نویسندگان: محمدرضا مجاهدى و ملیحه شاه ولى
بهتر است از انتها آغاز کنم. این رویداد برایم نقطه عطفی در سابقه ۱۵ سال تجربه آموزشیام شد. قبلاً هم سعی کرده بودم در انتخاب سوژه برای پروژههای درسی سراغ چالشهای واقعی بروم اما بسیاری از آنها در حد طراحی باقی میماند و طرحها با معضلات و مشکلات واقعی محک نمیخورد و یا در حد ساخت نمونه در فضای دانشگاه کار به اتمام میرسید. ترم گذشته تصمیم گرفتم خودم و دانشجویانم را برای چالش طراحی و ساخت در فضای شهری آماده کنم. در دو درس انسان، طبیعت و معماری و سازههای نو دنبال سوژه مناسب میگشتم.
آنچه در انتخاب سوژهها به من کمک کرد اتفاقات یک سال گذشته در شهر شاهرود بود. سال گذشته حدود بهمنماه در جریان اصلاح یکی از میدانها ترافیکی شاهرود حدود ۵۰ درخت کاج سیساله باید از بین میرفتند تا دوربرگردانی احداث شود. تشکل مردمنهاد «جمعیت دیدهبان طبیعت» در واکنش به این تصمیم با مسئولین وارد مذاکره شد و از من هم بهعنوان عضوی از این تشکل زیستمحیطی خواستند تا بحثهای تخصصی را در مذاکرات دنبال کنم. این اولین تجربه من بود که از محیط دانشگاهی بهواسطه مسئلهای که در شهر رخ میداد پا به عرصه مذاکره و چانهزنی با مدیران شهری بگذارم. راهحلها بهشدت ترافیکی بود. من بر اساس نگاه آنها گزینههای دیگری را پیشنهاد دادم و اولویتبندی آنها را به چالش کشیدم. ولی خیلی زود فهمیدم ریشه چنین مشکلی حتی اگر ما برنده هم باشیم پابرجاست و این میدان، تجربه نهایی در این پروسه آزمونوخطا نخواهد بود. خیلی زود قبل از اتمام مذاکرات بحث لزوم تغییر نگرش به الگوی جابهجایی در شهر از خودرومحوری به سمت دوچرخه، حملونقل عمومی و پیاده را علنی کردم. در آن مذاکرات شکست خوردیم. درختان گرچه قطع نشدند و بهاصطلاح جابهجا شدند اما درنهایت پس از چند ماه همه خشکیدند.
من با جدیت بیشتر مبحث شهر انسانمحور را با برگزاری دو نشست در درون شهر مطرح کردم؛ یکی با جمعی از مردم و فعالان زیستمحیطی و دیگری با جمعی از متخصصین معماری. در این نشستها تأکید کردم که شاهرود با ابعاد و اندازه و وضعیت توپوگرافی آن میتواند شهر نمونه دوچرخهسواری و پیادهروی باشد، درحالیکه اولویت به حرکت خودرو، کیفیت زندگی و سلامت طبیعت و مردم شاهرود، هر دو را به مخاطره انداخته است. ایام انتخابات شوراها این بحثها اوج گرفت و سپس باهمت جمعیت دیدهبان طبیعت همایش شهر انسانمحور در تاریخ ۵ مرداد در شاهرود برگزار شد که بنده هم بهعنوان یکی از سخنرانان با جمع گستردهتری از مردم گامهای حرکت بهسوی شهری انسانمحور را مطرح کردم. متعاقب همایش به همت خانم مهندس شاه ولی از اعضای جمعیت دیدهبان طبیعت شاهرود، کانال شهر انسانمحور باهدف کمک به تغییر نگرش مردم و مسئولین و آشنایی بیشتر با تجربیات جهانی و داخلی راهاندازی شد و آغاز به کارکرد.
ما در این کانال دو موضوع اساسی را که هر دو هدفش افزایش کیفیت زندگی شهری و تقویت زندگی اجتماعی شهر است دنبال میکردیم. یکی اصلاح الگوی تردد شهری از خودروی شخصی به سمت پیاده مداری، دوچرخهسواری و حملونقل عمومی که کاری اساسی و زیربنایی برای احیای حیات اجتماعی شهرهاست و دوم توجه به توسعه فضاهای عمومی در شهر متناسب با نیازهای گروههای متنوع مخاطبین شهر و بهویژه تقویت فضاهای عمومی محلات.
ترم پاییز که شروع شد تصمیم گرفتم زمینه ترکیب چند موضوع را باهم فراهم کنم. یافتن یک مسئله و تلاش دانشجویان برای پاسخگویی به آن نه در حد طراحی بلکه تا اجرا. اگر به مداخلات پایدار فکر میکردیم البته میدان عمل ما با توجه به بوروکراسیهای اداری محدود میشد. بنابراین چاره کار را با توجه به امکانات مالی و سختافزاری و نرمافزاری در نگرش به تغییرات موقت دیدم. انتخاب یک فضای مرده شهری و تبدیل آن به فضایی عمومی و با توجه به محدودیت ما در تأمین منابع مالی ترجیحاً این کار میبایست با مواد دورریختنی و ارزان انجام میشد. ایده در کلاس درس انسان طبیعت و معماری مطرح شد.
با پیگیری دانشجوها متوجه شدیم یکی از پروژههای مسکن مهر شاهرود که به شهرک فدک موسوم است و حدود چهار سال است سابقه سکونت در آن وجود دارد به دلیل عدم رعایت پروسه واگذاری شهرکسازی به ادارات مربوطه، هیچ پارک یا فضای عمومی در این شهرک وجود ندارد. دانشجویان به گروههای مختلفی تقسیم شدند: مطالعات کتابخانهای، میدانی، پشتیبان مالی، ارتباط با مسئولین، کار خود را آغاز کردند.
در میانهترم دانشجویان با اهالی محل هم گفتوگو کردند و در قالب تنظیم پرسشنامه از مشکلات اهالی اطلاع پیدا کردند. به نظرم رسید ایجاد فضاسازی و محوطهسازی برای کودکان با امکاناتی که ما داریم و آنهم مصالح ارزان و بازیافتی است شاید بهاندازه کافی شهرک را در کانون توجه قرار ندهد از طرفی میزان وسایلی که ما تهیه خواهیم کرد هم برای بچههای شهرک شاید نتواند جاذبه کافی را ایجاد کند. لذا تصمیم گرفتم ایده دیگری را با این پروژه تلفیق و خودمان را وارد چالش کار تیمی دیگری هم بکنیم. با برخی اعضای جمعیت دیدهبان طبیعت که کارگروه شهر انسانمحور هم هسته اولیهاش ازآنجا شکل گرفت صحبت کردم که تصمیم دارم با کمک شما یک رویداد هم در این فضای عمومی که بچههای معماری آماده میکنند برگزار شود و ترجیحاً این رویداد چون فضاسازیاش برای کودکان است مخاطبش هم کودک باشد و از این طریق جرقه بحث توجه به کودکان در شهر را هم بزنیم ضمن اینکه کودکان محرک خوبی برای به میان آمدن سایر گروههای سنی و ایجاد شور و هیجان جمعی هستند. بنابراین با حمایت جمعیت دیدهبان طبیعت شاهرود جشنواره بازی و سرگرمی کودکان هم به برنامه اضافه شد. از طرفی یک دغدغه دیگر هم داشتم و آن اینکه رویدادهای هنری را هم بهجای آنکه همواره در گالریها و فضاهای بسته برگزار کنیم به درون فضاهای شهری و دل محلات ببریم. متأسفانه شاید به دلیل دیر اعلام کردن این موضوع از هنرمندان کسی حاضر به اجرای برنامه زنده نشد و با صحبت با یکی از مراکز خلاقیت شاهرود یعنی موسسه لگو توانستیم با همراهی مربیان آنها یک میز لگو و یک میز نقاشی را به رویداد اضافه کنیم. به این بهانه دانشجویان توانستند تجربه یک کار گروهی هدفمند را داشته باشند که از ایده تا اجرا دامنه آن بود. و اینکه با استفاده از این سوژه وارد موضوعات جدی ارتباط با مردم، مسئولین، تهیه منابع مالی و استفاده از مصالح شوند و کار در حد طراحی و یا حداکثر ساخت در داخل فضای دانشگاه باقی نماند. این پروژه برای خود من هم تجربه اول بود اما با توجه به سابقه کنشگری من در واکنش به اتفاقاتی که سال گذشته در شهر شاهرود افتاد بهعنوان یک عضو هیات علمی دانشگاه بهطورجدی وارد عرصه تأثیرگذاری بر روی مردم و مسئولان شده و این مسیری است که در ادامه به یاری خدا دنبال خواهم کرد. بنابراین بهتر دیدم پروژههای عملی دروس معماری را در راستای دغدغهها و مشکلات واقعی پیرامونمان تعریف کنم. این پروژه تجربه بسیار خوبی بود از همکاری گروهی دانشگاه، گروههای مردمنهاد و مسئولین در توجه به زندگی اجتماعی شهرمان شاهرود. خوشبختانه با همراهی شهردار محترم شاهرود و کارکنان شهرداری زمین پروژه هم برای روز رویداد آماده شد و استقبال بسیار خوبی از این برنامه به عمل آمد که تصاویر خود گویای آن است و متعاقب آن پیام دلگرمکننده شهردار شاهرود نیز ما را به ادامه این راه امیدوارتر کرد.
اگر بخواهم از مشاهداتم در روز رویداد بگویم که تصاویر ارسالی گویای آن است. در پرده اول شور و هیجان و نشاط و خندهای بود که فضا را پرکرده بود. در پرده دوم ارتباطات بین نسلی از گروههای مختلف سنی بود. فرزند و پدر و مادر و نوه و پدربزرگ و مادربزرگ و رقابتهای جذاب حتی بین گروههای سنی یا جنسیتی بهویژه در بخش طنابکشی. بازیها توسط خانم اخوت که بهعنوان معلم و تسهیلگر کودکان، انتخابشده بودند اکثراً بازیهای حرکتی بود که کودکان شهرک و اکثر کودکان امروزی که در آپارتمانهای محدود زندگی میکنند و در فضای مجاور محل سکونتشان به فضاهای بازی مناسب و امن از حضور خودرو دسترسی ندارند برایشان فرصت مغتنمی بود تا ساعاتی را در کنار هم با تحرک و هیجان و شادی در فضای واقعی سپری کنند. بازیها آنقدر متنوع بود که از کودک خردسال تا نوجوان و حتی بزرگسالانی که کودک درونشان زنده بود را درگیر کند.
اما در پرده دیگری که پشت این جلوهها قرار داشت و بسیار لذتبخش بود تجربه مشارکت و کار گروهی بود. کار گروهی دانشجویان باهم و مشارکت با مردم و مسئولین. هر فرد و گروهی گوشهای از این حرکت را به عهده گرفت و در ایجاد این شادمانی افراد زیادی سهم داشتند. این اقدام یک حرکت در راستای فرهنگسازی همکاری گروهی و مشارکتی شهروندان هم بود. لبخند رضایت و شوق را چهره تکتک دانشجویان ترم سوم معماری در روز رویداد میدیدم؛ رضایت از اینکه هم لحظاتی شاد را برای کودکان شهرمان رقم زدند و هم رسیدن به این باور که میتوان با اقدامات کوچک در محیط پیرامون خود تأثیرگذار بود.