نویسنده: داوید توماسو فرناندو[۱]
مترجم: فراز طهماسبی | دانشجوی مرمت شهری. دانشگاه تهران
ادورادو پریسکو در یادداشتی مشهور در مجلهی ایتالیایی «دوموس[۲]» به سال ۱۹۳۴، به معماران ایتالیایی به سبب عجزشان در «باور داشتن به ایدئولوژیهای خاص»[۱] تاخت. داعیهاش این بود که مبارزه با «ضد مدرنیسم» تنها از سنگرِ ثبات مرامی و سبکی ممکن است. اما نفی خودخواستهی هر نوع ایدئولوژی بیش از آنکه بیانگر ضعف و انحطاط باشد، بدل به نقطه قوتی برای کارهای گروه «الاستیکوسپا+۳»[۳] شده است. آنان بر اساس فرآیندهای آزمون و خطا، آزادانه روش طراحی تجربی و شخصیای را سر و شکل دادهاند.
اگر برای پروژههای «الاستیکوسپا+۳» الگویی تکرارشونده قائل باشیم، این الگو چیزی نیست جز نوعی خرسندیزداییِ سازمانیافته از روالهای مالوف. آنها سردمدار جستجویی وسواسی برای راهحلهای نامتعارف در عین پایبندی واقعگرایانه به فنون صنعت ساختمانی هستند و این پیشگامی، نشئت گرفته از کنجاوی کودکانه و فطریشان برای کشف ناشناختههاست. مسئلهای که میتوان آن را مواجههی اسطورهی آمریکایی پیشاهنگی با فرهنگ پاپ، بوم و بستر و نیز اشتیاق جنبش «پوورا[۴]» به شاعرانگیهای هر زمانه دانست: اینکه چه طور با دگرگون کردن روال مبتذل جاری به حد جدیدی از آزادی شاعرانه برسیم.
برای فهم طرحپردازی «الاستیکوسپا» پیش از هر چیز لازم است در زندگی پایهگذار آن استفانو پوجاتی[۵]، متولد ۱۹۶۸ در آویانو[۶] (پرودنون) که قصبهای کوچک در شمال شرقی ایتالیاست، عمیق شویم. در سال ۱۹۹۲ پوجاتی از دانشگاه IUAV در ونیز درمحضر معماران مشهوری چون ویتوریو گرگوتی[۷]، آلدو روسی[۸]، مانفردو تافوری[۹] و جینو واله[۱۰] فارغالتحصیل شد و زیر نظر آنان از پایاننامهاش دفاع کرد و وارد اولین مرحلهی دوران حرفهایاش شد. در سال ۱۹۹۴ پوجاتی به لسآنجلس نقل مکان کرد تا تحصیلات تکمیلیاش را در مقطع ارشد در مدرسهی SCI-Arc ادامه دهد. در همین مقطع بود که با یلان عرصهی دیکانستراکتیویسم تام مین[۱۱] و ولف پریکس[۱۲] آشنا شد و بعدتر همین دو استادان پایاننامهاش شدند. او در سال ۱۹۹۵ با دوتن از همدورههای سابقش، سیمونه کارنا[۱۳] در SCI-Arc و آلبرتو دیماسکیو[۱۴] در IUAV، پروژهی الاستیکو را آغاز کرد. فعالیتهای آغازین دفتر آنان که در کامبیانوی[۱۵] تورین واقع بود از دل رابطهای زایا با پدر سیمونه، چزاریو[۱۶]، بیرون آمد که معمار، مالک کارگاه آجرسازی و هنرمندی نزدیک به جنبش هنری آرته پوورا بود. در سال ۲۰۰۵ پوجاتی شرکت خودش را تحت عنوان الاستیکسپا[۲] تاسیس کرد. این استودیو در خانهای روستایی و دورافتاده بر تپهای مشرف به دشتهای حومهی تورین واقع شده و خانهی خود پوجاتی هم همین جاست.
برآیند همهی این تجارب که از سر گذرانده، تجاربی از قبیل زیستن در زادگاه کوچکش، تحصیل در دانشگاههای بلندآوازه و زندگی در آمریکا، نزدیکی با هنر و زیستن در ییلاق، برای درک توانگران و بارآوری تخیلی گسترده که آبشخور پژوهشهای الاستیکسپاست کارآمد است. تلاشهای الاستیکسپا برای کلنجار رفتن با چالشهای معماری بدون گرفتار شدن در فرمولهای پیشاندیشیده نباید به عنوان موضعی نسبیگرایانه بد فهمیده شود. بلکه نشانگر همان «دلمشغولی دربارهی چندگانگی انگیزهها» است که کالین راو به معمارانی چون گیولیو رومانو[۱۷]، جان نش[۱۸] یا ادوین لوتینز[۱۹] نسبت میدهد و به واسطهی آن با تمایلات روانی کسانی چون پالادیو، جان سوآن[۲۰] یا فرانک لوید رایت که فکر و ذکرشان تفوق ایدهی مجرد بر هر چیز است از در مخالفت در میآید.[۳] در همین حال و هواست که پوجاتی به شکل موجزی به شک اشاره میکند: شک در روشهای سنتی انجام کارها و نیز دانش و روزمرگیهای اندوختهی خودشان. به تبع آنکه الاستیکسپا هرچیز را با آغوش باز موضوع تشکیک میدانند، پروژههاشان در عین اینکه با هم مرتبط هستند تنوعی چشمگیر دارند.
پوجاتی خود در این باره طنازانه میگوید: «پروژههای ما مثل گاوهای یک گله با هم فرق دارند ولی از یک خانوادهاند». در واقع میشود برخی از خصلتهای رایج را در تولیدات معمارانهی الاستیکوسپا جدا کرد و در برخی از کارهای دیگر یا همهی کارهایشان متناظرش را یافت. به این ترتیب میتوان بیش از آنکه به جستجوی سبک در کارهای آنان بود زنجیرهای از خطوط تفاسیر کلیدی را جست که به واسطهی آنها کارشان بهتر فهمیده شود.
اول: بسیاری از بناهای واجد فضامندی اندامین و یگانگی میان درون و بیرون است که به واسطهی فضاهای داخلیای حاصل میشود که تسلسل روایی فضاهای جسیم و پر از نور و ماده و زمان تعریفشان کرده است. فضایی چهاربعدی که قرار است چشم مخاطب به شکلی پویا آن را تجربه کند. فضایی که بدنهی متحرکش مولد هندسهی محیط است و اثری تکانهای به وجود میآورد که به معماری-خرامیدن بیشباهت نیست (ن.ک: خانهی یوپی رنچ، تاپ گان، خانهی گلف[۲۱]).
دوم: معماری و مکان، از طبیعی گرفته تا مصنوعات، همه در بناهای الاستیکسپا ادغام میشوند و به شکلی اورگانیک به شرایط خاص زمینهایشان واکنش نشان میدهند. مقصود چیزهایی از قبیل افسارگسیتهترین شکل اقلیم، توپوگرافی، مصالح، فنون و قواعد ساخت، تخیل جمعی، بودجه و… است. در نتیجه معماری آنان گویی سرشتی برگرفته از منظر فرهنگیشان دارد که روح مکانی منسجم و در عین حال نامنتظر را توان میدهد (ن.ک: آتلیهی فلوریست، اسلو هورس، خسولو[۲۲]).
سوم: نوعی زیبایی کارت پستالی در پروژههای الاستیکسپا به چشم میخورد. زیباییای که از پرداخت نخراشیدهی سطوح، خلق تضادهای مادهای، ترکیب عناصر طبیعی و مصنوع و جذبهی مصالح مندرس/مستعمل/ویران به دست آمده است. آثارشان همچنین در کشاکش نیروهای سینوسی، ساخت ظرافتهای فضایی و همجواری عناصر عادی و غیرعادی ساخته شدهاند (ن.ک: خانهی یوپی رنچ، تاپ گان، ترمه[۲۳]).
چهارم: اغلب پذیرفتهایم که معماری با گذر زمان تغییر میکند. در آثار الاستیکسپا این وضعیت واجد اهمیتی محوری است. چرا که بناهای آنان طراحی شدهاند که با محیط خود تعامل کنند. فرم معمارانه در این معنی قرار نیست کامل و بینقص باشد بلکه باید علاوه بر دگرگون کردن شاعرانهی اثرات زمان و باد و باران با تغییرات احتمالی عملکرد و نیازها سازگاریپذیر باشد. (ن.ک: آتلیه فلوریست، اسلو هورس، ترمه[۲۴]).
پنجم: آزمون و خطای فرمی الاستیکسپا مستقیماً با شرایط اقتصادی ساختوساز همبسته است. بناهای آنان در این زمینه پیچیده هستند چرا که نطفهی ساختشان در پیچیدگی است: آنان سرِ بیان زیبایی تکتونیکها با روشهای قدرتمند و زیرکانه دارند (ن.ک: اسلو هورس، خسولو، کانی و گاتی[۲۵]).
در زمانهای که ایدهپردازی در معماری گویی دود میشود و به هوا میرود و بنیادهایش رو به اضمحلال است و سر و شکلِ سیاسی و نقشهکشی و گاه فضایی پیدا میکند (آیا هر ساختنی معماری است؟)، الاسیکسپا داعیهی این امر را دارد که هستهی حرفهاش بوطیقای سویهی ساختیافتهی ماجرا است. اگر در زمینهی بیگبنگ انتظامی امروزین به قضاوت بنشینیم، این تنها یکی از هزاران داعیهی محتمل است و مطمئناً داعیهی آوانگاردی هم نیست. با این حال آثار الاستیکسپا، مثل آثار معمارانی چون رنه فن زوک، اسمیلیان رادیچ یا سولانو بنیتز، بر ارزشهای والای فرهنگی، که معماری به عنوان «اسطورهشناسی امر واقعی[۲۶]»[۴] تا زمانه هست قادر به بیان آنهاست، صحه میگذارد.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Edoardo Persico, Punto e a capo per l’architettura, in Id., Profezia dell’architettura, Skira, Milano 2012, pp. 27-65.
[۲] Simone Carena has moved to Seoul, where he has founded the studio MOTOELASTICO in partnership with Marco Bruno. Alberto Del Maschio is now the owner of ELASTICO3: architecture practice based in Budoia (Pordenone), which often collaborates with ELASTICOSPA, whose other members are Daniele Almondo, Valeria Brero and Serena Nano.
[۳] Colin Rowe, Fred Koetter, Collage City, MIT Press, Cambridge/London 1983, p. 91.
[۴]این اصطلاح از پیتر ویلزون برگرفته شده است.
[۱] Davide Tommaso Ferrando
[۲] Domus
[۳] Elasticospa+3
[۴] جنبش هنری معاصر. در واقع این جنبش همان جنبش هنر فقیر است که در دههی ۶۰ و ۷۰ در تورین ایتالیا پا به عرصه گذاشت. در این جنبش هنرمندان الگوهای و اساس هنر را که بر مبنای فرهنگ، دولت یا صنعت پایهگذاری شده بود نادیده گرفتند و با رویکردی رادیکالتر مواضع خود را مشخص کردند- و.
[۵] Stefano Pujatti
[۶] Aviano
[۷] Vittorio Gregotti
[۸] Aldo Rossi
[۹] Manfredo Tafuri
[۱۰] Gino Valle
[۱۱] Thom Mayne
[۱۲] Wolf Prix
[۱۳] Simone Carena
[۱۴] Alberto Del Maschio
[۱۵] Cambiano
[۱۶] Cesario
[۱۷] Giulio Romano
[۱۸] John Nash
[۱۹] Edwin Lutyens
[۲۰] John Soane
[۲۱] Yuppie Ranch House, Top Gun, Golf House
[۲۲] Atelier Fleuriste, Slow Horse, Jesolo
[۲۳] Yuppie Ranch House, Top Gun, Terme
[۲۴] Atelier Fleuriste, Slow Horse, Terme
[۲۵] Slow Horse, Jesolo, Cani & Gatti
[۲۶] mythology of the real