معماری و سیاست
دبیران: سیدمجید میرنظامی، علی جاودانی و محمد نخعی
متفکران غربی سالهاست که در بستر اجتماعی-اقتصادی ویژهی خود دربارهی ارتباط دو مقولهی «معماری» و «سیاست» اندیشیدهاند و حاصل تأملاتشان را مکتوب کردهاند. بااینحال متون اغلب این متفکران تاکنون به زبان فارسی ترجمه نشده است. با عنایت به همین فقدان، در این پرونده کوشیدهایم مقالاتی را گردآوری و ترجمه کنیم که هریک از منظری خاص رابطهی «معماری» و «سیاست» را در مرکز توجه خود قرار داده باشند. این مقالهها از ارتباط میان «معماری» و «انقلاب» سخن میگویند؛ از سرشت سیاسی معماری میپرسند، سیاست را درون روابط کالایی حاکم بر رشتهی معماری جستوجو میکنند، نسبت معماری و سیاست را مسئلهدار میکنند و از چگونگی تولید نظریههای سیاسی پیرامون معماری سخن میگویند. گرچه بستر اجتماعی خالقان این آثار با ایران تفاوت دارد، نوشتههای آنان میتواند برای جامعهی معماری ایران آموزنده و خواندنی باشد.
[divider]چراغ راه؛ معماری و تعهد اجتماعی[/divider]
نقد اسطورههای بازدارندهی معماران از تعهد اجتماعی
نویسنده: لیسا فیندلی | استادیار و مدرس طراحی و نظریه در دانشگاه دولتی آریزونا
مترجم: علی گلستانه
در دههی ۱۹۹۰ بار دیگر به نظر میرسد که حرفزدن بیپرده از تعهد اجتماعی ممکن شده است. ما معماران دیگر نباید خود را به این حماقت بزنیم که میان کوششهای هنری و تعهد اجتماعی گسستی ذاتی وجود دارد. بیشتر جنبشهای هنر و معماری در صدوپنجاه سال گذشته بر پایهی برنامههای اجتماعی استوار بودند. حتی باید بسیار دورتر رویم و بگوییم که باور به مسائل اجتماعی شکل ابتدایی ممکنِ معماری بزرگ است. این باور نه مانع، که کاتالیزور خلاقیت است. پس چرا معماران امروز از ایدهی تعهد اجتماعی اجتناب میکنند؟ علتهای زیادی برای این بیباوری ما در کار است. بخش بزرگی از آنها به اسطورههایی بازمیگردد که این حرفه با خود به همراه دارد. نوشتار حاضر این اسطورهها را به بحث میگذارد و دربارهی اینکه معماران چگونه باید از آنها فرابگذرند، پیشنهادهایی را طرح میکند تا معماری در دهههای پیشِ رو بتواند بار دیگر برای بخشیدن فرمی بصری به تعهد اجتماعی چراغی فراهم آورد.
[divider]سیاست و معماری[/divider]
تدقیق در معانی «سیاست»، «معماری» و «عدالت» بهمنظور فهم رابطهی این مقولات با یکدیگر
نویسنده: ریموند گوس | استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه کمبریج
مترجم: نیلوفر رسولی | دبیر سرویس «ترجمان» پایگاه رویدادهای معماری
در میان نمودهای هنر، شاید معماری بیشترین قابلیت را برای بررسی نقش و تاثیر و تاثرش بر و از سیاست داشته باشد. فعالیتهای هماهنگشده در دل کالبد معماری خود گواهِ حضور هرچند نامحسوس گونهای از کنترلاند و در ادامه میتوانند با کلیدیترین مفاهیمی که در فلسفهی سیاسی مورد بحث است، مفاهیمی بسیار فراتر از محدودهی «عدالت»، ارتباط برقرار کنند. در این متن، ریموند گوس بهطور مفصل به تعریف مفاهیم اولیهای که در این پرونده به آنها اشاره شده، میپردازد. ابهام موجود در تعریف دو واژهی سیاست و معماری و تاویلهای ممکن از هرکدام از این تعریفها و روابط میان آنها در این نوشته بررسی خواهد شد.
[divider]مشکلات تئوریزهکردن «امر سیاسی» در گفتمان معماری[/divider]
نویسندگان:
توماس اِی. داتن | استاد فقید دانشگاه معماری میامی
لیان هرست مان | معمار و فعال سیاسی و اجتماعی
مترجم: علی غرقی
در طول تاریخ، معماری در فرایند کنترل اقتصادی و سیاسی با نیروهای حاکم همدستی کرده است. معماری به حیث جزئی اساسی از مالکیت ارضی و توسعه همواره تمرکز منابع و داراییها را تقویت کرده است. معماری جزئی از کالبد انسانساخت است که در قالب نظامی از نشانهها کار میکند و، به این اعتبار، به تفوق فرهنگ مسلط نیز یاری میرساند. جنبش معماری مدرن (ائتلاف آزادی از گرایشها، سبکها و مکاتب سیاسی گوناگون) بر این پیشفرض استوار بود که میتوان با معماری مشکلات اجتماعی را درمان کرد. این جنبش قدرت استراتژیک خود را از ظرفیت اجتماعی ناشی از برتری فنسالارانهاش میگرفت. اتحاد هنر و فناوری در تولید انبوه نهتنها میتوانست نوعی زیباییشناسی مدرن پدید آورد و رفاه اجتماعی را افزایش دهد، بلکه میتوانست آگاهی دموکراتیک روشنگرانه را برای تودههای رنجدیده به ارمغان بیاورد و، بدینترتیب، در جریان پیشرفت بشری مشارکت کند.
[divider]معماری یا انقلاب جستاری در باب حدود توان سیاسی معماری[/divider]
جستاری در باب حدود توان سیاسی معماری
نویسنده: نیل لیچ
مترجم: علی جاودانی
«این مسئلهی بناست که در بنیادِ ناآرامی اجتماعی امروز خفته است – معماری یا انقلاب». قریب به یک قرن از نگارش این جمله به دست لوکوربوزیه میگذرد و بااینحال اگر کسی پا در راه تبیین نسبت معماری و امر سیاسی بگذارد، نمیتواند نسبت خود را با این ادعای اضطرابآور معین نکند: نقش معماری در ناآرامیهای اجتماعی امروز چیست؟ حد و حدود تاثیرگذاریاش تا کجاست؟ آیا معماری میتواند به معنای دقیق کلمه «انقلابی» باشد و وضع موجود را بهطور کلی تغییر دهد؟ یا در یک کلام معماری با انقلاب چه نسبتی دارد؟ مقالهی پیش رو به مصاف این سوالات رفته است.
[divider]طراحان را کارگر بدانیم[/divider]
در زمانهی دگرگونی اقتصاد و حرفه، معماران برای دفاع از ارزش کارشان به سازماندهی و آرایش مجدد نیاز دارند
نویسندگان: پگی دیمر۲، کیلیان ریانو۳، مانوئل اِشوارتسبرگ۴ (به نمایندگی از آرکیتکچر لابی۵)
مترجم: محمد نخعی | کارشناسارشد مطالعات معماری ایران
امروزه ما معماران متوجه ارزشی که برای جامعه پدید میآوریم نیستیم؛ کار میکنیم، اما خودمان را کارگر نمیدانیم؛ استثمارمان میکنند و از کارمان منتفع میشوند اما بیخبریم. بااینحال همیشه چنین نبوده است. مبارزهی کارگری در حرفهی معماری پیشینهای دارد که باید آن را بازیابیم؛ بلکه آگاهانهتر با عادات کاری، دستمزدها و عرفهای استخدامیمان مواجه شویم و «کار» معماری را از این بیزبانی بهدرآوریم. با پروردن چنین آگاهی بنیادی و فهمی از ارزش است که میتوانیم به کارگزاران تیزبینی در دل اقتصاد سیاسی روزگارمان بدل شویم و سرانجام آن را از منظر حرفهی خودمان دگرگون کنیم.
[divider]مناظرهای دربارهی رابطهی سیاست با معماری[/divider]
در زمانهی دگرگونی اقتصاد و حرفه، معماران برای دفاع از ارزش کارشان به سازماندهی و آرایش مجدد نیاز دارند
مترجم: سیدمجید میرنظامی | دبیر پروندهی «معماری و سیاست»
کتاب «معماری و سرمایهداری: از ۱۸۴۵ تا امروز» به ویراستاری پگی دیمر، مورخ معماری آمریکایی، حاصل گردآوری مجموعهمقالاتی است که به ارتباط دو امر معماری و سرمایهداری در بستر جوامع غربی پرداختهاند. پس از برگزاری جلسهی رونمایی این کتاب، راس ولف، وبلاگنویس و منتقد، در گزارشی از این جلسه آرای سخنرانان را نقد کرد. کیلیان ریانو، یکی از سخنرانان آن رویداد، متنی در پاسخ به ولف نوشت و تلاش کرد منظور خود را روشن کند. او در نوشتهاش توضیح میدهد که منظورش از «سیاسیبودن کل طراحی» چه بوده است. راس ولف در یادداشت دیگری با عنوان «آیا بهراستی کل معماری سیاسی است؟» به ادعای ریانو پاسخ میدهد. نظر به ارتباط این مباحثهی پربار با موضوع پرونده، هرسه مقاله ترجمه شدهاند.
[divider]منبع[/divider]
فصلنامهی تخصصی معماری و شهرسازی همشهری معماری، شماره ۳۶ بخش اندیشه