سرزمینِ موعود؛ بهای رشد اقتصادی

نویسنده: سعید نعمتی‌پور / کارشناس ارشد شهرسازی


«استیو باتلر» (با بازی مت دیمون) کارمندِ یک اَبَر-شرکت استخراج نفت و گاز (به اسم گلوبال) است. او به همراه همکارش«سو» از طرف این شرکت مامور شده تا وارد یک شهر کشاورزی کوچکِ نسبتاً فقیر شود و با ارائه‌ی دلایلِ مختلفی مالکین و خانواده‌های آن‌ها را ترغیب به فروش زمین یا انتقال حق بهره‌برداری از آن‌ها در چارچوب قراردادی از پیش تنظیم شده به شرکت کند. بنابراین از منظر برنامه‌ریزی، یکی از موضوعاتِ اصلیِ این فیلم مسئله‌ی تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی و مرتعی به مکان‌های استخراج گاز طبیعی است.

اما در ایالات متحده‌ی آمریکا برای گرفتن چنین تصمیمی برای شهر، سازوکاری مهمی وجود دارد که برای کشورهای با شرایطِ ما نامانوس می‌نماید: دادرسی/نشست عمومی (Public Hearing/Meeting). دادرسی عمومی جلسه‌ای است که در آن عموم مردم شهر به همراه مسئولین حضور دارند و درباره‌ی اتخاذ تصمیمی مربوط به منافع عمومی شهروندان بحث و گفت‌وگو می‌کنند. در ارتباط با برنامه‌ریزی و شهرسازی یکی از تصمیمات مهمی که در ایالات متحده‌ی آمریکا برگزاری دادرسی عمومی برای آن اجباری ست تصمیمات مربوط به تغییر طرح‌های توسعه‌ی شهر[۱] (به ویژه کاربری و منطقه‌بندی) است.

به فیلم بازگردیم. برای تصمیم‌گیری درباره‌‌ی استخراج گاز طبیعی از زمین‌های شهر، در یکی از سالن‌های سرپوشیده‌ی ورزشیِ شهر جلسه‌ی دادرسی عمومی برگزار می‌شود. استیو اما پیش از برگزاری جلسه با یکی از مسئولین شهری جلسه‌ای مخفیانه برگزار می‌کند؛ او به استیو می‌گوید از پیامدهای محیط‌ زیستی استخراج گاز طبیعی (آلودگی آب‌های زیرزمینی، امراض انسانی و حیوانی و …) آگاه است و در جلسه‌ی فردا موضوع را مطرح خواهد کرد؛ او با این تهدید، غیرمستقیم خواهانِ سهمی از سود هنگفت شرکت از اجرای این پروژه است. استیو اما باهوش‌تر از آن است که به‌سادگی تسلیم این پیشنهاد شود؛ او درنهایت با پیشنهاد رشوه‌ای ناچیز همراه با تهدید به صرف‌نظر از اجرای پروژه در این شهر و رفتن به شهرهای رقیب بازی را برنده می‌شود. در جلسه‌ی دادرسی عمومی، پس از توضیحات مسئول شهری و استیو از مزایای استخراج گاز از اعماق زمین‌های شهر، معلم علوم سالخورده‌ای به نام “فرانک” از بین مردم بلند می‌شود و می‌گوید: روشِ استخراج گاز طبیعی از اعماق چند کیلومتری زمین‌های شهر «شکستگی هیدرولیکی» نام دارد او از مردم می‌خواهد وقتی به خانه رفتند دراین‌باره در اینترنت جست‌وجو کنند؛ او می‌گوید این فرایند پیچیده‌تر از آن چیزی ست که نماینده‌ی شرکت و مسئول شهریِ همراهش توضیح دادند. در واکنش یکی از شهروندان می‌گوید نیازی به تصمیم‌گیری دراین‌باره نیست و مردم واقعاً به این تحول احتیاج دارند؛ فرانک خطاب به مردم می‌پوید «این شاید همون راه نجاتی که همتون می‌خواید نباشه»؛ او از احتمال بالای پیامدهای محیط‌زیستی ناشی از روش پیش‌گفته برای استخراج گاز می‌گوید که مهم‌ترین آن آلودگی منابع آب زیرزمینی است. استیو در میانه‌ی صحبت‌های فرانک وارد می‌شود و به او می‌گوید این اطلاعات از کجا کسب کرده؛ فرانک اما صحبتی از پیشینه‌ی علمی خود نمی‌کند؛ او در جایگاه یک شهروند در یک نشست عمومی سخن می‌گوید و لزومی به الحاق عناوین دکتر و … به خود نمی‌بیند (مقایشه شود با شرایط کشورمان). درنهایت بحث‌های فرانک و استیو به اینجا می‌کشد که فرانک مردم را از این موضوع آگاه می‌کند این تصمیم پیچیده‌تر از چیزی ست که به نظر می‌رسد و نیاز به رأی‌گیری عمومی و برگزاری جلسه دوباره دارد تا در این فاصله همه‌ی مردم خوب به موضوع فکر کنند. استیو می‌گوید اما حضار جلسه به خاطر یک نفر از این تصمیم برنمی‌گردند؛ اما مردم در همراهی با فرانک از جایشان برمی‌خیزند و درنهایت جلسه‌ی رأی‌گیری نهایی به سه هفته بعد موکول می‌شود. یک ساعت و ربع باقی‌مانده فیلم درواقع نشان‌دهنده‌ی کنش‌های نمایندگان شرکت برای ترغیب مردم به رأی مثبت به اجرای پروژه‌ی استخراج گاز طبیعی از شهر است.

نمایندگان ارشد شرکت متوجه می‌شوند فرانک یک معلم علوم ساده‌ی دبیرستان نیست و تفریحی درس می‌دهد او کارشناس ارشد مهندسی از دانشگاه MIT و دکتری فیزیک از دانشگاه کرنل دارد و مسئول بخش R & D شرکت بوئینگ بوده و شکسِت فرانک و بنابراین خریدن رای مردم به آن سادگی‌ها که فکر می‌کردند نیست. اما مهم‌تر از فرانک، نکته‌ا‌ی ست که درباره‌ی شخصیت‌پردازی استیو به عنوان نماینده شرکت وجود دارد؛ نکته‌ای که شخصیت او را عمق می‌بخشد و فراتر از یک تیپِ منفعت‌طلبِ صرف می‌کند. استیو در کودکی در شهرِ کشاورزی‌ای (Iowa) مشابه با شهر موردبحث بزرگ شده و پدربزرگش کشاورز بوده. او در کودکی شاهد نابود شدن زادگاهش در اثر تعطیلی کارخانه‌ای در نزدیک آن بود و بنابراین به این نتیجه رسیده بود که زندگیِ روستایی با اتکا به کشاورزیِ صرف نمی‌تواند پایدار باشد. به عبارتی کارگردان به زیبایی نشان می‌دهد زمینه‌ی جغرافیایی‌ای که فرد در آن پرورش یافته و تجربیات کودکی او در این بستر، در کنش‌ها و رفتاری شغلی و اجتماعی او در آینده اثر مهمی دارد. ما نیز می‌توانیم رد بسیاری از رفتارهای غیرنرمال بسیاری از صاحبان حرفه و مسئولین دولتی و عمومی در ایران را برآمده چنین تجربیات و چنین خاستگاه‌های جغرافیایی بدانیم.

فیلم پُر از جزییات هوشمندانه‌ای است که به گمان نگارنده توضیح آن در این نوشته ممکن است از جذابیت دیدن و کشف این جزییات برای افرادی که به واسطه‌ی این نوشته به این امر مبادرت می‌وزند بکاهد. بنابراین از توضیح آن و همچنین این که در نهایت در پایان فیلم چه تصمیمی در رابطه با استخراج گاز طبیعی از زمین‌های شهر گرفته شد خودداری می‌کنم. اما گفتن چند نکته‌ی کوتاه درباره‌ی جنبه‌های سینمایی فیلم و به ویژه در رابطه با به تصویر کشیدن فضا و چشم‌انداز شهر خالی از لطف نیست.

تیتراژ ابتدایی فیلم با نماهایی هوایی و پرنده و همچنین قاب‌هایی که چشم‌اندازِ طبیعیِ و شبه-روستایی شهر را نشان می‌دهند آغاز می‌شود. به عبارتی، شهر (فضا) در این فیلم به عنوان یک اُبژه‌ی مستقل شناخت مطرح می‌شود. در ابتدای نیمه دوم فیلم با قاب‌بندی‌های زمینی از بناهای تجاری شهری، فضای درونی رستوران و کافه‌ها، زمین‌های ورزشی، نیروی پلیس، کارخانه، ابزارهای کشاورزی و … مواجه می‌شویم. به عبارتی این‌ها عناصر برسازنده‌ی یک community به زبان انگلیسی‌اند؛ واژه‌ای که به فارسی باهمستان ترجمه شده و برای زندگی منفردِ درون‌گرا و فاقد هر نوع روح جمعی ما در شهرها و محلات‌مان فاقد معنای مشخصی ست. ما نمی‌توانیم خود را بخشی از یک اجتماع بزرگتر شهری تصور کنیم و از همین روست که ضرورت انجام کنش‌های جمعی برای حل مسائل عمومی‌مان را نمی‌توانیم درک کنیم.

در نهایت باید گفت فیلم برای تمامی افراد ذی مدخل در امر تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری برای انواع توسعه در ایران یک پیام مشخص دارد: تصمیم‌گیری درباره‌ی ساختن یک کارخانه، استخراج گاز از یک پهنه‌ی جغرافیایی، تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی یک روستا، یک تصمیم پیچیده و چند بعدی ست. اما این پیچیدگی با عقلانیت ابزاری و بوروکراتیکِ صرف قابل حل نیست؛ با برگزاری جلساتِ اداری بعضاً مضحک، تهیه‌ی صرف گزارش‌های توجیهی و پشت درهای بسته‌های نهادهای دولتی و عمومی برای سرنوشتِ عموم مردم نمی‌توان بهترین تصمیم را گرفت و ازاین‌رو تصمیمات مربوط به توسعه‌ای که به صورت مستقیم بر سرنوشت مردم و شهروندان اثر گذارند نمی‌تواند بدون حضور مستقیم و مداخله‌ی دموکراتیک آن‌ها به نیک‎ترین سرانجام خود برسد.

[divider]پی نوشت[/divider]

[۱]  General plan amendment

مطلبی دیگر
جین جیکوبز و شهر برای مردم