نویسنده: هانا محمدی/کارشناس ارشد شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی
«باغ» یک فیلم آمریکایی در سبک مستند است که در سال ۲۰۰۸ به کارگردانی اسکات همیلتون کندی (Scott Hamilton Kennedy) منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به دنی گلاور (Danny Lebren Glover) و داریل هانا (Darryl Hanah) اشاره کرد. این مستند کشمکش ها و جنجالهای میان شهروندان (کشاورزان و باغداران از یک سو و مالک زمین از سویی دیگر) و مدیران و مسئولان شهری (شورای شهر و شهرداری) را به نمایش میگذارد که در نگاه اولیه این چالشها بر سر مالکیت زمینی است که هماکنون به عنوان زمین کشاورزی و باغی در حال بهرهبرداری است؛ اما در نگاهی عمیقتر آنجا که یکی از کشاورزان میگوید: «زمین خیلی بیشتر از خود شخصی که آن را در اختیار گرفته ارزش داره.»، میتوان دریافت که محوریترین موضوع چالشها دغدغه تغییر کاربری زمینی است که بزرگترین باغ جنوبی لسآنجلس محسوب میشود و مرکز تنفس شهر را تشکیل میدهد.
هسته اولیه داستان از آنجا شکل گرفت که در ۲۹ آوریل سال ۱۹۹۲ یکی از سرسختترین شورشهای شهری آمریکا در لسآنجلس به پا خاست. مردم در سالروز کتک خوردن یک راننده سیاه پوست به نام رونی کینگ به خاطر خشمشان علیه تبعیص نژادی به خیابانها ریختند. شورش به مدت ۳ روز ادامه داشت. ۵۳ نفر کشته و بیش از ۴۰۰ نفر زخمی شدند و ۱ میلیارد دلار خسارت وارد شد. از سال ۱۹۹۲ شهرداری به این مردم اجازه داد تا در زمین ۱۳-۱۴ جریبی (معادل ۶-۵ هکتار) که در مرکز جنوبی لس آنجلس قرار داشت، کار و فعالیت کنند. شهروندان که به گفته یکی از اعضای انجمن شهروندان به نام خانم جانیتا تات (Juanita Tate) حدود ۷۳ درصد از آمریکای لاتین، ۴۳ درصد بدون اقامت و ۹ درصد سیاهپوست بودند، خاک خریدند و زمینی را که قابلیت کشت نداشت برای باغداری و کشاورزی آماده کردند. این مستند ذهن مخاطب را نسبت به زد و بندهایی که میان منفعتطلبان وجود دارد، حساس میکند؛ حال این زد و بندها شاید به خاطر منافع مالی بوده و شاید به دلیل حس قدرتطلبی باشد.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که دادگاه در ژانویه ۲۰۰۴ حکمی مبنی بر ترک زمین ها داد و پلیس را ملزم به اجرای این حکم کرد. خانم پری که یکی از اعضای شورای شهر لس آنجلس بود، در ابتدا همدردی خود را با باغداران و کشاورزان ابراز کرده، اما در ادامه مستند شاهد این هستیم که ایشان به دلایلی نامشخص که شاید یکی از این دلایل، حمایت نکردن این شهروندان کشاورز برای انتخابات شورای شهر از او بود، جبهه خود را عوض کرده و به طرفداری از مالک زمین آقای رالف هورویتز (Ralph Horowitz) پرداخت.
«زمین خیلی بیشتر از خود شخصی که آن را در اختیار گرفته ارزش داره. فکر میکنم اونایی که قراره از آدم دفاع کنند، نتونستند این مسئله رو خوب جا بندازند و اقدامات لازم رو انجام بدهند». این جمله ای بود که یکی از باغداران بیان کرد. شورای شهر طی تحقیقات دریافت که ملک مورد نظر متعلق به آقای هورویتز مالک زمین است که به مبلغ ۵ میلیون دلار به او فروخته شده تا به عنوان محل زبالهسوزی از آن استفاده شود؛ اما بعدها انجمن شهروندان که متشکل از گروه کوچکی از زنان بوده است، توانستند از ساخته شدن تأسیسات زبالهسوزی در آنجا جلوگیری کنند. ۱۰ سال بعد آقای هورویتز برای پس گرفتن زمین از شهرداری شکایت کرد. اما دادگاه به دلایلی نامعلوم که شاید یکی از این دلایل مبنی بر توافق آقای هورویتز و شورای شهر خارج از دادگاه بوده است، به ایشان رأی نداد. سکوت مالک زمین در این مدت با توجه به این موضوع که مالیاتهای گزافی نیز برای زمین میپرداخت، اذهان عمومی را به سمت مسئله احتکار زمین سوق میدهد. زیرا در ادامه شاهد این هستیم که آقای هورویتز به دلیل انتشار نکردن آگهی خرید زمین در دادگاه زیر سؤال رفته است. او خود دلیل این کار را مطلع نشدن مردم از قیمت خرید زمین دانسته است؛ احتمالاً با این کار خواسته زمین را به قیمت گزافی بفروشد.
در موافقتنامه میان شهرداری و آقای هورویتز قید شده بود که از ۱۳ جریب زمین باید ۵/۲ جریب آن (معادل ۱ هکتار) به شهرداری یا یک سازمان خیریه جهت ساخت زمین بازی فوتبال اختصاص یابد. مردم علیه خانم جان پری عضو شورای شهر و جانیتا تات عضو انجمن شهروندان که فکر میکردند جهت ساخت زمین فوتبال تبانی کردهاند، دست به اعتراض زدند. زیرا آنها معتقد بودند تنها یک زمین فوتبال خاکی با یک توالت متحرک نیازی به بودجه کلان نداشت و در ضمن آنها ۴ زمین فوتبال دیگر داشتند که دیگر نیازی به این زمین فوتبال نبود. «اون یک غنیِ فقیر و اصیله». این جملهای بود که یکی از کشاورزان برای اعتراض علیه او بیان کرده بود. مشابه این عمل را میتوان به راحتی در ایران مشاهده نمود که شهرداریها یا سازمانهای دولتی برای تهیه و اجرای برنامهها و طرحهای خود بودجههای کلانی را دریافت میکنند؛ اما متأسفانه آنها با کیفیت پایینی تهیه شده و درصد کمی از آن تحقق مییابد. زیرا بسیاری از دستگاههای نامبردهشده کمتر از بودجه تعیین شده به مشاورها پرداخت میکنند. مسئله در جایی پررنگتر میشود که خانم پری عضو شورای شهر علیرغم عدم نیاز به کاربری ورزشی، آن را به صورت بالقوه رها کرده است.
«این زمین به کشاورزان بخشیده نشده، بلکه امانت داده شده. ۱۲-۱۰ سال گذشته ازش رایگان استفاده کردند. وام مسکن سنگین، مالیات بر املاک، بیمه و … که به مالک ملک تعلق میگیره، بر عهده منه. نمیخوام بیرحم جلوه کنم؛ اما هیچ احساس بدی نسبت به بهرهبری در کاربری که مشخص شده ندارم». اینها صحبتهای آقای هوربیتز مالک زمین بود. پس از بالا گرفتن شکایتها بین کشاورزان و مالک، دادگاه حکم تخلیه را تا دو هفته آینده صادر نمود. کشاورزان که احساس کردند دیگر کاری از دستشان برنمیآید، یک وکیل حقوق مدنی به نام دن استارمر (Dan Stormer) اختیار کردند تا به کمک او بتوانند در حکم تخلیه تأخیر ایجاد کنند تا شاید بتوانند به کمک او تصمیم درستی بگیرند. سرانجام دادگاه تشکیل شد. در سند فروش زمین مشکلاتی وجود داشت که نشان میداد سازنده در آن حقی ندارد. شهرداری نیز حق فروش آن را نداشته است. شهرداری حداقل باید اطلاع میداد تا شهروندان بتوانند پشتیبانیهای مالی، سیاسی و اجتماعی لازم را جهت خرید آن زمینها بهدست آورند. بالاخره حکم دادرسی توسط کشاورزان دریافت شد. دفاعیات مالک زمین منطقی به نظر میرسد. نمیتوان به دلیل حس ترحم ایجاد شده نسبت به کشاورزان و باغداران، حق قانونی آقای هوروویتز را نادیده گرفت. شاید بتوان شهرداری را مقصر دانست؛ از آن جهت که در زمان اهدای زمین به کشاورزان به آنها متذکر نشده بود که این زمین تا مدت خاصی به آنها ودیعه داده شده است. ودیعهای که یکباره و بدون هیچگونه پشتیبانی مالی، اجتماعی و … با زور از آنها پس گرفته میشود.
«چرا باید بعضی کشاورزان ۱۰ تا و بعضیها ۲۰ قطعه زمین داشته باشند! چرا باور نمیکنید اینها همه برای پوله! تازه مالیات هم نمیدن» خانم جانیتا تات عضو انجمن شهروندان این مسئله را مطرح کرد. پس از آن مصوباتی توسط شهرداری به نام مصوبات مربوط به باغ شهری “Rules of the Urban Garden” تصویب شد که طبق آن کشاورزان و باغداران تنها برای مصرف شخصی خود و نه برای کاسبی کشت کنند. آقای هورویتز بیان کرد که خانم جانیتا تات از او خواست تا در این پروژه سهیم باشد؛ در غیر این صورت بر علیه او خواهد بود. در سال ۱۹۸۶ شهرداری ۵ میلیون دلار بابت زمین به هوربیتز پرداخت کرد و در سال ۲۰۰۳ با همان قیمت به ایشان فروخت. حتی اطلاعیه عمومی نیز در کار نبود. چرا شهرداری پس از گذشت ۱۸-۱۷ سال با همان قیمت زمین را به هوربیتز میفروشد؟ چه رازی پشت این ماجرا است؟ آیا تبانی خارج از دادگاه صورت گرفته است؟ اینها سوألاتی است که در ذهن هر بینندهای شکل میگیرد.
در روزنامه نوشته شده بود که زمین با خاک رس توانایی گنجاندن ۸۰۰ نفر تماشاچی را برای ساخت زمین فوتبال ندارد. بنابراین پولی که بابت این پروژه از سازمانهای منتفع گرفته شده باید پس گرفته شود. هوربیتز تقاضای تجدید نظر میدهد؛ ولی ازآنجایی که دادگاه تا اینجا به نفع کشاورزان و باغداران بوده است، آنها امید دارند که رأی دادگاه عوض نمیشود. سرانجام دادگاه برخلاف رأی پیشین خود حکم تخلیه داد که تعجب همه را برانگیخت. هورویتز اعلام کرد که زمین خود را ۱۶ میلیون دلار به کشاورزان میفروشد. یعنی چیزی حدود ۳ برابر آنچه ۲ سال پیش از شهرداری خریده است. در اینجا شاهد رفتار منافقانه سوداگران زمین هستیم که سعی میکنند علیرغم میل باطنی با رفتار مکارانه خود چهرهای خوب از خود بر جای گذارند. (با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن) در چنین مواقعی هرچند مردم اعتماد بالایی نسبت به این سوداگران ندارند، ولی چارهای چز تن در دادن به اجرای خواستههای آنها ندارند. بنابراین هرچند مبلغ درخواستی هورویتز برای فروش زمین منطقی به نظر نمیرسید؛ اما آنها تمام تلاش خود را برای تهیه آن به کار گرفتند.
«متأسفانه خیلی وقتها یادمون میره که مفهوم اجتماع چیه! اگه من بیام تو اجتماع شما، مدرسه و کلیساتونو بگیرم، چی میگید؟ حرف ما اینه. اینها جزو مسائل مهم اجتماع هست. دارن شیوه زندگیمونو اَزَمون میگیرن. واقعا جای تأسف داره. نمیدونم باید چیکار کرد!» اینها صحبتهای یکی از کشاورزان با رسانهها بود و در جایی دیگر گفت: «فکر میکنم این یک فاجعه ست. روندن مردم از جایی که دارن غذاشونو تأمین میکنن، وجهه خوبی در اختیار نخواهد داشت. بهتره که آدم معرفت داشته باشه و برای جامعش گام برداره. اگر آقای هوربیتز هم کمکمون کنه، مجسمشو نصب میکنیم همین جا». بنیادهای خیریه به کشاورزان کمک کردند تا مبلغ مورد نظر خود را در کمتر از ۶۰ روز تهیه کنند. هورویتز علیرغم قول خود از فروش زمین منصرف شد. حتی شهردار نیز از هورویتز تقاضای فروش زمین را برای کشاورزان نکرد. کشاورزان از ترس اینکه پلیس آنجا را شبانه تخریب نکند، شبها را در باغ خود سپری میکردند. در نهایت پلیس با ضرب و شتم کشاورزان و باغداران، قفلها را شکسته و باغها را نابود کرد.
«حتی با وجود اینکه تونستند پولهارو جمع کنند؛ ولی نمیتونم اینجارو بفروشم. اصلا مسئله پول نیست. از کار و طرز برخوردشون خوشم نیومد؛ بنابراین اینجارو بهشون نخواهم فروخت. ببینم چرا همه باید تو این کشور شعار بدن شما! اونها! چرا! پس هیچکس مسئولیت و تعهد نداره. اونها باید به مالیاتدهندهها میگفتند که اینجا زمینهای عالی داره و از اینکه اجازه دادید در این زمین کشاورزی کنیم متشکریم. متشکریم. متشکر…» اینها آخرین سخنان هورویتز بود که شنیده شد. مکالمات هورویتز جای بسی تأمل دارد. اینجاست که قضاوت بسیار دشوار میشود. شاید حق با او باشد. شاید اگر کشاورزان انگشت اتهام خود را به سمت او نشانه نمیرفتند و حق قانونی او را نادیده نمیگرفتند، هورویتز رفتار دیگری از خود نشان میداد.
بعدها به برخی از کشاورزان ۷ هکتار زمین در جنوب لسآنجلس که زیر کابلهای برق قرار داشت، داده شد. برخی دیگر نیز در بخشی از زمین ۸۰ جریبی در کالیفرنیا به کشاورزی مشغول شدند و محصولات خود را به فروش میرساندند. جانیتا تات بر اثر سکته مغزی در سال ۲۰۰۴ فوت کرد. جان پری دوباره در سال ۲۰۰۵ به عنوان عضو شورای شهر انتخاب شد. تحقیقات پلیس در مورد فساد مالی زمین فوتبال ادامه دارد. زمین فوتبال هنوز خاکی باقی مانده است. تا ژوئن ۲۰۰۸ یعنی ۲ سال پس از تخلیه باغ، آقای هورویتز چیزی در باغ نساخت.
این مستند رفتارهای دوگانه و مبهم مسئولان شهری را به نمایش گذاشته است که ما نیز در زندگی خود با آنها مواجه میشویم. رفتار دوگانهای که علت آن نامعلوم و بر پایه حدسیات استوار است. از یک سو خانم پری عضو شورای شهر که در اواسط کشمکشها جبهه خود را عوض میکند؛ از سویی دیگر خانم جانیتا تات عضو انجمن شهروندان که از زبالهسوز شدن زمین جلوگیری میکند و سپس بر علیه کشاورزان و به نوعی کاربری کشاورزی زمین اقدام میکند؛ مالک زمین آقای هورویتز نیز که قول فروش زمین به کشاورزان را میدهد، ولی در موعد مقرر از آن سرباز میزند.
در نهایت و با یک دید جامع میتوان گفت مستند حاضر نمایشگر تبعیضهای اقلیتی و یا شاید بهتر بتوان گفت تبعیضهای فرهنگی و معیشیتی در جامعه است. اقلیتی که در جامعه توسط اکثریت پذیرش نشدهاند و این اکثریت با هر روشی که بتوانند زندگی را بر آنها دشوار مینمایند. در نگاهی دیگر میتوان گفت موضوع توانمندسازی قشر محروم جامعه در این مستند خودنمایی میکند. توانمندسازیای که با اهدای زمین (یا شاید امانت زمین) به محرومین بدون دریافت هرگونه مالیات از آنها به عرصه ظهور میرسد. البته دور از ذهن نیست که این توانمندسازی به دلیل جلوگیری از شورش و اعتراض دوباره اقلیت جامعه اتفاق افتاده باشد؛ زیرا پس گرفتن دوباره زمین با زور از آنها به نحوی بازتاب این موضوع است.