گزارش نشست سالانهی انستیتو معماران آمریکا
نویسنده: محمدحسین عباسی/ پژوهشگر مطالعات پایداری سازه های بلند مرتبه در انستیتو تکنولوژی ایلینویز
کنفرانس سالانهی انستیتو معمارن امریکا هر سال به میزبانی یکی از ۲۶۰ شعبهاش برگزار میگردد و معمولاً شعبههای پیشرو و یا رو به رشد میزبانی را به عهده میگیرند، رخداد امسال در شهر اورلاندو ایالت فلوریدا اتفاق افتاد، ایالتی که در سالهای اخیر ناگهان با پشت سر گذاشتن ایالتهای رقیب به سومین استیت آمریکا تبدیل شده است، رشد توریسم چشمگیر در شهرهای میامی و اورلاندو همراه با جذب صنعتها مختلف و کشاورزی فراگیر بسیاری از شغلها به ویژه معماران را به این شهر کشانده است، در چند مورد به معمارانی بر خوردم که از آلاسکا به فلوریدا آمده بودند تا درآمد بهتری داشته باشند.
انستیتو معماران امریکا در سال ۱۸۵۹ با حضور تنها ۱۳ معمار آغاز بهکار کرد و اکنون با بیش از ۹۰ هزار عضو و شعبههایی در سراسر جهان لااقل از نظر نفوذ در جامعه معماری در کنار «ریبا»ی انگلیس موثرترین اتحادیههای معماری جهان به شمار میآیند، گردهماییهای سالانهای «آی ای» هم که از نیمه قرن بیستم شروع به کار کردهاند به مرور زمان به بزرگترین رخداد معماری دنیا از حیث تعداد شرکت کننده و محتوا تبدیل شدهاند، این رخداد مهم با ملحق شدن انجمن سلطنتی معماران انگلیس در چند سال پیش اعتبار دو چندانی به خود گرفته است.
این گردهمایی چهار بخش اصلی را شامل میشود، بخش عمده آن را سخنرانیهای اصلی به همراه اعلام جوایز سالانه بوده که در سالن اصلی با حضور بیش از پنج هزار شرکت کننده رخ دادهاست، این گردهمایی هر سه روز موضوع خاص خود را داشت و در کنار آن اعلام جوایز و انتخابات سالانه اتفاق میافتاد، سخنرانهای این بخش اغلب معماران یا چهرههای مطرحی چون میشل اوباما بانوی اول سابق آمریکا و آروانا برنده جایزه پریتزکر تشکیل میدادند و در کنار معماران مطرح دانشمندان علوم بین رشته دستاوردهاشون در رابطه با معماری رو به اشتراک میگذاشتند.
روز اول با موضوع پیشبینی نیازها با سخنرانی میشل اوباما آغاز شد که تصمیم گرفته بود اولین سخنرانی بعد از دوران کاخ سفید رو در انجمن معماران آغاز کند، گرچه میشل اوباما، آروانا و مورفی سخنران این پنل از سابقههای متفاوتی دارند اما پرداختن به نیازهای جامعه معماری از زوایای مختلف بسیار هوشیارانه به نظر میرسید، میشل اوباما شاید حرفها و دغدغههای همیشگیاش را در مورد حضور بیشتر زنان و اقلیتها در جامعه بیان کرد اما دغدغههای و چالشهای اجتماعی را آروانا بیان کرد که برای مخاطب افق بهتری را باز نشان میداد
برخلافی انتظارها در این گردهمایی موضوع حول مهور محیط زیستی میچرخید، چارچوبها نشست از یک گام پیشتر دیده شده بود، از رابطه معمار و نقش اجتماعیای که هر روز ابعادی جدیدی از آن دیده میشود و شاید دغدغههای محیط زیستی که تحت عنوان منشور ۲۰۲۰ برای انستیتو دیده شده بخشی از این نقش اجتماعی دیده میشود، آروانا و جمیز مورفی کاملاً روی همین محور حرکت کردند که اجتماعی بودن معماری همواره وجود داشته است و لزوماً معمارانی مثل آروانا آن را هوشیارانهتر مطرح میکنند، گفتگوی این معماران با استفاده از نمونههای موردی بر این مترمکز بود که از نیویورک تا شهرهای کوچک آسیایی، معماری با یک زبان واحد با مردم ارتباط برقرار میکند، شاید جمله طلایی این پنل این بود که ما نسبت به فضاهایی که نمیسازیم بیشتر مسئولیم تا فضاهایی که میسازیم که در ادامه ایده خانه نیمه آروانا مطرح میشد. حداکثر کردن تنوع قومی و جنسی در معماری یکی از کلیدواژههایی که بیشتر از سوی میشل اوباما آغاز و بعد از سوی پنل ادامه داده شد.
مواجهه معماران با اجتماع به این گونه در بعضی لحظات آنقدر شکل فعال اجتماعی به خود میگرفت که احساس میشد معماران سعی در این ایجاد یک جنبش اجتماعی دارند، این نیازی است که سالهاست در بدنه جامعه معماران آمریکایی و اروپایی آغاز شده، البته معماران همواره در تاریخ معاصر خود را در جایگاه مؤلف میدیدند و سالها قبل از مطرح کردن این وظیفه اجتماعی در سطوح مختلف به آن میپرداختند، مساله تا قدری شوک آور برای من بعد در این کنفرانس دو چیز بود، یک اینکه با تمام رسمی بودن کنفرانس خبری از کتهای سیاه با عینکهای گرد و تیپهای معمارانه رایج ما نبود، اگر کمی شانس داشتی به طور تصادفی با پرینسیپال پرکینز یا اس او ام هم صحبت میشدی، دوم اینکه متفاوت بودن حرفه معماری از تمام شغلها به طور ملموسی پیدا بود، کنفرانسی که تا سالهای نه چندان دور محل رشد اقتصاد حرفه بوده به یک پویش تبدیل شده است، بخشهای حرفهای و شبکه یابی گرچه جای خود را داشتند اما عمده تحرک کنفرانس به تاکید بر نقش اجتماعی معماران اختصاص داشت.
چند ماه پیش پیتر آینزمن وقتی تو سالن مملو از دانشجو و استاد مدرسه معماری ایلینوی تک حرف میزدن، انتظار داشتم پروژههای جدیدش رو نشون بده اما در یه سخنرانی شاید از پیش آماده نشده خیلی راحت لپ تاپ را خاموش کرد، پشت صندلی نشست و تمام وقت را به این گذارند که ما به دوره مسئولیت اجتماعی معمارها وارد میشویم و معماران یکی از ناجیان چالشهای اجتماعی هستند که تنها از عهده حرفهای چند بعدی مثل معاری برمی آید، معماری اجتماعی با اینکه بعد از آروانا جان تازهای گرفت اما دغدغه مبهم جامعه معماری بوده و هست، نه قابل اندازه گیری است و نه لزوماً قابل گنجاندن در آموزش اما نیازی است که لااقل در جامعه معماران آمریکا بر اثر نیازهای فرد فرد اعضا شکل گرفته است، علت دیگر این دغدغه مندی را هم شاید بتوان در این دید که با جهانی شدن این انجمن سالهاست نگاهها از بعد زیبایی شناسی بصری عبور کرده است و به عملکرد اجتماعی ومحیط زیستی بیشتر از گذشته میپردازد.
روز دوم با تم تغییر در معماری آغاز شد اما قبل از سخنرانها نتایج چند جایزه معرفی شدند، آام پ در آستانه صد سالگی جایزه ۲۵ سالگی پروژه لوور را دریافت کرد و گروهی در دیترویت برای فعالیتهای اجتماعی معماری جایزه مؤسسات غیرانتفاعی معماری را دریافت کردند، این گروه به بالای هزار پروژه مسکن سازی دولتی خدمات رایگان ارائه داده بود تا طراحی بهتر و مؤثرتری انجام شود و در آخر یک شرکت بیست نفره معماری در سانفرانسیسکو مجدد به خاطر سعی در تأثیر گذاری اجتماعی و دغدغههای محیط زیستی جایزه بهترین شرکت معماری را دریافت کردند و دقیقاً وقتی شما انتظار دارین فرانک گری سوله فیس بوک را معرفی کند، یک معمار زن جوان از طراحی یک مغازه ۱۲ متری حرف می زند.
بعد از اعلام جوایز ایو ادلستین از لب پرکینز ایده طراحی مبتنی بر مغر را ارائه داد و تقریباً برای پانزده دقیقه تمام سالن را به سکوت مطلق کشوند، ما گهگاه در مورد تأثیر رنگها، نور و فرمها در معماری حرف میزنیم بی اینکه ذره از پشتوانه علمی اون آگاهی داشته باشیم، ایو سخنرانی را با سابقهاش در مغز و اعصاب به عنوان به یک پزشک آغاز کرد و بعد از شگفتیهای تأثیر نور بر مغز صحبت کرد، در آخر هم به تنها پروژه ساخته شده مبتنی بر این تئوری اشاره کرد که نمای آن با کارکرد حداکثری کردن آرامش کاربر طراحی شده است، سخنرانان بعدی دو معمار تکنولوژیست از لب ناسا به نمونههای مورد بناهایی پرداخت که طراحی فرم آنها این امکان را میدهد که صدای کهکشان را بدون هیچ وسیله دیگری گوش کرد.
روز سوم به چالشهای آینده معماری میپرداخت و اینکه چگونه معماری از یک سرویس طراحی بصری به یک مشاوره اجتماعی تبدیل میشود، پنل این روز کاملاً آگاهانه با حداکثر تنوع قومی، طبقاتی و جنسیتی طراحی شده بود و به طبع آن بخش عمدهای از آن به تغییر ترکیب بازار معماری آمریکا و دنیا میپرداخت، جایی که کارفرماها به طور کلی در دهه اخیر تغییر کردهاند و معماران باید خود را با این تغییر تطبیق بدهند قبل از اینکه جایگاهشون را از دست بدهند، بخش جذاب دیگر پنل مایکل فورد، تئوریسن معماری هیپ هاپ بود که در راستای حداکثری کردن حضور نژاد به تأثیر موسیقی آفریقا در معماری خودش و معماران پرداخت، در آخر هم امی کاد پژوهشگر زبان بدن هاروراد و سخنران تد به قدرت زبان بدن در اقتصاد معماری پرداخت.
بخش دیگر کنفرانس که اغلب وقت شرکت کننده هارا به خود اختصاص میداد سمینارها و ورکشاپ های یک تا چند ساعته بودن، این سمینارها را متخصصان یا محققان برگزار میکردن و هدفشان رو انتقال دانش و آموزش معماران متمرکز بود، بخش عمده سمینارها به تکنولوژیها و چالشهایی میپرداخت که معماران با آن مواجههاند، برای اعضای ای آی ای و ریبا با شرکت در این سمینارها امتیازی مرتبط با زمان ارائه به دست میآورند که در پایان هر سال برای تمدید عضویت خود به آن نیاز پیدا خواهند کرد، در کنار آن بسیاری از مؤسسات و انجمنهای عمده مرتبط با معماری هم از این امتیازات برای تمدید مدارکی چون لید استفاده میکنند.
نمایشگاه محصولات با معماری در سالنی به مساحت سی و پنج هزار متر مربع هر سال در کنار کنفرانس برگزار میشود که به نحوی لایهای دیگر از نیاز معماران را برای آشنایی با مواد و تکنلوژی های جدید را برطرف میکند و از سویی فرصتی برای شکل دادن شبکههای ارتباطی به آنها میدهد، نکته خیلی جالب در مقایسه با نمایشگاههای ایران، تعداد به مراتب محدودتر شرکت کنندههاست، ریشه این مطلب در این است که تولید یک محصول در آمریکا معمولاً پیچیدگیهای متفاوتی دارد و تنها با سرمایهای بالا محقق میشود و اقتصاد زنجیرهای و به هم پیوسته اجازه پیدایش لحظهای را نمیدهد، علاوه بر این نمایشگاهها به تولیدکنندگانی اختصاص دارد که نوآوریهایشان را عرضه میکنند و کمتر به دنبال فروش هستند، نکته جالب دیگر این نمایشگاه پاویونهای آموزشی متعددی بود که به سمینارهایی اختصاص داشت که توسط تولیدکنندگان ارائه میشد و با وجود ساختار مشابه سمینارهای علمی اما بیشتر به جزییات و طراحی جزییات ساختمان اختصاص داشت. نکته دیگری که به طبیعت کاری آمریکا برمی گردد سادگی غرفهها و غرفه گردانها بودند، به طور مثال زیپ سیتسم با بیش از ۲۵ کارخانه در سراسر آمریکای شمالی و گردش مالی بالای یک میلیارد دلار، به غرفهای بیست متری با چند نمونه بسنده کرده بود و تقریباً فک کنم وایس پرزیدنت شرکت که جواب سؤالات من رو میداد تیپی سادهتر از هر کسی توی سالن داشت.