مصلی پرماجرای اصفهان با صرف زمان بیش از دو دهه از آغاز به ساخت، بدون احتساب زمان طراحی، عاقبت به پایان تقریبیاش رسید و میزبان قدوم نمازگزاران جمعه در اصفهان شد. حالا که آنهمه انتظار و پیگیری و مطالبات مردمی با اتمام پروژه میتواند آرام بگیرد و غبار عملیات اجرایی از کنار چشمها کنار رفته، شاید بتوان نگاهی منصفانه به طرحی انداخت که ضرورت کیفیتش در میان ضرورتهای بیشمار سیاسی و اجتماعی ساختش گمشده بود. سالها اگر کسی ایرادی را بر طرح این پروژه عظیم طرح میکرد با پاسخ اینکه «اصلاً معلوم نیست که ساخته بشود» مواجه میشد و زمینه پرسش درباره شمایل کار به حاشیه رفته بود. حالا اما میتوانیم به سازندگان و مدیران خدا قوت گفته و از آنان بخواهیم کنار بایستند تا درباره امری سخن گفته شود که گویا امری تشریفاتی و تعارفی بوده است.
نهتنها بهزعم تاریخنگاران بلکه در باور مردمی نیز دوره صفوی اوج معماری اسلامی محسوب میشود. همچنین اصفهان نیز برترین نمونه از این دوران در نظر میآید و معماری مسجد نیز والاترین چالشی است که در این نقطه زمانی و مکانی میتواند معیاری برای قضاوت واقع شود، چراکه حکومتها همواره کرامت، کارایی و جلال خود را در قواره این بنا آشکار ساختهاند. ازاینرو وقتی درباره حکومت صفوی سخن میگوییم مسجد جامع عباسی نشان هویتی آن محسوب میگردد. چنانچه تخت جمشید همین نقش را در مقیاسی دیگر برای هخامنشیان ایفا میکند. از این باب طراحی بناهایی همچون مصلی امام اصفهان به شهادت تاریخ و حتی به ادعای خود مسئولین فعلی بناست تا مزایا و سجایای پدیده انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارد. اما ظواهر امر چنین شهادت نمیدهد. از دید مردمی پروژه کمی شمایل عجیبی دارد که قصد داریم با اشاراتی تخصصی وجوه این موضوع را بیان کنیم.
اگر مقایسهای داشته باشیم میان طرح گنبد و گلدستههای مصلی امروز با مسجد جامع عباسی که تا چندی پیش میزبان برگزاری نماز بود کمی از این تمایز بهخوبی آشکار میگردد. استفاده ناموفق از ترکیبهای رنگی و هندسه نقوش به نسبت ناپخته طرح گنبد در کنار دو منارهای که با بدنه بتنی بیسلیقهشان بیشتر به برج مراقبت فرودگاهی شباهت دارند سبب میشود تا اثرگذارترین نمای پروژه که نمای شهری آن باشد از همان ابتدا چشمی را که با مناظری شبیه تصویر دوم در اصفهان انس گرفته و یا هر هفته در هنگام گوش سپردن به خطبههای نماز بدان خیره میشده را از یک اتفاق خوب ناامید کند.
همین رویکرد در نماهای داخلی بهخصوص شبستان اصلی پروژه نیز حاکم است. چشمی که عادت کرده تا در گنبد خانه شیخ لطفالله با صدای اذان بگردد و از ریتم نقوش هندسی رازگشایی کند چه نسبتی با ظاهر سقف مصلی اصفهان برقرار میکند؟ اگر سواد بصری قریب به ۴ قرن پیشتر ایرانیان چنین کیفیتی را داشته که چنین طرحی باید اغنا کننده آن میبوده، چگونه بااینهمه پیشرفت تکنولوژی و سیراب شدن بصری مردم از تصاویر واقعی و مجازی خیرهکننده و کثرت بیپایان تجربیات بصری، باید به طرحی ضعیفتر اقتدا کند و مراد خود را در آن جستجو کند؟
نیاز چندانی به توضیح و یا قضاوت تخصصی نیست. طرح هندسی سقف از نبود یک پرداخت هنرمندانه در عذاب است. قطاعهای هندسی در گوشهها بزرگتر، در میانه راه بسیار ریزتر و هنگامیکه به مرکز میرسند با تغییر ناگهانی به دایره دوباره بزرگتر میشوند. بهعبارتدیگر چشم مخاطب نمیتواند از یک هارمونی نظامیافته بصری لذتی ببرد. برای درک بهتر این موضوع کافی است به طرح سقف گنبد خانه مسجد شیخ نگاهی بی اندازید.
جدای از مساله نقوش، خود رنگ های انتخاب شده بسیار جای تعجب دارد. انتخاب رنگ و ساختن ترکیب های رنگی همواره از نقاط قوت و رقابت در معماری ایرانی و خاصه در مکتب اصفهان است. بسیاری از تجربیات متنوع و نوآوری های رنگی را که تا پیش از این سابقه نداشته می توان در نقوش ایوان مسجد شاه اصفهان تماشا نمود. ولی اگر نگاهی به ترکیب های رنگی به کار رفته در قطاع های مقرنس گون پروژه مصلی بیاندازیم با ترکیب هایی مواجه می شویم که نه پیشینه ای در چنین امری دارند و نه توانسته اند سنتی جدید در این وادی خلق کنند.
اگر بخواهیم آسیب شناسی منصفانه ای درباره پروژه ای داشته باشیم که با خون دل ها و امید ها و از میان سالها تحریم و مشکلات اقتصادی سربرآورده، باید حریم تمام این سختی ها را حفظ کنیم. حفظ این حریم نه در پنهان کردن امری که همگان بر آن ناظرند، بلکه در تبیین و توضیح دلایل این پدیده است تا بتوانیم از سرمایه اجتماعی خود صیانت کنیم. با تمجید و سپاس های نابجا، چشم های تربیت یافته اهالی اصفهان فریب نخواهد خورد. پروژه حال حاضر در برابر تجربیات تاریخی شهر اصفهان شبیه کاردستی ناموفقی است که با کاغذهای رنگین نامناسب ساخته شده باشد. هر چند این جمله برای ما ناخوشایند است اما راه اصلاح با همه هزینه ای که ممکن است در پی داشته باشد بر ما بسته نیست. اما به راستی چرا چنین هزینه ای مجددی برای تغییر نقوش هندسی و ترکیب های رنگی پروژه باید صورت بگیرد؟ به عبارت دیگر چه کسی مسئول پاسخگویی به کیفیت نازل طراحی مجموعه است؟
در فرانسه برای هر پروژه ای که بالاتر از ۲۰ میلیون یورو ارزش داشته باشد طبق قانون باید مسابقه معماری برگزار شود. مصلی اصفهان که هم اکنون پایان یافته تلقی می شود تنها برای خرده کاری های پایان یافته اش نیازمند تقریباً چنین رقمی است! به عبارت دیگر باید پرسید چرا برای طراحی چنین پروژه عظیمی که می توانست و هنوز هم می تواند یادگاری از دوره جمهوری اسلامی تلقی شود پشت درهای بسته تصمیم گیری شده است؟ چرا فازهای مختلف و بخش های مختلف آن با مسابقات متعدد معماری در مقیاس بین المللی مورد طرح ریزی قرار نگرفت؟ زمانی که عقل جمعی ملی و جهانی را حذف می کنیم چگونه انتظار داریم که نتیجه قابل دفاع باشد؟
واقعیت آن است که آنچه مسجد جامع عباسی اصفهان را پروژه ای تاریخی می کند، یکه بودن و تمایز آن و تلاش آن برای ارائه چیزی جدید به تاریخ است. اما مصلی اصفهان نخواسته و نمی خواهد چیزی را به تاریخ اضافه کند بلکه می خواهد تاریخی را بازسازی کند و به خاطر بیاورد. این امر تمایز زندگی کردن و درباره زندگی حرف زدن است. وصف العیش نصف العیش! و مصلی اصفهان حتی به نصفه خود نرسیده است تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران این اعتماد به نفس را نداشته باشد که فارغ از تجربیات دوره صفوی و بدون ارجاع به گنبد و گلدسته های تاریخی، پدیده ای جدید و چهره ای نو از مسجد و مصلی معاصر ارائه دهد. بزرگترین رنجی که بر چهره این پروژه قابل خواندن است رنج عظیم معاصر نبودن است.