نویسنده: محجوبه امانی/ دانشجوی برنامهریزی اجتماعی، دانشگاه تهران
خانه خیلی روشن است
و چلچراغ به شکوه و خاموش
و در انتظار شب
شاید دیده شود امشب.
به همین سادگی داستانِ ناتورالیستی زندگی روزمره زنانِ بسیاری است که در تلاطم روزهایِ همیشگی، در نقطهای به تفکر دربارهی انحصار در کار خانگی و فضای محدود خانهای که در آن محبوس شدهاند فرو میروند. آنچنانکه زارتسکی (۱۳۹۰) بیان میکند در جامعهی سرمایهداری خانواده و اقتصاد دو قلمرو جداگانه محسوب میشوند و در چنین چارچوب فکریای زنی که به کار خانگی میپردازد فعالیت اقتصادی نمیکند. درنتیجه، فعالیتهای درون خانواده به کنار میرود و جامعه زنان را تنها در صورتی دربر میگیرد که به فعالیت اقتصادی بپردازند.
درصحنههایی از فیلم با تقابل زن خانهدار و شاغلی روبهرو میشویم که باعث به تکاپو افتادن زن خانهدار برای بازیابی نقش اجتماعی ازدسترفته خود میشود. کلاسهای هنری، فرهنگی و … که در میان این گروه از زنان در محیطهای تک جنسیتی و محصور در ادامه و پیوند با فضای اندرونی خانههایشان قرار دارد، تلاشی در جهت به دست آوردن نقشهای از دست رفته است، حال اینکه تفاوت در فعل اقتصادی و تعیین نقش کنشگری از سوی اقتصاد است.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود و این مناسبات در ارتباط فرد با خانواده ( فضای درونی که فرد محدود به آن شده) نیز تأثیرگذار است که از سویی با چالشهایی در نقش مادری و از سوی دیگر با ازدواجی که فرد بین ادامه یا به پایان رساندن آن مردد است. در شعری که از زبان طاهره (شخصیت زن اصلی داستان) گفته میشود ، گویی چلچراغ خودِ زن بوده که به یکی از اجزای محیط خانه تبدیل شده است و در انتظار شب و بازگشت همسر و فرزندان و دیده شدن است.
اما دوگانهی خصوصی/عمومی فضا که از سوی نظریهپردازان فمینیست مورد تأکید بوده است، در قسمتهایی از به همین سادگی که طاهره از محیط خانه خارج میشود بهخوبی آشکار میشود. او که به محیط خانه وابسته و متعلق است ، در برخورد با محیطهای بیرونی و شهری محدودی قرار میگیرد و تنها راه ارتباط وی در هنگام برخورد با زنان همسایه و کلاسهای هنری تک جنسیتی است. در قسمتهایی نیز از سوی افراد دیگر به دلیل عدم انطباق با معیارهای زیبایی و کارایی که از سوی جامعه انتقال مییابند مورد سرزنش قرار میگیرد. زن همسایه که به وضعیت ابروهای وی اشاره میکند و فرزندان طاهره که از وی تقاضای پوشیدن لباسهای رنگیتر را دارند، معیارهای از پیش تعیینشده جامعهای را نشان میدهند که زن از آنها جدا افتاده است.
در سوی دیگر زنانی همچون همکارِ امیر (همسر طاهره) و زنی که در گذشته در همسایگی این خانواده زندگی میکردهاند قرار میگیرند که گویی با معیارهای فضایِ بیرونی زندگی انس گرفتهاند و بهنوعی الگو برای زن خوب بودن در جامعه تبدیلشدهاند. هردوی این زنها که به فعالیت اقتصادی میپردازند در برخورد با محیطهای ناآشنا چنان اعتمادبهنفسی در خود حس میکنند که طاهره را به فکر وامیدارند. زن همسایه که اکنون فروشندگی میکند روسری قرمزی را بر سر دارد که فرزند طاهره از وی تقاضا میکرده و زن همکار به سؤالات درسیِ فرزندان پاسخ میدهد و به نظر میرسد طاهره در حال از دست دادن فضایِ خصوصی زندگی است.
میر کریمی در به همین سادگی بااینکه روند کند و کسالتی باری را برای ارتباط بیننده و شخصیتهای داستان انتخاب کرده است اما بهخوبی موفق به نشان دادن تمایز فضای خصوصی عمومی زندگی زنان خانهدار ایرانی شده است و انتخاب زنی که گذشتهای در فضایی غیرشهریتر دارد داستان را بر روی گروههایی که در این فضاها دشوارتر منطبق میشوند متمرکز ساخته است.
منابع
زارتسکی، ایلای (۱۳۹۰) سرمایهداری، خانواده و زندگی شخصی ، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی.