نویسنده: فواد علیجانی
محیط و زیستگاه اجتماعی انسان از زمینههایی هستند که بر روند فکری هنرمند تاثیر میگذارند. شهر در واقع میتواند مفهومی جامع از این زمینه باشد که در دل خود جنبههای گوناگون را جای داده است. بنابراین به شکلهای مختلف بر روند کاری هنرمندانی که در آن جای دارند، نفوذ میکند. البته در خیلی موارد زمینههایی که بر کار هنرمندان تاثیر میگذارند با نشانههای علی و معلولی قابل شناسایی نیستند. نمایشگاه محدوده با این پیشفرض تعریف شد و در نهایت چهار هنرمند در مسیر فعالیتهای جاری خود در آن مشارکت کردند. در واقع تامل بر این مسئله رویکرد ارائه آنان در نمایشگاه بوده است. پرفورمنس آرت آنیما احتیاط بر اساس ایده شکلهای ارتباطی و مسئله زبان بود که در آن فرضیه شکلی از ارتباط و خلق اثر هنری بر اساس رابطه ذهنی طرح شده بود.
در واقع کار آنیما احتیاط به دو بخش تقسیم می شد. یکی ایده Meta_Art و دیگری اجرایی مبتنی بر رابطه ذهنی پرفومر و مخاطب که به عنوان گام اول ایده کلی در نظر گرفته شده بود. در این زمینه ، متا-آرت، ایده ای است مبتنی بر فرآیند شکلگیری اثر هنری بین دو یا چند ذهن. در استیتمنت آنیما احتیاط آمده بود: در ارتباط با پروژهی «شهرهای آینده»، من به «هنرآینده» در این نوع شهرها میاندیشم…. تصور کنید هنرمندی ، تابلویی خلق میکند و آن را به صورت امواجی برای مخاطبان خود ارسال میکند. مخاطبان آن تابلو را در ذهن خود مشاهده میکنند. حتا آنها میتوانند تابلوی خلق شده را بر دیوار نصب کنند. طرح این امکان، طرح یک تحول بنیادین در ارتباط با «شهر و هنر» در آینده است.
دو ویدئوی ریحانه امیدقائمی هرچند که با تفاوتهای زیادی از نظر فرم باهم برخوردار بودند ولی کاملاً بیان هنرمند را با خود یدک میکشیدند. ویدیوی اول ضربان درونی یک شهر را با قالبی نیمهفکاهی و استفاده از حضور حیوانات در شهر، به شکلی هوشمندانه روایت میکند. حضور، حرکت و همچنین بیقراری که از مفاهیم لایههای شهرها به شمار میروند، در نگاهی تمثیلی بیان و در آرامش نگاه هنرمند هضم میشوند. اما انگار انسانها در ویدئوی دوم کار را خراب میکنند. سایههای آنها از مجاز به واقعیت تبدیل میشوند و شهر در یک غروب نه به تاریکی، بلکه به یک خواب فرو میرود. چیدمان نغمه فکورزاده که بخش اصلی فضای گالری را به خود اختصاص داده است با فرم آشنا ولی چیدمان دقیق و ارتباط حساب شده خود با محیط اطراف، در اولین نگاه یک سوال را مطرح میکند. سوالی که با نزدیک شدن به آن و ارتفاعی که کمی از قد نرمال یک نفر پایینتر است و برای رفتن به داخل آن باید خم شد، به یک ترس تبدیل میشود. نور قرمز این موضوع را دوچندان میکند. شهر اینجا جایی قرار گرفته است که برای تولد دوباره باید نابود شود و شاید این مهمترین نسخه هنرمند برای تصوری باشد که ارائه میدهد. چیدمان محمود مکتبی کار را راحت کرده است و با قرار گرفتن بر زمین فرصت احاطه و تسلط را به مخاطب داده است. در واقع این انسان تسلط یافته صرفاً قرار است باز از ناظری پرمدعا به عنصری بنگرد که قصد دارد تمثیلی از زیستگاه اصلی آن باشد. اما کار اینجا تازه شروع میشود و هنرمند با قرار دادن انسانهای کوچک در فضاهای کروی شکل و نورپردازی که آنان را باز اهمیت داده است، تابوی این ادعا را با دعوت به نشستن و دیدن آنها میشکند. شاید این بشود به یک پند تبدیل شود تا نشستن و دیدن و نهایت دریچهای که این نگاه را هدایت میکند چارهای برای دعوت برای تامل تعبیر شود. اینجا فضاهای کوچک و بزرگ و متنوع بر بافت و تکثر آرا تاکید دارد و به طور جدی از تک بعدی بودن فرار میکند.
نمایشگاه حاضر از ابتدا با تلاش برای ارائه یک نظریه یا به راه انداختن یک انتقاد شکل نگرفته است. البته مسایل این چنین در هنرهای تجسمی شکل خاص خود را دارد و استفاده از این تعابیر باید در همین جایگاه تبیین شود. اینجا بر تامل بر یک مسئله که بیشک در روند شکلگیری یک اثر هنر
ی برای یک هنرمند اتفاق میافتد، تاکید دارد. اتفاقی که در هنر معاصر میتواند به اندازه شکل نهایی اثر، اهمیت داشته باشد.