معمار ۸۰ ساله دانمارکی و ایده پرداز انسانمحوری در مبلمان شهری، یان گِل که کتاب جدید خود «زندگی در شهرها» را منتشر کرده، در مصاحبه با روزنامه اتریشی استاندارد از چرخهای لاستیکی، کاپوچینو و احیای قلبی، ریوی به روی جسد بیماران میگوید …
شما زیاد مسافرت میکنید. در چند شهر تاکنون کارکردهاید؟
گمانم حدود دویست شهر! آدمهای بدجنس ادعا میکنند که من هر توقف بین راه را هم حساب میکنم. اما این روش من نیست. من ٨٠ سال دارم و در طول چنین عمری تجربههای زیادی جمع میشوند.
آیا شهر موردعلاقهای دارید؟
قطعاً شهر زادگاهم. کپنهاگ؛ شهری که خیلی زود آغاز به انتقاد از خود کرد و تکامل در قرن بیستم را زیر سؤال برد. از سالهای ۶٠ میلادی برای این شهر اهمیت دارد تا به شهروندان خود یک زندگی باکیفیت ارائه کند. بهطور مثال سالانه ٣٪ از فضای پارک خودروها از بین میروند، بدون آنکه بهطور علنی در موردش سروصدایی بپا کنند. همانطور که طراح شهری آمریکایی، خانم جین جیکوبز زمانی گفته بود، اگر ما طراحی شهر را به خودروها واگذار کنیم، به زندگی در شهر پایان دادهایم.
این فضای بهدستآمده چه استفادهای میشود؟
استفادههای فراوان. از سال ١٩۶٠ تا ١٩٨٠ پیادهروی در رأس قرار داشت. پیش از هر چیز برای رسیدن به مغازهها و استفاده از شهر بهعنوان مرکز خرید. بیست سال بعدازآن بیشتر به نشستن و باهم کاپوچینو خوردن گذشت. این قابلتصور نیست که یک نفر تا چه اندازه میتواند کاپوچینو بنوشد! امروز ما در مرحله سوم هستیم. از سال ٢٠٠٠ از شهر بهعنوان مکانی برای فعالیتهای گوناگون استفاده میشود. این درست مثل ارگانیسم انسانی است. اگر که ما بهموقع به ضربان منظم قلب و جریان بدون لکنت خون در رگها توجه نشان دهیم، درنتیجه قلب سالم میماند. کپنهاگ امروزه یکی از شهرهای باکیفیت در دنیاست.
این البته برای شما که کپنهاگ زادگاهتان است، مزیتی است.
دومین شهر برای من ملبورن است. ملبورن ١۵ سال پیش آغاز به یک دگرگونی کرد تا خود را دوباره بسازد. ممنوعیت برای تردد خودروها در نظر گرفته شد، پیادهروهایی به عرض ٨ متر ساخته شدند، فضای سبز برای مشتری کافه و رستورانها ایجاد شد، کاشت درختان رونق گرفت، مبلمان جدید برای شهرها انتخاب شد و خیابانها در مرکز شهر به محلی برای ارائه برنامههای هنری و فرهنگی تبدیل شدند. علاوه بر آن تعمیر و بازسازی خصوصی ساختمانها با روشهای مناسب، از پرداخت مالیات مبرا شدند.
این مثل یکجور تعمیر و بازسازی مجلل است.
بله، اما این تجمل میبایست که برای ما استاندارد باشد.
اقدامات چه نتایجی داشتند؟
امروزه در مرکز شهر ملبورن مردم ده برابر بیشتر از ده سال پیش زندگی میکنند. ۶٠ سوپرمارکت به آنجا بازگشتهاند. و در ملبورن بیش از ١۵ هزار جای نشستن در فضای سبز وجود دارد. آیا بیشتر از این باید توضیح داد؟
برای اجرای چنین پروژههای جامعی به چه نیاز هست؟
این طرحها به یک چهره نیاز دارند. به یک شخصیت محکم که با همه قوا پشت آن بایستد و از چنین پروژهای دفاع کند و در لحظات دشوار برای آن بجنگد. این شخص میتواند یک شهردار، یک طراح شهری، یک سرمایهگذار باشد.
شما اغلب دعوت میشوید تا اشتباهات را تصحیح و بخشهای مرده شهر را دوباره زنده کنید. آیا هیچوقت به بیماری رسیدید که احیای دوباره او دیر شده باشد؟
یکوقت مناسب هیچوقت وجود ندارد. و همینطور هم وقتیکه دیر باشد. دو شهر ثابت میکنند که میتوان همیشه کاری انجام داد، حتی اگر که دیگران بیمار را مرده قلمداد کنند و امیدی به دوباره زنده کردنش نداشته باشند: مسکو و نیویورک. ما در شهر نیویورک همکاری کردیم، آن زمان که تردد در میدان تایمز آرام شد. هیچکس چنین چیزی را در این شهر عملی نمیدانست. همه میگفتند: «اینجا نیویورک است و غیرممکن». اما این کار ممکن شد. و میدان تایمز سرمشق قرار گرفت. در حال حاضر هم در برادوی تردد آرامتر شده و در حال گسترش است.
زمانی که برای نخستین بار به مسکو رفتم، شوکه شدم. همه عظمت این شهر در دود خودروها گمشده بود. همه مسکو یک پارکینگ برای خودروها بود. هرکجا میدیدی خودروها ایستاده بودند. این وحشتناک بود.
و بعد؟
در سال ٢٠١٣ شهردار مسکو، سرگی سمیونوویچ سوبژانین خواست که مسکو دوباره انسانی شود. ما پیادهروها، مسیر دوچرخهسواری، آرام کردن تردد و مبلمان جدید مانند نیمکتها، باغچهها، گلها، درختان و چراغهای خیابانی پیشنهاد دادیم. در طول دو سال پسازآن بسیاری از پیادهروها بر طبق نظریات ما ساخته شدند. امروز شهر پر از مردم است. و این معجزهای ستودنی است.
مسکوچطور میتوان چنین معجزهای را عملی کرد؟
از طریق یک دمکراسی مؤثر مانند آنچه در روسیه انجام شد و یا – همانطور که من به همه پیشنهاد میدهم- با ترکیبی از ارائه محرکهای جذاب، مقررات و ممنوعیتها. آنجا که شما از یک راننده خودرو چیزی میگیرید، بایست که چیزی به عابران پیاده، دوچرخهسواران و استفادهکنندگان از وسایل نقلیه عمومی بدهید. تنها با ممنوعیتها کاری از پیش نمیرود- اما بدون آنها هم همینطور.
چرا؟
زیرا رانندگان خودرو موجودات معتاد بسیار مقاومی هستند. همینکه شما به یک انسان، چهار چرخی لاستیکی بدهید، مشاعرش را از دست میدهد! در مکزیکوسیتی مردم بهطور متوسط روزانه ٣ ساعت و نیم در خودرو نشستهاند. چه راه مناسبی برای تلف کردن وقت خود!
شما چگونه از فضای عمومی استفاده میکنید؟
من در زندگیام کاپوچینو زیاد نوشیدهام. از وقت نشستن برایم گذشته. من از شهر پیش از هر چیز برای راه رفتن و تردد استفاده میکنم. دکتر من همیشه میگوید: حداقل١٠ هزار قدم در هرروز.
آیا کمکی هم میکند؟
البته! ١٠ هزار قدم هرروز ما را دور از پزشک نگاه میدارد. آیا شما هیچوقت یک فرد چاق اهل ونیز را دیدهاید؟ این دستاورد یک طراحی درست برای شهر است.
[divider]منابع[/divider]
منبع: [button color=”green” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://derstandard.at/2000052061313/Vier-Gummireifen-und-der-Mensch-verbloedet”]derstandard[/button]
منبع: برگردان: [button color=”blue” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” ]کانال تلگرامی درویش نامه[/button]