لشکری پُرشمار، نه‌چندان ورزیده و بی‌هدف

این یادداشت به قلم بهزاد برخورداری در وبگاه کوبه  منتشر شده‌است و در پایگاه رویدادهای معماری بازنشر می‌شود.


عنوان این نوشتار شاید واقع‌بینانه‌ترین توصیف از وضعیت کنونی جامعۀ معماری ایران باشد. بی‌شک مهم‌ترین تحول و عامل موثر در جامعۀ معماری ایران در پانزده سال اخیر، افزایش بی‌حساب و کتاب و غیرمسئولانۀ ظرفیت پذیرش دانشجوی معماری بوده است که باعث شده است جامعۀ معماری ایران چندین برابرشدن جمعیت را در مدتی کوتاه تجربه کند. طبیعی است که این افزایش عددیِ بی‌برنامه و بی‌پشتوانه باعث افت و کاهش سواد و سطح دانش دانشجویان و فارغ‌التحصیلان معماری گشته است. در واقع با نمونۀ بارزی از فداکردن کیفیت آموزشی برای بالابردن کمیت روبه‌رو هستیم؛ به‌گونه‌ای که در حال حاضر درصد بسیار اندکی از جمعیت جامعۀ معماری کشور دارای حداقل‌های معمارانۀ لازم‌اند.

پرشماری و کاهش سطح مهارت و اندیشمندی در جامعۀ معماری، در کنار عوامل دیگری همچون مشخص‌نبودن و تثبیت‌نشدنِ جایگاه معمار و معماری در ارتباط با کارفرما، مجری و ارگان‌های مربوطه، نتیجه‌ای جز بی‌هدفی و بی‌انگیزگی برای جامعۀ معماران در پی نداشته است.

پرشماری و بی‌سوادی را درلحظه علاجی نیست. ما به‌عنوانِ اعضای جامعۀ معماری ایران امکانی فوری و عملی برای درمان آن نداریم. نتیجۀ تصمیمات اشتباهی است که دیگرانی گرفته‌اند و ما را در وضعیت تأسف‌بارِ کنونی قرار داده‌اند. اما بی‌هدفی را می‌شود و باید با حداکثر سرعت ممکن درمان کرد‌. تبیین هدف و استفاده از همین پرشماریِ ناخواسته برای دستیابی به هدف، تنها راه انگیزه‌بخشیدن به بدنۀ جامعۀ معماری ایران است.
اما چه هدفی را می‌توان برای این جماعتِ نه‌چندان متحد معماران ایرانی در نظر گرفت؟

هدف اولیه و اساسی چیزی جز «تلاش برای به رسمیت شناخته‌شدنِ جایگاه معمار به‌عنوان متولی و متخصص هر خلقِ فضایی و هر ساخت‌وسازی در هر مقیاس» نمی‌تواند و نباید باشد. کارفرما، مجری، نظام مهندسی، سازمان مسکن، شهرداری و هر فرد حقیقی یا حقوقی دیگری باید در عمل جایگاه معماری را بپذیرند. معمار یکی از عوامل و بخشی از ابزار در ساخت یک بنا نیست، بلکه معمار خالق فضایی است که عوامل بسیاری (از جمله افراد حقیقی و حقوقی مذکور) باید در به فعیلت‌رسیدن آن دست‌ به دست هم دهند. آیا این هدف قابل دستیابی است؟

اگر هر عضوی از جامعۀ معماری ایران منافع جمعی جامعۀ معماران را بر منافع فردی خود در ارتباط با کارفرما، مجری و… برتری دهد قطعاً هدف مذکور در مدت زمانی نه‌چندان طولانی قابل دسترس خواهد بود. اگر چنین هدفی مورد توجه اکثریت جامعۀ معماری قرار گیرد و در عمل در جهت آن گام برداشته شود، خود می‌تواند به بالا‌رفتن سطح سواد در جامعۀ معماری منجر شود و تاحدی ضعف آموزش معماری در اکثریت دانشگاه‌های کشور را جبران نماید.

شما که تا این نقطه با این نوشتار همراهی کردید اگر واقعاً در عمق وجود خودتان ذره‌ای جسارت برای تلاش جهت دستیابی به چنین هدفی می‌بینید، اولین قدم را همین امروز و در همین لحظه بردارید و با خطی درشت یا فونتی بزرگ متن زیر را روی کاغذی نوشته و آن را به دیوار محل کارتان بچسبانید: «جلب رضایت کارفرما هدف نهایی و اساسی معماری نیست. جلب رضایت نسبی کارفرما، فقط وسیله و راهی است برای رسیدن به هدف اصلی که همان خلق بنا و فضایی معمارانه است.»

مطلبی دیگر
نقش تنوع سنگ‌فرش در طراحی میدان عمومی