سیاست، معماری و پارامتریسیسم: در جست‌و‌جوی تفسیری برای معماری قرن بیست‌ویک

نویسنده: جک سلف[۱]؛ معمار و سردبیر ریل ریویو.
مترجم: شهاب‌الدین تصدیقی؛ دانشجوی مطالعات معماری ایران. دانشگاه تهران.


کاوشی در نحوه‌ی ارتباط میان سیاست، معماری و پارامتریسیسم[۲]، نشان می‌دهد که این سه امر حتی در وضعیت متباین هم به شکلی ناگسستنی در ارتباط هستند.

واقعا خاطرم نیست که چرا تصمیم گرفتم هر دو جلد کتاب «خودنگری معماری[۳]» از پاتریک شوماخر[۴] را بخوانم، ولی به‌هرحال خواندم؛ ورق به ورق. با چنان اشتیاقی که گویی دانش‌آموزی خردسال درحال خواندن متون مذهبی باشد. دو جلد حجیم، یکی سفید و دیگری سیاه با حروفی بزرگ به رنگ قرمز بر رویشان حالا در قفسه‌ی کتابم هستند. فقط می‌توانم بگویم انگار داشتم یک کتابچه‌ی راهنما می‌خواندم: هزاران خط، هرکدام با نحوی عالی، که به آهستگی نظامی گسترده از انواع کارکردها و شرایط را روشن می‌ساخت. مدت کوتاهی بعد از خواندن جلد اول، به‌طور کاملا شانسی در تراس «مدرسه‌ی معماری انجمن معماران[۵]» (خانه‌ی آزمایشگاه تحقیقات طراحی[۶] و از خیلی جهات آغازگاه پارامتریسیسم) با پاتریک قهوه‌ می‌خوردم!

وقتی پاتریک از من پرسید: «نظرت چه بود؟» بعد از کمی مکث به او گفتم: «خب پاتریک، من خیلی از این کتاب خوشم آمد، ولی اعتراف می‌کنم که هنوز حفره‌های زیادی در این موضوع می‌بینم و به همه‌ی ابعاد آن پرداخته نشده است. مباحث جامع و مانع نبود و بسیاری از پرسش‌هایم بی‌پاسخ مانده» او هم با لبخند جواب داد: «نگران نباش. در جلد دوم به پاسخشان خواهی رسید.» که صد البته پس از خواندن جلد دوم باز هم نرسیدم. اگر نظریه‌ی جهان‌شمول و پرجزئیات شوماخر در معماری کاری کرده باشد، صرفا بزرگ‌تر کردن ظرف مسائل بوده است.

«مسائل سیاسی پارامتریسیسم»، اولین کتابی است که نظریه‌ی معماری پاتریک شوماخر را در بستری مشخص به نقد می‌کشاند و به صورت جدی به مدعیاتش پاسخ می‌دهد.

این ماجرا مربوط به سال ۲۰۱۱ بود. حالا قریب ۵ سال از آن زمان گذشته، کتاب «مسائل سیاسی پارامتریسیسم» همان کتابی است که منتظرش بودم. این کتاب به تنهایی، بهترین کوششی است که برای درک جامع این «جنبش قرن بیست و یکیم» صورت گرفته است. از همه مهمتر، این اولین کتابی است که نظریه‌ی معماری پاتریک شوماخر را در بستری مشخص نقد می‌کشاند و به صورت جدی به مدعیاتش پاسخ می‌دهد. نقد و بررسی‌های اخیر که بر کتاب «خودنگری» و دیگر موارد شبیه به آن نوشته می‌شود، همگی ریشه در جریان‌هایی با مواضع از پیش مشخص دارند: یا دوستان اخمو و یا دشمنان سرسخت. ولی کتاب «مسائل سیاسی» با احتیاط و دقتی فوق‌العاده به مسأله می‌پردازد. به نظریات شوماخر حتی در موارد مشخصی که با آنها مخالف است احترام می‌گذارد، و تلاش زیادی کرده تا از حجم کژفهمی‌ها و سوءخوانش‌هایی که دور مواضع بحث‌برانگیز این معمار را فرا گرفته است بکاهد.

مقدمه‌ی مصححین این اثر، مانوئل شوارتزبرگ[۷] و متیو پول[۸]، مجموعه‌ای از نوشتارها را به صورت دو تعریف جداگانه‌ی «پارامتریسیسم» و «سیاست» چهارچوب‌بندی می‌کند. انجامِ این عمل دشوار را باید مدیون علاقه‌ی مشترک و پیشینه‌ی متفاوت این دو مصحح دانست. شوارتزبرگ قبل از آن‌که در دانشگاه کلمبیا[۹] به مدرسه‌ی تحصیلات تکمیلی معماری، برنامه‌ریزی و مرمت[۱۰] و سپس مرکز بوئل[۱۱] ملحق شود بیش از یک دهه در اروپا به عنوان معمار مشغول به کار بوده است. پول نیز سابقا مدیر مرکز مطالعات موزه‌ای دانشگاه اسکس[۱۲] بوده است. مطالعات اخیرتر وی، مربوط به ارتباط میان هنر و سیاست‌های لیبرال بوده است.

نوشتارها، با موشکافیِ جالبی به منطق ابزارهایی پرداخته‌اند که پارامتریسیسم را به صورت مفهومی و عملی ممکن ساخت.

نتیجه‌ی این همکاری، فهمی عمیق از نظریه و اجرا از درون معماری است، درکنار مزایای یک چارچوب گسترده‌تر نقادانه. نویسندگان به خوبی گلچین شده‌اند و کتاب شامل نوشتارهایی از رِینولد مارتین[۱۳]، پگی دیمر[۱۴]، تدی کروز[۱۵]، نیل لیچ[۱۶] و دیگران می‌شود. کتاب متنی از خودِ شوماخر نیز دارد که شامل مختصری از نظریاتش در کتاب « خودنگری » است و نقطه‌ی شروع مباحث بسیاری از نویسندگان کتاب می‌گردد. علاوه بر این، یادداشتِ چهره‌هایی چون فیلیپ ج. برنشتاین[۱۷] (معاون اول شرکت اُتودِسک[۱۸])، با موشکافیِ جالبی به منطق ابزارهایی پرداخت که پارامتریسیسم را به صورت مفهومی و عملی ممکن ساخت.

در نگاه شوماخر، سیاست حوزه‌ی فعالیتی کاملا حرفه‌ای و تخصصی است که به مسائل اجرایی و مدیریت منابع مشترک (برای دولت و مردم) می‌پردازد. مثل دیگر مسائل تخصصی همچون حقوق یا پزشکی، سیاست نیز ساختاری روشن و معیّن دارد که کارکردها و ارتباطاتش را تعیین می‌کند، و این نیروی دونی، امر سیاسی را در برابر تأثیرات بیرونی مقاوم می‌سازد. از خیلی جهات، نظر شوماخر قابل دفاع است: آیا به راستی سیاستمداران حرفه‌ای – که به کلی از امور روزمره‌ی ما خود را کنار کشیده‌اند و سرشان به بازی قدرت خودشان گرم است – به مراتب بهتر از بوروکرات‌های بی‌روح نیستند؟ از نظر شوماخر «در جهان پیشامدرن قلعه و قصر و دیگر ساختمان‌های عظیم، به همان اندازه‌ی دین و قانون و اقتصاد از اجزای اصلی ساختار سیاسی بودند. در جهان مدرن، معماری و سیاست سیستم کارکردیِ جدایی دارند.» هرچند به طور مستقیم ذکر نشد، ولی مقصود این بود که در جهان امروز حتی سیاست هم ذیل موضوع اقتصاد تعریف می‌گردد، که فقط تأکیدی بیشتر بر بیهودگیِ تلاش معماران است. «باید معماری سیاسی را همچون شبحی غیرقابل توجیه به عنوان امری ملزومِ سیاست منکر شویم».

چون معماری همیشه در خدمت سیاست و اقتصاد بوده است، سبک‌های معماری را می‌توان به صورت تناظری از دوره‌های اجتماعی و اقتصادی درک نمود.

دیگر نقطه نظر مهم شوماخر این است که چون معماری همیشه در خدمت سیاست و اقتصاد بوده است، سبک‌های معماری را می‌توان به صورت تناظری از دوره‌های اجتماعی و اقتصادی درک نمود: معماری بومی قرون وسطی را نمی‌توان از بستر فئودالیسم جدا کرد، همان‌طور که رنسانس بازتابی از سرمایه‌داری نوظهور و رشد دولت‌شهرها بوده است. مدرنیسم نیز مربوط به «سوسیالیسم بین‌الملل» و فوردیسم است و به همین شکل پارامتریسیسم – چیزی که شوماخر آن را پارادایم معماری قرن ۲۱ می‌داند- هم برآمده از جهانی شدن و اقتصاد بازارمحور است. همان‌طور که مصححین کتاب به خوبی اشاره کردند، نباید پارامتریسیسم را با طراحی پارامتریک ، طراحی کامپیوتری و یا طراحی الگوریتمی اشتباه گرفت. پارامتریسیسم به عنوان یک جنبش و سبک شناخته می‌شود، با موضعی سیاسی (که به شکلی متناقض، این معماری با امر سیاسی خود ارتباط ندارد) و زیبایی‌شناسی تعیین‌نشده (فرم‌های غیرافلاطونی، ارگانیک و سیّال).

در یونان باستان، واژه‌ی politics (به معنی سیاست) دقیقا به معنای «فعالیت شهری» بود (polis در معنی شهر) و در تضاد با واژه‌ی oikonomics (ریشه‌ی کلمه‌ی economics به معنی اقتصاد) بود که معنای «فعالیت‌های خانوادگی و درون خانه و…» می‌داد (oikos به معنای خانه). یونانیان بر این باور بودند که پیشرفت تمدن تنها از طریق چیرگی سیاست (politics) بر اقتصاد (economics) حاصل می‌گردد، یا به معنایی دیگر خواست جمعی نسبت به خواست فردی و خانوادگی برتری بیابد. برعکس این را – وقتی که خواستِ گروه‌های مختلف اداره‌ی شهر را غیر ممکن می‌ساخت- جنگ داخلی می‌نامیدند. یونانیان به این وضعیت stasis (سکون) می‌نامیدند: وضعیتی که هیچ چیز پیش نمی‌رفت.

پارامتریسیسم به عنوان یک جنبش و سبک با موضعی سیاسی شناخته می‌شود – به شکلی متناقض، این معماری با امر سیاسی خود ارتباط ندارد

در سطح جهانی، stasis بهترین توصیفی است که از وضعیت فعلی می‌توان داشت: از سال ۲۰۱۱ که بهار عربی سراسر خاورمیانه را درنوردید، چندین قاره بی‌ثبات شدند. اتحادیه اروپا از اقتصاد به سوی بحران انسانی گردش کرده و حتی چین هم به نظر نمی‌رسد در حال پیشرفت یا پسرفتی باشد. پیشرفت جامعه‌ی بشری به شکلی موثر متوقف شده است، در حالی که تمایلات منطقه‌ای و گروهی (برای نمونه روسیه مقابل آمریکا مقابل ایران مقابل عربستان سعودی و…) در حال نبرد بر سر مواضعشان هستند. می‌توان وضعیت کنونی را یک جنگ داخلی دانست – و به معنای یونانی‌اش، هیچ جای تعجب نیست که سیاست (و به ویژه دموکراسی) به کلی متوقف و بی‌تأثیر شده است.

معماری به عنوان ساختن، همیشه امری سیاسی بوده است، چون دقیقا تجسمی از هم‌نشینی خواست دولت و خواست جوامع است (شاید بهتر باشد امروزه بگوییم «خواست شرکت‌ها»). رفت و برگشت میان خواست جمعی و خواست فردی، سرانجام در معماری است که منجمد می‌شود. معماری همچون عکسی است که در یک لحظه از آب و هوای سیاسی گرفته باشند. این حقیقت دارد که موضع سیاسی پارامتریسیسم،دقیقا پرهیز از اتخاذ موضع سیاسی است: این به معنی سیاسی نبودنِ معماری نیست، بلکه فقط به این معناست که پارامتریسیسم ابزار درک عاملیت سیاسی خود را ندارد.

همین جمله‌ی نسبتا پیچیده نشان می‌دهد که چگونه بی‌تفاوتی پارامتریسیسم به بستر سیاسیِ خود، اجازه داده که هم به رژیم‌های اقتدارگرا و هم به دلالان مالی اعتبار بخشد. پارامتریک بدل به مزدور دولت‌های غیردموکراتیک و توسعه‌خواهان نئولیبرال شده است. این موضوع عمیقا نومیدکننده است، بخصوص که می‌توان براحتی شرایط را جور دیگر دید. بی‌میلی پارامتریسیسم به ارتقای ثبات اجتماعی و خواست جمعی، دقیقا همان چیزی است که آن را از تبدیل به یک سبک غالب باز می‌دارد.

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱] JACK SELF

[۲] Parametricism

[۳] Autopoiesis of Architecture

[۴] Patrik Schumacher

[۵] AA school of architecture

[۶] Design Research Laboratory

[۷] Manuel Shvartzberg

[۸] Matthew Poole

[۹] Columbia University

[۱۰] Graduate School of Architecture, Planning and Preservation

[۱۱] Buell Center

[۱۲] the University of Essex’s Centre for Curatorial Studies

[۱۳] Reinhold Martin

[۱۴] Peggy Deamer

[۱۵] Teddy Cruz

[۱۶] Neil Leach

[۱۷] Phillip G Bernstein

[۱۸] Autodesk

[divider]منبع[/divider]

[button color=”black” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.architectural-review.com/view/does-politics-have-any-place-in-architecture/8688945.article?WT.tsrc=email&WT.mc_id=Newsletter247″]Architectural-Review[/button]

مطلبی دیگر
روزانا مونتیل
معماری فقط چیدن آجرها روی‌هم نیست؛ معماری کنش اجتماعی است