نویسنده: فوبی ویلیامز | کارشناسارشد نظریه سیاسی
مترجم: الهه اصدقی | کارشناس ارشد برنامهریزی شهری
با توجه به تغییرات شدید در مناظر شهرهای جهانی، زمانی مناسبی برای طرح این سؤال است: یک شهر «خوب» در آینده چگونه است؟
امروزه اهمیت شهرها بهعنوان موتور تغییرات ملی و بینالمللی و محل اسکان بیش از نیمی از جمعیت جهان و تولیدکننده بیش از ۸۰% تولید ناخالص ملی، روزبهروز افزایش مییابد. پیشبینیها نمایانگر این موضوع است که شهرنشینی با رشد جمعیت جهان رابطهی مستقیمی دارد. این امر میتواند تا سال ۲۰۵۰ حدود ۲.۵ میلیارد نفر را به جمعیت کنونی شهرهای جهان اضافه کند که نزدیک به ۹۰% این افزایش جمعیت در شهرهای آفریقایی و آسیایی متمرکز خواهد بود. تغییر مرکز جاذبه از سمت شهرهای نیمکرهی شمالی و غربی به سمت اقتصادهای نوظهور بدین معناست که تا سال ۲۰۲۵ ترکیب ۶۰۰ شهر برتر ازلحاظ تولید ناخالص ملی تغییر معناداری خواهد کرد، بدینصورت که یکسوم شهرهای کشورهای توسعهیافته از این لیست بیرون خواهند رفت و ۱۳۶ شهر از کشورهای درحالتوسعه (خصوصاً از چین) وارد این لیست ۶۰۰ تایی خواهند شد.
در دهه گذشته یا پیش از آن، ایدهی «شهر هوشمند» دیدگاهی غالب برای پیشرفت شهر در سرتاسر جهان بود. ایدهای که اطلاعات و فناوری ارتباطات را به داخل بافت شهری نفوذ داده تا ازنظر بعضی، شهری ایمن، پاک، کارا و با محیطی مناسب ایجاد کند و یا ازنظر عدهای دیگر شهری بیشازحد تمیز، بسیار کنترلشده و ناآرمانشهری ستمگر به وجود آورد. دیدگاه شهر هوشمند به خاطر غیر دموکراتیک بودنش مورد انتقاد قرارگرفته است: «ایدهای اشتباه به روشی اشتباه، برای مردمی اشتباه». با این مباحث میتوان به موضوعاتی که برای افراد اهمیت دارد پی برد: نارضایتی از ایدهی شهر بهعنوان یک ربات بزرگ که از طریق صفحه کنترل هدایت میشود. این امر خود بیانگر نگرانی بیشتر نسبت به این موضوع است که شهر توسط چه کسانی و برای چه کسانی هدایت میشود. بهطور مشخص آنچه آشکار میشود محدودیتهای بالا به پایین است و این موضوع که ابتکارات فناورانه در شهر با استفاده از الگوریتمهایی نوشته و ایجاد میشوند که شهروندان را در نظر نمیگیرند و هیچ آگاهی از مفاهیم اجتماعی و اخلاقی در طراحی یک شهر ندارند.
دیدگاههایی هستند که معتقدند جامعهشناسی شهری میتواند نشاندهندهی الگوهای رفتاری و زندگی مردم، چگونگی برخورد آنها با محیط پیرامونشان و با یکدیگر، توسعه فرهنگ و پیچیدگی تمام این موضوعات باشد. اینگونه دیدگاهها باید به استراتژیهایی که میخواهند خردمند باشند (نهفقط هوشمند)، اضافه شود. باید در نظر گرفت که تلاش برای سامانمند کردن رفتار انسانها کار بیهودهای است چراکه رفتار انسانی به ذات خود غیر سامانمند است؛ همچنین باید به یادداشت که توانایی ماشین در عمل و تصمیمگیری بهصورت مستقل موجب حذف عمل و تصمیمات انسانی نمیشود.
شهر ذاتاً موضوعی سیاسی است و انتخابهایی ضمنی در مورد حکمرانی، مراکز قدرت، اتحاد اجتماعی، کار، سفر، تجارت، اوقات فراغت و هر جنبه دیگری از زندگی اجتماعی ارائه میدهد. با شناخت این موضوع بازهم نباید این موضوع را نادیده گرفت که فرهنگ؛ هویت و شخصیت یک شهر توسط خود شهروندان تعیین میشود، نه طراحان. شناخت ناکافی از اینکه قدرت در زمان ساخت شهر باید در کجا قرار بگیرید، بزرگترین نقطهضعف شهر هوشمند است و برای اجتناب از تکرار این اشتباه، انسان حتماً باید در مرکز مباحثات در مورد آیندهی شهرها حضور داشته باشد.
[divider]ارزیابی شهر[/divider]
شهرهایی که اکنون در اقتصاد جهانی پیشرو هستند در طول زمان و به روشهای مختلفی به وجود آمدهاند. بااینحال بازهم میتوان موارد مشابهی را در منحنی توسعهی این شهرها در سراسر دنیا مشاهده کرد و تعدادی از شرایط لازم برای موفقیت و یا شکست شهر را مشخص نمود.
درحالیکه مباحث قدیمی شهر را با سلسلهمراتب، نهادگرایی و قدرت مرکزی میشناسانند، ولی مباحث اخیر شهر را بهصورت یک اکوسیستم اجتماعی و کالبدی میبینند. شاخصهای چندگانه و رتبهبندیهای مختلفی برای اندازهگیری فاکتورهای مختلف برای رقابت جهانی شهرها به وجود آمدهاند. پیشتر این عوامل و شاخصها حول محور اقتصاد، نظیر تولید ناخالص ملی، بهرهوری، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تعداد شرکتهای بینالمللی واقع در یک شهر، میچرخید. اخیراً تمرکز بیشتر بر روی اندازهگیری عوامل تأثیرگذار بر روی قابلیت زندگی در یک شهر تغییر یافته است، عواملی نظیر مقرونبهصرفه بودن مسکن، همبستگی اجتماعی، ضریب برابری، امید به زندگی، جمعیت سالم و فضای سبز. در اینجاست که شهرهای نهچندان بزرگ که کمتر موردتوجه رهبران اقتصادی جهان بوده است، اغلب به رتبههای خوبی دست مییابند، نظیر شهرهای برلین، پراگ، فیلادلفیا و بوداپست.
برای شهرها، بهبود شاخص قابلیت زندگی نسبت به لزوم توجه به سرمایهی انسانی و توانایی افراد که از محرکهای موفقیت در آینده هستند، درجه اهمیت کمتری دارد. مشخصشده است که توانایی و استعداد افراد میتواند جاذب سرمایه باشد همانطور که سرمایه، افراد بااستعداد و ماهر را جذب میکند. شهرهای جهانی که مراکز سنتی اقتصاد هستند اگر نسبت به افزایش کیفیت زندگی، انسجام اجتماعی، صرفهی اقتصادی و پایداری محیط اقدام نکنند، ممکن است در جذب و نگهداری سرمایههای انسانی دچار مشکل شوند. شاخص Cities in Motion مربوط به دانشکدهی IESE معتقد است که «این موضوع نباید فراموش شود که عوامل انسانی در توسعه و پیشرفت شهر امری اساسی است. هرگونه استراتژی و راهبردی بدون وجود یک اجتماع فعال و مشارکتکننده، هرچقدر هم که هوشمندانه و جامع باشد، بازهم محکوم به شکست است.» سرمایهگذاری بر روی فنّاوری و ایجاد اشتغال، محرکهای مهمی در رشد پایداری هستند، اما تنها زمانی اثرگذار خواهند بود که توسط نیروی کاری قوی و ماهر حمایت شوند، نیروی کاری که بتواند توسعه را تحت کنترل خویش درآورد. ازآنجاییکه جهان در حال تغییر جهت به سمت اقتصاد دانشبنیان است، لذا انتظار میرود که سرمایهی انسانی نقش اصلیتری در تعریف شهر آینده داشته باشد.
[divider]پویشهای اجتماعی و محیط ساختهشده[/divider]
این تغییر دیدگاه نسبت به شهر (درک شهر بهعنوان یک ماشین اقتصادی)، به دلیل پژوهشهایی که در مورد جامعهشناسی شهری، خصوصاً در مورد ارتباط بین محیط ساختهشده و زندگی اجتماعی در نواحی شهری انجام شد، سرعت گرفت. در اینجاست که محدودیتها و کاستیهای رتبهبندیهای مبتنی بر شاخصهای شهری نمایان میشود. این اندازهگیریها بهناچار طراحی شهری و شرایط اجتماعی را نادیده میگیرند، آنها را بهعنوان عواملی غیرمرتبط در تعیین موفقیت شهر در نظر میگیرند و علاوه بر اینها نمیتوانند مشخص کنند که شرایط شهرها چگونه در طول زمان تغییر کرده است. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهند خصوصیات فضایی یک شهر تأثیر مستقیمی بر روی محیط اجتماعی در هر سطحی دارد و این رابطه در کنار سایر عوامل موجب توسعهی شهر شده است.
هیچ فرمول جادویی برای طراحی شهری موفق وجود ندارد، اما نکته کلیدی در طراحی شهری این است: در نظر گرفتن بافت شهری بهعنوان مجموعهای از تجربیات شخصی و جمعی ساکنین، شاغلین و گردشگران که غیرقابلتفکیک از هم هستند. جین جیکوبز در کتاب «زندگی و مرگ شهرهای آمریکایی» بیان میکند که «مرگ» نواحی شهری، ناشی از حذف فعالیت عابران پیاده از خیابانهای شهری است. سرزندگی شهری با «بالهی پیادهرو» که با صفهای متنوعی از مردم در تمام اوقات روز انجام میشود، پدید میآید. استفادهی مناسب از نواحی پیاده موجب افزایش ایمنی عمومی، ارتقای سلامت، بهبود اقتصاد محلی و مشوق روابط چهره به چهره خواهد بود. فضاهای شهری باید برای سهولت استفادهی پیاده بهمنظور «ساخت یک دارایی ایمن… بدون حضور غریبهها» طراحی شوند. همین اعتقاد بود که جیکوبز را وادار کرد تا رهبری مقاومت در برابر برنامهی پیشنهادی رابرت موزس، مبنی بر ساخت بزرگراهی چهار باندِ در سرتاسر منهتن، در اواخر دهه ۵۰ میلادی را بر عهده گیرد.
جیکوبز ملزومات مختلفی را برای ساخت و حفظ سرزندگی شهری در شهرهای آمریکا ترسیم کرد (ایدههای او در شهرهایی نظیر فلورانس، رم و سئول اجرا شده و کاربردی به نظر میرسند). براساس ایدههای او، اولازهمه ناحیهای باید بیش از یک کاربری اصلی داشته باشد و در بهترین حالت بیش از دو کاربری. این کاربریها مردم با اهداف مختلف را جذب میکنند که درنهایت موجب ظهور مشاغل مختلف خواهد شد و هنگامیکه کاربریهای اصلی محله بهگونهای ترکیب شدند که مردم را در اوقات مختلف روز جذب نمایند، اقتصاد محلی رونق خواهد گرفت و حضور مشتریهای دائمی را تضمین میکند. بهطورکلی ناحیهای که در آن عملکردهای متنوعی باشد، میتواند گروههای مختلفی از مردم را از طریق ترکیب ادارات، خردهفروشیها، خانهها و امکانات فرهنگی/ فراغتی جذب کرده و اقتصاد محله را متنوع نگه دارد.
تنوع فعالیتهای اقتصادی توسط تنوع در عمر بنا و کاربری ساختمانهای محله ایجاد میشود. این موضوع امکان ترکیب مشاغل با درآمدهای کم تا زیاد و ترکیبی از انواع اجارهبها را فراهم میآورد. او تغییراتی که نیویورک با آنها مواجه بود را مشاهده نمود. ساختمانهای قدیمی و ارزان هیچ کمکی به رشد کاربریهای اولیه در منطقه نکرده بودند (شرکتهای جدید ترجیح میدادند که در ساختمانهای قدیمیتر با اجاره پایین فعالیت کنند)، درحالیکه ساختمانهای بزرگمقیاس عادت نداشتند تا خود را با محیط پیرامونشان تطبیق دهند یا در طول زمان تغییر کنند.
جیکوبز همچنین نتیجه میگیرد که بلوکهای شهری باید کوچک باشند، چراکه بلوکهای مستطیلی بزرگ موجب کاهش ترکیب مؤثر مردم و کاربریها میشود. این امر خود باعث کاهش عبور و مرور در خیابانها میشود. بلوکهای کوچکتر موجبات ارتباطات بیشتر میان مردم را فراهم میکنند و باعث کم شدن ترافیک میشود که همین امر مشوق حضور مردم بوده و سرزندگی را افزایش میدهد. سرانجام هم اینکه تراکم مردم و ساختمانها نواحی سرزندهای میسازد که قادر به جذب مردم برای اهداف مختلف خواهد بود. او تأکید میکند که تمام این فاکتورها کاملاً ضروری بوده و اغلب در ساخت محیط شهری مناسب به هم وابسته هستند؛ همچنین کاربری مختلط نمیتواند در مناطقی با تراکم پایین، بلوکهای بزرگ و ساختمانهای مشابه هم به وجود آید.
جیکوبز بر اهمیت ابعاد انسانی شهر و مفاهیم اجتماعی طراحی شهری تأکید میکند و به ساختار شهر بهعنوان یک کل سامانمند مینگرد. کریستوفر الکساندر نظرات خود در کتاب «شهر درخت نیست» را بر پایهی همین مفاهیم بیان میکند. او در این کتاب به این امر میپردازد که الگوهای همپوشانی ساختارهای اجتماعی و ساختارهای کالبدی برای داشتن اجتماعاتی سالم و پرطراوت ضروری است. وقتیکه در محیط کالبدی و ساختهشده این همپوشانیهای اجتماعی نادیده گرفته میشوند، اتصالات و ارتباطات اجتماعی درون جوامع کمرنگ شده و مشکلاتی به وجود میآید.
الکساندر ساختار درختی فضاهای ساختهشده را با ساختار نیمه شبکهای روابط اجتماعی مقایسه کرده و بیان میکند که ما فضاهایمان را بر پایهی ساختار درختی طراحی کرده و با این کار نوعی طبقهبندی غیرطبیعی را بر مجموعهای طبیعی و نرمال تحمیل کردهایم و باعث در هم آمیختن ارتباطات اجتماعی شدهایم؛ درحالیکه زندگیها و جوامع ما بهصورت طبیعی در یک ساختار سیال نیمه شبکهای باهم مرتبطاند، ولی ما به ساخت فضاهای شهریمان بر اساس ساختار درختی ادامه میدهیم. ارتباطات ضعیف کالبدی در یک شهر میتواند موجب تضعیف ارتباطات اجتماعی شود و «ما کور خواهیم بود اگر محدودیتهای جابجایی در شهرهایمان را که به سبب تبعیض نژادی و طبقات اجتماعی به وجود آمدهاند، نادیده بگیریم»
این موضوع خصوصاً در شهرهای آمریکا مشاهده میشود، جایی که گستردگی جغرافیایی مناطق مختلف و تقسیمبندی میان شهر و مناطق حومهای موجب وابستگی به ماشین، ایجاد امکان جابجایی تنها برای ثروتمندان، تمرکز فقر در نواحی خاصی از شهر و تشدید تبعیض نژادی شده است. بهعبارتدیگر جابجایی فیزیکی و جابجایی اجتماعی بیشتر ازآنچه تاکنون بیانشده باهم در ارتباطند و توسعهی اجتماعات عملکردی اغلب در داخل بافت کالبدی یک شهر ایجاد میشود.
ریچارد سنت، این فرایند ساخت جوامع را بهصورت نوعی از مقابله و یا گاهی اصطکاک دید و در برابر استریلیزه کردن فضاهای شهری که توسط فناوریهای جدید نظیر صفحات شیشهای امکانپذیر شده و توسط معماران شهر تقدیس میشد، ایستادگی کرد. اینگونه معماری موجب ایجاد مناظر شهری نامناسب و ساختمانهای ایزوله شده بود که آنها را از هرگونه صدا، لمس و سایر اقدامات انسانی دور نگاه میداشت. ریچارد راجرز و آن پاور نویسندگان «شهرهایی برای کشوری کوچک»، معماران مدرنیست را به خاطر ساختن فضاهایی منظم، تمیز و کارا ولی ازنظر اجتماعی بدون روح و مرده موردانتقاد قرار میدهند. در اینجا آنها همانند ریچارد سنت فکر میکنند و همانند او شهر را بهعنوان واحدی ایدئال برای همبستگی اجتماعی و تعالی هویت و شخصیت فردی میدانند.
ریچارد سنت شهر «باز» یا «انسانی» را متنوع، پیچیده، نامنظم در شکل، «دوستانه برای غافلگیری» و تعریفشده توسط ناهنجاریها فرض میکند. او فرهنگ یک شهر را بهعنوان «موضوع تجربه … تفاوت طبقات اجتماعی، سن، نژاد و چشیدن بیرون قلمرو مشابه یک شخص» میداند و معتقد است که محیط ساختهشده باید منجر به چنین تعاملات و «ارتباطاتی میان غریبهها» شود، نهفقط در یک مکان خاص بلکه بهصورت پایدار در طول زمان. ارتباطات درون اجتماعات که اغلب مبهم، ارگانیک و غیرمنتظره هستند، در طول یک دورهی طولانی ارتقا مییابند. این ارتباطات برای شکوفا شدن نیازمند یک سیستم باز منعطف هستند و در همینجاست که بافت شهری شهرهای مدرن اغلب در حمایت از محیط اجتماعی عملکردی ناتوان است. ریچارد سنت به فرمهای بصری شهر و عملکردهای اجتماعی آن اشاره میکند: کاربری ساختمانها یا از قبل مشخصشدهاند و یا بسیار سختگیرانه دنبال میشوند. طول عمر محیطهای شهری مدرن در مقایسه با ساختار شهرهای قدیمی بسیار کاهش پیداکرده است. میانگین طول عمر مسکنهای اجتماعی در انگلستان ۴۰ سال و برای آسمانخراشهای نیویورک فقط ۳۵ سال است. این امر تنها مسئلهای زودگذر و کوتاهمدت در محیط کالبدی نیست، ما باید به پیامدهای محروم کردن اجتماعات از زمان و فضایی که برای رشد احتیاج دارند، توجه کنیم.
درک این موضوع که محیط شهری تجربیات اجتماعی ما را شکل میدهد، خواهان نگرش به برنامهریزی شهری بهعنوان موضوعی است که علاوه بر فنّاوری به اخلاق هم نیازمند است. ایراد اصلی وارد بر شهرهای هوشمند، نادیده گرفتن ذات سیاسی شهرهاست و برای اجتناب از تکرار این اشتباه باید دانست که باوجوداینکه الگوریتمها و تجهیزات خودکار میتوانند وظایف فیزیکی را انجام دهند و محاسبات را بهتر و کاراتر از انسان انجام دهند، ولی نمیتوانند در مسائل هنجاری کارا باشند. خودکارسازی میتواند بهخوبی به عملکرد سیستم کمک کند، اما همچنان به دست انسان بر روی خود احتیاج دارد.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://www.thersa.org/discover/publications-and-articles/rsa-blogs/2017/11/from-smart-to-wise-cities-of-the-future”]RSA[/button]