پروئیت – ایگو که توسط مینورو یاماساکی (معمار برجهای دوقلوی تجارت جهانی) برای سکونت طبقات کمدرآمد طراحیشده بود، در ابتدا مدل نو فرمالیستی درخشانی برای شهرسازی نوین به نظر میرسید، اما باگذشت زمان نارضایتی ساکنان آن از ساختمانهایی بیروح که نوع زندگی ویژهای را به آنها تحمیل میکرد بالا رفت و افزایش جرم و جنایت، شهرک را تبدیل به محلی غیرقابلسکونت کرد. پروئیت ایگو در ساعت ۳ بعدازظهر ۱۶ مارس ۱۹۷۲ توسط دولت بمبگذاری و تخریب شد
تجربه سکونت در ساختمانهای بلند که پس از انتشار اصول مدرنیسم بهعنوان الگوی سکونت جدید انسان مطرح شد، اگرچه بخشی از دستآوردهای فنی بشر و پاسخی به مشکلات افزایش جمعیت در شهرها بود ولی این الگوی جدید بهسرعت نقاط ضعف خود را نشان داد و کمتر از یک دهه پسازآن موج انتقادات آغاز شد.
تا اینکه به قول جنکس با انفجار و تخریب مجموعه «پروئیت ایگو» که دقیقاً بر اساس منشور سیام و دستورالعملهای مدرن مسکن ساختهشده بود، معماری مدرن مرد. (جنکس، ۱۳۷۳)
معمار نباید خود بهتنهایی ساختمان را طراحی کند. آنچه در معماری مدرن مرسوم بود. بلکه همکار و مشاور استفادهکنندگان باشد الگو شکل ساختمان نباید تنها در ذهن معمار باشد، بلکه باید آن چیزی باشد که ساکنان آینده ساختمان با آن انس و آشنایی دارند و میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
[divider]جنکس[/divider]
پروئیت – ایگو مطابق با پیشرفتهترین ایده آل های CIAM (کنگرهی بینالمللی معماران مدرن) ساخته شد و به هنگام طراحی شدن در ۱۹۵۱ جایزهی انجمن معماران آمریکایی را نصیب خود ساخت. این ساختمان متشکل بود از بلوکهای باشکوه بتنی با ارتفاع چهارده طبقه با «خیابانهایی معلق در هوا» (که از اتومبیلها ایمن بود اما معلوم شد که از جنایت ایمن نیست)؛ با « آفتاب، فضا و فضای سبز» که لوکوربوزیه آنها را « سه لذت اساسی شهرنشینی» نامیده بود(بهجای خیابانهای معمولی، باغها و فضای نیمهخصوصی که او آنها را کنار گذاشته بود).
در این طرح مسیرهای عابران پیاده و حرکت اتومبیلها جداشده و مکانهای بازی و تسهیلاتی محلی، نظیر رختشویخانهها، مهدکودکها و مکانهای سرگرمی – که همگی جایگزینهایی عقلانی برای الگوهای سنتی بودند- پیشبینیشده بود. بهعلاوه سبک ناب گرایی آن استعارهی بیمارستانیتر تمیز و بهداشتی آن بنا بود از طریق ارائهی الگوی مناسب، فضایل متناسب را بهتدریج در ساکنان تلقین کند. بنا بود فرم خوب محتوای خوب یا لااقل رفتار خوب را ایجاد کند؛ قرار بود طراحی هوشمندانهی فضایی انتزاعی رفتار سالم را تقویت کند
این مجتمع که درواقع مبتنی بر اصول و هدفهای مدرنیسم برای ایجاد اجتماعی پرنشاط و شهروندانی فعّال طراحیشده بود، درحالیکه در کمتر از دو دهه این مجتمع را بیشتر خانوارهایی اشغال کردند که سرپرستشان زنهایی فقیر و نیازمند کمکهای بهزیستی بودند و مجتمع بهعنوان محلی خطرناک و پاتوق معتادان به مواد مخدّر و دزدان و آدمکشان بر سر زبانها افتاد. این (به تعبیری) پایان رؤیاها و امیدهای مدرنیسم بود که سعی داشت بر اساس اصولی تخصّصی جامعهای مدرن و ایده آل بسازد، ولی درواقع بدون شناخت درست از نیازهای اساسی و واقعی مردم و بیاعتنا به آنها.
شکست پروژه پروئیت ایگو برنامه ریزان شهری را متوجه این نکته کرد که دیگر نمیتوان یک طرح را بهصورت عمومی و بدون توجه به ویژگیهای خاص بومی هر منطقه پیادهسازی کرد.
[divider]هاروی[/divider]
در مجتمع پروئیت ایگو، فضاهایی که حریم افراد را بهخوبی از هم جدا نمیکرد نخستین اصطکاکها رابین ساکنین مجتمعها ایجاد کرد، دومین ناهنجاری مشهود
در این مجتمعها عدم امکان استفاده از فضای باز بهصورت خصوصی بود؛ و تفکیک ناقص فضای عمومی راهروهای مجتمع فقط بهوسیله در نازکی از فضای داخلی واحدها جداشده بودند. همه اینها در کنار اشراف کامل واحدهای آپارتمانی به هم و عدم تطبیق خواستههای کاربران با امکانات بناها درنهایت موجب شد، استفادهکنندگان این فضاها بهتدریج به گروههای خاصی تبدیل شوند که در یککلام آنها را افراد ضد اجتماع مینامیم.
جریان این تغییر هویت اجتماعی نیز بسیار ساده است. در ابتدا خانوادههایی که توانایی خارج شدن از این شرایط را داشتند محل زندگی خود را به هر ترتیبی
به بیرون از این مجتمعها انتقال دادند. سپس افرادی که از ناامنی و نابسامانی شرایط راضی بودند یا لااقل در برابر آن کاری نمیتوانستند انجام دهند جای آنها را گرفتند. علاوه بر اینها خود محیط نیز افراد را به نحوی پرورش میداد که بافرهنگ این محیط سازگار باشند. به صورتی که شرایط را پذیرفته و خود جزئی از آشفتگی اجتماعی شوند
سرانجام زمان آن فرارسید که جامعه فکری به حال این شهرکها کند.
جهنم روی زمین این نامی ست که یکی از ساکنان مجموعههای مسکونی پروئیت ایگو به آن داد؛ پروژهای که بدنامترین شکست در تاریخ مسکن عمومی ست. این مجموعه، یکی از بزرگترین پروژههای مسکونی ایالاتمتحده در زمان وجود آن از سال ۱۹۵۴ تا سال ۱۹۷۲ بود؛ اما با توجه به نژادپرستیهای شایع زمان و عواقب لغو تبعیض نژادی در میسوری در سال ۱۹۵۶، هیچگاه بهطور کامل اشغال نشد.
[divider]تجربه ایران [/divider]
بسیاری از بلوکهای مسکونی نواری (که روزگاری رؤیای لوکوربوزیه بود) بهعمد در پروئیت ایگو، سن لوییس و خیلی شهرهای دیگر در اروپا و امریکا منفجر شدند. با شروع نیمهی دوم دهه هفتاد، این انفجارها شکل کاملاً معمول در برخورد با شکست روشهای ساختمانسازی مدرن شدند. شاید در نگاهی سطحی بتوان گفت قطعات پیشساخته، فقدان حریمهای شخصی و مجتمع مسکونی بیگانه با انسان زمینه مرگ معماری مدرن را فراهم کردند؛ اما حقیقت این است که در ساخت مجتمعهایی نظیر پروئیت ایگو نگاه حداقلی و ناقص به موضوع سکونت قلب چالش را پدید آورده بود. نگرشی که امروزه در ایران بانام مسکن مهر میشناسیم.
باوجود چالشهایی که درباره ساخت مسکنهای نظیر پروئیت ایگو شد، بازهم گرایش به ساخت بناهای بلند مسکونی ادامه دارد، هنوز آپارتمانها ساخته میشوند و هرچه بیروحتر و بیمعناتر از گذشته فضاهایی را برای زندگی انسان پدید میآورند که انسان را از هویت نخستین خود دور و دورتر میکند. در این راستا دولت نهم و دهم دستبهکار ساخت بزرگترین پروژه مسکنسازی انبوه در تاریخ معماری ایران شد. پروژهای برای ایجاد مسکن ارزانقیمت و انبوه بهصورت آپارتمانهای ساده قوطیکبریتی در اطراف شهرهای بزرگ. پروژهای خاطره مسکنسازی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا را این بار در ایران زنده میکرد.
اما چه عواملی تداوم جریان ساخت مسکن ارزانقیمت بهصورت آپارتمانی را مهیا میکند؟
قیمت بالای زمین و تأسیسات شهری.
نیاز به مسکن ارزانقیمت و بهره بردن از حداقل مصالح.
بالا بردن سرعت ساخت.
برنامهریزی کوتاه و در نظر نگرفتن الگوهای توسعه پایدار.
و یا عوامل دیگری ازایندست.
اما اگر پاسخ ما این باشد که مسئله تهیه مسکن در حال حاضر آنچنان دستوپا گیر شده که دولت برای حل آن ناگزیر از اجرای این طرح بود و تلقی ما از موضوع آفتهای فرهنگی و اجتماعی این جریان در حاشیه موضوع مسکن قرار دارد، چند سؤال اساسی مطرح میشود که پاسخ به آنها نامعقول بودن پروژه مسکن مهر را بهخوبی روشن میکند:
- آیا هدف از ساخت مسکن حل مشکلات اجتماعی است؟ آیا آپارتمانهای ارزانقیمت مشکل مسکن را حل خواهد کرد یا ریشهدارتر؟
- اگر هدف از ساخت مسکن مهر، تهیه مسکن برای اقشار نیازمند است، چرا سازوکار منسجمی برای کنترل خریدوفروش واحدهای واگذارشده اندیشیده نشده است و تعاونیهای مسکن مهر عملاً به بازارهای واسطهگری درجهدو مسکن مشابه همان چیزی که در مسکن شهرها وجود دارد تبدیلشدهاند؟
- آیا محیطی حاشیه شهر و سرشار از زمینههای محیطی جرم میتواند محیطی برای زندگی نسل جوان باشد؟ آیا فرزندان آینده این مرزوبوم باید در چنین مراکزی تربیت شوند؟ آیا چنین نسلی میتواند نوید آیندهای روشن را برای ایران بدهد؟
- اگر مسئله مسکن تا این حد بحرانی است چرا رئیسجمهور بااینکه کمتر از ۵ درصد ثبتنامکنندگان مسکن مهر به خواسته خود رسیدهاند، در سخنرانیهای سفرهای استانی خواستار افزایش جمعیت است؟
- آیا مسکن مهر تجربه تلخ پروئیت ایگو را برای ما تکرار خواهد کرد؟
مـنـابع:
کتاب زبان معماری پستمدرن – نویسنده چارلز جنکس
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://www.theguardian.com/cities/2015/apr/22/pruitt-igoe-high-rise-urban-america-history-cities”]گاردین[/button][button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://etoood.org/NewsShow.aspx?nw=4151″]سایت اتوود[/button][button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://yanondesign.com/1390/10/pruitt-igoe-experience-as-a-model-for-mehr-housing.html”]یانون دیزاین[/button]