شرکت مادر تخصصی شهرهای ارواح!

[divider]شهر ارواح چیست؟[/divider]

به روستاها، سکونتگاه‌ها و شهرک‌های خالی مانده از جمعیت که پس از تجهیز از جذب یا حفظ ساکنین ناتوان باشند شهر ارواح گفته می‌شود.

این شهرها عموماً درنتیجه سقوط مالی و تضعیف فعالیت‌های پشتیبان اسکان شکل می‌گیرند. عامل این تضعیف طیف گسترده‌ای از بحران‌های زیست‌محیطی تا عوامل انسان‌ساخت همچون سیاست‌های دولتی، بی‌قانونی، جنگ و هرج‌ومرج را شامل می‌شود.

[divider]تاریخچه[/divider]

در ابتدا بیشتر شهرهای ارواح درنتیجه جنگ‌ها و فجایع زیست‌محیطی شکل گرفتند. نمونه‌هایی همچون بندر سیراف[۱]، پمپی[۲]، نیشابور[۳] در تاریخ ثبت‌شده و مثال‌هایی از اهمیت نقش دو عامل محیط‌زیست و فعالیت‌های انسانی در از هم گسیختن پیوندهای انسان و کالبد هستند. نمونه‌هایی همچون فروکش تب جویندگان طلا یا تغییر مسیر اتوبان‌های سراسری در ایالات‌متحده (مسیر ۶۶) یا تخلیه شهرهایی مانند «پریپیات[۴]» در اوکراین پس از فاجعه اتمی چرنوبیل، دیگر نمونه‌هایی از دلایل شکل‌گیری این سکونتگاه‌ها است.

[divider]اهداف[/divider]

همواره نظریه‌پردازان حوزه شهری به دنبال ایجاد آرمان‌شهرها پیشنهاد‌هایی را مطرح می‌نمودند. بسیاری از ایشان با امید به بهبود شرایط شهرهای موجود را قابل اصلاح و تغییر می‌دانستند به‌گونه‌ای که با انجام پاره‌ای تغییرات امکان ارتقا کیفیت‌های زیست شهری فراهم آید. دیگرانی اما بیان کردند که کالبد موجود فاقد امکان و ظرفیت برای تبدیل به آرمان‌شهر موردنظر ایشان است به همین دلیل بایستی با چشم‌پوشی از امکانات موجود در پوسته شهرهای موجود که با آلودگی، در هم تنیدگی، فقر، نابرابری، زشتی و خطرپذیری عجین شده‌اند، آینده را در افق سکونتگاه‌های کم تراکم، سبز، پاک و ارزان‌قیمتی جستجو کرد که از پیش طراحی‌شده و برنامهٔ مشخصی برای توسعه داشته باشند. این سکونت‌گاه‌ها که در پیرامون شهرهای بزرگ بهترین امکان را برای بقا و ادامه کار داشتند در مفاهیمی همچون باغشهر[۵] و شهرک‌های اقماری در انگلستان و سایر نقاط جهان برپا شدند.

پوشش دادن سرریزهای جمعیتی در شهرهای مادر یکی از اصلی‌ترین دلایل مدافعان این‌گونه سکونت‌گاه‌ها بود گرچه تجربه ثابت کرد در هیچ کجای دنیا ایجاد چنین شهرهایی منجر به توقف رشد جمعیت و تراکم آن در شهر مادر نشد ضمن اینکه تسهیل مهاجرت به سمت شهر مرکز درنتیجه فراهم آوردن محل سکونت با هزینه اندک از بارزترین نتایج این سیاست در اکثر مناطق بود.

در ایران اما داستان به‌کلی متفاوت بود، شهرهای جدید ذر ایران با توجه به تب توسعه و عمران که بعد از برنامه‌های پنج‌ساله پیش از انقلاب در سال‌های دهه ۴۰ شمسی به این‌سو در کانون توجه مدیران کشوری قرارگرفته بود در دستور کار قرار گرفتند.

لزوم تکمیل چرخه‌های انباشت سرمایه و کنترل حجم نقدینگی ناشی از درآمدهای هنگفت، اسکان جمعیت کارگری لازم برای توسعه مجتمع‌های صنعتی نوظهور، یکجانشین کردن عشایر و تغییر بافت اجتماعی و سبک زندگی نواحی دور از مرکز، همراه با برخورد هیجان‌زده و همراه با نوعی شیفتگی کودکانه به این پدیده جدید از دلایل پیدا و پنهان اقبال شهرهای جدید در نظام برنامه‌ریزی ایران بود. در کنار این عوامل نباید از جذابیت‌های پوپولیستی، استفاده‌های تبلیغی و منافع مالی پشت پرده غفلت ورزید.

آنچه تا پیش از انقلاب با عناوینی همچون «مدرنیزاسیون»، «دروازه‌های تمدن بزرگ» و مانند آن مورد پروپاگاندای حکومت پهلوی واقع می‌شد در فردای پس از جنگ تحمیلی با استحاله فرمی (و نه محتوایی) برای «تأمین مسکن مستضعفین» و «کمک به جنگ‌زده‌های آسیب‌دیده» دستمایه سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در بیابان‌ها و مزارع اطراف کلان‌شهرها قرار گرفت.

منافع مالی تبدیل زمین‌های بدون ارزش مبادله به قطعات تفکیک‌شده با کاربری مسکونی که رویای طبقه متوسط برای خانه‌دار شدن در آن‌ها متجلی می‌شد بر کسی پوشیده نیست. ظرف چند ماه بدون اینکه اقدام خاصی روی زمین انجام‌شده باشد زمین‌های بیابانی دشت ساوجبلاغ تبدیل به شهر جدید هشتگرد شد. مکان‌یابی این شهرهای جدید همواره محل سؤال بود چراکه مالکین خصوصی ازجمله مهم‌ترین ذی‌نفعان زمین‌های این شهرها بودند. تبدیل صدها هکتار زمین کشاورزی (که از اصلاحات ارضی بازمانده بودند) به زمین شهری هر ملاک و زمین‌داری را به مدافع سرسخت سیاست شهرهای جدید تبدیل نمود. بسیاری از اتاق‌های فکری مدافع تأسیس شهرهای جدید توسط همین کانون‌های سرمایه ملکی حمایت و تأمین مالی می‌شدند.

[divider]اصرار بر اشتباه و تداوم بحران[/divider]

امروزه سیاست تأسیس شهرهای جدید در بسیاری از نقاط جهان به یک سیاست شکست‌خورده و پرهزینه بدل شده و از بهشت‌های آرمانی تصویر شده در روزهای بهاری شهرهای جدید، چیزی جز پوسترها و تصاویر سه‌بعدی خاک گرفته نمی‌توان سراغ گرفت. در ایران نیز بسیاری از سرمایه‌گذاران نسل اول و دوم به مالباختگان و در رکود نشستگانی تبدیل‌شده‌اند که به انتظار عمران و آبادانی فازهای بعدی و جان گرفتن دوباره بازار مسکن موی سپید می‌کنند. هیچ‌کدام از شهرهای جدید به سقف جمعیت در نظر گرفته‌شده نزدیک هم نشده‌اند. ساختمان‌های بسیاری نیمه‌کاره مانده و بسیاری از این شهرها در تأمین اشتغال برای ساکنین ناموفق ظاهرشده‌اند. شکست این شهرها در تأمین اشتغال منجر به ضعف انباشت سرمایه اجتماعی شده و فقدان هویت زمینه‌ساز نابسامانی‌های متعدد در این نواحی گردیده است.

به تمامیت کلمه امروز می‌توان این ادعا را مطرح کرد که نظام برنامه‌ریزی شهری در ایران با تمام قدرت از «ایجاد شهرهای ارواح» در بیابان‌های حاشیه شهرها پشتیبانی می‌کند.

با تمام این تفاسیر اما همچنان دستگاه عریض و طویلی تحت عنوان «شرکت مادر تخصصی عمران شهرهای جدید» وجود داشته و به تئوریزه کردن علت وجودی خود مشغول است.

سرمایه‌های ملی باراهنمایی این شرکت شکست‌خورده به بیابان‌ها روان شده و توهمات مالیخولیایی کسانی که همچنان بر تصمیمات غلط خود پافشاری می‌کنند در کتاب‌های رنگارنگ وارد بازار نشر شده و حتی به‌پای ثابت آزمون‌های ارتقای پایه و مقاطع تحصیلی گروه شهرسازی تبدیل‌شده است. گویی بجای محاکمه آن کاسب‌کارانی که میلیون‌ها دلار از سرمایه‌های ملی را در پروژه‌های وهم‌آلودی چون شهر بینالود و مجلسی و پرند و بهارستان دفن کردند، بایستی شاهد تقدیر از این نمونه‌های مجسم جهل آکادمیک تحت عنوان چهره‌های ماندگار شهرسازی ایران بنشینیم.

 

[divider]پانویس[/divider]

[۱] – واقع در استان بوشهر که در نتیجه زلزله منابع تأمین آب شرب خود را از دست داده و به‌مرور از جمعیت خالی شد.

[۲] – شهری در ایتالیا که در نتیجه فعالیت‌های آتش‌فشانی به‌کلی متروکه گردید.

[۳] – شهری در خراسان که پس از حمله مغولان جمعیت چشمگیری از ساکنان خود را از دست داد.

[۴] -Pripyat

[۵] -Garden City

مطلبی دیگر
۱۰ سرمشق جهانی برای شورای شهر