مترجم: ساناز تولائیان| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری، دانشگاه هنر اصفهان.
ایوان بان، محبوبترین عکاس معماری روی زمین است. با چمدانها[یش] و در اتاقهای هتل زندگی میکند و در دنیای معماری پرشکوه سرتاسر دنیا غرق شده است. مدیر نوآوری مجلهی AR، سیمون استرسون[۲] به مناسبت افتتاح نمایشگاه جدید ایوان بان، «۵۲ هفته، ۵۲ شهر» در هارفورد[۱] آلمان، با او دربارهی عکاسی و علاقهاش نسبت به استفادهی استثنایی مردم از فضا، گفتوگو کردهاست.
سیمون استرسون: این[کار] مجموعهای خارقالعاده از تصاویر و موقعیتها است: به نظر شما کتاب تصویری سفر امسال یک استثنا است یا این تا حدی برای الگوهای سفرهای شما استاندارد است؟
ایوان بان: نه، این [مسئله] نسبتاً برای من استاندارد است. در هشت سال گذشته، من تقریباً هیچکاری به جز سفرکردن به این شیوه انجام ندادهام. میتوان گفت که من بیشتر به دنبال علایقم هستم، بهخصوص معماری بومی. البته، اکثر مردم عکسهای مرا کارهای معماریِ سفارش داده شده میدانند، اما من به طیف گستردهای که مردم زندگی میکنند علاقه دارم.
به نظر من میرسد که این کتاب تقریبا به چنین نکتهای اشاره دارد که شاید این[کار]، پایان کار شما به عنوان عکاس معماری باشد، چرا که شما به سمت پروژههای شخصی و مواردی که به نظر خودتان جالب است، تغییر جهت دادهاید.
نه، این قطعاً پایان نیست، اما فکر میکنم برای من بسیار مهم بوده که نگاه کاملی داشته باشم، از کارکردن با افرادی مثل زها حدید و رم کولهاس یا هرتسوگ و دِ موریون[۳] گرفته تا [اینکه] چگونه مردم از سر ضرورت مطلق برای خودشان ساختمان میسازند. من فکر میکنم که در سرتاسر این طیفِ کامل، همان نوع نیازها، راهحلها، البته به شیوههایی کاملاً متفاوت، قابل مشاهده است. اما داشتن نوعی از «دید پرنده» نسبت به آنچه که در حال حاضر در جهان در حال وقوع است، جالب خواهدبود.
تصویر ۱ : قرار گرفته بین ارتفاعات برزیل و مناطق هموار آمازون، شهر کوچک آلتامیرا در لبهی رود خینگو قرار گرفتهاست. جایی که به نظر میرسد مشکلات دنیای مدرن همگرا شدهاست: خشکسالی، سیل، کارگران مهاجر، شهرنشینی، نوکیسگی، فقر، جابجایی (جابجاشدگی) و اسکان مجدد.
کار کردن با معمارها چگونه بود؟ بعضی از معمارها به طرز باورنکردنی دربارهی عکاسی از آثارشان، نسبت به سایر مسائل، سختگیری میکنند.
این مسئله عجیب است. من معمار نیستم و اطلاعات کمی از معماری دارم، اما همیشه مسحور فضا بودهام؛ اینکه. مردم در فضاها چه کار میکنند، فضاها چگونه توسط کاربرانش استفاده و گاهی کنترل میشود. این معماران به من اختیار تام دادند، آنها از شیفتگی و علاقهی من نسبت به این فضاها خبر داشتند و همچنین به دنبال زاویهی دیدی تازه میگشتند. بنابراین، قبل از شروع کار، بحث بسیار کمی دربارهی پروژهها وجود دارد.
بنابراین هیچ فشار شدید یا [برای مثال] درخواستی مبنی بر ایستادن شما در یک موقعیت مشخص در ساعت ۳ بعدازظهر، وقتی خورشید در راس آسمان است، نبود؟
به هیچ وجه، نه. من رویهی مشخصی نسبت به همهی پروژهها دارم، چه در روستایی در چین عکس بگیرم یا برای زها حدید عکاسی کنم. من همیشه سعی میکنم به حس مکان با دیدی تازه و چشم باز نگاه کنم و تمام اتفاقاتی موجود در پیرامون فضای ساخته شده را در نظر داشته باشم.
از شکلگیری چنین تصوری میان معماران نگران هستید که کارهایشان باید توسط ایوان بان عکاسی شود، چرا که به کارشان اعتبار میدهد؟ اینکه در مقام شخصی شناخته شوید که [عکاسیِ شما] ساختمانی را در ساختار قرن بیستویک در جایگاه خود به درستی نشان دهد؟
بله .. گاهی … البته من پروژههایم را انتخاب میکنم. علاوه بر این، من معمار نیستم و از این دید نگاه میکنم. لازم است که به فضا[یی که از آن عکاسی میکنم] علاقه داشته و مسحورش باشم. با توجه به برنامهام، لازم میشود که تعداد زیادی از پیشنهادها را رد کنم. من بسیار خوششانسم که میتوانم خواسته و سلیقهی خودم را در کار معماران خاص دنبال کنم. با بعضی از [این] معماران رابطهی نزدیکی دارم و تمام پروژههایشان را مستند کردهام، و بقیه هم میآیند و میروند.
تصویر ۲ : سانمنشیا[۴]، ایالت هنان[۵] در چین، یک مکان جالب است که تا اوائل قرن ۲۱، نزدیک ۴۰ میلیون نفر را در غارهای زیرزمینی،اسکان دادهاست.
تصویر ۳: معمار هلندی هیو ماسکانت[۶] در همکاری با هنرمند کارل اپل[۷] هنرمند این نمای لکهدار شیشهای جالب را در رتردام[۸] ساختهاست.
گاهی اینطور آرزو میکنید که میتوانستید زمان بیشتری را در یک مکان و در یک ساختمان صرف کنید به جای اینکه چنین برنامهی فشردهای داشته باشید؟
زندگی من به شکلی عجیب و تمام وقت در حال حرکت است. اما این[زندگی] همواره مرا متمرکز، تازه نفس و آماده برای گام نهادن در مکانهای جدید و ثبت وقایع و رخدادها نگه میدارد. این نوعِ زندگی از طرفی سریع است، اما از طرف دیگر شیوهی آرامی برای کار است. وقتی در جایی هستم، به واقع در آنجا زمان میگذرانم، دو، سه یا چهار روز آنجا هستم و در این مدت هیچکاری جز بودن در محیط و فضا ندارم.
مثل اینکه در این سه روز تمام وقت باران میبارد و خورشید بیرون نمیآید؟
من به عکسهای بیشماری از معماری فکر میکنم که در آنها همیشه تصویر کامل و نور دقیق است اما من خیلی در قید چنین چیزی نیستم. به نظرم یک ساختمان عالی هنگام باران هم میتواند زیبا به نظر برسد.
به نظر شما این صحیح است که یک ساختمان عالی میتواند در باران زیبا به نظر برسد اما یک ساختمان معمولی نه؟
به نظرم راههای زیادی برای گرفتن یک عکس خوب با جریان درست نور، که ترکیببندی خوشآیندی نیز ایجاد کند، هست. اما من تلاش میکنم که داستانی از ساختمان و زمینهاش خلق کنم. این فقط دربارهی خلق یک ترکیببندی کامل نیست، عوامل متعدد دیگری نیز هستند که در شرایط مختلف تاثیرگذارند.
فکر کنم یکی از کارهایی که انجام دادهاید ایجاد رابطهی مجدد معماران با عکسهای هوایی است. درگذشته هم افرادی بودهاند که این کار را در دورههای دیگر انجام دادهباشند، اما قطعاً در این اواخر افراد کمی آن را به روشی معمارانه انجام دادهاند (جان گولینگز[۹] یکی دیگر از شخصیتهای معروف در این زمینه است). شما مسلماً از هلیکوپتر استفاده میکنید، آیا از دوربینهای نصب شده روی هواپیماهای بدون سرنشین نیز استفاده میکنید؟
بله، میتوان از هر وسیلهای برای بالا رفتن استفاده کرد. برای من رسیدن به چنین زاویهی دیدی و جایگذاری ساختمان در شهر و محیط مهم است. درنتیجه، بالا رفتن همیشه طبیعی بوده است، گاهی این کار از طریق بالا رفتن از یک ساختمان دیگر انجام میشود، اگر ساختمانی آنجا نباشد از هلیکوپتر استفاده میتوان کرد. هلیکوپتر یک ابزار عالی برای قرار گرفتن در یک زاویهی خاص است، جایی که میتوانید اطلاعات زیادی دربارهی مکان قرارگیری و شهر به دست بیارید. گاهی این کار به وسیلهی یک بالن هوای گرم انجام میگیرد. من هماکنون یکی از آن هلیکوپترهای کنترل از راه دور را دارم. اما این بیشتر برای شرایطی است که شما نمیتوان از هلیکوپترهای معمولی استفاده کرد، مانند آفریقای میانی یا چین.
تصویر ۴ : یک تصویر در روستای نانپینگ[۱۰] که به خاطر معماری سنتی Hui معروف است: سبکی با دیوارهای محکم، خانههای سفید رنگ، پشتبام مفروش با کاشیهای سیاه سفید، و کوچههای پرپیچ و خم.
تصویر ۵: «پروژه نقاشی فاول[۱۱]ا» اثر سرزندۀ هاس و هان[۱۲]: یکی نقاشیها را بخشی از هویت جامعه میداند، در حالیکه بعد از سالها تغییر فصل و قرار داشتن در معرض سایش و پاره شدن، نقاشیها مثل همیشه سرزنده هستند.
تصویر ۶: مدرسه شناور اثر کونِل آدیمی[۱۳] در ماکوکو[۱۴]، لاگوس[۱۵]، نیجریه: از میلههای چوبی ساخته شده، مادهای که به صورت گسترده در سطح منطقه استفاده میشود. از آنجاییکه فضای عمومی در این ناحیه محدود است، زمانی که کلاسها در فضای باز تشکیل میشود، جمعیت از طبقهی همکف این سازه به مثابه یک میدان غیر رسمی شهری استفاده میکند، جایی که قایقها لنگر میاندازند، ماهیگیرها تور خود را رفو میکنند و زنان دستفروش به استراحت میپردازند.
یکی از عکسهای معماری که من از سال گذشته به وضوح به خاطر دارم، تصویر هوایی شما از مدرسهی کوچک شناور در تالاب لاگوس است: نکتهای رمانتیک و در عین حال ترسناک دربارهی آن عکس وجود دارد. کمی دربارهی این عکس بگویید، در واقع دربارهی گرفتن عکس و پوشش دادن آن ساختمان.
من معمار بنا، کونِل را مدتها بود که میشناختم. او در «اٌ. اِم. اِی[۱۶]» کار میکند و یکی از دوستان خوب من است، و بنابراین من میدانستم که او در حال کار روی این پروژه است. سال گذشته چندبار به آنجا رفتم، بار اول در حین ساخت، و آن محلهی خودساختهی باورنکردنی را دیدم: در آنجا ۱۵۰۰۰۰ نفر، در شرایطی که غربیها حتی نمیتوانند تصور کنند، روی آب زندگی میکنند. کونل در آنجا یان مدرسه را ساخت و همچنین نوعی فانوس دریایی که از تمام جادههای اطراف محله قابل دیدن است که افتخاری تازه را در عرصهی طراحی و ساختوساز رقم زده است. در این پروژه اعضای محل به واقع همکاری داشتند، به ساخت آن کمک کردند و در تامین مصالح نقش داشتند. پس با این حساب، این بنا، تنها سازهای عظیم نیست که کونل ساخته باشد، بلکه تمام داستان مردم و محلهی آنها است.
و عکس آن با هلیکوپتر گرفتهشده یا هواپیما؟
سعی کردم که هلیکوپتری در آنجا اجاره کنم اما غیرممکن بود. درنتیجه این کار را با هلیکوپتر کنترل از راهدور که بر فراز آب بود انجام دادیم. من هلیکوپترم را درهمانجا و در آب از دست دادم، این[عکس] یکی از آخرین عکسهایی است که آن هلیکوپتر گرفتهاست. هلیکوپتر ۳۰۰۰۰ دلاری در تالاب لاگوس ناپدید شد.
من دو چیز جالب در مقدمهی کتابتان خواندم. یکی اینکه شما پردازش عکاسی دیجیتال را در هواپیما انجام میدهید. فرض میکنم این[جمله] به این معنی است که شما با لپتاپ در هواپیما مینشستید، تصاویر را انتخاب میکردید و تنظیمات مربوط به کنتراست و سایر موارد را انجام میداید.
اساساً بله، اما من تغییرات کمی را روی تصاویر اعمال میکردم. این شبیه همان ریزهکاریهایی است که قبلاً در اتاق ظهور عکس انجام میشد، مثل تصحیح رنگها. کار زیادی نبود. من سعی کردم همه چیز را به بهترین شکل خودش عکاسی کنم.
پس کار شما شبیه بازسازی آندریاس گورسکی[۱۷] در پروسهی دیجیتالی پس از تولید نیست؟
نه، به هیچ وجه.
نکتهی نگرانکننده که من در متن خواندم این بود که آپارتمان شما در آمستردام آتش گرفته است پس در واقع الان شما خانهای ندارید. چه اتفاقی افتاد؟
این تقریباً مربوط به سه سال قبل است. استودیو و آپارتمان من اینجا در آمستردام در حادثهای عجیب سوخت. وقتی کسی در خانه نبود یک چاپگر مدارکوتاه آتش گرفت. این یکی از همان حوادثی است که به طریقی باعث ایجاد جرقهای [در ذهن] میشود. من مدت زیادی بود که خانه را داشتم اما آنقدر وسیله در آنجا نبود و تبدیل به بار شده بود. بنابراین از منظری دیگر، آتش رهاییبخش بود. تمام چیزهایی که من واقعاً نیاز دارم در چمدانی جای میگیرند که با آن سفر میکنم. بنابراین من هم به راهی که در پیش گرفته بودم ادامه دادم.
تصویر ۷ : یک فروشگاه جذاب بینراهی در داکار[۱۸]. جایی که شما میتوانید هرچیزی را که یک نفر در زندگی نیاز دارد، پیدا کنید.
تصویر ۸ : به عنوان سرزمین هفت فصل، آبوهوا در جزیره فوگو[۱۹] در نیوفاندلند، کانادا، در یک لحظه تغییر میکند. و آن طوری که مردم محلی میگویند: «اگر هوا را دوست ندارید، فقط یک لحظه صبر کنید.»
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Herford
[۲] Simon Esterson
[۳] Herzog & de Meuron
[۴] Sanmenxia
[۵] Henan
[۶] Hugh Maaskant
[۷] Karel Appel
[۸] Rotterdam
[۹] John Gollings
[۱۰] Nanping Village
[۱۱] Favela Painting Project
[۱۲] Haas&Hahn
[۱۳] Kunle Adeymi
[۱۴] Makoko
[۱۵] Lagos
[۱۶] OMA
[۱۷] Andreas Gursky
[۱۸] Dakar
[۱۹] Fogo Island
[divider]منبع[/divider]
[button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://www.architectural-review.com/rethink/interview-with-photographer-iwan-baan/8660201.article”]architectural-review[/button]