تئو وان دوزبورخ Theo van Doesburg (نقاش، معمار، نویسنده، و شاعر هلندی، ۱۸۸۳ تا ۱۹۳۱)
ترجمه و گردآوری: علی گلستانه
تئو وان دوزبورخ در کنار پیت موندریان از پایهگذاران و نظریهپردازان جنبش دِ استایل بود، جنبش مهمی که در حد فاصل دو جنگ جهانی در لیدن [هلند] شکل گرفت و شکوفا شد. این جنبش از زیباییشناسی بیپیرایه، هندسی، و سادهشده در هنرهای دیدمانی طرفداری میکرد و بر آن بود که نقاشی، طراحی، و معماری باید بهطور کامل در یکدیگر ادغام شوند. دوزبورخ علاوه بر ترسیم و اجرای نقاشیهای انتزاعی، بناها، اثاثیه، و مبلمانهای بسیار، دیدگاههای خود و مواضع جنبش دِ استایل را در قالب مقالات متعددی در نشریات گوناگون زمانهی خود منتشر کرد.
تئو وان دوزبورخ در ۱۸۸۳ در اورترخت [هلند] زاده شد. در جوانی پس از تجربههایی کوتاه در بازیگری و آواز به نقاشی روی آورد و نخستین بار آثارش را، که تاحدی متأثر از امپرِسیونیستها و پستامپرِسیونیستها بود، در ۱۹۰۸ نمایش داد. از حدود بیستونهسالگی نوشتن برای نشریات را آغاز کرد و تقریباً در همین زمان مطالعهی خودزندگینگاری واسیلی کاندینسکی با نام نگاهی به گذشته[۱] او را سخت تحت تأثیر قرار داد ـ کتابی که نویسندهاش در آن، بهمانند دیگر رسالهی مهماش، دربارهی عنصر معنوی در هنر، بر اهمیت خصلت انتزاعی فرم و جدایی محتوای کار هنری از مضمون آن تأکید میکرد. دوزبورخ از طریق اندیشههای کاندینسکی دریافت که آنچه بیان هنر را میسازد، تأکید بر وجه انتزاعی فرم و رنگ و نحوهی ساماندهی این دو، فارغ از بازنمایی موضوعات است. بازتابهای این بینش در نقاشیهای بعدی دوزبورخ و سپس در بیانیههایی که برای جنبش دِ استایل[۲] و کانکریت آرت[۳] نوشت رخ نمود.
تحلیل مثبتی که او در ۱۹۱۵ از آثار موندریان به دست داد، مقدمهی آشنایی این دو و جرقهی تأسیس جنبش دِ استایل (۱۹۱۷) بود. این جنبش مشخصههای اصلی هنر موندریان را، مشتمل بر خطوط افقی و عمودی و رنگهای اصلی (سرخ، آبی، زرد) همچون الگوی طراحی کل محیط زندگی انسانی پیشنهاد میداد. بدین ترتیب میان عناصر این هنر، که موندریان اصول آن را در رسالهاش با نام نئوپلاستیسیسم[۴] (۱۹۲۰) شرح داده بود، و معماری و طراحی صنعتی، به بیان دیگر میان ایدههای صوری و ایدههای کاربردی، نوعی پیوند ایجاد شد ـ چنانکه میان ایدههای صوری و کارکردی مد نظر بنیانگذاران دِ استایل. تأثیرگذاری گستردهی این جنبش تاحدی از مجرای مدرسهی باوهاوس[۵] متحقق شد، جایی که دوزبورخ در حدفاصل سالهای ۱۹۲۲ تا ۲۴ به عنوان مدرس مشغول بود.
از میانهی دههی ۱۹۲۰، تفسیر دوزبورخ از اصول دِ استایل، که آن را در بیانیهی معماری دِ استایل (۱۹۲۴) و بیانیهی «المانتاریسم»[۶] (۱۹۲۶) شرح داد، تاحدی در مغایرت با تفسیر موندریان قرار گرفت و همین امر زمینهساز جدایی این دو شد. دوزبورخ در این دو بیانیه، برخلاف نظر موندریان که معتقد به سادهسازی فرم به خطوط افقی و عمودی بود، برای القای پویاییِ بصری کاربست خطوط مورب را نیز جایز دانست. موندریان پذیرفت که خطوط مورب را در قالب بومهای مربعی که با زاویهی ۴۵ درجه چرخش یافتهاند وارد تصویر کند، اما همچنان اصرار داشت که برای حفظ تعادل پایدار (مفهومی اساسی که تاحدی از بینش عرفانیاش نشأت میگرفت) از خطوط افقی و عمودی استفاده کند.
پس از این، دوزبورخ کوشید تا ایدههای خود را مستقل از همکاریهای پیشیناش با موندریان و البته مدرسهی باوهاوس ادامه دهد. او از ابتدای دههی ۱۹۳۰ تحت فشار نازیها آلمان را ترک گفت و در مودون [فرانسه] ساکن شد. در سالهای پایانی عمرش با طراحی بناها و دکوراسیونهای داخلی (از جمله دکوراسیون کافه اوبِت در استراسبورگ، با همکاری ژان آرپ و سوفی تاوبرـآرپ، ۱۹۲۶ تا ۲۸)، نگارش بیانیهی کانکریت آرت (۱۹۳۰)، و نیز تلاش برای تشکیل انجمن انتزاعـآفرینش[۷] (۱۹۳۱) اجراء و اشاعهی ایدههای خود را دنبال کرد.
دوزبورخ بر آن بود که هنر باید تجربهای فراگیر، در ارتباط با فضای زندگی، و نیز زیستمحیطی باشد. این بینش او را به آزمودن طراحی معماری، ساخت شیشههای رنگین، دکوراسیون داخلی، مبلمان، و دیگر ساختههای کاربردی که بهنحوی منسجم به یکدیگر وابسته و بافته بودند و در کنار هم تجربهای جامع از زیست روزمره را شکل میدادند سوق داد ـ هرچند بسیاری از ایدههای او هرگز ساخته نشدند. دوزبورخ دریافت که ارزش ویژهی انتزاع در توانایی آن برای دستیابی به نظم اجتماعی و هماهنگی جهانی به مدد خطوط هندسی منظم و دقیق و رنگهای تپنده و متباین نهفته است. او معتقد بود که خلاصهسازی و پیرایش میتواند واجد نیرو و کیفیتی اخلاقی، تعالیبخش، و نشاطآور باشد. از این جهت، آرمان او برای ساختن جامعهای هماهنگ و بانشاط به مدد هنری پیراسته، آبشخوری معنوی داشت ـ شاید این بازتابی از تئوزوفی کاندینسکی و موندریان بود که در کنش شکلدادن به محیط زندگی آدمی، شکلی انضمامی و مترقی مییافت. ـ
[divider]پینوشت[/divider]
[۱]. Rückblicke
[۲]. De Stijl
[۳]. Concrete Art
[۴].Neo-Plasticism
[۵]. Bauhaus
[۶]. Elenmantarism
[۷].Abstraction-Creation
[divider]منابع[/divider]
دایرهالمعارف هنر (سه جلدی)، رویین پاکباز، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵.
www.theartstory.org