همهساله با آغاز فصل سرما و خودنمایی آلودگی هوا در کلانشهرها، حرفوحدیثها رسانهای و سیاسی هم در مورد علل و مقصرین این پدیده بالا میگیرد. جنجالهای همیشگی بین بخشهای مختلف حاکمیت از سازمان محیطزیست گرفته تا شهرداری و پلیس راهور و وزارت کشور و… که سعی میکنند تقصیر را به گردن یکدیگر بیندازند و نهایتاً آنچه بهعنوان راهکار عملی مورداستفاده قرار میگیرد چیزی بیشتر از تعطیلی جزئی یا کلی شهر نیست.
مردم اما در این میان با نگرانی آمارهای وحشتناکی که از این پدیده منتشر میشود را دنبال میکنند و منتظر اقدامی عملی از سوی مسئولین باقی میمانند. آماری شبیه به اینها:
سال گذشته بیش از ۳ هزار نفر در تهران براثر آلودگی هوا جان خود را از دست دادند.
تعداد قربانیان آلودگی هوای تهران هرساله معادل قربانیان سقوط ۲۰ فروند هواپیماست.
۴ میلیون خودرو و ۲.۵ میلیون موتورسیکلت در تهران رفتوآمد میکنند که بیش از ۷۰ درصد آلودگی هوا به خاطر آنهاست.
میزان انباشت ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون و دیگر گازهای آلودهکننده در روزهای آلوده به ۱۰ هزار تن میرسد.
[divider]واقعاً مشکل آلودگی هوای کلانشهرهای ما قابلحل است؟[/divider]
در وضعیت موجود امید چندانی به حل این معضل وجود ندارد چون دستگاههایی که مستقیماً مسئول حل این مشکلات هستند حتی درک درستی از ابعاد و ریشههای این پدیده ندارند. بهعنوانمثال، خانم ابتکار رئیس سازمان محیطزیست در دولت یازدهم، مقصر اصلی آلودگی هوا را بنزینهای آلودهای میدانست که در دولت قبل در داخل تولید میشد و به همین خاطر تنها اقدامی که در طول مسئولیتش برای هوای آلوده شهرها کرد واردات و جایگزینی بنزین باکیفیت بالاتر در شهرهای بزرگ بود. این اقدام گرچه در بعضی ایام سال (بهخصوص شش ماه اول سال) قدری از ابعاد مشکل کاست اما همانطور که شاهدیم باکمی سردتر شدن هوا و بروز پدیدهی وارونگی دما، وضعیت قرمز برای هوای پایتخت اعلام میشود. عمدهی آلودگی تهران ناشی از ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون است که از احتراق موتورهای کاربراتوری به وجود میآیند. تغییر نوع بنزین در میزان این آلودگی چندان مؤثر نیست.
یا مرتباً میشنویم که مسئولین مختلف راهکارهایی نظیر خارج کردن خودروهای فرسوده، ترویج حملونقل عمومی و بهبود زیرساختها و یا افزایش فضای سبز شهری و … را بهعنوان راهحلهای هوای آلوده کلانشهرها معرفی میکنند.
واقعیت این است که هیچکدام از این راهحلها حتی اگر روزی عملی شوند معضلات زیستمحیطی و شهری ما را که شامل کمبود آب و اکسیژن و فضای سبز و فراغت و زیرساختهای آموزشی و درمانی و فرهنگی است، حل نخواهند کرد؛ زیرا اصلیترین علت همهی این مصیبتها چیز دیگری است. توزیع نامتعادل و غیرهوشمندانه و ناعادلانهی امکانات و سرمایه در پهنهی سرزمینی ما که باعث میشود اکثریت کشور بهرهی اندکی از رفاه و رونق داشته باشند و در عوض بیشینهی امکانات و سرمایه و فرصتهای شغلی در چند کلانشهر متمرکز شود. سیل مهاجرت ناشی از این عدم توازن، کلانشهرهای ما را به ظرفی شبیه کرده که سرریز کرده باشد. هر فضای جغرافیایی توان زیستمحیطی محدودی دارد که این محدودیتها میزان جمعیتپذیری آن را مشخص میکند. درحالیکه در طرح جامع تهران حداکثر جمعیت در افق ۱۴۰۵، ۸.۷ میلیون نفر تعیینشده است که البته مطالعات، ظرفیت زیستی تهران برای جمعیتپذیری را به مراتب کمتر از این مقدار اعلام میکنند ، امروز جمعیت آن از خط قرمز ده سال بعد هم عبور کرده است. بیش از ۸.۹ میلیون نفر جمعیت شهر تهران و ۱۵ میلیون نفر جمعیت مجموعه شهری تهران که عملا اکثر ابعاد زندگی آنان با شهر تهران گره خورده است. با این سرریز جمعیتی که در تهران و البته سایر کلانشهرهای آلوده ما به وجود آمده، این شهرها تبدیل به سیاهچالههایی شدهاند که هرچقدر هم سرمایه و امکانات و زیرساخت در آنها ایجاد کنیم بازهم فزونتر طلب میکنند و هرگز نمیتوانند استانداردهای یک زندگی سالم و بانشاط را برای ساکنان خود فراهم کنند.
از دیگر سو روستاها و شهرهای کوچک و متوسط که به دلیل اجرا نشدن سیاستهای آمایش سرزمین روزبهروز بیشتر از کلانشهرها عقب میافتند دچار پدیدههایی مثل رکود، بیکاری و تخلیه جمعیتی میشوند.
آری، ریشهی اصلی تمام مشکلات زیستمحیطی کلانشهرهای ما در اجرا نشدن سیاستهای آمایش سرزمین و توزیع نامتوازن جمعیت و فعالیت در فضای سرزمینی نهفته است. گرچه سایر اقدامات موضعی و موضوعی مانند خارج کردن خودروها و موتورسیکلتهای کاربراتوری و فرسوده، جایگزینی سوختهای با استاندارد بالاتر، گسترش حملونقل عمومی و ریلی و شهرسازی پیاده مدار، افزایش فضای سبز، فرهنگسازی برای استفاده بیشتر از پیادهروی و دوچرخه بهجای استفاده از خودروی شخصی تکسرنشین و دهها راهحل دیگر هرکدام بخشی از حل مشکل و در جای خود لازم و ضروری هستند، اما هیچکدام علاج اصلی به شمار نمیروند.
متأسفانه سیاستمداران دانسته یا ندانسته یا با تغافل از علاج اصلی، ذهن مردم را درگیر دعواهای بیهوده سیاسی بین دستگاههای مختلف میکنند و یا مثل خانم ابتکار اصل موضوع را طبیعی جلوه میدهند و میگویند آلودگی فعلی براثر آلایندهها نیست و تغییرات جوی و سکون هوا موجب تجمع آلایندهها شده است! راهحلی هم جز چشمانتظاری باد و باران ندارد مگر تعطیل کردن شهر!
این در حالی است که وظیفهی اصلی خانم ابتکار تشریح ابعاد فاجعهبار موضوع و علل اصلی و واقعی به وجود آمدن آن و سوق دادن افکار عمومی، بدنه و سران حاکمیت بهسوی اتخاذ تصمیمات اساسی و دشوار است که همانا تغییر رویکرد توسعه از تمرکزگرایی به رشد متوازن و پایدار منطقهای بر اساس توان زیستمحیطی کشور است؛ نه اینکه با مانور دادن بر روی راهحلهای موقتی و سطحی مثل سوخت، بر معضل اصلی سرپوش بگذارند.