نویسنده: ثی ریوفرنکوز، رابرت شاو، ویل اسپک
ترجمه و تلخیص: الهه اصدقی
برای مواجهه با تغییرات اقلیمی باید منابع انرژیمان را دموکراتیزه، کربنزدایی و کالاییزدایی کنیم.
در فوریه سال ۲۰۱۸ «اجلاس مدلهای جایگزین مالکیت» به میزبانی حزب کارگر انگلیس در لندن برگزار شد. در این اجلاس رئیس حزب کارگر «جرمی کوربن» بر محوریت سیاستگذاری انرژی در چشماندازش از سوسیالیسم تأکید کرد. او بیان کرد «چالش تغییرات اقلیمی ما را مجبور میکند تغییراتی رادیکال و بنیادین در روشهای سازماندهی اقتصادمان ایجاد کنیم». او در ادامه به تبیین چشماندازی رادیکال در مورد یک سیستم انرژی پرداخت. سیستمی که از طریق انرژی باد و انرژی خورشید تغذیه میشود، بهصورت یک شبکه غیرمتمرکز سازماندهی شده، به صورتی دموکراتیک توسط جوامعی که به آن وابسته هستند کنترل میشود و از همه مهمتر اینکه مالکیت آن عمومی است.
این سخنان کوربن دیدگاهی هیجانانگیز و بلندپروازانه را نشان میداد، دیدگاهی که مشخص میکند سوسیالیستها چگونه میتوانند بر روی تغییرات اقلیمی اثرگذار باشند. اما این موضوع یادآور این هم هست که آنها باید در مورد اتخاذ سیاستهای انرژی جدی باشند، مبادا سرمایهداری فاجعه[۱] به سیاستگذاری در حوزه انرژی ادامه دهد. ما باید در مبارزاتی واقعی و جدی شرکت کنیم تا نحوه مدیریت انرژی را تغییر دهیم و بهسوی استفاده از منابع تجدید پذیر در صنایع، بهگونهای که ضربهای به کارگران و وضعیت معیشت آنها وارد نشود، خیز برداریم. سیاستهای انرژی چندین جنبه دارند: تولید، انتقال، توزیع و مصرف انرژی. منابع انرژی نظیر زغالسنگ، نفت، گاز طبیعی، زیستتوده، انرژی آب، نور خورشید و باد هرکدام دارای هزینههای مشخص اجتماعی و زیستمحیطی هستند که این هزینهها با توجه به نحوه استحصال آن انرژی و تبدیلش به انرژی برق، متفاوت است. شبکههای برق انرژی را از محل تولید به محل مصرف منتقل میکنند. این شبکهها شامل شبکه انتقال برق با ولتاژ بالا از نیروگاه به مراکز جمعیتی و نیز شبکه توزیع مستقیم این انرژی از مبادی ورودی شهر به خانهها و اماکن تجاری میشود. در اوایل دهه ۹۰ میلادی در آمریکا، با مقررات زدایی بخش انرژی مالکیت بخش تولید و بخش انتقال انرژی از هم جدا شد. نتیجه، ایجاد مجموعهی پیچیدهای از بازارهای در حال رشد در سطح ایالتی بود که تولیدکنندگان انرژی در آن به رقابت میپرداختند؛ بازارهایی که انرژی را به ترتیب به شرکتهای زیرساختیِ بخش خصوصی، عمومی یا بخش تعاونی میفروختند.
در این زمینه نقاط ورود مختلفی برای سیاستهای اکو سوسیالیسم وجود دارد. دیدگاه ما در مورد انرژی باید بر روی سه مقوله بهعنوان سهنقطه ورود تمرکز کند: کربنزدایی، دموکراتیزهکردن و کالاییزدایی انرژی. کربنزدایی منابع انرژی نیازمند مبارزات سیاسی سنگینی ضد صنایع مصرفکنندهی سوختهای فسیلی است (اخیراً جنبشی در این زمینه به رهبری جوامعی که استخراج و انتقال سوختهای فسیلی بیشترین اثر را بر آنها داشته به راه افتاده است). این مبارزات باید با سیاستهای تنبیهی در سطح ایالتی و ملی و همچنین چارچوبی قانونی برای تشویق به سمت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر همراه شود. دموکراتیزهکردن و کالاییزدایی (به معنای کنترل جمعی توزیع انرژی که دسترسی به انرژی را جزئی از حقوق انسانی میداند، نه فرصتی برای سود و منفعت) دونقطه ورود دیگر است. برای دستیابی به این اهداف، سوسیالیستها باید فرآیند تولید و توزیع انرژی را سیاسی کنند و دیدگاههای جایگزینی در مالکیت و تصمیمسازی ارائه دهند. در ایالاتمتحده بیش از دوسوم کاربرانِ انرژی برق، خدمات موردنیاز خود را از شرکتهای زیرساختی انتفاعی[۲] دریافت میکنند. این انحصارات خصوصی ] منظور شرکتهای زیرساختی خصوصی است[توسط کمیسیونهای انرژی در سطح ایالتی نظارت میشوند، کمیسیونهایی که متأسفانه این آمادگی را دارند تا توسط صنایع با مصرف سوخت بالا تحت تأثیر قرارگرفته و در راستای منافع آنان حرکت کنند. حتی در جاهایی که شرکتهای زیرساختی تحت مالکیت عمومی هستند، ساختارهای حکمرانی فنسالارانه محدودیتهایی را بر اظهارنظر عموم مردم اعمال کرده است، چه برسد به کنترل دموکراتیک واقعی. ساخت پلی بهسوی آیندهی سوسیالیستی انرژی، نیازمند داشتن چشماندازی است که در آن سیستم بدون داشتن انگیزههای منفعتطلبانه خدمات انرژی را ارائه دهد، سیستمی که به انرژی بهعنوان یکی از حقوق بشر در کنار سایر نیازهای اساسی انسان بنگرد.
درنهایت اینکه این سه مقوله (کربنزدایی، دموکراتیزهکردن و کالاییزدایی) در دیدگاه اکو سوسیالیسم، بههمپیوستهاند. همانطور که گذر از منابع انرژی فسیلی برای حیات نوع بشر و کرهی زمین امری کاملاً ضروری است، وضعیت موجودِ سرمایهداریِ شرکتهای خصوصی و انتفاعی نیز مانعی برای آیندهای پایدار است. برعکسِ زغالسنگ، نفت و گاز طبیعی، انرژی باد و خورشید برحسب فصل سال متغیر بوده و بهصورت یکنواخت توزیع نشده است. کنترل شبکهی انرژی بهصورت جمعی و دموکراتیک امری حیاتی است؛ نهفقط به خاطر اطمینان از پایان دادن به فقرِ افراد در برخورداری از انرژی و مرتفع شدن نیازهای ضروری تمام افراد، بلکه بیشتر به سبب ترکیب و باز توزیع منابع انرژی تجدیدپذیر بهگونهای قابلاطمینان. ما دو انتخاب بیشتر نداریم: یا اکو سوسیالیسم یا بربریت[۳].
دستیابی به چنین چشمانداز متحولکنندهایی (انتقال مالکیت شرکتهای زیرساختی) نیازمند مبارزههای واقعی و جدی است که شرکتهای عظیم انرژی و صنایع استفادهکننده از سوخت فسیلی را به چالش بکشد و جریانهای قدرت اقتصادی و سیاسی را (که منافع خودشان را بر تأمین نیازهای انسان و کره زمین مقدم میدارند) مختل کنند. چنین مبارزاتی باید توسط جنبشهای طبقه کارگر رهبری شوند و خواستار تأمین رضایتبخش نیازهای اساسی و گذار به سمت یک شبکه پایدار اکولوژیکی باشند؛ چشماندازی که با توجه بهسرعت بالای کاهش قیمت انرژیهای تجدیدپذیر، امکان وقوع آن روزبهروز بیشتر میشود.
در رودآیلند، سوسیالیستهای دموکرات آمریکا (DSA) در شهر پراویدنس در همکاری نزدیک با مرکز جورج ویلی در حال تلاش برای در دست گرفتن شرکت زیرساختی «شبکه ملی» هستند، شرکتی مرتبط با ارائه خدمات برق و گاز که خصوصی و چندملیتی است و سالانه میلیاردها دلار سود میکند. این شرکت بر روی پروژههای مرتبط با مصرفکنندگان سرمایهگذاری میکند. «شبکه ملی» نتیجه خصوصیسازی شرکتهای برق و گاز در دوران تاچر در انگلستان است. این شرکت به بازیگری مهم در شمال شرق ایالاتمتحده در انتقال و رساندن برق و گاز طبیعی به مردم از طریق چندین شرکت یارانهای مختلف در ماساچوست، رودآیلند و نیویورک تبدیلشده است.
کمپین ” #NationalizeGrid” درنهایت به دنبال یک شرکت برق و گاز در سطح ایالتی با مالکیت عمومی و غیرمتمرکز با کنترلی دموکراتیک است. اولویت اول ما در رابطه با بحران خاموشیهاست (قطع گاز و برق مشترکین به دلیل ناتوانی آنان در پرداخت قبضها). این موضوع سالانه دهها هزار نفر از مردم فقیر و طبقه کارگر در رودآیلند را تحت تأثیر قرار میدهد. این بحران با افزایش نرخ خدمات توسط این شرکت بدتر نیز میشود (بهعنوانمثال در سال گذشته ارائه خدمات سه بار افزایش نرخ داشتهاند). در این زمینه سوسیالیستهای دموکرات آمریکا در شهر پراویدنس با همکاری مرکز جرج ویلی در حال آماده شدن برای مبارزه در راستای اطمینان از تأمین برق و گرمای مقرونبهصرفه برای همه مردم هستند.
[divider]ملیسازی شبکه[/divider]
بهمنظور سازماندهی مبارزه سیاسیِ پیشرو و آمادگی برای انجام فعالیتهای جسورانه و استراتژیک، لازم است به ایجاد و ارتقاء چشماندازی قوی در مورد چگونگی آینده شرکتهای انرژی بپردازیم. برای کمک به این موضوع میتوانیم از مثالهایی در مورد دموکراتیزهکردن، کربنزدایی و کالاییزدایی انرژی چه در داخل و چه در خارج از ایالاتمتحده بهره ببریم.
در آمریکا تاریخی طولانی در مورد شرکتهای زیرساختی عمومی[۴] وجود دارد که تمام آنها به «سازمان توسعهی درهی تنسی»[۵] برمیگردد. این سازمان که در سال ۱۹۳۳ تأسیس شد، شرکتی با مالکیت فدرال است و از آن بهعنوان یکی از نتایج اجرای قوانین New Deal[۶] یاد میشود. بااینکه ازنظر مدرنسازی، مقرونبهصرفه بودن و مالکیت عمومی حرفهای زیادی دربارهی این سازمان میتوان زد، اما نکته منفی در مورد TVA این است که دارای مالکیت و یا فعالیتهایی دموکراتیک نیست و اخیراً به خاطر آهستگی درروند استفاده از انرژی خورشیدی، در مقایسه با شرکتهای بخش خصوصی، مورد عتاب و سرزنش قرارگرفته است.
امروزه در ایالاتمتحده بیش از ۲۰۰۰ شرکت برق با مالکیت جامعه محلی وجود دارد که توسط «انجمن برق عمومی آمریکا» خدماترسانی میشوند، بهعلاوهی ۹۰۰ تعاونی برق که نمایندگی «انجمن ملی تعاونی برق روستایی» را بر عهده دارند. بااینحال شرکتهای خصوصی (که عموماً تحت نظارت کمیسیونهای بیمسئولیت زیرساختهای عمومی در سطح ایالتی هستند) بخش اعظم خدمات انرژی را در ایالاتمتحده بر عهده دارند. تصور آیندهای که در آن شبکه انرژی عمومی آمریکا تحت مالکیت ملی درآید و توسط عموم مردم مدیریت شود، امری امکانپذیر است، اما در کنار این موضوع باید به اهداف کنونی، در بستر موجود و نیز محدودیتهای قوانین ایالتی که در حال حاضر نحوه مالکیت و مدیریت زیرساختهای انرژی تحت نظر آنهاست، نیز توجه نمود.
نبراسکا تنها ایالت در آمریکاست که شبکه انرژی آن بهطور کامل در مالکیت عمومی است. مدل نبراسکا از شبکهای شامل ۱۲۱ شرکت زیرساختی با مالکیت عمومی، ده تعاونی و ۳۰ منطقهی عمومی نیرو ساختهشده که پلتفرمی برای مشارکت دموکراتیک و مسئولیتپذیری عمومی از طریق شوراهای مردمی، هیئتمدیرههای مناطق نیرو و هیئتمدیرههای تعاونیها فراهم میآورد. در سالهای اخیر اقبال عمومی به سمت منابع انرژی تجدیدپذیر کمک کرده تا شرکتهای زیرساختی با مالکیت عمومی در نبراسکا، تولید انرژی برق از نیروی باد را از سال ۲۰۰۶ تاکنون سالانه ۲ برابر افزایش دهند. البته بااینوجود تنها ۱۷ درصد از انرژی برق تولیدی در نبراسکا در سال ۲۰۱۵ از منابع تجدیدپذیر بوده است.
با نگاهی به خارج از ایالاتمتحده، میبینیم که ملیسازی بخش انرژی و جدا نمودن آن از منافع شخصی، یکی از مهمترین ارکان برنامه حزب کارگر به رهبری کوربن بهمنظور دموکراتیزهکردن اقتصاد در بریتانیا بوده است. حزب، این کار را از طریق «مدلهای جایگزین برای مالکیت» پیگیری کرده است. بر اساس این مدل، ایالت، مالکِ خودِ شبکهی انرژی و شهرداری مسئول مدیریت دموکراتیک و رساندن خدمات به مردم خواهد بود. باید دانست که تمرکززدایی هم ازنظر دموکراتیزهکردن شبکه و هم ازنظر مقولهی کربنزدایی بسیار بااهمیت است. برای آگاهی بیشتر از موفقیت تلاشهای محلی جهت گذار به سمت پایداری میتوانیم نگاهی بیندازیم به تجربیات بیش از صد شهر در سرتاسر جهان که در حال حاضر ۷۰ یا بیش از ۷۰ درصد انرژی برق خود را از منابع تجدیدپذیر به دست میآورند.
بهواسطه برنامهی انرژی حزب کارگر، کوربن و لیست انتخاباتی پیشرو این حزب، اینگونه ادعا میکنند که مدلشان در رابطه با زیرساختهای با مالکیت عمومی، قادر خواهد بود بر «شرکت خصوصی شبکه ملی» که خدماتش بر پایهی استفاده از انرژیهای فسیلی است، به دلیل ارائه خدمات ارزانتر، کاراتر و باکیفیتتر برتری یابد. از طرف دیگر گروه سوسیالیستهای دموکرات آمریکا در شهر پراویدنس و سایر شهرها که اعضای آن تحت خدمات «شرکت شبکه ملی» در آمریکا هستند، این فرصت را دارند که به ایجاد یک استراتژی منطقهای و پلتفرم اطلاعرسانی بپردازند که همتراز با برنامههای حزب کارگر انگلیس برای در دست گرفتن «شرکت شبکه ملی» باشد. این موضوع باید در کنار اتخاذ رویکردی واقعبینانه باشد، رویکردی که نسبت به نیازهای خاص و نقاط قوت سازمانی جوامع محلی که در آن زندگی میکنیم، پاسخگو باشد.
در داخل آمریکا شهرهایی هستند که بهصورت کاملاً جدی به سمت استفاده از منابع تجدید پذیر جهت تولید انرژی حرکت کردهاند. اما مثالی که در اینجا با توجه به دیدگاه ما آورده میشود، شهر لسآنجلس است. سازمان آب و نیروی لسآنجلس که تحت مالکیت شهر است، نسبت به نیازهای مسئولان منتخب مردم و نیز تأمین انرژی برای مصرفکنندگان پاسخگوست. این دپارتمان به تعیین منابع تأمین انرژی و نیز مدیریت رساندن این انرژی به شهر میپردازد. اکنون لسآنجلس در حال پیشروی بهسوی این هدف است که تا سال ۲۰۲۰، ۳۳ درصد انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر بهدست آورد. این امر بیشتر به لطف وجود ساختارهای دسترسی برای نظارت عمومی محقق میشود، ساختارهایی که پلتفرمی برای مسئولیتپذیری این دپارتمان نسبت به اقداماتش فراهم میآورد.
باوجود تمام این مزایا بازهم مشکلات بالقوهای در مورد واگذاری شرکتهای زیرساختی به شهرداریها و تعاونیها وجود دارد. این مشکلات هم در مورد کربنزدایی است و هم در مورد کالاییزدایی انرژی. بهعنوانمثال اغلب مدلهای موجود بر روی جوامع محلی روستایی تمرکز کردهاند یا اینکه بیشتر تعاونیها هنوز به راهحلهایی بر پایه انرژی فسیلی وابستهاند. علاوه بر این مشکلات، بعضی از مدلهای انتقال مالکیت به شهرداریها تمایل دارند تا بیشتر به اجتماعات طبقات متوسط و بالای جامعه با اختصاص زمان، هزینه و نفوذ توجه نشان دهند تا بتوانند برای خود حامی و همراهی فراهم کنند و اجتماعات طبقه پایین را به شرکتهای خصوصی سپردهاند. برای مدلی نظیر این، بهمنظور عادلانه بودن، پایدار بودن و در دسترس همگان بودن انرژی، اندازهگیریهایی لازم است تا مطمئن شد که شهرداریهای کمدرآمد نیز منابع موردنیاز برای ارائه خدمات کامل و تعیین آیندهی انرژی را دارند.
گروه دموکراتهای سوسیالیست آمریکا در شهر پراویدنس و نیز چشمانداز اکو سوسیالیسم این شهر موقعیت منحصربهفردی برای کمک به هموارسازی مسیر این گذار دارند و این کار را با تشویق همگرایی بین مردم و منافع میتوان انجام داد. خواه کسی نسبت به پرداخت هزینههای قبض ماهانهی خود نگران باشد یا نه، یا اینکه به بالا آمدن سطح آب دریا در خلیج شرقی رودآیلند اهمیت دهد یا خیر، یا از ایجاد قریبالوقوع خط لوله LNG در محله فقیرنشین رنگینپوستان ناراحت باشد یا نباشد، چشمانداز رادیکالی ما در مورد نوع متفاوتی از شبکه انرژی و مدیریت سیستم زیرساختها به ما یک دشمن مشترک و نیز یک چشمانداز مشترک از بدیلی مناسب پیشنهاد میدهد.
همانطور که توسعه برنامه ما در مورد ملیسازی شبکه در رودآیلند، سراسر کشور و حتی خارج از آن پیش میرود، باید میان سه مقوله دموکراتیزهکردن، کربنزدایی و کالاییزدایی بهصورت دوبهدو باهم هماهنگی و تعادل ایجاد کرد و مطمئن شد که هرکدام بهصورت ساختاری، حمایتکننده و مکمل دیگری است. این بدین معناست که مردم زمانی عهدهدار شرکتهای زیرساختی خواهند بود که فهم درستی از انرژی بهعنوان یکی از حقوق پایهای بشر که نیازمند گذار کامل بهسوی استفاده از منابع تجدیدپذیر است، وجود داشته باشد. این به معنای درک این موضوع است که مقرونبهصرفه بودن انرژی ممکن است تنها زمانی حاصل شود که به سمت شبکهای پایدار که دارای مالکیتی دموکراتیک باشد و توسط عموم مردم اداره شود، حرکت کنیم و این یعنی اینکه این گذار به منابع تجدیدپذیر تنها زمانی نیازهای ما را برآورده میکند که هم بهصورت عمومی اداره شود و هم برای همه مقرونبهصرفه باشد.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] disaster capitalism: اصطلاحی است که به مجموعهی تغییراتی اطلاق میشود که توسط دولتها یا رژیمهای نئولیبرال بهمنظور اجرای سیاستهای بازار آزاد و عقبنشینی از وظایف دولتی در شرایط اضطراری بعد از وقوع یک فاجعه (مانند سیل، زلزله و…) اعمال میشود. این اصطلاح با کتاب «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» نوشتهی نائومی کلاین شهرت و روایی بسیار یافت. مترجم
[۲] for-profit utilities
[۳] با الهام از تعبیر مشهور رزا لوکزامبورگ: «جامعهی بورژوا بر سر دوراهی است. یا بهسوی سوسیالیسم حرکت میکند یا به بربریت بازمیگردد». مترجم
[۴] public utilities
[۵] Tennessee Valley Authority (TVA)
[۶] مجموعهای از برنامهها، پروژههای عمومی و اصلاحات اقتصادی است که طی سالهای ۳۵-۱۹۳۳ درواکنش به رکود اقتصادی بزرگ آن سالها اتخاذ شد. مترجم
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://jacobinmag.com/2018/04/fossil-fuels-renewable-energy-eco-socialism”]ژاکوبن[/button]