نویسنده: کامیار صلواتی | دبیر سرویس «نقد معماری»
از خیابان پلیس بوی دلانگیز کباب به مشام میرسد. سروصدای دست و جیغ و هلهلهی مردم همراه با صدای خواننده فضا را پر کرده و صدای فریاد «سوغات یزد» و «همهی اجناس فقط دو تومن» درهم پیچیده شده است. زنی یک قاشق ترشی تعارف میکند و میگوید: »اگر دوست داشتی نخر». مردی با ظاهر اغراقشدهی «داشمشتی»وار، با کلاه شاپو و سبیلهای از بناگوش دررفته، کفش دم پا، کمربند سگکدار، موهای فِر و یقهی از کنار پسربچهای میگذرد که ظرف سیبزمینی بهدست، تنهای به جمعیت میزند و کنار مادرش مینشیند: به «نمایشگاه طهران قدیم» خوش آمدید!
هر از چندگاهی برنامههایی در باغموزهی قصر از سوی شهرداری تهران برگزار میشود که عنوانهای مختلفی دارند؛ مثل «جشنوارهی رمضان» یا «عید تا عید» یا «طهران قدیم». این رویدادها خصوصیات مشترکی دارند: تعداد زیادی غرفهی فروش مواد غذایی، خرتوپرت فروشی، اسباببازی فروشی، سوغات فروشی، و از همه مهمتر فروش غذا در عرصهی وسیع باغموزهی قصر برپا میشوند تا هم فضایی برای گذراندن وقت برای خانوادهها ترتیب دهند و هم منبعی برای درآمدزایی شهرداری باشند. در کنار اینها برنامههایی با هدف سرگرمکننده بودن ترتیب داده میشوند که شامل انواع مردمپسندی از نمایش، اجرای موسیقی، استندآپکمدی و برنامههای مشابه است. در واقع تمام این برنامهها محتوای مشترکی دارند و هربار به بهانهای و به نامی برپا میشوند؛ یکبار ماه رمضان، یک بار عیدهای مذهبی و زمانی که هیچکدام از این بهانههای تقویمی در دسترس نباشد «یک فرصت تاریخی[۱]» بهانهای مناسب است.
البته جشنوارهی «طهران قدیم» تفاوتهایی با سایر این برنامهها داشت. مثلاً بعضی غرفهها کاهگلی بودند (لابد به نشانهی طهران قدیم) و بعضی دیگر هم غرفههایی نئوپانی که قوسی در درگاهشان خالی شده بود. علاوه بر این، نشانههای دیگری که بر «طهران قدیم» دلالت داشتند هم در فضا دیده میشد؛ مانند همان مرد «داشمشتی»، ماشینی قرمز رنگ و قدیمی که در نزدیکی غرفهها در شرق باغموزه پارک شده بود، و درشکهای که در نزدیکی بازار فروش سوغات و کباب و سمبوسه جولان میداد.
بهنظر میرسد باغموزهی قصر پیوندی با مفهوم «تهران قدیم» و «تاریخ تهران» پیدا کرده است. ایستاده بر جای باغی فتحعلیشاهی، هنوز کوشکی از آن زمان در میانهاش برپاست. بعد از دوران قاجار، بدل به یکی از کانونهای سیاسی تهران میشود و به عنوان زندان، میزبان بسیاری از مهمترین شخصیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی ایران در دوران پهلوی. هم نمایندهی معماری و باغهای قاجاریست، هم معماری پهلوی اوّل و هم پهلوی دوم. رستورانی به نام «لقانطه» در آن دایر شده که میخواهد حالوهوای تاریخی تهران را تداعی کند و ویترینی از اتومبیلهای قدیمی جلوی در ورودی ساختمان زندان ساخته شده است تا آنها را نمایش دهد. این برداشت از «باغموزهی قصر» آن را اندکی شبیه به «پارکهای موضوعی[۲]» کرده است؛ پارکی که موضوعش «تهران قدیم» است. این پارکها یا مجموعهها یا فضاهای عمومی در بسیاری از نقاط دنیا وجود دارند. هدف آنها معمولاً آشناسازی عموم مردم در فضایی سرگرمکننده با موضوعی خاص است. این موضوعها میتوانند تاریخی هم باشند و در عینحال یکی از منابع مهم درآمدزایی در شهرها بهشمار روند.
امّا آنچه که باغموزهی قصر ارائه میدهد نه نوعی «تاریخ عمومی[۳]»، یا معرفی ساده امّا صحیح و جذاب «تاریخ فرهنگی تهران قدیم» به مردم، که بیشتر تصویری کاریکاتوری و خامدستانه از تاریخ تهران است. هدف مرکزی آن نیز تقریباً آشکار است: فروش و کسب درآمد بیشتر. از نظر کارکرد، برنامههایی مانند «طهران قدیم» و برنامههای مشابه آن تفاوتی با غرفههای اجاره داده شده در ایستگاههای مترو ندارند. همهنوع اجناسی در آنها فروخته میشود و تنها پرسهی یک درشکه و یک داشمشتی تهران و البته کاهگل آنها را به «طهران قدیم» ارتباط میدهد. از اینرو، این برنامهها و نوع نگاه به تاریخ در بعضی بناهای باغموزه نه کمک به ارائهی نوعی «تاریخ عمومی» به مردم غیرمتخصص، که بههیچوجه با کسب درآمد در تضاد نیست، که ارائهی نوعی «تاریخ بهمثابه کالا[۴]»ست؛ آن هم به خامدستانهترین، عامیانهترین و بیفایدهترین شکل خود.
امّا چرا «تاریخ بهمثابه کالا»؟ بازدید از باغموزهی قصر در هنگام برپایی برنامههایی چون «طهران در قصر» هیچ نوعی از آگاهی را دربارهی تاریخ تهران و فرهنگ آن به بازدیدکننده نمیدهد. هیچ فضای طراحیشدهای یا برنامهی مشخصی که مربوط به معرفی تهران قدیم باشد در این برنامهها وجود ندارد، هیچ راهنمایی نیست، و هیچ هدفگذاری مشخصی را نمیتوان در برپایی این بساط ردیابی کرد. «طهران» تنها برندی پوچ، بیمعنا، بیتاریخ و بیمحتواست برای فروش بهتر «کباب بناب» و «نانبرنجی کرمانشاه»؛ نه چیزی بیش از این. باید یادآوری کرد که متولی برگزاری چنین برنامههایی «معاونت امور فرهنگی و اجتماعی شهرداری»ست؛ نهادی که شرح وظایف آن قاعدتاً باید با نام آن همخوان باشد.
بیاهمیتی موضوع محوری چنین برنامههایی، یا هویت موضوعی باغموزهی قصر چنان دامنهی وسیعی مییابد که این نگاه کاذب، پوچ و کالایی به تاریخ تهران را به اوج خود میرساند: تاریخ تهران چیزی جز چند المان پراکندهی بدون تاریخ نیست که در قالب یک بستهبندی کلّی با نام «تاریخ تهران» کنار هم چیده شدهاند. مثلاً اگر از کنار کافه لقانطه بگذرید سردیس کمالالملک را میبینید، از آنسو بریدهی روزنامهای دههی پنجاهی و از بلندگو هم ترانهای متعلق به دوران جنگ پخش میشود! همهی این عناصر بیربط صرفاً چون متعلق به امروز نیستند کنار یکدیگر جمع شدهاند و با رویکردی نوستالژیک برای هرچه خواستنیتر نشان دادن آن بستهبندی کلّی بیربط، تنها سودای فروش دارند.
یکبار دیگر به باغموزهی قصر برویم: از ورودی اصلی جنوبی پارک که وارد شویم، به حجمی سفید برمیخوریم. روی این حجم چسبیده به سردر، دستچینی از نام چندین و چند زندانی انقلابی در باغموزهی قصر حک شده، زندانیانی که برای سرنگون ساختن رژیم پهلوی به هواخواهی مستضعفان مبارزه میکردند. درست روبهروی این حجم، رستورانی کمابیش گرانقیمت را میبینیم که فضایی کارتپستالوار و تصویری دلچسب از همان دوران «ستمشاهی» ارائه داده است: این شاید معمارانهترین نمایش مفهوم تناقض در تهران باشد!
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] از پوستر برنامهی «طهران قدیم» در سال ۱۳۹۴.
[۲] Theme Parks
[۳] Public History
[۴] History as Commodity