[divider]مقدمه[/divider]
در نوشتار قبل با مفهوم شهر منطقهها آشنا شدیم. در ادامه آن مطلب این بار به سراغ دو موضوع بنیادی حول محور شهرمنطقه ها خواهیم رفت. نخست تعاملات این پدیده با محیط بیرونیاش آشنا میشویم و سپس تعریفی از شهر منطقه را بدست خواهیم داد. تعریفی که در نتیجه جمع بندی دیدگاههای مختلف اندیشمندان بدست آمده است.
[divider]- تعاملات شهر – منطقه[/divider]
این مطلب که روابط شهر – منطقهها پویا و رو به رشد در بستر زمان بوده و پوششدهنده مرزهای متنوعی ناشی از هندسه فضاهای همپوش با مرزهای منعطف و غیرقطعی است، دیدگاهی عمومی است.
در حدود ۵۰ سال پیش دانکن[۱] عنوان نمود که: “تعریفی مشخص و قطعی و واحد برای منطقه وجود ندارد که بیانگر طیف کاملی از روابط شهر – منطقه میباشد. “
در حقیقت روابط شهر – منطقه شکلدهنده شبکه پیچیدهای از جریانات آشکار و پنهان چندسویه میان فعالیتهای اقتصادی اجتماعی، فرهنگی و محیطی است.
این جریانات بهعنوان مثال شامل موارد زیر میشود:
الف – جریان مردم: که شامل جابهجاییهای روزانه مردم با هدف کار، خرید، فراغت و جابهجاییهای غیرروزانه شامل نیازهای فرهنگی، سرگرمی تفریحی و یا مهاجرت میشود.
ب – جریان کالا: جابهجایی مواد فرآوری شده و یا ساختهشده مین بنگاههای اقتصادی
پ – جریان خدمات: شامل خدمات بانکداری، آموزش، بهداشت و درمان و تجارت
ت – جریان سرمایه: شامل سرمایهگذاری، مالیات حقوق مالکیت زمین و اموال غیرمنقول
ث – جریان زباله و آلودگی: شامل زباله جامد، زباله مایع و آلودگیهای آبی
ج – جریان منابع محیطی: شامل آب و مواد معدنی
چ – جریان دانش: شامل اطلاعات فنی، ایدههای اجتماعی و تجارب
ح – جریان اجتماعی: شامل هنجارها، ارزشها، سبک زندگی و هویتهای
بر مبنای این تعاملات شهرها و مناطق به طور بالقوه دارای ارتباطهای همافزا هستند.
علاوه بر آن هر کدام از این ارتباطات تصور فضایی و مرزبندی عملکردی خاص خود را ایجاد خواهند کرد که الزاماً همواره همپوش نیستند.
برونداد این تصورات فضایی متنوع، شبکه پیچیدهای از تعاملات و کثرت مرزها خواهد بود. همانگونه که هاولی[۲] جامعهشناس آمریکایی پیشنهاد میکند: “مرزهای اجتماعی نوین به جای آن که خطوط صریح باشد اگر نگوییم نامشخص لااقل محو و طیفی هستند. هر شاخص توصیف متفاوتی از کم و کیف اجتماع به دست میدهد لذا چیزی کمتر از ترکیب تمامی شاخصها برای تخمین مرزبندی مناسب نخواهد بود.”
به هر حال علیرغم درک دیرپای پیچیدگی و فوریت ساختار فضایی شهر – منطقه، تلاشها برای تعریف شهر – منطقه عموماً بر پایه روابط اقتصادی آن هم بر پایه دادههای سفرهای شغلی- نواحی بازار کار- متمرکز میشود.
این مطلب که در آینده بدان پرداخته میشود به تسلط تعریف شهر مرکزی و نیز مرزبندی اقتصادی برای شهر – منطقه منجر گردید.
[divider]- تعریف شهر – منطقه[/divider]
مفهوم شهر – منطقه همانند تمامی مفاهیم ساختاری ذهنی داشته و آنگونه که اکثر دانشگاهیان و برنامهریزان میاندیشند فضایی نیست که بتوان آن را تبدیل به نقشههای دقیق نموده و برای منظورهای مختلف مورد استفاده قرار داد.
از دهه ۵۰ میلادی بدین سو طی شمار زیادی از مطالعات تلاش گردید که شهر – منطقه تعیین، اندازهگیری و محدوده مرز آن تبدیل به نقشه شده و تعاملات میان اجزای آن درک شود.
علیرغم تفاوتهای بسیار روششناسیهای تعیین محدوده شهر – منطقه دو عنصر مشترک دارند. نخست: تمام ایشان مفهومی با یک مرکزیت شهری از شهر – منطقه به دست داده و تأکید را بر شهر مرکزی قرار میدهند. این تأکید گاه به فراموششدن منطقه انجامیده است. دوم اینکه آنها رویکردی اقتصادمحور را ارائه میکنند که شهر – منطقه بر اساس جریانات اقتصادی مسلط مرزهای خود را تعریف میکند. استثنائاتی وجود دارند ولی اکثراً اخیر و بسیار محدود میباشند. این بدان معنا نیست که “رویکرد شهر اقتصادی” نسبت به شهر – منطقه هرگز مورد چالش قرار نگرفت، برعکس آنجا که ابعاد مرکزیت شهری از طریق تغییرات در الگوی کار، جابهجایی و سبک زندگی در محدودههای روستایی مورد پرسش قرار میگرفت. در گام نخست این جبرگرایی اقتصادی بود که در مقابل به رسمیت شناختن عملکردهای اکولوژیک شهر و محدودههای پیرامونی آن بر پسکرانهها و محیطهای پیرامونی به چالش کشیده شد. علیرغم این انتقادات، عامترین تصور از شهر – منطقه بهعنوان یک فضای اقتصادی عملکردی موردپذیرش قرار گرفت.
در ادامه این بحث در نوشتار بعدی با مروری تاریخی از این تغییر و چارچوبهای روششناسی مختلف در جهت پیادهسازی ساختارهای فضایی بر روی نقشه آشنا میشویم.
[divider]پانوشت[/divider]
[۱] – Duncan
[۲] – Hawley