این یادداشت به قلم مارک مینکیان[۱] و ترجمهی علی جاودانی در وبگاه کوبه به منتشر شدهاست و در پایگاه رویدادهای معماری بازنشر میشود.
مصورسازیهای دیجیتال و جاروجنجالهای تبلیغاتی توخالی، وجوه زشت معماری و توسعۀ شهری را پنهان میکنند؛ و رسانه خریدار اینها است. طرح پیشنهادی اخیر ام.وی.آر.دی.وی[۲] به نام رَوِل پلازا[۳] در آمستردام، مثال خوبی است از این پدیده. در آیندهای نهچندان دور، در آمستردام ساختمانی ساخته خواهد شد که طراحیاش را شرکت مشهور ام.وی.آر.دی.وی به انجام رسانده است؛ کوهپارهای قابلِسکونت، پوشیده از سبزه . البته به شرطی که قرار باشد تصویر خلقشده با کامپیوتر را که طراحان ارائه کردهاند باور کنیم. هرچند درواقع، هیچ ساختمانی هرگز عین رندر[۴]هایش نخواهد بود. راست آن است که ساختمان مصور[۵]، یک نشانگان[۶] است. نشانگانی که بهخوبی نشان میدهد رسانه چگونه ساختمانها را با عناصر بصری واهی و نوشتههای نامربوط بازنمایی میکند. ارباب جراید هیچ نمیکنند جز پخشکردن قاقالیلی[۷]های بصریای که دستپخت حیلهگرترین بازیگران عرصۀ برنامهریزی شهری و معماری است.
به تازگیِ نابِ یک معماری منحصربهفرد خیره شوید. برای آنکه این فانتزی درجهیک، از ریخت نیفتد، تأثیرات اجتماعی، تکاپوهای سیاسی و مسائل درونی معماری و تولید فضایی همگی به سهولت تمام از تصویر، قلم گرفته شدهاند.
بگذارید از مطالعهای موردی بیاغازیم. شهر آمستردام بسازوبفروشی به نام املاک و مستغلات اُ.وی.جی[۸] و شرکت معماری ام.وی.آر.دی.وی را برای بر پا کردن ساختمانی جدید در آخرین منطقۀ تجاری نوظهور شهر به نام زوداس[۹] انتخاب کرد. مجموعۀ پیشنهادی، رَوِل پلازا، شامل آمیزهای از واحدهای مسکونی، دفاتر و تسهیلات گوناگون است که در سه برج پخشاند و سر آخر به تراسهایی بزرگ منتهی میشوند. جنگلی عمودی زینتبخش این صخره است و قرار است ساختمان تا حد زیادی «به روی عموم گشوده باشد»؛ چنانکه مدیرعامل اُ.وی.جی میگوید، «فضای عمومی بهراستی به درون و بر روی ساختمان امتداد مییابد.»
[divider]رندر در برابر واقعیت[/divider]
بگذارید بر رندری که ارائه شده، این قطعۀ مفصل و پرتبوتاب خیال، نگاهی دقیقتر بیندازیم. شما هر روز بارش نور اینچنینی را شاهد نیستید. نه؟ مسلماً نه. چراکه اینها تفسیر دیجیتالی بلندپروازیهای معمارند و بس. صخرۀ الماسی ما به شکلی شگفتانگیز شفاف به نظر میرسد؛ اما در واقعیت، شیشه خاصیت انعکاسی دارد و درنتیجه ساختمان ما سرآخر بیشتر هیبت یک قلوهسنگ آینهای را خواهد داشت. کاهشهای اجتنابناپذیر بودجۀ درنظرگرفتهشده برای مصالح و برنامه نیز چندان بهنفع محصول نهایی نخواهد بود. بهعلاوه باید بر اینکه آنهمه فضا، درون و بر روی ساختمان، در عمل بر روی عموم مردم گشوده خواهد بود به دیدۀ تردید نگریست. بااینحال، این واقعیت که بالکنیهایی که در تصویر میبینید هیچ نردهای ندارند، خود کیفیتی است شورانگیز.
مسلماً، بوتههای سرسبز و شاداب روی تراسها و بالکنیها آدمی را مبهوت میکنند؛ اما این باغهای معلق در واقعیت چگونه آویزان خواهند شد؟ ساختمانهای پُربُته[۱۰] مُد دهۀ دوم قرن بیستویک است؛ اما من هیچ نمونۀ واقعی موفقی را در این مقیاس در خاطر ندارم، از جمله ساختمان سرنمونی این نحله، بوسکو ورتیکاله[۱۱]اثر استفانو بوئری[۱۲] در میلان. این باغهای معلق هرگز و هرگز بهاندازهای که طراحی شدهاند، بیحدوحصر نخواهند بود. این امر نه صرفاً به خاطر مه دود (رَوِل پلازا دقیقاً در کمربندی آمستردام قرار دارد) یا بادهای شدیدی که هیچ گیاه و درختی را از آسیب بینصیب نمیگذارد، بلکه به این خاطر است که سبزه نمیبالد مگر آنکه در خاک مناسب و مساعدی کشت شود. راستی یادمان هم نرود که دوازده ماه سال، بهار نیست.
ارائۀ ساختمان به هیئت جنگلی عمودی و «پایدار» خواندنش، بوی سبزهمالی[۱۳] میدهد: صنعت ساختمان یکی از منابع اصلی آلودگی است و گیاهانی که بالکنیها را خواهند آکند، حجم دیاکسید کربنی را که در حین ساخت تولید شده، جبران نخواهند کرد. بهعلاوه اخیراً شرکت بسازوبفروش اُ.وی.جی، از ساختمان ادارۀ کل شرکت مشاورۀ دلویت[۱۴] به نام اج[۱۵] که آن هم درمنطقۀ زوداس واقع شده، رونمایی کرده است. بر اساس رتبهبندیبریام[۱۶]، این ساختمان هماکنون «پایدار»ترین ساختمان اداری جهان است. احسنت…احسنت؛ اما در رتبهبندی مذکور، قید نشده که شرکت دلوئیت، ساختمان ادارۀ کل سابقش را در گوشۀ دیگری از آمستردام، با گذشت تنها دوازده سال از آغاز به کارش خالی رها کرده و به هوس ویترینی با دکوپوز بهتر به زبالهدان تاریخ انداخته است.
راستی از پرسپکتیوی که در تصویر میبینیم هم نباید غافل شویم: رَوِل پلازا از دید پرندهای بر فراز کمربندی آمستردام ارائه شده است. فکر نمیکنم عدۀ زیادی از مردم بتوانند ساختمان را از این زاویه زیارت کنند. چراکه نزدیکترین قاب دید به چشمان این پرندۀ بلندپرواز، از ساختمان ادارۀ مرکزی ای.بی.ان-ای.ام.آر.اُ[۱۷] در مجاورت رَوِل پلازا است.
اگر در سطح زمین راه برویم، تنها چیزی که حس میکنیم باز هم یک قوطی شیشهای دیگر است؛ البته با یکی دو برگ سبزی که از بالا آویزان شدهاند. جان کلام آنکه واقعیت آینده، بسی کمتر از آنچه رندرهایش نشان میدهند، رؤیایی و خیالانگیز خواهد بود.
[divider]معمار بهمنزلۀ بَزَککار[/divider]
آیا میتوانید معمار را سرزنش کنید؟ مگر معماری امروز اصلاً چیزی بهجز بزک و وسمهای است برای پروژههای املاک و مستغلات؟ معماران به مشتریهایشان متکیاند و اغلب (با خرسندی تمام) در این بازی نقش خود را برای اغوای مشتری ایفا میکنند. رندر رَوِل پلازا هیچ نیست جز تصویری تبلیغاتی که شرکت اُ.وی.جی از آن برای اقناع شهرداری و درنتیجه امکان لفتولیس بیشتر سود میجوید. راستی خدایناکرده فکر نکنید که شهرداری هم محض رضای خدا به این کار دست میزند. نه. از فروش این قطعه زمین، میلیونها دلار هم به جیب او میرود.
اما اگر به تصویر رَوِل پلازا نیک بنگریم، آنچه میبینیم پوستهای است خالی و بهخوبی بزکشده. این تصویر فقط بازنمایی نادرست از واقعیت آتی نیست؛ متنی که همراهیاش میکند نیز نوعی بازارگرمی است، مملؤ از اصطلاحات توخالی بازاریابی نظیر «بیهمتا»، «شاخص»، «نوآورانه»، «پایدار» و «باکیفیت». این متن از هر شاخصهای که ارزیابی درستودرمان این ساختمان را ممکن سازد، تهی است. میتوان اینگونه گفت که هم رندر ارائهشده و هم خود رَوِل پلازا، هر دو فقط ابزارهایی هستند برای جذب سرمایه.
هر آنچه گفتیم به این معنا نیست که رَوِل پلازا قرار نیست برای بسیاری، زیبا و کارا و لذتبخش باشد؛ اما آنچه هماکنون پیش چشم ما است چیزی بیش از پرزانتهای زیبا از ساختمانی احتمالی نیست. تصویر ارائهشده، بازنمایی خوشبینانهای است از پیشرفت و نیز در عین حال، ملاطی تبلیغاتی برای این منطقۀ نهچندان محبوب در آمستردام. آنطور که مدیر زوداس میگوید: «طرح پیشنهادی اُ.وی.جی، به طراحی ام.وی.آر.دی.وی، سیمای معمارانۀ بهغایت شاخص و جسورانهای دارد و نشانگر نقطۀ عطفی تعیینکننده در بالیدن زوداس به قالب منطقهای با کاربریهای مختلط شامل مسکونی و خدماتی و استخدامی است. این برنامه به شکلی مؤثر، باعث افزایش جذابیت زوداس میشود.» خدا کند که اینگونه باشد، آخر تا به امروز هیچکسی با پای خودش به این منطقه نکوچیده است.
[divider]اصلاً چرا معماری را به پرسش بگیریم؟ نه؟[/divider]
این، یعنی معماری فروکاسته به سرمه و سرخاب. رندرها، وجوه زشت معماری و توسعۀ شهری را میپوشانند و رسانه هم خریدار آنها است؛ اما قرار نیست رَوِل پلازا به چنین ساختمان سرمستکنندهای بدل شود. بدتر از همه آنکه تصاویری ازایندست نویسندگان حوزۀ طراحی را گیج و منگ میکند و مباحثهای را که لازم است حول معماری داشته باشیم، لمس و کرخت.
بیشتر رسانههایی که حوزۀ معماری را پوشش میدهند، هیچ نمیکنند جز بازنشر بیملاحظۀ صناعات بصری چشمگیر و رپرتاژهای آگهی فراهمآمده به دستان بسازبفروشها و معماران. طبعاً این اتفاق برای نمونۀ موردی ما هم صادق است: آرک دیلی[۱۸]، دیزاین بوم [۱۹] و دزین[۲۰] و بسیاری از وبسایتهای دیگر، متن اُ.وی.جی و تصویر ام.وی.آر.دی.وی را بازنشر کردهاند. (بر اینها بیفزایید روزنامههای هلندی و نیز بسیاری منابع دیگر را!)
اصلاً چرا این رسانهها باید دیدی انتقادی داشته باشند؟ هستی آنها وابسته به کلیک و ترافیک سایتهایشان است و درنتیجه بیشتر پول را زمانی در میآورند که نخستین ناشران محتوایی جنجالی باشند؛ اما رسانههای معماری و بهطور عمومی ارباب رسانه، درحالیکه وانمود میکنند کارشان تنها و تنها پوشش خبری است، در حقیقت کانالهای تبلیغاتی بسازبفروشها و معمارها هستند.
راست آنکه آن معماریای که در این بازارهای مکارۀ تصاویر، تحسین میشود، از آن یکدرصدیهای خوشحال جهان است و بااینحال مردم هنوز که هنوز است دوست دارند تا دیدگان خود را از قاقالیلیهای بصری سیراب کنند. شاید دلیل این امر آن باشد که سکونت در ساختمانی که در آرکدیلی به نمایش درآمده، رؤیایی دستنیافتنی است. هیچ جای تعجب ندارد که مقایسۀ این بناها با صنعت پورن این همه رایج است.
بزرگترین مسئله اما آن است که به خاطر این غرقهبودن بصری، برای مردمان، معماری نه پیرامون مسائل روزمره و اجتماعی که تداعیکنندۀ لاکچری[۲۱] و خاصبودن است. نتیجۀ این امر آن خواهد بود که این حرفه دیگر دخلی به امر اجتماعی نخواهد داشت. سؤالاتی که باید پرسیده شوند، مسکوت ماندهاند: آیا ما بهراستی به این ساختمان نیازمندیم؟ چه مسائلی پیش روی شهر است و این ساختمان چگونه کمکحال حل آنها خواهد بود؟ چه کسی پول این ساختمان را میپردازد؟ چه کسی از آن سود میبرد؟ چه کسی اجازۀ استفاده و لذتبردن از آن را خواهد داشت؟ واحدهای مسکونی آن تا چه حد مقرونبهصرفه خواهند بود؟ ساخت و استفادۀ از آن تا چه حد «پایدار» بوده و خواهد بود؟
مدعای من آن نیست که رَوِل پلازا در این موارد نمرۀ خوبی نخواهد گرفت. حرف من آن است که قضاوت معماری پیش روی ما در این حوزه اغلب ناکافی است؛ البته اگر اساساً قضاوتی در کار باشد. جهل منتج از این وضعیت، خود مسئلهای است اساسی. چراکه مخاطبی آگاه و منتقد میتوانست اصلاحاتی تحمیل کند یا گزینههایی بهتر را پیش بنهد.
بیشتر پوششهای رسانهای، معماری را با هنر خلط میکنند و معماران را با مجسمهسازان. بهطور حتم به درجاتی هرچند ناچیز، معمار یک پیشهوری[۲۲] خلاق است؛ اما معماری درعینحال تنها پیشۀ خلاقانهای است که اینچنین تأثیرات عمیقی بر محیط زندگی ما بر جای مینهد. مردمان میتوانند از هنر آبستره، سفالگری یا کنسرت سلن دیون[۲۳] پرهیز کنند، اما مجبورند که با معماریای که در شهرشان ساختهشده، زندگی کنند.
ما باید توجهمان را به جهانی که میخواهیم در آن زندگی کنیم مبذول داریم: اینکه معماری چگونه در انواع محلهها، شهرها و جوامعی که میخواهیم در آنها سکنی گزینیم دخیل است و نیز نیروهای مؤثر بر آن چیست؟ نباید بگذاریم تا اوهام دیجیتال، گمراهمان کنند.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Mark Minkjan
[۲] MVRDV
[۳] Ravel Plaza
[۴] Render بازگرداندن این واژه به فارسی، کاری است نادرست؛ چراکه هر دانشجوی معماریای با این واژه نیک آشناست.
[۵] Visualized building
[۶] Symptom
[۷] Candy
[۸] OVG
[۹] Zuidas
[۱۰] bushy
[۱۱] Bosco Verticale
[۱۲] Stefano Boeri
[۱۳] Green washing ماستمالی ساختمانها با سبزینگی و گل و گیاه
[۱۴] Deloitte
[۱۵] The Edge
[۱۶] BREEAM
[۱۷] ABN-AMRO
[۱۸] ArchDaily
[۱۹] Designboom
[۲۰] Dezeen
[۲۱] این واژه در زبان فارسی آنچنان بهخوبی بارگذاری شده که ترجمهاش ناجوانمردانه به نظر میرسد. ــ م.
[۲۲] professional
[۲۳] Celine Dion
[divider]منبع[/divider]
Failedarchitecture