[divider]پیشگفتار[/divider]
۱۴۶ سال بعد از وقایعی که به برپایی، تثبیت و سپس سرکوب خونین کمون پاریس انجامید نگاهی میکنیم به شهر پاریس در بهار ۱۸۷۱ میلادی.
حکومت انقلابی کمون پاریس ۷۲ روز بر سر کار بود. در این ۷۲ روز اتفاقات بسیاری افتاد.
شتاب حوادث تا بدان حد بود که در مقیاس ارتباطات جهانی در آن زمان، تعجب هر ناظری را برخواهد انگیخت. طی این ۷۲ روز چند دولت با یکدیگر جنگیدند، چندین منطقه فرانسه با یکدیگر متحد شده و سپس به تخاصم رسیدند. طبقات متعارض با هم به آشتی موقت رسیدند، سوسیالیستها و آنارشیستها در مقطعی دوشادوش هم جنگیدند و سپس بر سر الگوی مدیریت جامعه پس از پیروزی به تفاهم نرسیدند، بسیاری از انقلابیون از دیگر کشورها به انقلاب پاریسیها پیوستند، قوانین مترقی که تا پایان قرن ۱۹ نشانی از آن در هیچ کشوری وجود نداشت به نفع طبقات زحمتکش جامعه مصوب و اجرایی شدند و نهایتاً پاریس از یک امپراطوری به «دامن جمهوری سوم» افتاد. همهی اینها تنها در ۷۲ روز.
در توصیف آن کتابها نوشته شد و انقلابیون شوروی و چین و … خود را فرزندان معنوی آن میدانستند. مارکس و لنین از آن با عنوان «نمونهای از دیکتاتوری طبقه کارگر» یاد کردند. مفهومی که قلب ایدئولوژی سوسیالیسم علمی به شمار میرود لابد با وسواس و دقت استفاده شده است.
علیرغم این موضوع که وقایع کمون در «شهر» رخ داده و نگارش لحظه لحظهی تاریخ آن با کلمات و «الفبای شهری» صورت پذیرفته، جای شهر در توصیف ریشهها و میوههای کمون بسیار خالی دیده میشود.
دیوید هاروی در کتاب «شهرهای شورشی: از حق به شهر تا انقلاب شهری» که در ایران به نادرست با عنوانی دیگر «از حق به شهر تا شهرهای شورشی» ترجمه و منتشر شده است، از ریشههای شهری شدن سرمایه در عصر جدید صحبت میکند. در صفحه ۱۴ این کتاب او میگوید:
“لوفور بخصوص پس از مطالعهاش با عنوان «کمون پاریس» [۱] بدرستی درک کرده بود که جنبشهای انقلابی عموماً (اگر نگوییم همیشه) ابعادی شهری دارند. در همین نقطه است که او با خوانش حزب کمونیست که پرولتاریای صنعتی را نیروی پیشاهنگ تغییرات انقلابی میداند، در تعارض قرار میگیرد. در یادبود صدمین سالگرد انتشار کتاب سرمایه با انتشار مقالهی «حق به شهر» او قصد داشت تلنگری به تفکر مارکسیستی رایج وارد کند، تفکری که هرگز برای مسائل شهری اهمیتی آنچنان تعیین کننده در استراتژی انقلابی قائل نبود. گرچه کمون پاریس، فصلی اسطورهای در قلب تاریخ تفکر مارکسی به شمار میرفت.
در جایی دیگر از همین کتاب هاروی از توجه لوفور نسبت به محدودیتهای انقلاب در یک شهر سخن میگوید. محاصره و قطع خطوط انتقال منابع اولیه به شهرهای شورشی و در نهایت سرکوب تمام عیار تجربههای کمون است. در عین حال این موضوع نمیتواند مانع از آن باشد که سیاست بر تمرکز تولید و بازتولید در کانونهای شهری متمرکز شود. به همین دلیل است که از نظر او گرچه لوفور از «مرگ شهر» سخن میگوید ولی اوست که در انتها انگار میگوید «زنده باد شهر!»
[divider]ریشههای شهری[/divider]
به محض اینکه «هوسمان» به سمت فرماندار حوزه رود سن انتخاب شد، با استفاده از اعتمادی که شخص شاه به وی داشت برنامه خود برای تغییرات یکپارچه در پاریس را پیگیری نمود. «هوسمان» برای تغییر نقشه پاریس ۴ دسته کلی اقدامات را برای انجمن پاریس توضیح داد:
۱- در اطراف ساختمانهای بزرگ، قصرها و سربازخانهها فضای بیشتری ایجاد شود تا دیدار آنها چشم را بنوازد، آمدن به آنجا در مواقع جشن آسان باشد و دفاع هنگام شورش به سادگی صورت پذیرد.
۲- وضعیت بهداشتی شهر با از میان بردن کوچه پسکوچههای منشأ بیماریهای واگیردار ارتقا یابد. قسمت مرکزی پاریس پر از این کوچههای باریک غیرسلامت بود که «هوسمان» هرگز موفق نشد تمامی آنها را از میان بردارد.
۳- ایجاد بلوارهای وسیع که نهتنها میتوانست از هوا و نور کافی برخوردار باشد بلکه عبور سربازان نیز در آنها به آسانی میسر بود. با این ابتکار باید آرامش عمومی تأمین شده و امکان شورش تضعیف میشد.
۴- تاکید بر سهولت عبور و مرور و احداث خیابانها به نحوی که مردم به آسانی به ایستگاههای راه آهن، مراکز تجاری و مکانهای تفریح، بدون تأخیر و ازدحام و فارغ از حوادث عبور و مرور دسترسی یابند.
هوسمان در دوره فعالیت ۱۷ سالهاش (۱۸۶۹-۱۸۵۳) و در راستای اصول برنامه خود، اقدامات گستردهای را برای تغییر وضع کالبدی پاریس انجام داده است که در پنج دسته کلی میتوان به آنها اشاره کرد:
الف- اقدامات ساختمانی
مداخلات در وضع موجود شهر پاریس دراین زمینه، شامل تخریب محلههای قدیمی و کشیدن خیابانهای تازه و بلوارهای وسیع و همچنین ایجاد محلههای جدید بود. احداث میادین جدید که در حقیقت جزئی از خیابانهای تازه احداث بودند و نیز تدوین قواعد و نظام ساختوساز برای ایجاد یکپارچگی و وحدت در فرمها و نماها را نیز باید به موارد مذکور افزود. در مرکز پاریس قدیمی ۳۸۴ کیلومتر و درحومه ۳۵۵ کیلومتر خیابان وجود داشت که «هوسمان» ۹۵ کیلومتر به مرکز و ۷۰ کیلومتر به حومه اضافه کرد. وی با تخریب و قطعهقطعه کردن بسیاری از محلههای قدیمی، هسته قرون وسطایی شهر را از تمام جهت بریده و خیابان کشی میکند و عملاً روی کالبد شهر قدیم شبکهای از خیابانهای وسیع و مستقیم قرار داده و یک سیستم واحد ارتباطی بین مراکز اصلی زندگی شهری و ایستگاههای راهآهن بهوجود میآورد.
ب- احداث باغها و پارکهای عمومی
درختکاریهای منظم درخیابانها، بلوارها، میدانها و بالاخره احداث باغها و پارکهای عمومی است. در طرح این پارکها که از منظرسازی انگلستان ملهم بود، از طبیعت تقلید میشود و پارکها اغلب به شیوهای رمانتیک، کوه پایهها، درهها، دریاچهها و جویبارهای کوچکی را در بر میگرفتند که نقطه مقابل طرح کلی شهر و ایجاد محورهای مستقیم به شیوه کلاسیک بود. «بوادو بولونی» در غرب پاریس و «بوادو ون سن» در شرق آن، دو پارک عظیم این شهر هستند که روی نقشه پاریس مانند دو شش خود نمایی میکنند.
ج- نوسازی و احداث شبکههای تاسیساتی و راهیابی
برای تاسیسات آب، «هوسمان» از وجود همکاری با ارزش به نام «بلگراند» استفاده میکند و از او برای تهیه پروژههای آبراههای جدید و تاسیسات بالا آوردن آب رودخانه سن دعوت میکند. با کمک این فرد حجم آب تهیه شده از ۱۲.۰۰۰ متر مکعب به ۳۴۳.۰۰۰ متر مکعب در روز و طول لولهکشی آب از ۷۴۷ کیلومتر به ۱۵۴۵ کیلومتر افزایش مییابد. «بلگراند» همچنین شبکه جدیدی برای فاضلاب میسازد و طول گندآبروی موجود را از ۱۴۶ به ۵۶۰ کیلومتر میرساند که از این مقدار فقط ۱۵ کیلومتر مربوط به شبکه قبلی و بقیه تاسیسات تازه است.
زبالههای وارده به رود سن توسط دستگاههای «کلکتور» جمع آوری شده و به طرف درههای دورتر حمل میشود. شبکه روشنایی سه برابر میشود، یعنی از ۱۲۴۰۰ شعله گاز به ۳۲۳۲۰ شعله گاز میرسد. سرویس حملونقل از نو سازمان مییابد و درسال ۱۸۵۴ شرکت واحدی به نام شرکت عمومی «امنیبوس» تشکیل میشود و درسال ۱۸۵۵ نیز یک سرویس منظم درشکهرانی عمومی بهوجود میآید. او همچنین در سال ۱۸۶۶ زمینهای «مری- سور- اواز» را برای احداث قبرستان جدید خریداری میکند.
د- الحاق حومههای پاریس به شهر
در این بخش وظیفهای سنگین بهوجود آمد و آن الحاق حومههای پاریس به خود شهر بود و به این ترتیب مساحت پاریس به یکونیم برابر افزایش یافت. در این راستا یازده شهرداری کوچک پاریس به شهر منضم گشت و دوازده ناحیه قدیمی پاریس به بیست ناحیه تبدیل شد و مسوولیت اداری هریک از این بیست ناحیه به یک شهرداری محول شد. به این ترتیب حدود شهر به استحکامات آن متصل میشود و در نظر است که برای ساختن یک خیابان کمربندی و سریع، یک شعاع ۲۵۰ متری نیز از خارج به شهر اضافه شود، ولی گرفتن این زمینها از مالکان میسر نمیشود.
بعد از الحاق این ۱۱ شهرداری اطراف به پاریس، ادارهای به نام «اداره طرح پاریس» ایجاد میشود که در آن سال به سال نقشههایی جدید با در نظر گرفتن تحولات جدید طرح شده و عملاً تجارب گذشته با آینده پیوند میخورد. با اتخاذ این روش بود که امکان ادامه پیشرفت شهر پاریس در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی، کاملاً تأمین میشد. نکته کلیدی این بود که نه «ناپلئون» و نه «هوسمان» به الحاق حومهها به شهر قانع نبودند و «هوسمان» در پی طرحی جامع برای ناحیهای وسیعتر که شهر و حومههای آن را در بر میگرفت، برآمد که شاید بتوان آن را نوعی برنامهریزی منطقهای در آن زمان در نظر گرفت.
هـ- اصلاح ساختار اداری و تقویت اقتصاد شهر پاریس
اصلاحات اداری همگام و همزمان با اصلاح قوانین، رهبری تمرکز یافته کلیه اقدامات عمرانی پایتخت و بهرهگیری از اعتباراتی که نه از طریق سرمایه بدون بازگشت، بلکه به واسطه قرضهای که در رابطه با بازدهی آینده اقدامات ضمانت شده است، جزو اقدامات «هوسمان» و نتایج حاصل از آنها است که وی از طریق مبارزه سخت با بخشها و دوایر اداری و همچنین ناظران سیاسی خود به آنها رسیده است. از سال ۱۸۵۳ تا ۱۸۷۰، «هوسمان» در حدود ۵/۲ میلیارد فرانک در جهت برنامههای خود خرج میکند.
در همین زمان جمعیت پاریس از یک میلیون و دویست هزارنفر به نزدیک ۲ میلیون نفر میرسد، درحالی که ۲۷۰۰۰ خانه تخریب و در عوض ۱۰۰.۰۰۰ خانه تازه ساخته شده است. درآمد متوسط یک فرانسوی از ۲۵۰۰ به ۵۰۰۰ فرانک و همانطور که «پرسین یی» میگوید: درآمد شهرداری پاریس از ۲۰، به ۲۰۰ میلیون فرانک میرسد.
در بین طراحان و برنامه ریزان شهری همواره هوسمان به دیدهی تحسین نگریسته شده. گرچه اقدامات او را جابرانه و برنامه ریزی از بالا به پایین میخوانند در عین حال آنچه او برای پاریس طرح ریزی نمود را در راستای شکل دهی به آرمان شهر عصر جدید میدانند.
کار بزرگ نظری هاروی در تحلیل این اقدامات در همین جا به چشم میآید. او شرایط را گام به گام با نگاهی دیالکتیکی تحلیل کرده و ریشهها و نتایج اقدامات را به هم متصل میسازد:
هوسمان به خوبی درک نمود که ماموریتش حل مشکل اضافه سرمایه و بیکاری است. در این راه او از شهرسازی کمک گرفت. بازسازی پاریس مقدار بالایی از کار و سرمایه را با استانداردهای آن روزگار جذب نمود. از سوی دیگر این جذب با سرکوب آمرانه طبقه کارگر پاریسی همراه است تا بدین ترتیب «ثبات اجتماعی» را به همراه داشته باشد!
هوسمان برنامههای آرمان شهری فوریه ایستها و سنت سیمونیها را گسترش مقیاس داد. هنگامی که هیتروف معمار نقشههای خود برای بولوارهای جدید را به او نشان داد، هوسمان نقشهها به سمت او پرت کرد!
«عرضشون کافی نیست، تو چهل متری کشیدیشون ولی من ۱۲۰ متری میخوامشون!»
برای این حجم بالای اقدامات عمرانی او نظام انباشت ارزش اضافی را با سیستمی کینزی در جهت اصلاح زیرساختهای شهری مبتنی بر قرضه به پیش برد. به مدت ۱۵ سال سیستم او بخوبی عمل نمود. در این مسیر او نه تنها تغییرات شگرفی را در زیرساختهای شهری به عمل آورد بلکه الگوی جدیدی از هویت شهری را بنیان گذاشت. «پاریس شهر نور»، مرکز بزرگ مصرف، گردشگری و لذت، صنایع مد، نمایشگاهها، کافهها و فروشگاههای بزرگ همه و همه مصرف گرایی را دامن زده و به جذب سریعتر سرریز سرمایه کمک میکردند.
در سال ۱۸۸۶ مشکلات اقتصادی در نظامی که هوسمان بر پایه قرضه به تأمین مالی پروژههایش میپرداخت پدید آمد. حباب ترکید و هوسمان از قدرت خلع شد. ناپلئون سوم به جنگ آلمان و بیسمارک رفت و شکست خورده بازگشت در همین خلأ قدرت بود که کمون این بزرگترین رخداد در تاریخ شهر سرمایه داری سر برآورد.
[divider]پانویس[/divider]
[۱] – منتشر شده در سال ۱۹۶۵