نویسنده: کاترین شواب/ عضو تحریریهی سایت Co.Design
مترجم: محمد نورانی
مراکز خرید در همهی شهرها و حومههای ایالات متحده پیدا میشوند؛ غولپیکر، درشت و با تهویهی بیش از حد. مراکز خرید از زمان شکلگیری در دههی ۱۹۵۰ آمریکا تا به حال، در همهی دنیا پخش شدهاند؛ اول اروپا و اخیرا در آسیا، آفریقا و کشورهای حاشیهی خلیج. با این حال این مراکز همواره افزودههای بحثبرانگیزی در شهرها بودهاند و تا به امروز، هنوز بر مرز فضای خصوصی و عمومی میلغزند. معماران نیز بر سر منافع این مراکز همعقیده نیستند.
هاتیه کانت، در کتابی جدید با عنوان «دنیای مراکز خرید»، تاریخچهی این ساختمانها را از طریق معمارانی که طراحیشان کردهاند و اثری که بر محیطهای شهری گذاشتهاند بررسی میکند. معماری مکانهای خرید گوناگون است اما همیشه سعی بوده طوری طراحی شوند که افراد در آنها بیشتر بچرخند و در نتیجه بیشتر بخرند. این جور مراکز، از سازههای موقتی بازارهای مسقف گرفته تا ساختمانهای ماندگارتری مانند آرکیدهای[۲] فرانسوی که دهها مغازه را در خود جای میدهند، همگی برای این طراحی شدهاند که تجربهی خرید کالا را لذتبخش کنند.
اما در طول تاریخ دراز و چندشاخهی مراکز خرید مدرن، خود معماران نیز به نقشی که این مراکز در جامعه ایفا میکنند به اتفاق نظر نرسیدهاند. آیا این مراکز شکل جدیدی از فضاهای عمومیاند؟ یا این که خلاقیت طراحان را به بهای سود بیشتر محدود میکند و به اجتماعات آسیب میزند؟
[divider]ستارگان معماری به مسخره میگویند، ویرانهاند![/divider]
ویکتور گروئن[۳]، معماری که اغلب به عنوان پدر مراکز خرید شناخته میشود، اولین مرکز خرید تمام مسقف و تهویه شده را در سال ۱۹۵۶ در ادینا، ایالت مینهسوتا[۴]، ساخت. گروئن فضای عمومی ایدهآلی را مجسم کرده بود که خرید را با خدمات دیگری ترکیب میکرد و در نقش مکان معاشرت عمومی عمل میکرد –یک میدان شهری ایدهآل.
اما، همعصران گروئن، از قبیل فرانک لوید رایت، به او طعنه میزدند که ذوق طراحی ندارد. وقتی رایت از مرکز ساوتدیل[۵] گروئن بازدید میکرد گفت: «چه کسی دلش میخواهد در آن نقطهی متروکه باشد؟ حیاطی طراحی کردهای که همهی زشتی-های کوچهی روستایی را دارد و از افسونش هیچ ندارد.»
اما نقد او از بحرانی اساسیای که نقش مراکز خرید در جامعهی ما براساس آن تعریف میشود، پرده برمیدارد: فضایی به شدت تجاری که بعضی ویژگیهای فضاهای عمومی را هم به خود گرفته است. فرانک گری در دههی هفتاد، سانتا مونیکا[۶] را ساخت. بازاری با حیاطی مرکزی که بنا بهتر و بیشتر در بافت شهر ادغام شود. اما او قسم خورد مرکز خرید دیگری نسازد چرا که مجبور بود ایدههایش را طبق منافع اقتصادی تغییر دهد، در سال ۱۹۸۶ گفت: «فکر تبدیل این فضاهای فانتزی که از واقعیت بریدهاند، به فضاهای عمومی ثابت، آزارم میدهد.»
اخیرا، رم کولهاس، با نوشتههایی مثل «فضای بنجل[۷]» به عنوان یکی از منتقدین معماریِ مراکز خرید شهیر مطرح شده است. ورا سیمون بیدر[۸] در کتاب «دنیای مراکز خرید» دربارهی کولهاس مینویسد: «کولهاس ارتباط انحصاری مراکز خرید را با قوانین تجارت محکوم میکند؛ قوانینی که تاثیر به سزایی بر زندگی ما پیدا کردهاند … وقتی معماری کمابیش تنها در خدمت بازار است، وقتی هیچ محتوایی بجز مصرفگرایی منتقل نمیکند و وقتی تنها طبق دستورالعملهای این بازی تغییر میکند؛ نتیجه، به نظر کولهاس، گونهای از ساختمانهای بیفُرم میشود.» با این حال میبینیم که حتی کولهاس هم نمیتواند از قدرت حاکم فضاهای تجاری طفره برود؛ OMA مغازههای بسیاری برای پرادا[۹] طراحی کرده و به زودی فروشگاه لوکس «KaDeWe» در برلین بازطراحی میکند.
[divider]و در نظر دیگران، آرمانشهر![/divider]
از سوی دیگر، در نظر معماری مثل جان جردی[۱۰]، مراکز خرید صحنهای برای خیالپردازی است. مراکز خرید جردی، مثل پلازای هورتون[۱۱] در سن دیگو، که با تقلید از خیابانهای اعجابانگیز شهرهای قدیمی اروپا ساخته شده بودند، با طاقها، تراس-ها، پنجرههای قوسی و گنبدهای کوچک مشخص میشدند.
این مدل جهان ایدهآل شده، محبوس در مرکز خرید، به تمام دنیا، از آمریکای جنوبی تا قارهی آفریقا و به خصوص در شبه-جزیرهی عربستان، پخش شده است. مرکز خرید « New South China» در دونگگوان[۱۲] و «دبی مال» یک قدم فراتر از نظرات جردی برداشتهاند. آنها جهانهای ایدهآلشده و مشتریمداری هستند که برای ایجاد تجربهای لذتبخش ساخته شدهاند؛ هر سلیقهای و لذتی با پیستهای اسکی سرپوشیده، نسخههای مینیاتوری معماریهای خاص، و حتی انواع شهربازی ارضا میشود. بیدر در کتابش مینویسد: «این قبیل طرحهای سحرآمیز بازدیدکنندگان را به جهانی ایدهآل حمل میکنند -نوعی فراواقعیت- که از کثافت، هرج و مرج و زباله دور است؛ جایی که هیچوقت طوفان نمیآید، باران و برف نمیبارد.»
در طول دو دههی اخیر، معماران مشهور بیشتری، مثل دیوید چیپرفیلد، نورمن فاستر، زها حدید، دنیل لیبسکیند و ژان نوول مراکز خرید درگیر و آنها را به نمادهای شهری تبدیل کردهاند. با دید هنری مناسب این مراکز خرید میتوانند مکانهای توریستی مشهوری شوند و بافت شهری را تقویت کنند.
مراکز خرید، چه خوب چه بد، مراکز شهری را نیز دگرگون کردهاند. مرکز خرید «CentrO» در اوبرهاوزن[۱۳]، زندگی را از مرکز شهر مکید، چون پارک، گردشگاه، میدان ورزشی و غذافروشیهای خود را داشت. گونهای جدید از فضای عمومی را در خود جای داد که به طور تناقضآمیزی خصوصی است. از طرف دیگر، مراکز خریدی مثل شلوس آرکادن[۱۴] که ذوق معمارانه-ی بیشتری دارند به باززندهسازی مراکز شهری هم کمک کردهاند.
با وجود اینکه مراکز خرید به روی عموم باز است، برای همیشه مکانهایی خواهند بود که برای ترغیب کردن شما به خرج کردن، طراحی شدهاند. امروزه که تجارت الکترونیک نقش سنتی مراکز خرید را در شهرها و حومههای شهر تهدید میکند، این مراکز هنوز دستخوش تغییر دیگری هستند. در نتیجه کاربریهای شهری بیشتری مثل واحدهای آپارتمانی، موزهها و حتی دفاتر محلی ادارات دولتی، درون مراکز تجاری جای داده میشوند.
[divider]منبع[/divider]
[button color=”black” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://www.fastcodesign.com/3064173/architects-long-love-hate-relationship-with-the-mall”]Co.Design[/button]
[divider]پینوشتها[/divider]
[۱] Hatje Cantz
[۲] Arcade
راهرو سرپوشیده که در یک طرف آن فروشگاهها و دفاتر اداری و در طرف دیگر آن یک ردیف طاق قرار دارد. (افضلی و هاشم زاده همایونی، ۱۳۹۰)
[۳] Victor Gruen
[۴] Edina, Minnesota
[۵] Southdale Center
[۶] Santa Monica Place
[۸] Vera Simone Bader
[۹] Prada
[۱۰] Jon Jerde
[۱۱] Horton Plaza
[۱۲] Dongguan
[۱۳] Oberhausen
[۱۴] Schloss-Arkaden