بدترین کابوس یک معمار این است: ارائهی یک رندر پرکار و پرزحمت به مقامات دولتی برای بازنگری، بهمنظور دریافت تأییدیهی اجرای یک پروژهی انبوهسازی از میان لایههای جورواجور بروکراسی و تکهتکه شدن طرح اصلی معمار! نتیجهی کار این است که از آن منظر زیبا و بلندپروازانهی اولیه چیزی جز لایهی ظاهری که همه از آن متنفرند باقی نمیماند.
همین موضوع دستمایهی ساخت پویانمایی کوتاهی دربارهی روند از طراحی تا تصویب و ساخت پروژههای انبوهسازی در شوروی سابق شده است.
انبوه بلاکهای مسکونی مشابه هم که در مجموعهی شهری مسکو و سایر نقاط روسیه دیده میشوند، موضوع فیلم کوتاه الدار ریاژانوف با عنوان «طنز سرنوشت» ساختهی سال ۱۹۷۵ است. در این پویانمایی ۳ دقیقهای نوک تیز نقد متوجه رویکرد بهشدت فرمولبندی شدهی ساختوساز دولتی شده است. در این فیلم میبینیم طرح اولیهی معمار بعدازآنکه توسط بروکراسی دولتی تکهپاره میشود، تبدیل به یک برج مکعبی میشود، سپس این برج زنده میشود، تکثیر میشود و در سرتاسر کشور بدون توجه به اقلیم و مقیاس رژه میرود.
همانطور که در کتاب «بهسوی گونه شناسی انبوهسازی مسکن در شوروی» فیلیپ موزر و دیمیتری زادورین توضیح میدهند، محدودیتهای شوروی در ساخت مسکن آنچنان مطلق و صریح بود که تحقق هر انبوهسازی که میخواست هویتهای ملی یا منطقهای داشته باشد عملاً غیرممکن به نظر میرسید. درواقع در تاریخ ساختوساز بیسابقه بوده که معمار تا این حد به علت فرمولهای ریاضیوار تحتفشار و محدودیت باشد.
در گفتاری که بعد از فیلم در مورد حومههای یکنواخت مسکو گفته میشود آمده:
«در روزگاران دور زمانی که فردی پا به شهری غریبه میگذاشت، احساس گمشدگی و تنهایی میکرد؛ همهچیز برایش عجیب و غریبه به نظر میرسید: خانهها، خیابانها و خود زندگی؛ اما حالا قضیه فرق کرده است، وقتی کسی به شهر غریبهای میرود احساس میکند در خانهی خودش است. فکر کنید کار اجداد ما در طراحی متفاوت پروژههای معماری چقدر پوچ و بیمعنی بوده است!»
یکنواختی و ملالانگیزی معمارانه در طنز سرنوشت با تبدیلشدن به عنصر مشابهت ساز همهی کاراکترها به اتمام میرسد.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” ]CITYLAB[/button]