چندی پیش در یادداشتی با عنوان ” دانشگاه آزاد، برنده واقعی آرکیتایزر ۲۰۱۶” نتیجه گرفته بودم که با وجود قریب به ۸۰۰ دانشکده معماری در ایران و گروههای مجازی چند ده هزار نفری که در کشورهای جهان اول نیز نمونهاش را نمیبینید، بدیهی است که در هر رقابتی، روحیه مشارکت جوی ایرانی که گاهی تنه به لشکرکشی نیز میزند، عامل اصلی موفقیت پروژههای ایرانی است. در آن یادداشت تنها تذکر داده بودم که در برابر موفقیت پروژههای ایرانی، نباید بدون توجه به این عامل، صرفاً با ادعای کیفیت، دست به تفاخر زد.
امروز نیز خبری که در فضای مجازی معماری ایران چشمنوازی میکند، راه یافتن آپارتمان ژوان به عنوان تنها پروژه ایرانی به فینال ساختمان سال ۲۰۱۷ سایت آرکدیلی است. تأکید بر تنها پروژه ایرانی، با هوشمندی به مخاطب تذکر میدهد که دیگر جای تردیدی وجود ندارد و تکلیف در حمایت از این پروژه مشخص است. لینک مستقیم پروژه نیز در خبر درجشده است. هرچند درجاهای مختلف، با احترام تأکید شده که «در صورت تمایل» به این پروژه رأی دهید، اما کل تنظیم خبر، دعوت به شرکت در یک رأیگیری اینترنتی نیست، بلکه راهیابی تنها پروژه ایرانی به فینال است.
قبل از آنکه در برابر این پدیده موضعی مثبت و یا منفی اتخاذ کنیم، لطفاً تأملی درباره این رأیگیریهای اینترنتی داشته باشیم:
- در رقابتهای اینچنینی معمولاً جایزه نقدی وجود ندارد و پایگاهها و مؤسسات برگزارکننده جز تبلیغ و نمایش آثار و اطلاق عنوان، چیز دیگری را در اختیار برگزیدگان قرار نمیدهند. لذا میزان کامروایی با میزان دیده شدن برابر است. هرچه بیشتر دیده شوید موفقترین و هرچه بیشتر موفق باشید بیشتر دیده میشوید؛ یعنی رقابت بر سر دیده شدن و نه کیفیت.
- رأیدهندگان به هیچوجه و برخلاف ادعای برگزارکنندگان چه مسابقه جیرفت باشد و چه آرکیتایزر و آرکدیلی، عموم مردم نیستند. مردم به این پروژهها رأی نمیدهند. چون مردم به سراغ رسانههای تخصصی معماری نمیروند. رأیدهندگان خود جامعه معماران هستند. جامعهای که بخش اعظم آن را دانشجویان معماری تشکیل میدهد. بهعبارتدیگر، استادان و حرفهایها باهم رقابت میکنند تا دانشجویان و آماتورها به آنها رأی بدهند. باید پذیرفت که در چنین رقابتی چیزی به اسم معیارهای کیفی وجود ندارد و شاید در ایده آل ترین حالت، رنگ و رخ پروژه مورد تمجید قرار بگیرد. البته، در ایده آل ترین حالت.
- بنا به برنامهریزی برگزارکنندگان، میزان رأیدهندگان از میزان بازدیدکنندگان ثابت بیشتر است، یعنی عدهای تنها به نیت رأی دادن قرار است تا به این پایگاه مراجعه کنند و با امکان استخراج لینک رأی اختصاصی یک پروژه که میتوانست در دسترس مستقیم قرار نگیرد، ابزار مناسب و یگانهای برای تبلیغ ایجادشده است. بهعبارتدیگر، اساس شکلگیری این مسابقات، علیرغم اینکه بهصراحت گفته نمیشود، توان تبلیغ و انتشار لینک مستقیم پروژههاست. برگزارکنندگان این را میدانند و پذیرفتهاند و حتی میتوان گفت از این بابت خرسند هستند.
بنا به موارد فوق، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که این پدیده، نه برای «قضاوت» توسط «مردم»، بلکه برای «طرفداری» توسط «دانشجویان» طراحیشده است که اگر جز این بود، راههای معقول دیگری وجود داشت؛ اما وجدان جهان وطنی شده مخالفین حمایت که عنوان میدارند باید با حفظ پرنسیپ های اخلاقی حرفه، کاملاً مبتنی بر کیفیت قضاوت کنند در برابر چند پرسش، فرصتی برای تأمل مییابد:
- چقدر منطقی است که در یک زمینه جانبدارانه، شما منصفانه نقش ایفا کنید؟ انصاف را ادعای سیستم مشخص میکند و یا سازوکار آن؟
- آیا طرفداران گروههای رقیب، همچون شما خود را ملزم به عدم طرفداری میدانند؟
- آیا معماران ایرانی، دسترسی همسانی با دیگر معماران جهان به رسانههای جریان اصلی دارند؟
- آیا در برابر تحریمهایی که حضورهای جهانی معماران و دانشجویان ایرانی را محدود کرده است، واکنشی صنفی از سوی همکاران جهانی صورت گرفته است؟
- محدودیتهای اقتصادی اعمالشده که توان اجرای پروژههای بزرگ را در سالهای اخیر از معماری معاصر ایران گرفته است، چقدر با رفتار منصفانه از سوی رسانههای جهانی معماری جبران شده است؟
- آیا در قضاوت بیطرفانهتان، بستر اقتصادی، توان فناوری، رویههای قانونی و اجتماعی متفاوت پروژهها نادیده گرفته میشود؟ و اگر نه آیا قضاوت بیطرفانه مقدور است؟
- چگونه پروژههایی را که نهتنها در بستر، بلکه در گونه و عملکرد نیز متمایز هستند را میتوان بیطرفانه قضاوت کرد؟ بهعبارتدیگر وقتی در صدر گزینههای طرحشده، پرسشی وجود ندارد، چطور به جای انتخاب، قصد پاسخگویی دارید؟
دونالد ترامپ در فرمان اجرایی صادره اش، امکان حضور ایرانیان را در جهان محدودتر کرد. همانطور که اوباما در پسابرجام، امکان حضور جهانیان را در ایران محدود کرده بود. دو لبه قیچی بهشدت در حال بریدن توان ارتباطی جامعه ایرانی است. نیمی از جامعه آمریکایی و بیش از نیمی از مسلمانان جهان از این وضعیت خرسندند. آیا بخش بیطرف یا مخالف این رفتارها حاضر است با تحریم امریکا یا قطع ارتباط با امریکا که رفتاری منصفانه است، از شما حمایت کند؟ از همان جهانی صحبت میکنم که در سالهای اخیر در تحریمهای وضعشده از سوی امریکا همدلی کرده بود. کشورهایی دموکراتیک که یا باید تقصیر را به عهده مردمش نهاد و یا به تأثیر این مردم در انتخاب سرنوشتشان شک کرد. جهان دموکراتیک معاصر، با همه امکانات ارتباطیاش، چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی جامعه ایرانی را با بیانصافی تمام از معادلات معاصر حذف میکند. هنوز غم دانشجویانم را به خاطر دارم که در مسابقهای شرکت کردند و طبق قوانین مسابقه وجه ثبت نام را واریز کردند و در هنگام ارسال آثار از طرف دبیرخانه مسابقه مطلع شدند که به دلیل ایرانی بودن حق شرکت در آن را ندارند. حداقل از سه تجربه مشابه مطلع هستم که بدون وجود دلایل حقوقی واقعی و صرفاً از روی عرف فاقد انصاف تحمیلشده از سوی امریکا، گروههای ایرانی از رقابتهای معماری کنار گذاشتهشدهاند. در چنین فضایی، چرا امکان محدود دیده شدن یک پروژه ایرانی باید با این پرسش سفسطه گرانه مواجه شود که بهجای حمایت از آن باید قضاوت کرد؟ درحالیکه فضای مسابقه تبلیغاتی است و نه دادگاهی.
آپارتمان ژوان بهترین و یا چشم نوازترین پروژه شهاب میرزائیان نیست. علیرغم نغز کاری هایی که در مقطع پروژه دیده میشود و فضاسازیهایی که در عرف طراحی آپارتمانی جدید به نظر میرسد و پخشایش خرده فضا با دسترسی مناسب به نور، این پروژه نمایش تام و تمامی از شهاب میرزائیان نیست. ولی در برابر پروژه فتوژنیک BIG که بسیاری از کیفیتهای انسانی را فدای تندیس گرایی رسانه زدهاش کرده است و یا در برابر بلندپروازی پرهزینه موشه سفدی که با تبدیل کردن پل به باغ یا استخر، آنقدرها هم به خلق تجربهای بینظیر کمک نکرده است، انتخاب شرافتمندانهای است. پروژه دفتر M+ که عنوان انرژی را هم بر خود گذاشته است بهوضوح مزیت های اقلیمی را در شرایط تساوی واحدها به نفع بارزه شکلی اثر زیر پا گذاشته و در توضیحات پروژه حاضر نیست حتی یک سطر به این موضوع بپردازد. دیاگرام سادهلوحانه پروژه که به جای بیان پروسه طراحی، مراحل مدلسازی حجم را در نرمافزار نمایش میدهد نیز بیشتر این وقاحت را آشکار میکند. پروژه سوئدی نیز نمونهای دستکاریشده و بارها تجربهشده از مسکن اجتماعی با تراسهای پیوسته سراسری است که روی نمایش قوسهای وارونه کار گذاشته شده است. این پروژهها در مقابل پروژههای تحسینبرانگیزی که میتوانست در این مرحله حضورداشته باشد، چگونه برکشیده شدهاند؟ با قضاوت؟ یا حمایت؟ Vote نباید برای ما در ترجمه فارسیاش به قضاوت تعمیم پیدا کند. Vote در بسیاری از مسابقات استعدادیابی تلویزیونی بهوضوح تحت تأثیر جنسیت، قومیتگرایی و ایدههای اجتماعی قرار میگیرد و امری پذیرفتهشده است. تبدیل کردن آن از حمایت به یک عذاب وجدان اخلاقی که دانشجوی ایرانی را بر سر دو راهی قرار میدهد از آن بی سلیقگی هایی است که در بر تخلف و تقلب در مسابقات ایرانی، از تنظیم یک نامه و یا امضای آن سر باز میزند و نمیخواهد خود را هزینه یک فعالیت صنفی کند.
باید پذیرفت که در جهان معاصر، در یک جنگل معاصر زندگی میکنیم. درندهای جدید به درندههای قبلی اضافهشده که بیشتر به حذف ما علاقه نشان میدهد. نمیتوانید با سخنان شمردهتان او را رام کنید. بهتر است با تمام سرعت فرار کنید و خود را به یک وسیله متصل به اینترنت برسانید و از لینک ذیل به پروژه تحسینبرانگیز شهاب میرزائیان رأی بدهید. ما بیشتر از قضاوتهای شبه زیبایی شناسانه شکل زدهمان، به حمایت اجتماعی و رسانهای در سطح جهانی نیازمندیم. این بر آن الویت دارد:
برای رای دادن به این پروژه اینجا را کلیک کنید
پی نوشت: بعد از اتمام نگارش این خبر به دستم رسید که فردا ایالات متحده امریکا، ۲۵ سازمان ایرانی را نیز تحریم می کند.