مترجم: شهابالدین تصدیقی| دانشجوی مطالعات معماری ایران، دانشگاه تهران
به عقیدهی Urban-Think Tank، طراحان و معماران باید در مواجهه با بحران مهاجران به چیزی بیش از انگیزههای صرفا انساندوستانه بیاندیشند.
«مهاجرت»، برای معماران امروز چالشی معنادار است. با این حال مهاجرت از آغاز در قلب تحولات شهری حضور داشته است. شهرها اساساً سرزمین فرصتها هستند – هرساله میلیونها مهاجر در آرزوی امنیت و پیشرفت به سوی شهرها سرازیر میشوند. به قول روزنامهنگار «داگ ساندرز»[۱]: «توسعهی بیسابقهی شهرها که امروز شاهدش هستیم، در حقیقت داستانی حماسی از حرکت انسانهایی است که به دنبال زندگی بهتر در نکاپو و جست و جو هستند».
آنچه که در سال ۲۰۱۶ برای ماهها با عنوان «بحران مهاجرت» بر ذهن و روان اروپاییان تأثیر گذاشته بود و بعدتر در غوغای ترس از جنایت و تروریسم مدفون شد، تنها فصلی کوتاه از این داستان دراز است. ما معماران و طراحان باید در میانهی این بحران، به دور از روایتِ سادهاندیشانهی «هجوم یکبارهی شمشیرهای آخته به دیوارهای اروپا» نقش خود را از آنچه هست گستردهتر تعریف کنیم، نقشی که میتواند پلی بین کشورها و قارهها باشد.
[divider]مسکن، خانه نیست[/divider]
در سالی که گذشت، گفتمان و رفتار معماران اروپا عمدتاْ تحتتاثیر انگیزههای انساندوستانه بود: نیاز فوری به پناهگاههایی موثر برای پناهجویان در شهرهایی که سعی دارند خیلِ عظیم این تازهواردان را مدیریت کنند. اما در کنار این، نمایشگاههایی چون ساختنِ حس خانه [۲](پاویون آلمان در دوسالانهی معماری ونیز ۲۰۱۶) ما را به پرسشهایی عمیقتر دعوت میکنند که در مقابل تصمیمگیریهای سریع سرسختی باشند: دقیقاْ چه چیزی یک محیطِ انسانساخت را «خانه» میکند؟ چه نوع محرومیت یا خطری قدرت این را دارد که فرد را به ترک خانهاش وادارد؟ چگونه یک شخص میتواند پس از مهاجرت به اجتماع و سرزمینی غریب، همچنان هویت و ارتباط اجتماعی را احساس کند؟ آیا فرآیند ساکن شدن در یک شهر جدید – هر چقدر هم طولانی- لزوماْ به تشکیل «خانه» میانجامد؟ آیا بعد از سالها نزاع، ویرانی، و دوری از سرزمین مادری، امکانی برای بازگشت به «خانه» وجود دارد؟ میتوان آنچه از دست رفته را باز هم کشف کرد؟ آن هم در مکانی که دیگر قابل تشخیص نیست.
این پرسشها برای افراد درگیر با واقعیتهای مهاجرت چالشبرانگیز و غیرقابل انکار است. مهاجرت اجباری و فرآیندی که یک مهاجر پس از آن طی میکند، معمولاْ روندی خطی از A تا B نیست که پس از طی مراحلِ موفق و بلندمدت به هم آمیحتگی با محیط میزبان بیانجامد، بلکه پدیدهای دایرهای و رفتوبرگشتی است. معماران و طراحان نقشی بسیار مهم در تمام مراحل این فرآیند دارند: از محل مبدأ مهاجرت، تا فضاهایی که مهاجران پشت سر میگذارند، تا محلی که خانهی جدید خود را میسازند و سرانجام شهرها و سکونتگاههای ازنوساختهای که به آنها باز خواهند گشت.
[divider]هویت و معماری[/divider]
در Urban-Think Tank، ما چنین سوالهایی را با فرآیند طراحی در هم میآمیزیم. در سطح ایده، با مشارکت در کارثوق سالانهی Hello wood با عنوان «پروژهی دهکده»، به کاوش در مفاهیمی چون «امر موقتی» و «امر جمعی» پرداختیم. اخیرا نیز با «پروژهی اسکان مهاجرین» ساختمانی را ابداع کردیم که خود ذاتاْ «مهاجر» است! در این پروژه به هر نفر یک واحد اختصاص یافت – مجموعهای از قابهای متحرک که میشد بر حسب نیاز، فضاهای زیادی را با آنها را تعریف کرد. برای اینکه افراد خانههایی کامل و جدا از هم بسازند، محدودیتی برای مقدار مصالح این واحدها وضع شد. پس وقتی افراد ناگزیر به شکلدهی ارتباطات بین واحدها شدند، واحدها تغییر شکل یافتند. تنها از طریق یک نیروی جمعی بود که میشد قابلیتهای ساختاری و پتانسیل ترکیبهای نامحدودشان را محقق ساخت. در این پروژه، سرشت حقیقی یک ساختمان اجتماعی بود که آزموده میشد. پرسش پروژه این بود: «یک مهاجر چگونه میتواند ارتباطش با دیگر مهاجران را شکل دهد؟ آیا معماری میتواند ضمن تشویق این افراد به همآمیختگی با محیط، هویت شخصیشان را محفوظ بدارد؟
هم برای پناهجویان خارجی و هم برای مهاجرین داخلی، قابلیت درآمیختن با محیط میزبان، رابطهای تنگاتنگ با امید و توان تصور آیندهای روشن دارد
پروژهی اخیرتر ما در کیپتاون[۳] با عنوان «توانمندسازی حلبیآبادها[۴]» رویکرد جدیتری به مسأله داشت و اساساً پاسخی بود به تلاش مهاجرینی که از دیرباز برای داشتن جای پای ثابتی در شهر تلاش میکردند. البته در این مورد بخصوص، مسأله مهاجرت روستاییان به شهر بود و نه انبوه مهاجرین خارجی که از فواصل دور آمدهاند (گرچه در آفریقای جنوبی هم با انبوه پناهندگانی مواجهیم که از خشونت موجود در سایر کشورهای قارهی آفریقا میگریزند). در نظر عموم «خایِلیتشا»[۵] تنها یک مقصد برای مهاجرین است؛ علاوه بر موانع جدی که در این کشور در برابر بهسازی اسکانهای غیر رسمی وجود دارد، ویژگیهای شهرِ پسا-آپارتاید هم باعث این شده که اکثرِ ساکنین سایتِ پروژهی ما (واقع در محلهی BT) حتی پس از ۲۰ سال سکونت در این مناطق از حمایت قانونی برخوردار نیستند و در فقری به سر میبرند که در ساختار فضایی نیز متجلی است. سرگردان میان پیوندهای خویشاوندی از یک سو، و امید به زندگیِ بهتر از سوی دیگر، این اجتماع خود را از هرگونه امکانات عمومی و یا فرصتهای شغلی محروم میبیند. «خانه»ای که آنها ساختهاند شکننده و سطحی است، مملو از مخاطرات و تهدیدهای محیطی.
هدفِ «توانمندسازی حلبیآبادها»، یافتن روشی برای توسعهی مقیاسپذیر سکونتگاههاست که هم بتواند مقدمهی شکلگیریِ یک سرپناه مناسب با حداقل خدمات باشد و هم مسیری برای رسمی شدن هرچهزودتر [اسکان حاشیهای]. پروژه، ترکیبی است از مشارکت عمومی، الگوهای جدید اسکان، برنامهریزی فضایی و یک نظام شهری مبتنی بر اقتصاد پایدار و فرصتهای بهتر زندگی. ورای پاسخ به نیازهای اولیه، این پروژه ارزشی نمادین نیز دارد. قانون اساسی آفریقای جنوبی در پسا-آپارتاید، «حق دسترسی به مسکن کافی برای شهروندان» را تضمین میکند؛ ولی این اصل، نقابی بوروکراتیک است بر نویدی بزرگتر: پایانِ تبعیض و محرومیت سازمانیافته در جایی که سابقاً مسألهی «خانه» با تصمیمات سلیقهای برنامهریزان حکومتی، مشخص و شدیدا محدود میشده است. قابلیت درآمیختن با محیط میزبان، هم برای پناهجویان خارجی و هم برای مهاجرین داخلی رابطهای تنگاتنگ با امید و توان تصور آیندهای روشن دارد. به بیان صریحتر، یعنی مشارکت در زیست سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شهر.
خط مقدم معماری همیشه در امتداد مسیر جابجاییها بوده است، و آن نواحیِ حاشیهای که مردم در جستوجوی «خانه»ای جدید آن را پشت سر میگذارند.
بازدید از خایِلیتشا برایمان روشن کرد که رویکردهای شهرسازی فعلی در آفریقای جنوبی، چندان سنخیتی با تجارب زیست اکثر شهروندانش ندارد. ساکنین محلهی BT تاکنون هیچ مواجههای با مقررات شهرسازی نداشتهاند. ما با قبول این که باید واقعیتها را – هرچند از گذشتهای تبعیضآلود برآمده باشند- بپذیریم، توانستیم با شهر کیپتاون وارد مذاکره شویم تا با بهکارگیری تکنیکهای ساختمانی بهتری در این محلات، اجازه دهند خانههای بهسازیشده در ذیل اسکان رسمی برشمرده شوند. اطمینان از امنیت قانونی و پایبندی به قواعد ساخت و ساز در آینده که در پی این سیاست خواهد آمد، نه تنها اثر فلجکنندهی این بینظمی دائمی را در محلات حاشیهنشین خنثی خواهد کرد، بلکه مشوق سرمایهگذاری در این داراییها خواهد شد که اینک توسط موسسات مالی به رسمیت شناخته میشود. فاز نخست این پروژه که شامل ۴ ساختمانِ چسبیده به هم میشد در دسامبر ۲۰۱۵ پایان یافت و اکنون در مرحلهی ارزیابی توسط کاربر است. فاز دوم این پروژه در می ۲۰۱۷ آغاز خواهد شد که شامل ۷۲ واحد دیگر خواهد بود.
[divider]فضاهایی در میانه[/divider]
درست در جولای سال گذشته که اروپاییان برای فرار از گرمای تابستان به سواحل یونان و ایتالیا و فرانسه و اسپانیا هجوم میآوردند، بیش از هر زمانی در تاریخ شاهد مرگ پناهجویانی بودیم که در تلاش برای عبور از مدیترانه در دریا غرق میشدند. همزمان، قرارداد اسکان مجدد[۶] که با عجله در مارس ۲۰۱۶ بین ترکیه و اتحادیه اروپا بسته شد، مرزهای زمینی سراسر قارهی اروپا را به روی پناهجویان بست. درگیریهای سوریه، افغانستان و دیگر مناطق همچنان امواج پناهجویان را روانه میکرد، ولی اروپا حوصلهی آنها را نداشت. در افتتاحیهی دوسالانهی ونیز، جهان معماری طوری به میان کوچهها و کانالهای تودرتوی ونیز فرود آمد که گویی گزارشی از جبهههای جنگ میدهد. طراحان به خط مقدم فرا خوانده شده بودند «جنگی که باید جنگیده میشد/شود». اگر شهرنشینی در آخر داستانی از مهاجرت باشد، پس خط مقدم معماری همیشه در امتداد مسیر جابجاییها بوده است، و آن نواحیِ حاشیهای که مردم در جستجوی «خانه»ای جدید آن را پشت سر میگذارند.
حالا جهان یک سال پیرتر است، ولی نه عاقلتر. از دستور اجرایی گستاخانهی ترامپ تا جریان فزایندهی پوپولیسم در فرانسه و هلند و بهخصوص آفریقای جنوبی، همگی نشان میدهد که ناسیونالیسمِ بازبرخاسته و بیگانهستیزی باعث رنگ باختن ایدهی حس خانه مبتنی بر همزیستی و پذیرفتن تازهواردان شده است. گزافه است اگر بگوییم پاسخ را فقط باید در معماری جست؛ ولی محیط انسانساخت نمیتواند از بستر اجتماعیاش جدا تلقی شود. شهرهای ما، آینهای از تمام انگیزههای خوب یا بد ما هستند. چه استقرارگاههای پراکندهی پناهجویان در زعتری [۷]و کاکوما[۸]، چه زیرزمینهای کثیف آتن، چه کمپهای موقت در «مسیر بالکان» و چه کمپهای استراحتگاهی محصور در برلین و استکهلم و بروکسل، همهی ما وظیفه داریم تا با بخشی از این چالش که ناشی از اشتباهات بشری است مواجه شویم. ضرورت اخلاقی این امر از همیشه روشنتر است.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Doug Saunders
[۲] Making heimat
[۳] Cape town
[۴] Empower Shack housing project
[۵] Khayelitsha
[۶] the March 2016 resettlement deal
[۷] Zaatary; کمپ پناهجویان سوری در شمال اردن
[۸] Kakuma; شهری در شمال کنیا، میزبان پناهجویان سودانی از سال ۱۹۹۱
[divider]منبع[/divider]
[button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.metropolismag.com/homepage/migration-complex-urgent-spatial-challenge/”]Metropolis[/button]