافه تولید کند نداریم و گردش رانت داریم.
جابهجاییهای طبقاتی به همین شکل صورت گرفته و بیشترین مهاجران به پیرامون شهر تهران از خود شهر تهران است و مسائل درجه اول دولت و شهرداری است که به اینها رسیدگی نکنند. میگویند حاشیهنشینی نگویید، خب میگوییم سکونتگاه غیررسمی.
میشود بحث شما را اینطور جمعبندی کرد که اشغال فضاها به زیان تودههای شهرنشین و به سود انحصارهای مالی… .
انحصار مالی نه، بورژوازی فرومایه.
به قول شما آن بورژوازی فرومایه نهتنها روند توسعه را دچار بحران کرده است بلکه موجب بحران هویتی به دلیل اشغال فضاهای عمومی و دست اندازی حریم خصوصی افراد هم شده است. با توجه به اینکه شهرها کانون توسعه هستند با این روند چه چشماندازی در برابر توسعه کشور میبینید و بهطور کلی، خیلی خلاصه چه تغییرها یا روشهایی باید به کار برد تا این انحرافها اصلاح شده و سمتوسوی توسعه متوازن به خود بگیریم.
این قاعدتا تعدادی اقدامهای کوتاهمدت و تعدادی اقدام بلندمدت نیاز دارد؛ اقدام کوتاهمدت برای اینکه از اینجا که هستیم حرکت کنیم و منتظر نمانیم همه چیز عوض شود و یکسری اقدامهای بلندمدت برای اینکه این روند ادامه یابد. اقدامهای کوتاهمدت همینهاست که اعلام شده که جلوی تراکمفروشی باید گرفته شود و درآمد پایدار بر شهرداریها مشخص شود و تخلفاتی هم که گرفته شده، قوهقضائیه باید دنبال کند. در سایتها نوشتند جلوی آنها را گرفتند. قانونفروشی یک خطای قانونی بسیار بزرگی است که هم سازمان بازرسی کل کشور و هم قوهقضائیه باید در این ورود کنند. اقدامهای بلندمدتتر این است که فضا را برای اقتصاد دانشپایه آماده کنید. طرح جامع تهران که در سال ۱۳۸۶ مصوب شده در آنجا بنا شد؛ محل کارخانههایی که به دلیل فشار محیطزیست از تهران خارج شدند و انبارهای قدیمی به محل اقتصاد دانشپایه تبدیل شوند که شهرداری تهران جلوی این کار را گرفت؛ هرچند شهردار کنونی با همین شعار به این سمت رسید. نظام بانکی هم به بخش مولد تسهیلاتی ارائه نمیدهد و در منطقه حکیمیه تهران اولین صنایع الکتریکی ایران و خاورمیانه در آنجا برپا شده است که این نشان میدهد. این بورژوازی فرومایه چه بلایی بر سر صنایع ما وارد آورده و جای آن را برندهای خارجی گرفته که آن هم برای بخش دیگری از این رانتجویان است. یک سیستمی هم در اقتصاد کلان باید به وجود بیاید تا بتواند اقتصاد دانشپایه را تقویت کند.
شهرداری میخواهد سالنهای قدیمی را تبدیل به سالن جشن و عروسی کند. کارخانهای را که در طرح جامع هست، میخواهند سالن درست کنند. بخشهایی را هم مسکنسازی کنند، مانند منطقه ۲۲ که قرار بود محل تکنولوژی برتر و اقتصاد دانشبنیان باشد، محل مسکن شده است؛ آن هم شهر ارواح.
شهرکهایی هم مانند شهرک پژوهش در آنجا ساخته شد.
بله، به اصطلاح ساخته شده؛ اینها قرار بوده یک مجموعه باشد و این مجموعه فضا میخواهد. ۷۰ درصد فضای یک منطقه اقتصاد دانشپایه، فضای آزاد و فضای سبز است. درواقع آن دریاچه باید برای شهرک دانشپایه باشد نه فروش مسکن. حکیمیه وسط شهرک علمی پردیس و چند دانشگاه مهم نظامی و غیرنظامی است که این میتواند جایی باشد که انکوباتورهای دانشگاهها بیایند آنجا و تبدیل به یک فناوری برتر بشوند. این یک مثال است برای اینکه شما اگر بخواهید اقتصاد دانشپایه را داشته باشید برای توسعه پایدار برای خودتان چطور باید فضا را سامان بدهید و چه کسی مانع این کار شد! همین واژه اقتصاد دانشپایه و فضاهای آن در طرح جامع سال ۱۳۸۶ آمده است. این شهرداری به میثاقی که شهر تهران بوده، کار نکرده و شوراهای شهری هم که تا حالا آمدند پیگیر این میثاق نبودند. گاهی از فرهنگ قدیمی تهران حرف میزنند که آن هم سر جای خودش خوبه اما از فرهنگ جامعه، زمانی میشود دفاع کرد که آن جامعه در حال بالندگی و توسعه باشد و بهویژه وابستگی اقتصادی نداشته باشد.
در ارتباط با سکنیگزینی، الان با بحران مسکن مواجه هستیم. تأمین سرپناه مناسب برای افراد یکی از اصول قانون اساسی است. چگونه میتوان بر این رکود فائق آمد تا مردم بتوانند سرپناهی برای خودشان تهیه کنند و چرخ اقتصاد نیز بچرخد؟
قانونگذار بهدرستی در قانون اساسی به زمینهسازی برای تأمین مسکن و نه ساخت مسکن اشاره میکند. این زمینهسازی نهتنها اصلا عمل نشده بلکه ضد آن عمل شده است. همینطور که گفتم وقتی یک نفر دانای کل است، میگوید با تراکمفروشی میتوان هزینههای خودکفایی شهر را تأمین و زمین را به یک کالای رانتی تبدیل کرد. من هم در همان موقع با این قضیه مخالفت کردم و به آقای روغنیزنجانی که آن زمان رئیس سازمان برنامه بود، گفتم که زمین باید برنامهریزی شود. ایشان با عتاب به من گفت که این حرفها سوسیالیستی است و همه میدانند زمین را باید به بازار سپرد؛ البته ملیشدن زمین با انقلاب کبیر فرانسه یا همان انقلاب بورژوایی رخ داد نه با انقلاب کبیر سوسیالیستی روسیه (شوروی). این اشتباه بزرگ پدرسالارهای اقتصاد نخوانده ماست. زمین نمیتواند به بازار سپرده شود چون شکست بازار در آن رخ میدهد و با شدت و سرعت رانتی شده و بخش مولد نمیتواند در زمین رانتی فعالیت کند چون نمیتواند کالایش را با رانت بفروشد. بازار در جهان رقابتی است. اکثریت قریببهاتفاق جامعه هم درآمد رانتی ندارند پس نمیتوانند این را بخرند و شما برای رونقبخشی مسکن نباید دچار این خطا شوید و این را هم از زبان نولیبرالها میگویند. نولیبرالهای چه زمانی میگویند رانت خوب است؟ اینجا اقتصاددانهای راست ما که کارگزار بورژوازی فرومایه شدند از بازارسپاری زمین صحبت میکنند. کمی مطالعه کنید؛ زمین بهسرعت کالایی رانتی میشود، جامعه هیچ کالای رانتی را نمیتواند مصرف کند، بازار سقوط میکند. اینها میگویند تراکمفروشی را بگذارید، باشد تا مسکن رونق بگیرد؛ مسکن رونق نمیگیرد و اقتصاد ایران هم میخوابد. درست همین رانت زمین است که اقتصاد ایران را خوابانده و نظام بانکی را رانت معتاد کرده، سیستم رانتجویانهای به وجود آورده که قانون را میخرند، بخش مولد را نمیگذارند، بخش مولد ما نمیتواند از بانک وام بگیرد. دولت مرتب وامهای جدید تصویب میکند ولی این بخش نمیتواند وام بگیرد، چون نظام بانکی سپرده گرفته، تعهد کرده ۲۵ درصد سود بدهد. اگر این را بیرون بیاورد ورشکست میشود و یک دور باطل به وجود آمده است. بانک مرکزی نمیتواند بهره را پایین بیاورد. سالی ۱۰ درصد حقوق کارمند اضافه میشود و سود بانکی حدود ۱۸ درصد است. کسی که ۱۰ درصد حقوقش اضافه میشود آیا میتواند بهره ۱۸ درصد بدهد؟ اکثریت جامعه هم همینها هستند. این نرخ سود و تورم و افزایش حقوقها در یک کشور نولیبرال اصلا معنی ندارد. این سرمایه مالی نیست؛ این سرمایه رانتی است، اصلا این سرمایه نیست به یک معنا این تیولداری و پوشاندن چهره بورژوازی فرومایه ایران است؛ برای اینکه اگر کسی به آن نقد کند میگویند این سوسیالیست است. برای اینکه ایران از فئودالیسم بیرون بیاید و در دامن سرمایهداری قرار بگیرد، این حداقلها را بتواند پیدا کند تا ارتباطش بتواند برقرار شود. موضوعی را که شما عنوان میکنید در بخش مسکن، این بخش دچار رکود نیست، دچار قفلشدگی است و قفلشدگی هم بخش مسکن را رها نمیکند. به خاطر سیاستهای غلط گذشته و این اصرار که برخی از روزنامهنگارهای راستگرای ما هم به این دامن زدهاند و بعضی از چپهای ما که به اینها گفتند نولیبرال و درواقع اینها را تطهیر کردند و درمجموع باعث شدهاند بخش مسکن قفل شود. قفلشدگی در بخش مسکن ادبیات خاص خودش را دارد که متأسفانه اقتصاددانهای راستگرای ما هیچوقت اینها را به کار نبردند که اقتصاد سیاسی نوکلاسیک میگوید قفلشدگی بخش مسکن؛ قفلشدگی وقتی است که بیکاری شدت پیدا کند؛ یک دلیل اصلی آن هم بیکاری است. شما وام هم نمیگیرید، به شغلتان اطمینان داشتهاید بقیه هم وام میدادند چون یک اطمینان حداقل وجود داشت، این قفلشدگی است. بعد میپرسند چرا! مدتهاست این را گفتهام و حرف جدیدی برای گفتن ندارم. باید کار ایجاد شود و تنش هم در سطح بینالمللی پایین بیاید، این اقتصاد راه میافتد. دفاع واقعی در جامعهای که رو به توسعه است میتواند شکل گیرد. کسی نمیتواند به چین یا ویتنام حمله یا تجاوز کند یعنی اینکه کار و امید به آن ایجاد شود، مسکن از قفلشدگی بیرون میآید. با این خاصهخرجیها در نرخ سود وام مسکن این اتفاق نمیافتد. الان همه شهرداریها ورشکسته هستند، نهایتا دولت از ورشکستگی درمیآید؛ مثلا بعد از برجام اجازه میدهند دولت نفت بفروشد ولی شهرهای ما ورشکسته باقی میمانند، چون اقتصاد مولد ندارند و باید با عوارض بگذرانند و چون بخش مسکن هم قفل شده است، کسی نمیتواند از بخش مسکن درآمد داشته باشد. ۸۰ درصد درآمد شهرداری تهران از تولید ساختمان است نه از عوارض و ….، ۸۰ درصد این درآمد تولید ساختمان از سه منطقه تهران است. بقیه تهران برهوت شده است. شهر تهران هم فقط بین سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، ۶۰۰ هزار شغل از دست داده و ۶۰۰ هزار نفر جمعیت به آن اضافه شده است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. یک نمونه از این مقوله جابهجایی طبقاتی به صورتی است که تبعیض در شهرسازی است. جداسازی طبقات که دارند کاملا از هم منفک میشوند و مقوله شمال و جنوب در تهران شدت یافته و بسیار هم بارزتر شده است. در واقع یک شمال داریم که سه منطقه شهر تهران است و یک جنوب که تا آنسوی استان البرز و از جنوب تا ورامین و کویر پیش میرود. این شمال و جنوبی را که قبلا در شهر تهران وجود داشته و ابعاد کمتری هم داشت و آمیختگی طبقات بسیار بیشتر از الان بود، به یک ارگ شمال شهر تبدیل شده و بقیه به فضای برون شهر، آنهایی که زمین را به بازار بسپارید، کنترل زمین حرف سوسیالیستی است، الان پاسخگو باشند. هم جنگل از بین رفته و هم ساحل به روی مردم گشوده نیست. آب آلوده است. همین باعث شده بیشترین میزان سرطان نسبت به جمعیت در مازندران وجود داشته باشد و همه اینها تله تولید و بازتولید رانت است بدون اینکه مردم منتفع شوند و تهران هم همینطور است.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” ]روزنامه وقایع اتفاقیه[/button]