نویسنده: محمدمهدی طاهری
آوردهاند که دانایی بر یکی از سلبریتیهای اینستاگرام، نقدی در صفحۀ او نوشته بود و از آن سلبریتی فرزانه چنین پاسخ شنیده بود: «تو که لایکهای پُستهایت، یکهزارم لایکهای پُستهای من هم نیست، حق نقد کردن مرا نداری». البته که میشود نشست و در ابطال چنین گزارههایی، رسالهها نوشت؛ باری دستکم از یک منظر، گمان میکنم نادرست پنداشتن استدلال او آنقدرها هم آسان نیست: اگر بپذیریم که اعتبار استدلالها و کنشهای هر فضایی، برآمده از همان فضاست. مثلاً چنانکه در فوتبال، زدنِ توپ با دست خطاست و کسی هم توقعی جز این ندارد؛ یا در مباحثهها، اقامۀ استدلال میکنند و با مشت به هم نمیپرند؛ در اینستاگرام هم قانون کلی این است که باید دید و دیده شد. معیار حق یا ناحق، زیبایی یا زشتی و نیز مبتذل بودن یا نبودن همۀ حرفهایی که آن جا میزنند، این است که چه قدر دیده شود. البته که میشود اوضاع هر فضایی را از هر منظری نقد و بررسی کرد، امّا جای انتشار چنان متنهایی چهبسا اینستاگرام نباشد.
در اینستاگرام آنچه بیشتر دیده شود، بهتر است؛ در جای دیگری، مخاطبپسند بودن اصلاً اهمیّتی ندارد. اگر در اینستاگرام آنچه چند ده هزار لایک میگیرد امری سودمند و ستودنی لحاظ میشود، در فضای دیگری سودمند و ستودنی تعریف دیگری دارد. اگر اینستاگرامنشین خوب سعی میکند پُستی در غایت جلوهگری را همرسانی کند و کَپشِنی بگذارد که بیشتر به چشم بیاید، ایراننشین دغدغهمند در پی بهبود اوضاع جامعه میرود، حتّی اگر به هیچ چشمی هم نیاید. همچنین اگر در این متن، مناسب دیدهام که اغراق و تساهل را روا دارم، در جای دیگر درست این است که بگردند و تمام پستهای اینستاگرام را بشمارند و آمار بگیرند و نمودار بکشند تا مبادا خاطر کسی رنجیده شود. طبعاً خدمات و نتیجههای هر کدام از این فضاها هم متفاوت از یکدیگر است.
بهگمانم باید جایگاه کنشهایمان را بهخوبی بشناسیم و هر کار را در آن جایی بکنیم که خوشایند معیارهای برآمده از همان فضاست. مثلاً نیاییم در فلسفه کتابی بنویسیم که خوب فروش میکند؛ چون فروش خوب، معیار ارزیابی محتوای کتاب نیست. از سوی دیگر متن خوبِ فلسفی را در اینستاگرام نگذاریم، چون آنجا دیگر فروشِ خوب معیار متن است. یا اگر قصدمان تعالی دانش جامعه است، به جای سالی چهار کتاب بد و تکراری، گاهی یک کتاب خوب بنویسیم و منتشر کنیم؛ چون کمّیت آثار، معیار مناسبی برای ارتقای پایۀ استادی مدرسان دانشگاههایمان نیست. همچنین تعهد به معماری و مخاطبان معماری، میل استاد و خوشایند ایدئولوژی و نشستن در کنج مصلحتاندیشی بر نمیدارد؛ معیارهای معمارینویسی از انسان و زیستمحیط او میآید، باید گاهی از لزوم نظارت بیشتر بر انبوهسازان، در نقد سیاستهای نادرست شهرداریها، در ابطال میل به درآمدزایی از میراث فرهنگی، در مطالبۀ حق بناهای تاریخی، در اعتراض به دستگیری معمارینویسان و در نقد فرهنگ معطوف به معماری قلم بزنیم.
و اگر جای این معیارها را با هم عوض کنیم، کار به هم میریزد. خانهسازی نباید عرصۀ پوپولیسم باشد، جای اینها را که اشتباه بگیریم، مسکن مهر میشود. آثار تاریخی، هویت یک ملّت است؛ اگر به چشم بنگاه اقتصادی نگاهش کردیم، بر هویتمان چوب حراج زدهایم. سازمان میراث فرهنگی متولی آثار تاریخی است و رئیس و کارمندش، باید کارآزموده و آگاه باشند؛ ریاست این سازمان که جایگاه «نمایش» اعتقادمان به تساوی حقوق زن و مرد نیست که اگر دمِ انتخاباتی در کابینهمان زن کم داریم، بهیکباره یکی را بر این مسند بنشانیم. همچنین «تجربیات ارزشمند [آن] سرکار عالی» که رئیس میراث شده، در جغرافیای سیاسی ارزشمند است نه در عرصۀ میراث فرهنگی، جای این دو حوزۀ سربهسر نامرتبط را با هم اشتباه گرفتهایم. نیز معماریپژوهی هم، جای سند و دلیل و تطابق با امر واقع است، و شعر گفتن و داستان نوشتن درخور عرصۀ شاعرانگی و خیالپردازی؛ معماریپژوهی که عرصۀ شاعرانگی شد، چهبسا گمراه بکند.
باری بهگمانم، جای معماری و اینستاگرام را با هم اشتباه گرفتهایم و معیارهای اینستاگرام را برای معماری به کار میبریم. معمار خودش را همچون شعبدهبازی میداند بر روی صحنۀ نمایش، که باید چشمها را خیره کند و اداهای جدید از خودش در بیاورد و کارهای عجیبوغریب بکند. احساس میکند باید آن تصویری را از خودش و محصول معماریاش ارائه کند که در طبع عموم، زیباتر جلوه میکند. معتقد به ضرورت بداعت و جلوهگری و طنازی در معماری است. به هنگام طراحی، اقلیم و نیاز کاربران و فرهنگ و بستر و هویت را در ذهن ندارد، بلکه رویای مصاحبه با رسانهها و چشمهای متحیر بینندگان را در سر میپروراند. میرود مسجد میسازد و آنهای کارهای کذا را میکند؛ میشود سوژۀ اول رسانههای معماری. هر چه هم دست به دست هم بدهند بساط رسواییای که به بار آورده جمع نمیشود. میرود خانه میسازد و سنجههای معماریاش، صرفاً چشمان هرزهگرد بازار است، تصویر شاهکارش را هم یا میآورد یا میآورند روی جلد مجلههای معماری. حواسمان نیست که معمار خوب آن کسی است که آسایش انسان، تطابق با نیازها و خواستههای انسان، سازگاری بنا با اقلیم، مصرف بهینۀ انرژی، سازۀ معقول، تعالی فرهنگ و زندگی کاربر و احساس او را مدنظر قرار میدهد. حواسمان نیست که به آن کارهایی جایزه بدهیم که سلامت ساکن و کاربرش را به مُد، به میل سرمایه، به شوق جلب نظر نفروخته باشد. آن کارهایی را خوب میدانیم که بیشتر دیده میشوند! معمارهای مشهورمان هم همانهایند که گاهی روسری و ریش را با هم بر تن بنا میکنند، ساختمانشان آرایشهای غلیظ میکند و جوک میگوید، تصویر خانههایشان صدای کارخانه میدهد، و نیز مسجدشان هم لباسهای مارک میپوشد و با لامبورگینی سلفی میگیرد.
خب چرا هر که کارِ خودش را نکند؟ بهتر این نیست که در معماری به دنبال دیده شدن نباشیم و این فضیلت را برای اینستاگرام بگذاریم!؟
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”https://telegram.me/koubeh”]کانال تلگرامی کوبه[/button]