نویسندگان: پگی دیمر۲، کیلیان ریانو۳، مانوئل اِشوارتسبرگ۴ (به نمایندگی از آرکیتکچر لابی۵)
مترجم: محمد نخعی | کارشناسارشد مطالعات معماری ایران
امروزه ما معماران متوجه ارزشی که برای جامعه پدید میآوریم نیستیم؛ کار میکنیم، اما خودمان را کارگر نمیدانیم؛ استثمارمان میکنند و از کارمان منتفع میشوند اما بیخبریم. بااینحال همیشه چنین نبوده است. مبارزهی کارگری در حرفهی معماری پیشینهای دارد که باید آن را بازیابیم؛ بلکه آگاهانهتر با عادات کاری، دستمزدها و عرفهای استخدامیمان مواجه شویم و «کار» معماری را از این بیزبانی بهدرآوریم. با پروردن چنین آگاهی بنیادی و فهمی از ارزش است که میتوانیم به کارگزاران تیزبینی در دل اقتصاد سیاسی روزگارمان بدل شویم و سرانجام آن را از منظر حرفهی خودمان دگرگون کنیم.
ما بیثباتکاریم۶؛ اینها خواستههای ماست!
۱. اجرای قوانین کاری که کارورزی و اضافهکاری بیمزد را ممنوع کند و اجازهی برگزاری مسابقات بیمزد را ندهد.
۲. ردکردن محاسبهی دستمزد بر مبنای درصد پیشرفت ساختمان یا ساعات کار و به جایش محاسبهی ارزش بر مبنای پولی که برای کارفرماهایمان صرفهجویی میکنیم یا برایشان به دست میآوریم.
۳. دستبرداشتن از ناچیزشمردن بناها در حکم محصول۷ و تکیهکردن روی ارزش بینظیری که معماران کمک میکنند از طریق خدمات فضایی۸ محقق شود.
۴. عملیکردن شفافیت در دستمزدها در سرتاسر رشتهی معماری
۵. تاسیس اتحادیهای برای معماران، طراحان، دانشگاهیان و کارورزان معماری و طراحی
۶. راززدایی از معمار به منزلهی یگانه نابغهی خلاق؛ معمارانی که قدردان کارمندانشان نیستند نباید محترم شمرده شوند.
۷. صدور پروانهی کار به محض اتمام تحصیل و دریافت درجه
۸. دگرگونی سازمانهای حرفهای معماری برای دفاع از شرایط زیست معماران
۹. حمایت از پژوهش دربارهی حقوق کار در معماری
۱۰. تحققبخشیدن به بدیلهای دموکراتیک برای نظام بازار آزاد توسعه و عمران.
وقتی رشتهی حرفهایشدهی معماری گفتمان «طراحی بهمنزلهی کار» را از بین میبرد، به نفع سرمایهداری چنین میکند، نه به نفع حرفه. گفتمانی که معمار را نابغهی یکّه و تنهای سرشار از آفرینندگی فردی، خلاقیت و ذوق نشان میدهد، ساعات کاری طولانی و بیمزد ما را، بهمنزلهی فداکاری نامحسوسی که برای جامعه میکنیم، توجیه میکند. نظامِ حاصل مانع از آن میشود که خودمان را کارگر بدانیم و پیامدش این است که از استثمارشدنمان به دست دیگرانی که چندان هم بیاطلاع نیستند و میتوانند از ارزش کارمان منتفع بشوند، بیخبر میمانیم.
«آرکیتکچر لابی» سازمانی است که از ارزش معماری برای جامعه بهطور عام دفاع میکند. این سازمان از اینجا آغاز میکند که خودمان را کارگر و مسامحتهایمان را «کار» بدانیم؛ کاری که هرچند زیباییشناسانه، فنی، اجتماعی، سازمانی، زیستمحیطی، اداری۹ و امانتدارانه۱۰ است، در هر صورت «کار» است. هدفْ پروردن این آگاهی بنیادی و فهم از ارزش است تا به کارگزارانِ تیزبینی در دل اقتصاد سیاسی روزگارمان بدل شویم و سرانجام آن را از منظر حرفهی خودمان دگرگون کنیم.
همیشه اینطور نبوده است که [رشتهی] معماری کار را نادیده بگیرد. معماران سدهی نوزدهم طراحیهای خود را با توجه ویژه به مهارتها، دانش و خلاقیتی شکل میدادند که پیشهوران مختلف، اعم از ماهر و غیرماهر، برای پروژههاشان به ارمغان میآوردند؛ آنها این کار غیرمادی خود را جزء لاینفک کار مادیِ متعاقبش میپنداشتند۱۱. در ایالات متحد اعضای انستیتوی آمریکایی معماران۱۲ در سال ۱۹۳۰ خواستار تبدیل آن سازمان به اتحادیه شدند. وقتی این خواسته تحقق نیافت، فدراسیون معماران، مهندسان، شیمیدانها و فناوران۱۳ مسئولیت پشتیبانی از کار معماری را بر دوش گرفت. این فدراسیون در ۱۹۳۳ شکل گرفت، در ۱۹۴۶ با اتحادیهی کارکنان اداری و حرفهای۱۴ ادغام شد و در ۱۹۴۸ وقتی اتحادیه، که به همراهش به کنگرهی سازمانهای صنعتی۱۵ پیوسته بود، از آن کنگره تصفیه شد، کارش خاتمه یافت. به عبارت دیگر، نه حکم الهی است و نه «طبیعی» که فکر کنیم [رشتهی] معماری بخشی از نوعی گفتمان کار نیست. وظیفهی ما امروز این است که میراث ازدسترفتهی مبارزهی کارگری برای حرفهمان را بازیابیم.
بااینهمه چندین گردهمایی طول کشید تا بر اعضای آرکیتکچر لابی معلوم شود که این بیزبانیِ۱۶ کار چقدر نامعقول است؛ بهویژه در سدهی بیستویکم. یک موردش پیشرفتهای فناوری است که سبب میشود مهارت طراحیِ شرکتهای توسعه و عمران، سازندگان، طرفداران حفظ محیطزیست، مهندسان و پیمانکاران را بتوان به نحوی صریح، فوری و یکپارچه به اشتراک گذاشت. کد/کم۱۷ و بیآیاِم۱۸ نهتنها امکان میدهد انتقال دانش بیوقفه و هماهنگ باشد، بلکه ما معماران را متوجه کرده است که این بازیگران طراحی را صرفا اجرا نمیکنند؛ بلکه آن را به حرکت درمیآورند و هدایت نیز میکنند. [حاصلشدنِ] این فهم، شاید مهمتر از هر چیز، به مسئلهدارکردن تقسیم سنتی کار در صنعت معماری، مهندسی و ساختمان، ازجمله نابرابریهای آشکار آن تحت تاثیر ضرورتهای سرمایهدارانه، کمک میکند. ساختار عمودیای که معمار یا به طرزی فزاینده خبرهی املاک و مستغلات در بالای آن و پیمانکاران و مقاطعهکاران فرعی در پایین آناند، دارد به همان سرعتی از بین میرود که ایدهی «کار» را آنها میکنند و ما «طراحی» میکنیم، در حال ازمیانرفتن است.
نکتهی دیگر، این فهم است که اصناف دیگر به طرزی آگاهانهتر با عادات کاری، دستمزدها و عرفهای استخدامیشان مواجه میشوند. در سرسرای دانشکدهی حقوق یِیْل۱۹ تابلویی را مییابیم که «دَه شرکت حقوقی برتر دوستدار خانواده» را فهرست کرده است. پیامی که چنین فهرستی میفرستد واضح است: [اولا] این مسئله اهمیت دارد؛ دانشجویانی که فارغالتحصیل میشوند حق انتخاب دارند که کجا کار کنند و این اطلاعات ممکن است کمکشان کند بدان [حق] دست بیابند. ثانیا این فهرست را دانشجویان دانشکدهی حقوقِ ییل جمع کردهاند؛ یعنی دانشکده بر این مجموعه اطلاعات در حکم امری نهادی۲۰ صحه گذاشته است. ثالثا شرکتهای حقوقی دارند خود را به آب و آتش میزنند، لابی میکنند و میجنگند که در این فهرست باشند؛ زیرا مشتاقاند که بهترین و تیزهوشترین فارغالتحصیلان را جذب کنند، که بهخودیخود جالب است اما نشانگر آن نیز هست که دانشجویان هم باید خودشان را بهترین و تیزهوشترین به حساب بیاورند؛ [به عبارت دیگر، شرکتها هستند که] دارند نظر دانشجویان را به خود جلب میکنند، نه برعکس. این اقدامات این پرسش را مطرح میکند که آیا نحوهی اهمیتدادن هر حرفه به کارکنانش و ارزش قائلشدن آن حرفه برای آنها به محترمشمردن و بها دادن به آن حرفه از سوی فرهنگ بزرگتر بدل میشود؟ صرفنظر از این، درستکردن چنین فهرستی و ارزشهایی که در بر دارد، برای دانشکدههای معماری، فارغالتحصیلان و شرکتهای کنونی ما به طرز عجیب و غریبی مطرود و منفور به نظر میرسد.
این مشاهدات بسیاری از ما را واداشت که به فقدانهایمان فکر کنیم؛ فقدان یکجور هویت کارگری فراگیر و فقدان واژگان عملی، تاریخی و نظری مناسب که با آنها، فراتر از موضع مرسوم و پیشپاافتادهی تسلیم و رضای کلبیمنشانه یا اظهار نظر اخلاقی حقبهجانب، به این مسائل بپردازیم. معلوم شد که ناتوانی ما از اینکه به طرز معناداری خودمان را کارگر بدانیم و با کارگران یکسان تلقی کنیم، در وهلهی نخست ناشی از جهل یا شرم ما نسبت به شرایط کار خودمان است. دانشآموختگان ما از شرایط ناپذیرفتنی متعددی رنج میبرند: زندگی دستهجمعی در جای تنگ، بدهیهای کلانی که ما را به شغلهایی وامیدارد که در غیر اینصورت نمیپذیرفتیم و کار موقتی که تحت نظارت هیچ قانون استخدام، اخراج، یا استاندارد سلامتی نیست؛ دربارهی میزان و توزیع ساعاتی که از هر کس انتظار میرود کار کند هم که دیگر هیچ نگوییم. وقتی ما این شرایط را در خانهی خودمان شرمآور نمیدانیم، چرا باید بتوانیم در خانهی همسایه تشخیصش بدهیم و با آن احساس همدردی کنیم؟ آرکیتکچر لابی به این واقف است که نظام کار نسبت به دورانی که تولید صنعتی و اتحادیههای کارگری اقتصاد را هدایت میکردهاند، تغییر کرده است؛ اتحادیههایی که محمل مرجَّح برای تضمین امنیت شغلی و دستمزد مناسب بودند. مجادلات درونی شدیدی وجود دارد دربارهی اینکه زوال اتحادیهها نتیجهی حرکت اقتصاد از تولید صنعتی به خدمات و به تولید دانش است، یا صرفا توفیق ایدئولوژی است در اینکه باعث شود اتحادیهها درواقع نابجا و ازمدافتاده به نظر برسند. همچنین بحثهای پرشوری نیز دراینباره وجود دارد که آیا حرکت به سوی نوعی اقتصاد گیگ۲۱، که پلتفرمهای فناورانه (تکنولوژیک) به آن دامن زده است، برای جامعه خوب است یا بد، برای معماری خوب است یا بد. از سوی دیگر، [توجه به] «تولید» و همراهش تاکید بر کسانی که تولید را بر عهده دارند، یعنی دانشورزها۲۲، که معماران هم قطعا در زمرهی آناناند، دوباره به جریان افتاده است. نوآوری و نوآوران، طراحان در آتلیهها و آزمایشگاهها – اینها نمونههای تولید دانش امروزیاند و قطعا شامل ما معماران نیز میشود یا باید بشود.
سازماندهی غیرسلسلهمراتبی کار ۲۳، همکاری۲۴، شیوههای متنباز۲۵، اتحادهای موردی، تحویلهای درست بهموقع ــ اینها چیزهایی است که معماران کمکم دارند به سمتشان پیش میروند و جامعه نیز، ولو همهی تبعاتش را نپذیرد، لااقل اصولا بهمنزلهی نشانهی زندگیِ کاریِ آزادتر و انعطافپذیرتر کاملا از آن استقبال میکند. تلاقی اقتصادِ در حال دگرگونی با حرفهی در حال دگرگونی، بالقوه میتواند وضعیتی تقریبا آرمانی باشد. از سوی دیگر، کارآفرینی۲۶ و کار آزاد۲۷، که هر دو به یک اندازه برای اقتصاد جدید اهمیت دارند، شاید تعبیر دیگری باشد برای بیثباتی۲۸، فردگرایی حاد۲۹، رقابت و ناتوانی در اینکه خود را طبقهای محتاج به امنیت عمومی بدانیم. خلاصهی کلام، اشتیاق کنونی به نوعی اقتصاد کارآفرینی۳۰ شاید صرفا خیال واهی نئولیبرالیسم باشد.
آنچه میدانیم این است که معماران پلتفرمهای تازهای برای سازماندهی و آرایش مجدد نیاز دارند تا بتوانند در باب این مسائل گفتوگو کنند و ارزش واقعیشان را در جامعه تحقق ببخشند. عالی میبود اگر میتوانستیم موسسهی آمریکایی معماران را واداریم که به جای توزیع جوایز خودستایانه و قالبکردن قراردادهایی که جلوی رویههای جدید را میگیرد، مدافعمان باشد. اما احتمالا چنین نمیشود. اتحادیهای امروزی برای کارگران طراحی چه شکلی خواهد بود؟ اتحادیهای که بفهمد نیروی کار دیگر از دوگانهی مدیر/کارگر تشکیل نشده است؛ اتحادیهای که نه یکجور «دیگری» بزرگ و یگانه، بلکه سازشها و توافقات۳۱ در شبکهی قدرت را هدف حملاتش قرار دهد؛ اتحایهای که نه میان [کارگر] یقهسفید و یقهآبی، بلکه میان یکدرصد و باقی ما فرق بگذارد. مطمئن نیستیم. اما میدانیم که این اتحادیه باید پشتیبان مالکان پرتلاش ولی ناموفق شرکتهایی باشد که سر درنیاوردهاند چگونه از ارزش خود برای کارفرمایانشان دفاع کنند؛ پشتیبان کارکنان آنها که به اندازهی وکلا سالهایی [از عمرشان] را صرف گرفتن درجهای حرفهای کردهاند اما دو سوم آنها پول درمیآورند و غرق در بدهیاند؛ پشتیبان مردمی که سزاوار چیزی بیش از شعور زیباشناسانهی فراوان اما نابسندهی مایند.
بله، ما میخواهیم که معماران بهتر دستمزد بگیرند. اما میخواهیم که این دستمزد بهتر با درکی از وضعیت و ارزش ما در مقام کارگر حاصل شود، تا برای خودمان و ارزش کارمان بیشتر احترام قائل باشیم و جامعه نیز بیشتر قدرمان را بداند. دلیلش این است که میخواهیم در مسند قدرت باشیم وقتی شرکتی ساختمانی جوانب مثبت و منفی بنایی پنجاه یا هشتادطبقه را در محلهای در حال گذار بررسی میکند؛ وقتی شهرداری به اظهار نظر دربارهی مسکن عمومی میپردازد؛ وقتی استانداری دربارهی دسترسی عموم به ساحلها تصمیم میگیرد؛ وقتی رئیسجمهوری برای افزایش سطح آب دریا تخصیص اعتبار میکند. حق ماست که در این جایگاهها[ی تصمیمگیری] باشیم■
صفحهی اصلی پروندهی «معماری و سیاست»
[divider]پینوشت[/divider]
۱. این مقاله ترجمهای است از:
Peggy Deamer, Quilian Riano and Manuel Shvartzberg. “Identifying the Designer as Worker.” in MAS Context, no.27 (Fall 2015), pp. 10-23.
۲. Peggy Deamer
۳. Quilian Riano
۴. Manuel Shvartzberg
۵. The Architecture Lobby.
«آرکیتکچر لابی» سازمانی برای کارگران معماری است که به حمایت از ارزش معماری در میان عموم مردم و حمایت از کار معماری در درون رشتهی معماری میپردازد.
۶. Precarious Worker
۷. product
۸. spatial services
۹. administrative
۱۰. fiduciary
۱۱. بنگرید به:
Edward R. Ford, The Details of Modern Architecture, vol. 1 (Cambridge, MA: MIT Press, 1990), 9.
۱۲. American Institute of Architects (AIA)
۱۳. Federation of Architects, Engineers, Chemists, and Technicians (FAECT)
۱۴. Union of Office and Professional Workers
۱۵. Congress of Industrial Organizations (CIO)
۱۶. aphasia
از آن به زبانمردگی یا خموشیدگی هم تعبیر کردهاند. ــ م.
۱۷. computer-aided design/computer-aided manufacturing (CAD/CAM)
۱۸. Building Information Modeling (BIM)
۱۹. Yale Law School
۲۰. institutional
۲۱. gig economy.
نوعی بازار کار که مشخصهاش رواج قراردادهای کوتاهمدت و کار آزاد (freelance) در مقابل شغلهای ثابت است. ــ م.
۲۲. knowledge worker
۲۳. non-hierarchical work
۲۴. collaboration
۲۵. open-sourcing
۲۶. entrepreneurialism
۲۷. freelance work
۲۸. precarity
۲۹. hyper-individualism
۳۰. entrepreneurial economy
۳۱. adjustments
[divider]منبع[/divider]
فصلنامهی تخصصی معماری و شهرسازی همشهری معماری، شماره ۳۶ بخش اندیشه