«سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری» عنوان سنگینی است؛ چراکه هرکدام از این واژهها بهتنهایی گستردهاند و توجه ویژهای را میطلبند و جمع آنها بهعنوان یک سازمان و نه حتی یک وزارتخانه، باعث کمتوجهی به هرکدام از آنها شده است. این روزها دو نظر نقل محافل اهالی محیطزیست، گردشگری و میراث فرهنگی است. طی ماههای اخیر اهالی میراث فرهنگی صحبتهایی داشتند مبنی بر اینکه سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری باید به وزارتخانه تبدیل شود تا نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بتوانند فعالیتهای این سازمان را عمیقتر رصد کرده و مورد پرسش قرار دهند. هفته گذشته اما در روز جهانی گردشگری صحبتهای رئیسجمهور حاشیهساز شد و نگرانیها و گلایههای فعالان میراث فرهنگی را در پی داشت. از طرفی فعالان محیطزیست هم طی سالهای اخیر نگرانیهایشان را بابت از دست رفتن مناطق بکر طبیعی و میراث طبیعی ملی ایران از طریق رونق گردشگری بیضابطه در این محیطها، اعلام کردهاند و این واکنشها بهخصوص پس از اظهارنظر رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری مبنی بر بهرهبرداری از مناطق حفاظتشده محیطزیست، بالا گرفت. سؤالی که این روزها بیشتر باید به دنبال جوابش بود این است که ما در ایران چه جایگاهی برای میراث فرهنگی و طبیعیمان قائل هستیم؟ اینکه اکنون دولتمردان به فکر رونق گردشگری و درآمدزایی از این راه افتادهاند، خبر خوش است یا خبر بد؟ آیا قرار است در این دوره، ما به بهرهبرداری تمامقد از میراث گذشتگانمان بپردازیم و همه سرمایه طبیعی و تاریخی ایران را بهقصد کسب درآمد به باد دهیم؟ چه کنیم که این اتفاق نیفتد؟
[divider]توقع ما از میراث ایران چیست؟[/divider]
«دولت یازدهم در صنعت گردشگری توانست افزایش چشمگیری داشته باشد. من دوست دارم و پیشنهاد میدهم نام سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی به سازمان گردشگری، میراث فرهنگی و صنایعدستی تغییر کند». این صحبتهای حسن روحانی در روز جهانی گردشگری واکنشهای مخالف زیادی را در پی داشت. بسیاری این نکته را مطرح کردند که آیا گردشگری را میتوان بر میراث فرهنگی مقدم دانست؟ آیا این درست برعکس واقعیت موجود نیست؟ وقتی صحبت از گردشگری ایران میشود، در وهله اول نام شهرهایی مانند اصفهان، یزد و شیراز برده میشود. این شهرها به چه دلیل به نام مسیر گردشگری طلایی ایران شناخته میشوند؟ جز این است که ایران بیش از هر چیز به دلیل میراث فرهنگی و تمدنیاش شناخته میشود؟ بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی در واکنش به صحبتهای رئیسجمهور به ایرنا، گفت: دولت متوجه نقش و جایگاه میراث فرهنگی در کشور نیست و حل این مسئله نیاز به مباحثه دارد تا روشن شود توقع ما از میراث فرهنگی چیست، قطعاً نظر من، مخالف نظر رئیسجمهور است. مهدی حجت ادامه داد: توقع رئیسجمهور از میراث فرهنگی کشور بیشتر درآمدزایی و اشتغالزایی است، اما اغلب میراث فرهنگی کشورها برای این منظور نیست، اگرچه این دو نیز کاهی است که به همراه این گندم به وجود میآید؛ اما میراث فرهنگی کشور برای پیدا کردن ریشههای فرهنگی، ایجاد هویت ملی و روشن شدن راه آینده مورداستفاده قرار میگیرد. رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اظهار کرد: باید این مسئله برای دولت روشن شود که ایجاد شغل و درآمد استفاده ثانوی از میراث فرهنگی است و استفاده اصلی این است که بدانیم از کجا آمدهایم، هویتمان چیست و به کجا باید برویم.
[divider]هویت ملی را فدای گردشگری نکنیم[/divider]
یک پژوهشگر تاریخ نیز در رابطه با سخنان اخیر رئیسجمهور میگوید: آیا گردشگری را بهعنوان وسیله اشتغالزایی و کسب درآمد، میتوان بر میراث فرهنگی بهعنوان زمینهساز شناخت هویت و خط حرکت فرهنگی انسان مرجح دانست. حمیدرضا حسینی با تأکید بر اینکه در دوره ریاست مسعود سلطانیفر بر سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، موضوع میراث فرهنگی تا حد زیادی در محاق قرارگرفته و عمده تمرکز رئیس سازمان بر موضوع گردشگری است، ادامه داد: این تمرکز فارغ از اینکه به دستاورد مشخصی رسیده یا نرسیده، از این گمان ناشی میشود که گردشگری میتواند در کوتاهترین زمان ممکن، بیشترین سودآوری را نسبت به حجم سرمایهگذاری به ارمغان آورد و برای اقتصاد تضعیفشده کشور راهگشا باشد.
او همچنین در یادداشت خود برای ایلنا، اضافه کرد: هرچند که تحقق این آرزو به متأخر یا متقدم بودن گردشگری بر میراث فرهنگی ربطی ندارد و بزرگترین سرمایه گردشگری ایران، منابع تاریخی و فرهنگی آن است؛ اما میتوان پرسید که چرا قانونگذار در تعیین نام سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، میراث فرهنگی را در اول عبارت آورده است. بیشک، در اینجا نه ترتیب الفبایی مطرح بوده (مانند راهوشهرسازی) و نه درست درآمدن ترکیب (مانند جهاد کشاورزی که به شکل کشاورزی و جهاد بیمعنی است) درنتیجه، مقدم داشتن میراث فرهنگی، دارای هدف خاصی بوده که با رجوع به متن قوانین مرتبط بهروشنی قابل دریافت خواهد بود. به گفته حسینی، در ماده دوم از قانون تشکیل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری (مصوب ۱۳۸۲) آمده است: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بر اساس اساسنامه سازمان میراث کشور مصوب ۲۸/۴/۱۳۶۷ و قانون توسعه صنعت ایرانگردی و جهانگردی مصوب ۷/۷/۱۳۷۰ اداره میشود.
بهاینترتیب باید با مراجعه به قوانین یادشده، تعریف و نگاه قانونگذار به دو مقوله میراث فرهنگی و گردشگری (ایرانگردی و جهانگردی) را به دست آورد. در ماده اول قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی آمده است: میراث فرهنگی شامل آثار باقیمانده از گذشتگان است که نشانگر حرکت انسان در طول تاریخ است و با شناسایی آن زمینه شناخت هویت و خط حرکت فرهنگی او میسر میشود و از این طریق زمینههای عبرت برای انسان فراهم میآید. بر این مبنا، طبق ماده دوم قانون مزبور، هدف سازمان عبارت است از عبرت از حرکت فرهنگی انسان و بقاء هویت و شخصیت فرهنگی جامعه. بدین ترتیب میتوان گفت ازنظر قانونگذار، میراث فرهنگی نه محدود به مجموعهای از آثار تاریخی بلکه مترادف با هویت ملی و ضامن بقای هویت و شخصیت فرهنگی جامعه است. قانون بعدی، قانون توسعه صنعت ایرانگردی و جهانگردی است که در ماده اول آن آمده: منظور از ایرانگردی و جهانگردی عبارت است از هر نوع مسافرت انفرادی یا گروهی که بیش از ۲۴ ساعت بوده و برای کسبوکار نباشد. تعریفی بسیار فنی که هیچ آرمانی در آن مستتر نیست. عجیب اینکه در این قانون هدفی برای توسعه صنعت گردشگری ذکر نشده است؛ اما وظایفی برای شورای عالی ایرانگردی و جهانگردی احصاء شده که عمدتاً ناظر به اموری مانند تشویق سرمایهگذاری، ایجاد هماهنگی در بخش گردشگری و ضابطهمند کردن فعالیتهای این بخش است. به گفته این پژوهشگر توسعه گردشگری، هیچ تعارضی با شناسایی، حفظ و احیاء و معرفی میراث فرهنگی ندارد و بلکه این دو، مقوّم هم هستند؛ اما اصول ملی، دینی و قانونی ما و احترام به تاریخ چند هزارساله ایران، ایجاب میکند میراث فرهنگی در تعبیر هویت ملی در صدر هر مقوله دیگری قرار گیرد. فرجام سخن اینکه میراث فرهنگی همیشه اول است، به همان دلیل که خلیجفارس، همیشه باید بدین نام خوانده شود.
[divider]ایرانیان عصر پستمدرنیسم و میراث کهن[/divider]
معاون صنایعدستی سازمان میراث فرهنگی، در جدیدترین برنامه «اسطوره شهر» در اصفهان از ورود ایرانیان به مرحله پستمدرنیسم گفت و افزود: انسان امروز بیش از همیشه به رخداد نیاز دارد؛ چراکه از دوره مدرنیته عبور کرده و به پستمدرن رسیده است. دوره مدرن عصر عقلانیت و به حاشیه راندن تخیل بود و همهچیز بر اساس برنامهریزی، بهطور منطقی، برنامه محور، آرایشی و در چارچوب خودش انجام میشد؛ اما در دوران پستمدرن مردم از آن سبک زندگی خسته شدهاند. به تخیل، خلاقیت و تعلیق روی آوردهاند.
به گفته بهمن نامور مطلق، در عصر مدرن میراث فرهنگی را خراب و به جایش برجسازی میکردند؛ اما در عصر پستمدرن حفاظت و تغییر کاربردی مهم شمرده میشود؛ اما اکنون میتوانیم فقط آرزو کنیم که این نگاه جدید به میراث ملی و جهانی ایران، مصداق ضربالمثل «عاقبت سرکنگبین صفرا فزود» نشود. هرچند که شواهد (از بلایی که گریبان بادابسورت و تنگهواشی و تخت جمشید را گرفته تا صحبتهای اخیر رئیسجمهور) چندان امیدوارکننده نیستند!
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” ]سبزینه[/button]