طبق استانداردهای جهانی، تعریف سواد دیگر فقط توانایی خواندن و نوشتن بهحساب نمیآید، بلکه توانایی ادراک و تحلیل مسائل و البته مسئولیتپذیری در برابر فهم شرایط زندگی و … سواد افراد محسوب میشود. تعریف سازمان یونسکو از سواد یعنی، خواندن، نوشتن و فهمیدن. مفهوم سواد بهصورت کلی به دو دیدگاه، سواد از منظر سنتی و از منظر مدرن بررسی میشود، در دیدگاه سنتی به سواد، فرد باسواد به شخصی اطلاق میشود که فقط توانایی خواندن و نوشتن دارد، درحالیکه از منظر مدرن به سواد، فرد باسواد به کسی گفته میشود که علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن، توانایی تحلیل و بررسی مسائل و اطلاعات را داشته باشد.
اگر بخواهیم بر مبنای این تعریف، برای سواد معمارانه یک دستهبندی ابتدایی انجام دهیم، درگذشته، به فردی معمار اطلاق میشده که علاوه بر توانایی و مهارت بالا در ساخت ابنیه، توان طرحریزی بنا را هم داشته و از طرف دیگر، به اصول هندسه، علیالخصوص هندسه فضایی، احاطه کامل داشته است؛ بنابراین، معیار سواد معمارانه درگذشته، تبحر و توانایی کامل فرد در فنون ساخت، طرحریزی ابنیه بر اساس شکل زمین و سنت معماران پیشین و احاطه کامل بر اصول و اسلوب هندسه بوده است؛ اما در روزگار معاصر، معمار خطاب شدن، وضعیت دشوار و پیچیدهای است، ازیکطرف در میان نامهای معماران غولآسای معاصر جهان غرقشدهایم و از سوی دیگر مابین نام معماران مطرح این سالهای کشور خودمان، دراینبین اما تعریف از سواد و آنچه شروط لازم و کافی برای سواد معمارانه داشتن را حکم میکنند وجود ندارد. اگرچه تعریف سواد معمارانه وابسته به تعریف ما از چیستی معماری هست و تعریف چیستی معماری، بحثی بسیار مفصل و فلسفی است، اما اگر یکی از اهداف آموزش معماری را تزریق سواد معمارانه به دانشجویان تحت آموزش در این رشته بدانیم، پس باید محصول خروجی از این فضای آموزشی، افرادی باسواد در حوزهی معماری باشد.
[divider]هدف از آموزش معماری در دانشگاههای کشور ما چیست؟[/divider]
آیا هدف، پرورش افرادی است که بتوانند به تدریس معماری آنهم بهصورت تئوری بپردازند؟ یا تولید مقالات ظاهراً علمی؟ یا پرورش مهندسینی که توانایی طراحی و اجرای پروژههای معماریِ پاسخگو در برابر عملکردهای خواستهشده و تأثیر مسئولانه ساختمانشان در فضای شهر باشند؟ این پرسش را باید از برنامهریزان دانشکدههای معماری پرسید، چراکه در کشور ما فقط دانشگاهها هستند که اجازه پرورش دانشجویان معماری رادارند و ما از داشتن مدارس حرفهای معماری محرومیم.
طبق تصور عمومی که در تحصیلات دانشگاهی بر ما تلقین شده است، سواد معمارانه باید شامل، اطلاعات دقیق از فن ساختمان، مبانی نظری معماری غرب و شرق و جهان اسلام، توانایی طراحی پلان و مدارک معماری و کار با نرمافزارهای متعدد معماری باشد، به نظر هم محصول خروجی دانشکدههای معماری، دستکم در ردهٔ دانشجویان ممتاز، باید تربیت چنین فارغالتحصیلانی باشد، پس این میشود انتظار فضای آموزش معماری از سواد معمارانه، حالآنکه بسیاری از فارغالتحصیلانی که از منظر فضای آموزشی، باسواد هستند و به تدریس در کلاسهای طرح معماری فرستاده میشوند، از سوی دانشجویانی که ذهن پرسشگر و فعالتری دارند، به بیسوادی متهم میشوند، البته دانشجویان معمولاً به جو زدگی و شتابزدگی متهم هستند، اما فاکتور تجربه طراحی، چیزی است که احتمالاً در کلاسهای طرح با اساتید صرفاً تئوری خوانده به دست نمیآید. پس از منظر دانشجویان، بدون تجربه طراحیِ جدی، یک معمار، باسواد محسوب نمیشود. معماران تازه فارغالتحصیل شدهی ما، عموماً داری یک سری اطلاعات تئوری بدونِ ارزش و مقداری اطلاعات سطحی در مورد طراحی ساختمانها البته اندکتر از آن، مقداری اطلاعات سطحی در مورد چگونگی اجرای دیتلهای ساختمانی و در حدی نزدیک به صفر اطلاعات در مورد مدیریت فعالیتهای معمارانه هستند. واقعیت این است که این حجم اطلاعات خیلی هم بدردشان نمیخورد. سواد معماری، قطعاً نباید به معنای توانایی کشیدن پلان یا کار با نرمافزار و یا حتی توانایی نوشتن مقالههای علمی-پژوهشی باشد، عمیقتر به موضوع نگاه کنیم. مسئولیتپذیری معمارانه در این فهرست جایی نداشت. فراموش نکنیم که جامعه نیازمند معماران مسئولیتپذیر است، نه فارغالتحصیلان پرمدعا و پرتعداد که تنها افتخارشان تمام کردن دورههای کارشناسی یا تحصیلات تکمیلی است. اگرچه که امروز ژست انتقاد به دیگری در تمام ابعاد جامعه ما بسیار فراگیر شده است، اما معمارها چقدر توانایی تفکر انتقادی به معنای صحیحش رادارند؟
[divider]هیاهو[/divider]
اما در این میان تبلیغات و سروصدا، فاکتوری است که میتواند تمام بنیانهای سواد معمارانه را تغییر بدهد، جریانی که امروز در میان بسیاری از معماران جوان و میانسال رایج شده است. ایجاد هیاهو. با این روش، بخشی از مخاطبان که مجذوب سروصدای معمارها میشوند، از سر هیجانات طوفانی، حرفهای سلیقه محور و بدون رفرنس را بهعنوان معیار تشخیص سواد معمارانه قرار میدهند. اگرچه که هیچ کار حائز ارزشی در دنیای معماری از وی ندیده باشند، یا برعکس، نمایش ساختمانهای پرطمطراق و پرهزینه، بدون داشتن هیچگونه فضیلتی در جهت ایجاد یک معماری استاندارد برای پاسخگویی به برنامهٔ طراحی، محصول معمار پرسروصدا باشد. شیفتگی عجیب نسبت به فرم، چه در فرمهای طراحی چه در فرم سخنرانیها، یادداشتها و حتی کتابهای چاپشده، نحوهٔ شخصیتپردازی و القای فرم شخصیتی معمارانه، همچون، مارک لباس، فریم عینک و یا حتی فرم صحبت کردن، امروزه از معیارهای سواد در حوزه معماری بهحساب میآید. قشر معمار ما چقدر در مقابل انفجار اطلاعاتی رسانههای پرهیاهو، توانایی تحلیل و فهم دارند؟
[divider]سواد[/divider]
البته باید تأکید کنم که منظور از سواد معمارانه، داشتن مهارت نیست. شاید بتوانیم سواد معمارانه را از معنای عمومی سواد برداشت کنیم و آن را اینچنین تعریف کنیم که با کمک سواد معمارانه باید بتوانیم ادراکات احساسی، ادراکات فضایی و نوعی فهم ویژه از فرهنگ و خلاقیت را در خود تحقق ببخشیم.
کاربردی نبودن دانش معماری امروز ما، از دردسرهای عظیم جامعه معماری است، ما با میزانی که از دانش معماری برخورداریم در تمام سطوح افراد درگیر در صنف معماری، توانایی حل مشکلات را نداریم. ما حتی برای یافتن راهحلها هم کمتر وقت میگذاریم و فقط به یک سری سخنرانیهای زیبا بسنده میکنیم.
واقعیت اینجاست که سواد معمارانه، علاوه بر تواناییهای ابتدایی معماری، یعنی خواندن و توانایی ترسیم نقشههای فنی، کار با نرمافزار و اطلاعاتی در مورد تاریخ معماری، باید قدرت تفکر، روحیهی درگیرشدن با چالشها، توانایی تحلیل مسائل، راهحل دهی و توانایی حل مسائل، روحی پرسشگری، قدرت خلاقیت، تفکر نقادانه و پذیرش مسئولیت اجتماعی معمارانه را نیز باید شامل بشود.
واقعیت این است که در قشری که امروز بهعنوان معمار، در حال فعالیت هستند، عده بسیار کمی به دنبال تحلیل و حل چالشهای فضای امروز معماری ایران هستند و در مقابل عده بسیار زیادی که عموماً هم دارای مدارک تحصیلی بالاتری هستند، یا صرفاً به دنبال فعالیتهای نظریِ بدون تأثیر در دانشکدهها و یا مؤسسات تحقیقاتی هستند و یا در بازار ساختوساز حلشده و فقط به دنبال کسب درآمد و آسوده زندگی کردن در این اوضاع نابسامان اقتصادی هستند. آیا وقت آن نرسیده است که صادقانه از خود بپرسیم معیار ما برای داشتن سواد معمارانه چیست؟