[divider]پیشگفتار[/divider]
همانطور که در یادداشت با عنوان «گفتار در بسط مفاهیم جدید در شهرسازی ایران (قسمت اول)» اشاره شد، بسیاری از واژگان نوظهور در ادبیات علمی شهرسازی هنوز آنگونه که باید مورد واکاوی و بسط قرار نگرفته اند.
در همین جهت نخست به سراغ مفهوم «باغبانی چریکی» رفتیم و از این گفتیم که چگونه شهرسازی در مقیاسهای خرد محلی میتواند مورد مداخله شهروندان قرار بگیرد تا فضایی بهتر برای سکونت با هزینههای اندک فراهم شود.
در این یادداشت که نخستین نوشته از مجموعه «شهرمنطقهها» به شمار میرود، از این صحبت میکنیم که چگونه برنامهریزی منطقهای به کمک برنامهریزی شهری میاید تا مسائلی فرای مقیاس شهری را در بستری کلانتر مورد توجه و مداخله قرار دهد.
[divider]آشنایی با مفهوم[/divider]
موضوع شهرمنطقهها از ابتدای دهه ۹۰ میلادی ذیل جنبشی شاخص جهت درک مفهوم شهر – منطقه در جوامع سیاستگذاری و آموزشی مطرح شده است.
در دیدگاهی گسترده این مفهوم به واکاوی روابط شهر و محیط پیرامونیاش میپردازد. گرچه شهر – منطقهها مفهومی نوظهور هستند، لیکن اصل و منشأ آنها بدین صورت نیست. با وجود تاریخچه طولانی هنوز بر سر مفهوم شهر – منطقه اجماع و اتفاق نظری وجود ندارد. این تفاوت دیدگاهها هم جنبه تحلیلی و هم ابعاد مختلف سیاسی دارد.
با وجود ارتباطات بسیار زیاد و روشن میان دو جنبه سیاسی و تحلیلی تأکید اصلی در این مرور به شهر – منطقه به عنوان ساختاری تحلیلی است. از این رو این نوشته مروری انتقادی به روششناسیهای گوناگون مورد استفاده طی ۵۰ سال گذشته جهت تعیین و تعریف شهر – منطقهها است.
در این مجموعه یادداشتها که نوشته حاضر بخش اول آن بهشمار میرود، خواهیم دید که علیرغم تفاوتها دو عنصر اصلی در روششناسی تعریف شهر – منطقهها وجود دارد: نخست رویکرد شهر ـ مرکز و دوم رویکرد اقتصادمحور.
این دو رویکرد همچنین به وضوح مشخص میسازند که چگونه مفهوم شهر – منطقه (به عنوان فضای اقتصادی عملکردی) و رویکرد مسلط بالا به پایین برای تعیین مرزهای آنچه که شهر – منطقه عملکردی نامیده میشود، مورد استفاده قرار میگیرند.
[divider]واژه «شهر – منطقه» مطرح میشود![/divider]
پس از سی سال تمرکز سیاستگذاری بر محدودههای شهری ـ درون شهرها ـ در دهه ۹۰ میلادی شاهد جابهجایی این تأکید به شهر – منطقهها بودیم در حقیقت مفهوم شهر – منطقه که در فرم گسترده به تفصیل در خصوص روابط میان شهر و محیط پیرامونش میپرداخت، شاهد تغییر رویکرد در محافل تصمیم گیرنده و آموزشی بود.
این تجدیدنظر نه تنها احیا ساختار تحلیلی برای درک روابط فضای پیچیده بلکه همزمان مانیفستی از حرکت سیاسی بهسوی منطقهگرایی جدید بود. حرکتی که با تضعیف دخالت دولتی در سطوح فضایی میانی (همانند شهر – منطقهها) همراه بود.
گرچه شهر – منطقه عمومیت نوظهوری دارد، لیکن ریشههای آن چنین وضعیتی ندارند. این ایده که شهر را نمیتوان تنها با تاکید بر مرزهای قانونی آن درک نمود تاریخچهای طولانی داشته و آن را میتوان ابداعی توسط رابرت دیکنسون در سال ۱۹۴۷ دانست. گرچه پیشتر از آن در تجربیات برنامهریزی و نیز پژوهشهای انجامشده این مفهوم به طور چشمگیری مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۹ برنامه شیکاگو نشاندهنده چشم انداز منطقهای برای شهر بود در این برنامه شهر در بستری فراتر از مرزهای قانونی آن مورد توجه قرار گرفت.
به همین ترتیب در سال ۱۹۱۵ میلادی پاتریک گدس[۱] مفهوم حاشیه شهری را برای دفاع از نیاز برنامهریزی به توجه نسبت به منابع منطقه که در آن شهرهای تاریخی اما رو به گسترش و توسعه قرار گرفتهاند مطرح نمود. علاوه بر این در ۱۹۳۳ مکنزی یک جامعهشناس آمریکایی مطرح نمود که:
منطقه کلانشهری در اساس خود ماهیتی عملکردی دارد و به لحاظ جغرافیایی تا آنجا که شهر تأثیری مسلط دارد گسترده است.
به هر روی علیرغم تاریخچه طولانی مفهوم شهر – منطقه چه در بعد تحلیلی آن و چه در بعد سیاسی آن از تعریفی مورد اجماع برخوردار نیست.
به لحاظ تحلیلی این مفهوم نشانگر ماهیتهای مختلف فضایی است بر مبنای آنچه که در روششناسی تعریف آن مطرح میشود.
و به لحاظ سیاسی به معنای مطالب مختلفی است که بر مبنای نوع دستور کار سیاسی به خدمت گرفته شده است.
در عمل این مفهوم عموماً برای ارجاع به محدودهای کلانشهری مورد استفاده قرار میگیرد. گرچه ارتباطات روشنی میان ابعاد سیاسی و تحلیلی در تعریف شهر – منطقهها وجود دارد، لیکن ساختار تحلیلی وزن بیشتری در تعریف آن به عهده گرفته است.
در همین راستا مفهوم شهر – منطقهها در تفکر فضایی، فاصله گرفتن از محدودهای در شرف اشغال توسط ساختار کالبدی شهر و فرم آن متمایل به تمرکز بر سازوکارهای روابط شبکههای اجتماعی و عملکردهای شهری است، این فرم عمدتاً از ادراک مقید به مرزبندی موجود فضا فراتر میرود.
بنابراین درک معاصر و روشن مفهوم شهر – منطقه، نخست معطوف به فهم ارتباطی از فضا و مکان در سیاست و عمل و سپس در جهت تشویق پژوهشگران بهسوی جستجوی روششناسیهای جدید فراشهودی از روابط مابین آن خطوط مجازیای که کستلز[۲] جریانات فضا میخواند، خواهد بود.
[divider]پانوشت[/divider]
[۱] -Patrick Geddes
[۲] – Castells