نویسنده: امیلی ماچار[۱] /
مترجم: مریم نخعی (دانشجوی کارشناسی ارشد طراحی شهری، دانشگاه هنر)
آیا نوآوری در شهرها نابرابری به بار میآورد؟ ریچارد فلوریدا چنین اعتقادی دارد. این نظریهپرداز شهری در کتاب جدیدش بیان میکند که گاهی خلاقترین شهرها بدترین وضع را هم در نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی دارند.
ریچارد فلوریدا با انتشار کتاب پیدایش طبقهی خلاق[۲] در سال ۲۰۰۲ مشهورترین شهرساز آمریکایی شد. فلوریدا در این کتاب ادعا میکند که «طبقهی خلاق» محرک اصلی شکوفایی فرهنگی و اقتصادی در شهرهای آمریکا است؛ گروهی که شامل هنرمندان، دانشمندان، مهندسان و نیز متخصصان تحصیلکردهی بخش دانش[۳] مانند وکلا و کارمندان امور مالی است. این نظریه برای بسیاری از برنامهریزان شهری و سیاستمداران شهری وسوسهانگیز بود، و شهرهایی در سراسر کشور قصد کردند که از توصیهی فلوریدا دربارهی تبدیلشدن به «شهر خلاق» پیروی کنند.
اما حالا بعد از پانزده سال، فلوریدا فکر میکند شاید زیادی خوشبین بوده است. او میگوید: بله، طبقهی خلاق شکوفایی فرهنگی و اقتصادی را به پیش میراند، اما بیشتر برای خودش. در واقع، شهرهایی که نوآورانهترین و خلاقانهترین اقتصادها را دارند اغلب در نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی بدترین وضعیت را دارند. کتاب جدید فلوریدا هم با عنوان «بحران شهری جدید: شهرها چگونه باعث افزایش نابرابری، شدت گرفتن جداسازی و تحلیل رفتن طبقهی متوسط میشوند؟ و ما در اینباره چه میتوانیم بکنیم؟»[۴] بر اساس این نظریهی جدید و واقعبینانهتر است.
فلوریدا در کتاب بحران شهری جدید دربارهی «شهرهای فوقستاره»[۵] صحبت میکند؛ معدودی شهرهای جهانی که سطح صنعت، استعداد و ثروت در آنها خارج از تناسب است و سایر مناطق شهری را پشت سر گذاشته است. او میگوید که شکاف میان فقیر و غنی، میان تحصیلکرده و تحصیلنکرده، و میان گروههای قومی مختلف حتی در شهرهای موفق هم هرگز تا این حد شدید نبوده است. و توضیح میدهد که چگونه میتوان این روند را متوقف و برعکس کرد؛ پیشنهادی که شامل بهبود ترابری بین شهرهای موفق و کمتر موفق، اصلاح ضوابط منطقهبندی برای امکانپذیر ساختن خانههای مقرون به صرفهی بیشتر، و افزایش دستمزد کارکنان بخش خدمات است.
وبگاه اسمیتسونیان[۶] با فلوریدا دربارهی کتابش صحبت کرده است.
- شما در کتابتان نوشتهاید که « نابرابری اساساً مسالهای شهری است». منظورتان دقیقاً چیست؟
منظورم چند چیز است. اولاً، ما در کشورمان و در کل دنیا به نابرابری اقتصادی-اجتماعی بسیار توجه کردهایم، اما آنچه که حقیقتاً با آن مواجهیم نابرابری جغرافیایی است. شاهد نابرابری فزاینده میان «شهرهای فوقستاره» ــ شهرهایی بزرگ و متراکم، و دارای پول و رسانه و هنر، قطبهای فناوری[۷] ــ و مناطقی هستیم که یا شهرهای کمربند زنگارند[۸] که مبتنی بر صنایع سنگیناند، یا شهرهای کمربند خورشید[۹] و مبتنی بر پراکندگی. دریافتهایم که هر چقدر شهری بزرگتر، متراکمتر، مولدتر و از نظر اقتصادی موفقتر میشود، نابرابری در آن افزایش مییابد. از یک لحاظ، هر چه شهر یا ناحیهی مادرشهری موفقتر میشود، نابرابرتر میشود، و این امر کاملاً چالش برانگیز است.
- منظورتان از شهری که در آن «همهچیز به برنده میرسد»[۱۰] چیست؟
اقتصاددانان برجستهای داشتهایم که ادعا کردهاند که افراد با استعداد ــ خواه تیلور سوئیفت[۱۱] باشد خواه جِیْ زی[۱۲] یا بیانسه[۱۳]، خواه فردی مدیرعامل باشد خواه کارآفرین ــ سهم بیش از پیش نامتناسبی از منافع میبرند. این یکجور توزیع نامتوازن پول است که در آن همه چیز از آنِ برنده است و من در کتابم صرفاً نشان میدهم که چنین پدیدهای در شهرها هم رخ میدهد. فعالیتهای اقتصادی بسیار نوآورانه، از قبیل سرمایهگذاری، روزنامهنگاری، هنرها، شرکتهای فناوریهای پیشرفته[۱۴]، بیشتر و بیشتر در نواحی مادرشهری جمع میشوند و تمرکز مییابند. منطقهی خلیج سن فرانسیسکو[۱۵]، مسیر آسلا[۱۶] (شهرهایی از بوستون تا نیویورک تا واشنگتن دی سی، که سرویس آسلا اکسپرس متعلق به شرکت امترک[۱۷] آنها را به هم میپیوندد) و کالیفرنیای جنوبی را در نظر بگیرید. این مناطق دو سوم از تمام استارتآپهای فناوری (در آمریکا) را در برمیگیرند. منظور من از «همه چیز به برنده میرسد» همین است. این وضعیت نه بهتر بلکه دارد بدتر میشود. همین تجمع مردم و افراد با استعداد و مهاجران در منطقهی خلیج سن فرانسیسکو، منطقهی کلانشهری بوستون، و منهتن جنوبی است که در اقتصاد ما شکاف انداخته و واکنش منفی کنونی را پدید آورده است. مردم در بخشهای دیگر کشور میگویند: «ما این وضعیت را دوست نداریم، آنها دارند راهشان را از جمع جدا میکنند. ما ارزشهای آنها را نمیپسندیم». واکنش [آنها به این وضع] گسترش پوپولیسم یا، به عبارت دیگر، ترامپیسم بوده است. گسترش پوپولیسم فقط ثمرهی شکاف اقتصادی ما نیست بلکه نتیجهی نابرابری اجتماعی فزاینده است. این قطبها واقعاً فرهنگی متفاوت با جاهای دیگر آمریکا ایجاد میکنند.
- به نظر شما چرا بعضی از مردم فکر میکنند که اعیانیسازی زیانبار است؟ دیدگاه خودتان در این مورد چیست؟
مردم به طور طبیعی از این میترسند که آنها را از محلههاشان بیرون کنند و این امری است که بیتردید رخ داده. مناطق خاصی از نیویورک و سان فرانسیسکو شاهد هجوم گستردهی افراد بسیار ثروتمند بوده است. اما این همهی داستان نیست. اعیانیسازی محدودتر از آن است که اغلب مردم فکر میکنند و عمدتاً در این شهرهای فوقستاره و قطبهای دانش اتفاق افتاده است. لزوماً در پیتسبرگ[۱۸] و کلیولند[۱۹] و دیترویت[۲۰] رخ نداده است. بسیاری از این شهرها میتوانستند بیش از این از جنبش «بازگشت به شهر»[۲۱] بهره ببرند. جنبش «بازگشت به شهر» میتواند سودمند باشد. اعیانیسازی توجه زیادی را به خود جلب میکند، اما مسئله اصلی این است که ما در واقعیت چگونه حوزههای برخورداری از امکانات را در شهر و حوزههای محرومیت را در حاشیهها گسترش میدهیم. جنبش «بازگشت به شهر» ممکن است کمکمان کند تا منابعی را که برای در افتادن بانابرابری نیاز داریم ایجاد کنیم. ما باید کوششهای خود را از یکجور شهرسازیِ «همه چیز از آن برنده» به رونقی فراگیرتر معطوف کنیم.
- شما دربارهی این سخن گفتید که چگونه بعضی از محلهها در شهرهای فوقستارهی خاص از اعیانیسازی به آنچه شما زرسالاریگری[۲۲] مینامید گذر کردهاند. میشود بگویید این به چه معناست؟
قبلاً هر بار که به لندن میرفتم، بدون استثنا یک راننده تاکسی پیدا میشد که به بنایی مشرف به هاید پارک، که بنای شیشهای قشنگی کنار هتلی لوکس است، اشاره کند و بگوید: «به این ساختمان نگاه کنید. قیمت آپارتمانهایش پنجاه ملیون پوند است و هیچکس درش زندگی نمیکند». اکنون بیش از پیش متوجهیم که در لندن و مناطق نیویورک ــ بهخصوص خیابان پنجاه و هفتم، که گاهی به آن «راستهی ثروتمندان»[۲۳] میگویند، و آپر ایست ساید[۲۴] ــ محلههایی وجود دارد که جمعیتی روبهرشد از افراد بسیار پولدار دنیا در آنها زندگی میکنند؛ آنهایی که املاک را به منزلهی نشانهی پرستیژ یا برای سرمایهگذاری میخرند و تنها چند هفته در سال از آن استفاده میکنند. چنین چیزی در بخشهایی از ساحل میامی هم دارد رخ میدهد. بعضی از این شهرها در حال تبدیل شدن به قطبهای زرسالاری جهانی هستند. اما در واقع، این امر شهرها را دگرگون نمیکند. تمام بیلیونرهای نیویورک به زحمت یک مجتمع مسکونی را پر میکنند.
- آیا شهری با وضعیت مطلوب وجود دارد که نابرابری را گسترش ندهد؟
نه، گمان نمیکنم در کل دنیا چنین شهری وجود داشته باشد. پیشرفتهترین شهرهای دنیا را نظر بگیرید؛ نواحی کلانشهریای که بیشترین تعداد رای به خانم کلینتون را دادند. رابطهی صریح و معناداری بین لیبرالیسم ــ هرطور که میخواهید تعریفش کنید ــ و دو چیز وجود دارد: میزان نوآوری و میزان نابرابری و تبعیض اقتصادی. متراکمترین و خلاقترین شهرها جاهایی هستند که بیشترین میزان نابرابری را دارند. این چیزی است که با ساختار اقتصاد ما پیوند خورده است. مکانهایی که از لحاظ اقتصادی راکد هستند طبقهی متوسط خود را حفظ میکنند. واقعاً هیچجایی نیست که از این مسئله به دور باشد.
- با این اوصاف، شهرها برای کاستن از نابرابری چه کارهای باید بکنند؟
با شرایطی که جمهوریخواهان با ترامپ در قدرت هستند هیچ راه نجاتی از طریق دولت مرکزی وجود ندارد. شهرها باید خودشان دست به کار شوند. دانشگاهها و سایر نهادها باید برای چارهجویی گرد هم بیایند. میدانیم که نابرابری در جاهایی که افراد بیشتری در زمینههای نوآورانه کار میکنند، مثل پیرامون دانشگاهها، بیشتر است. این بهاصطلاح نهادهای حمایتی[۲۵] بخشی از مساله بودهاند، اما حالا دیگر باید بگویند: «نمیتوانیم خودمان را از شهر جدا کنیم و دورمان خندق بکشیم. باید در ساختن شهری فراگیر سهمی ایفا کنیم». این مسئولیت فقط به عهدهی حکومت محلی نیست که شهری قابل استطاعت[۲۶] ایجاد کند، بلکه اگر دانشگاهید، اگر بیمارستانید، یا اگر بساز و بفروش هستید، باید وارد شوید و کمک کنید تا شغلهای بهتر و مسکن مقرون به صرفه ایجاد شود. بر عهدهی نهادهای حمایتی ماست که بگویند: «ما در این قسمت سهیم هستیم و میخواهیم اطمینان حاصل کنیم که دستمزدی که میدهیم کفاف زندگی را میدهد». بساز و بفروشها هم باید بگویند: «ما میخواهیم مطمئن شویم که مستأجرهایمان واقعاً دارند مشاغل [ساختمانی] خوبی برای مردم فراهم میکنند».
البته، ما در مقام یک کشور باید در حملونقل سرمایهگذاری کنیم تا حومههای رو به نابودیمان را به شهرهایمان پیوند دهیم. باید در ارتباطات ترانزیتی و حتی خطوط ریلی سریعالسیر سرمایهگذاری کنیم. اگر به منطقهی نیویورک ـ واشینگتن دی سی بنگرید میبینید که با خطوط ترازیتی به هم مرتبط شدهاند. یکی از راههای کمک کردن به مناطقی مثل کلیولند[۲۷] یا آکرون[۲۸] یا یانگزتاون[۲۹] این است که با خطوط ریلی سریعالسیر آنها را به مراکز فرصت[۳۰] (شهرهای خلاقتر و از لحاظ اقتصادی موفقتر) وصل کنیم.
این تغییر واقعاً نمیتواند از واشینگتن آغاز شود چرا که بینمان شکاف افتاده است. و راهحل واحدی برای همه وجود ندارد. مسئلهی هیوستن[۳۱] با مسئلهی دیتون[۳۲] یا آکرون متفاوت است. هریک از اینها با مجموعه معضلات ویژهای دست به گریباناند. بعضی بیش از حد رشد کردهاند. بعضی فعالیت اقتصادی کافی ندارند. بعضی رشد پراکندهای دارند و خطوط ترانزیتی بیشتری میطلبند. بعضی دانشگاههای تحقیقاتی بزرگی دارند و بعضی ندارند. تنها راه این است که قدرت را از واشینگتن بیرون ببریم، بیشتر درآمد مالیاتی را در مملکت حفظ کنیم و شهرهایمان را توانمند کنیم تا بتوانند اقتصاد خود را بسازند و حومههایشان را به شیوهای که خود بهتر از همه میدانند بازسازی کنند.
کار دشواری است.
اما راه دیگری نداریم.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] Emily Matchar
[۲] The Rise of the Creative Class
[۳] knowledge sector
[۴] The New Urban Crisis: How Cities Are Increasing Inequality, Deepening Segregation, and Failing the Middle Class – and What We Can Do About It
[۵] superstar cities
[۶] smithsonian.com
[۷] tech hubs
[۸] Rust Belt
کمربند زنگار به منطقهای اطلاق میشود که بخش بالایی شمال شرق ایالات متحده آمریکا، دریاچههای بزرگ، و ایالتهای غرب میانه آمریکا را پوشش میدهد، و به افول اقتصادی، از دست دادن جمعیت و زوال شهرها به دلیل کوچک شدن بخش صنعتی آن که زمانی قوی بود، اشاره دارد. ــ م.
[۹] Sun Belt
کمربند آفتاب عبارتی است برای اشاره به ایالتهای جنوبی آمریکا که از شرق به غرب آمریکا کشیده شدهاند استفاده میشود. این منطقه از سال ۱۹۶۰ شاهد رشد چشمگیری در فرصتهای اقتصادی ومتعاقباً در جمعیت خود بوده است. ــ م.
[۱۰] “winner-take-all” city
[۱۱] Taylor Swift
[۱۲] Jay Z
[۱۳] Beyonce
[۱۴] high tech enterprise
[۱۵] San Francisco Bay
منطقهای اطراف خلیج سان فرانسیسکو در کالیفرنیای شمالی. ــ م.
[۱۶] Acela Corridor
[۱۷] Amtrak
[۱۸] Pittsburgh
شهری در ایالت پنسیلوانیا در کشور آمریکا. ــ م.
[۱۹] Cleveland
شهری در ایالت اوهایو در کشور آمریکا. ــ م.
[۲۰] Detroit
بزرگترین شهر ایالت میشیگان در کشور آمریکا. ــ م.
[۲۱] ‘back to the city’ movement
[۲۲] plutocratization
[۲۳] Billionaire’s Row
[۲۴] Upper East Side.
یکی از محلات معروف در منهتن نیویورک است که هنرمندان و ثروتمندان بسیاری در آن زندگی میکنند. ــ م.
[۲۵] anchor institutions
[۲۶] affordable
[۲۷] Cleveland
[۲۸] Akron
شهری در ایالت اوهایو در کشور آمریکا. ــ م.
[۲۹] Youngstown
شهری در ایالت اوهایو در کشور آمریکا. ــ م.
[۳۰] hubs of opportunity
[۳۱] Houston
[۳۲] Dayton
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.smithsonianmag.com/innovation/does-creativity-breed-inequality-in-cities-180963086/?utm_source=twitter.com&utm_medium=socialmedia”]smithsonianmag[/button]