گزارش از خط مقدم، اختصاصی رویدادهای معماری از شانزدهمین دوسالانه معماری ونیز/ بخش پنجم

اولین غرفه ملی در آرسناله، غرفه‌ی کشور کویت هست که فراتر از انتظار من، هنرمندانه و ظریف، طراحی و اجرا شده‌است. برای دیدن غرفه ایران شوق زیادی دارم، برای همین از غرفه‌های آلبانی و اسلوونی سریع می‌گذرم. اما از غرفه‌یِ تایلند که درست مقابل غرفه ایران است به راحتی نمی‌شود گذشت.  در چیدمانی که در غرفه‌یِ تایلند به نمایش درآمده‌است، داستان بازسازی چند مدرسه پس از زلزله‌ی سال گذشته کشور تایلند بازگو می‌شود. این چیدمان تعاملی، به مخاطب این اجازه را می‌دهد که با حرکت درون آن، درکی از زلزله ویران‌گر تایلند پیدا کند. روایت‌هایی از بازسازی‌ها در غالب فیلم هم نمایش داده‌می‌شوند.

وقتی به غرفه ایران، که در مقابل غرفه تایلند قرار دارد، می‌رسم از این‌که چندین نفر در حال بازدید از غرفه هستند ناخودآگاه خوش‌حال می‌شوم. غرفه‌یِ ایران که توسط پرشیا قره‌گزلو و بهزاد اتابکی طراحی شده‌است، در نگاه اول تصویری هوایی از شهر است که به مرور به بافت شهر تبدیل می‌شود و به سقف صعود می‌کند و یا شاید برعکس، بافت متراکم و ارگانیکی که به مرور به تصویر زیر پای مخاطبان تبدیل شده‌است. در غرفه ایران سه پروژه‌ به نمایش درآمده‌است. اولی در مورد  محله عودلاجان و پامنار، دومی در مورد یوسف‌آباد و سومی در مورد روستای اصفهک. مشارکت در باززنده‌سازی بافت شهری و روستایی، حرف اصلیِ غرفه ایران است. احساس می‌کنم که غرفه ملی ایران به صراحت و روانی غرفه‌یِ ملی بسیاری از کشورها نیست. نمی‌دانم اگر ایرانی نبودم و در جریان پروژه‌هایی که در غرفه به نمایش درآمده بود نبودم و دست‌اندرکاران‌شان را نمی‌شناختم، آیا می‌توانستم ارتباط عمیقی با آن بگیرم یا نه. شاید فضای به نسبت کوچک غرفه ایران، موجب می‌شود که این غرفه، به نسیت سایر غرفه‌ها، پرگو و متراکم به نظر برسد، که البته موجب نشد ‌که از دیدن تصویر هوایی از دور و اطراف بازار تهران و آن بافت ارگانیکّ آشنا در ونیز لذت نبرم.

پس از غرفه‌ی ایران، غرفه‌یِ یمن بسیار مغموم و متروک است، هر چند نفس شرکت کردن در دوسالانه برای کشوری چون یمن که درگیر جنگ و آشوب داخلی‌است حرکت مهم و قابل ستایشی است. وقتی به غرفه ملی بحرین می‌رسم دیگر جای ستایش باقی نمی‌ماند. غرفه‌یِ بحرین در اوج بی‌سلیقگی و عدم خلاقیت در فضایی بیش از چهاربرابر غرفه‌یِ ایران شکل گرفته‌است و بیشتر جنبه‌یِ تبلیغاتی دارد برای معادن آلومینیوم این کشور. در این غرفه کتاب ضخیمی که دارای اطلاعات تبلیغاتی در مورد آلومینیوم بحرین هست به رایگان در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد (اتفاقی که در اروپای مقتصد بسیار به ندرت دیده می‌شود.)، هرچند کمتر کسی علاقه‌ای به برداشتن آن کتاب‌های تبلیغاتی دارد.

دیدن غرفه‌های مقدونیه، ایرلند و شیلی در انتهای این قسمت از ساختمان آرسناله، دوباره شوقی را که در غرفه‌یِ بحرین از دست داده بودم سر جا می‌اورد. در غرفه‌یِ ایرلند چیدمان تأثیرگذاری در مورد فراموشی و ارتباط آن با مکان برپا شده. غرفه‌یِ شیلی هم به حکمِ ملیت کیوریتور اصلی دوسالانه، الخاندرو آرونا که اهل شیلی‌است، هم به لحاظ فرم و چیدمان بسیار چشم‌گیر است و هم از نظر محتوا توانسته‌است با قدرت نمودی باشد برای وضع معماری شیلی.

غرفه کشور سنگاپور

از میان دیگر غرفه‌های ملی که درساختمان دیگری در محوطه آرسناله قرار دارند، شاید بتوان غرفه‌های سنگاپور، ترکیه و آفریقای جنوبی را از جذاب‌ترین غرفه‌های ملی برشمرد. غرفه‌یِ سنگاپور با چیدمان تاثیرگذاری که دارد می‌تواند همه را به داستانی ساکنین مجتمع‌های مسکونی، که با عکس‌هایی در چراغ‌های معلق از سقف روایت شده‌اند، جلب کند. غرفه‌یِ آفریقای جنوبی با فیلم و نقشه در مورد گروهی که برای شهرها فعالیت می‌کنند صحبت می‌کند. ترکیه اما یکی از ظریف‌ترین داستان‌ها را روایت می‌کند. غرفه‌یِ زیبای این کشور، یک قایق بزرگ است که از قطعه‌های بازمانده از قایق‌های دیگر ساخته شده است. این قایق به نوعی نماد پیوندِ دریایی استانبول و ونیز است، و درست در ساختمانی برپا شده‌است که با مشابه آن در استانبول، روزگاری شراکت تجاری داشته‌است.

غرفه‌یِ چین و ایتالیا آخرین غرفه‌های ملی آرسناله هستند که در فضاهای بزرگی نمایشگاه‌شان را برقرار کرده‌اند. اما با وجود دقت در طراحی و چیدمان‌های زیبا، نمی‌توانند من را به اندازه‌یِ غرفه‌یِ کشوری چون پرو به خود جلب کنند. گاهی بعضی کشورهای کوچک؛ مانند پرو، که کمتر سراغی از آن‌ها در عرصه بین‌الملل می‌توان گرفت، چنان می‌توانند غافل‌گیرت کنند که چیدمان‌های مفصل و چشم‌گیرِ میزبان دوسالانه برایت کمتر دل‌پسند باشد.

غرفه ملی کشور پرو

بیرون از ساختمان‌ها آقتاب سوزان و هوا گرم است. آرسناله محوطه‌یِ وسیع و طویلی دارد، برای همین ماشین‌ها برقی، بازدید‌کنندگان پیر و جوان را بین نقاط مختلف آن حمل و نقل می‌کنند. آرسناله حاشیه به آب می‌زند، در کنار آب پاویون‌ها و سایه‌بان‌هایی از معماران و گروه‌های مختلف به نمایش گذاشته شده‌اند که علی‌رغم این‌که ازتباطی با موضوع دوسالانه ندارند، فضای مطبوعی را برای نشستن و استراحت و دیدن مناظر فراهم آورده‌اند.

سایه‌بان آجری، اثر بنیاد نورمن فاستر

در کنار درب خروج در چندین اتاق، پروژه‌های خرد و ریزی به نمایش درآمده‌اند و یا فیلم‌هایی پخش می‌شود که با توجه به این‌که در این بخش همه معمولن خسته و در حال خروج هستند، کسی خیلی به آن‌ها توجه نمی‌تواند بکند. به نظر می‌‎رسد این‌ها انگار به نوعی اضافات پروژه‌ها هستند که در گوشه‌ی انتهایی دوسالانه جا گرفته‌اند. هرچند که در میان آن‌ها هم می‌توان پروژه‌های جالبی مانند برج آب گروه  Architecture and Vision پیدا کرد.

برج آب گروه Architecture and Vision

پس از خروج آرسناله، در حالی که ذهنم پر است، منتظر می‌شوم تا قایقی که به بازدیدکنندگان دوسالانه اختصاص داده شده، مرا به نزدیک‌ترین ایستگاه اتوبوس دریایی برساند، تا با آن بتوانم به مرکز شهر بروم. اتوبوس دریایی که به کندی از شمالِ ونیز به ایستگاه سن‌لوچیا نزدیک می‌شود، فرصت مناسبی است که بین ساکنین و گردش‌گرانِ مشتاق این شهرِ رویِ آب، به مناظر و ساختمان‌های زیبا نگاه کنم و به این فکر کنم که دوسالانه‌ها چه فرصت مناسبی است برای گردهمایی جامعه جهانی معماران، شهرسازان و هنرمندان و چه بستر مساعدی برای تضارب آرا حول محوری مشترک و هم‌نشینی افکار و افراد مختلف و متفاوت. دوسالانه با این‌که به دلیل وسعت و تعدد کارها، شاید نتواند همه‌یِ تمرکز مخاطب‌هایش را در تمام لحظات جذب خود نگه‌دارد، اما می‌تواند مخاطبش را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. جدیّت و اشتیاق بازدید کنندگان در همه‌یِ زده‌های سنی و موقعیتی و وسواس، دقت و ظرافت در طرح و اجرای اغلب پروژه‌ها، چیدمان‌ها و غرفه‌ها، دو ویژگیِ مهم این دوسالانه بود. آرامشی که بر فضای دوسالانه، در ژیاردنی و آرسناله، حاکم بود، در همسایگیِ تکاپوی گردشگران در میدان سن‌مارکو، روی پل ریالتو، بر گاندولاهایِ روان بر آب‌راه‌ها، در کناره‌یِ کلیسای زیبای سانتاماربا دلاسالوت و بر کرانه‌های گراند کانال، یادآور اهمیت این دوسالانه برای شهر و تأثیرات متقابل شهر و رویداد بر یک‌دیگر است.

خروج از نسخه موبایل