زمان آن رسیده که تعریف جدیدی از زیبایی معماری ارائه شود

نویسنده: گراهام مک‌کی[۱]
مترجم: الیاس کهنسال

تصویر شاخص: خانه‌ی مارک تواین


کسانی که سعی می‌کنند زیبایی معمارانه را تشریح کنند، معمولا ساختمانی را که زیبا دانسته می‌شود، انتخاب می‌کنند و سپس شروع می‌کنند به توضیح اینکه چگونه اجزای مختلف آن، کیفیاتی همچون هماهنگی، تناسب، ریتم، مقیاس و غیره به وجود می‌آورد. این اصطلاحات همگی از نقاشی و موسیقی به عاریه گرفته شده و به این موضوع اشاره دارند که معماری هنر است و قواعد مشابهی بر آن حاکم. حتی اگر نباشد، انتخاب چیزی که دوست دارید و تلاش برای فهمیدن اینکه چرا آن را دوست دارید، شروع بدی نیست.

مشکل زمانی شروع می‌شود که سعی می‌کنیم دیگران را قانع کنیم. اینکه بگوییم «به نظرم این زیباست» با اینکه ادعا کنیم «این زیباست!» فرق دارد. وقتی قاضی دادگاه عالی [آمریکا]، پاتر استوارت[۲] در سال ۱۹۶۴ پورنوگرافی را چیزی توصیف کرد که «وقتی ببینمش، مشخص می‌شود.» یک ادعای شخصی را از طرف همگان اعلام می‌کرد. در همان زمان، در اروپا، متفکران پساساختارگرا[۳] این عقیده را مطرح می‌کردند که هر کسی می‌تواند نظر خودش را در مورد زیبایی (یا هر چیز دیگری) داشته باشد و حتی اصلا مهم نیست که این عقیده را چقدر با دیگران در میان بگذارند. این تقریبا همان عقیده ایست که اکنون رواج دارد ولی ما با فردگرایی تام[۴] هم مشکل داریم. به محض عدم توافق، به سرعت می‌گوییم «زیبایی در چشمان بیننده است[۵]». ما از مواجهه با مفهوم زیبایی تفره می‌رویم بدون اینکه از خودمان بپرسیم که اصلا چه نیازی به این مفهوم داریم.

از زمان یونانیان، زیبایی به عنوان تنها کیفیت زیبایی‌شناختی‌ای قلمداد می‌شد که ارزش بحث کردن را دارد. همه برای خلق آن تلاش می‌کنند. زشتی را غیاب زیبایی و خامی را کمبود آن تعریف می‌کنند.

این مسئله به خاطر سبقه‌ی فرهنگی ماست. به همین دلیل، ساختمان‌های ارزان‌قیمت، کارکردی یا تولید انبوه، هرچقدر هم که بابت ویژگی‌های اقتصادی، کارایی، سادگی یا جذابیتشان تمجید می‌شدند، هرگز زیبا محسوب نمی‌شدند. این مسئله بسیار محدودیت‌زا بود. تا اواخر قرن نوزدهم، ممکن نبود چیزی زیبا تلقی شود مگر اینکه بامنفعت نیز باشد. ادوارد تاکرمن پاتر[۷] (۱۸۳۱-۱۹۰۴)، معمار امریکایی، سابقه موفق و پرکاری در طراحی «معماری» زیبا داشت؛ از جمله خانه مارک تواین[۸] و چندین کلیسا که در مجموع ۶۶ اثر از ۷۹ اثر او را تشکیل می‌دهند. مطمئن هستم او معتقد بود که آثارش زیبایی و منفعت را با هم پیوند داده‌اند. همچنین مطمئن هستم که او معتقد بود این کافی نیست چرا که در سال ۱۸۷۷ (در ۴۶ سالگی!) این روند را متوقف کرد و از آن پس به طراحی آپارتمان‌های مسکونی و ساختمان‌های بلند مرتبه‌ای روی آورد که منفعتشان بهبود تهویه و استفاده از نور روز بود. او تنها پس از آنکه طراحی خانه‌ها و کلیساهای مجلل را رها کرد، تعهدات القا شده‌اش از زیبایی معماری را رها کرد و ساختمان‌هایی طراحی کرد که هم به لحاظ بشردوستانه منفعت داشتند و هم از لحاظ‌های محسوس و ملموس‌تری نافع بودند.

ولی حداقل تاکرمن پاتر این کار را کرد! تلقی محدود ما از مفهوم زیبایی، منفعت را کاملا از یاد برده‌است و ما را از به رسمیت شناختن هر نوع زیبایی غیربصری، باز می‌دارد. فیلیپ جانسون[۹] و هنری راسل هیچکاک[۱۰] به کارکردگرایی[۱۱] خرده گرفتند و به جای آنکه به خاطر کارکرد اجتماعی و بهره‌وری بالا از منابع که آن را این شکلی می‌کرد، تمجیدش کنند، آن را به‌مثابه‌ی زیبایی‌شناسی‌ای فقیر به سخره گرفتند. بروتالیسم[۱۲] همچنان به عنوان یک شکست در زیبایی‌شناسی شناخته می‌شود به جای آنکه به خاطر بی‌تکلفی اقتصادی در منابع و ساخت، تمجید شود. از مشکلات مدیریتی و نگه‌داری مجتمع پروت ایگو[۱۳] برای محکوم کردن مدرنیسم[۱۴] به عنوان یک زیبایی‌شناسی شکست خورده استفاده می‌شود به جای آنکه هدف آن در دستیابی به مسکنِ مقرون‌به‌صرفه برای طبقات ستایش شود.

ساختاری وجود دارد که از زیبایی برای کم‌ارزش کردن منفعت استفاده می‌کند. با وجود اینکه فرهنگ و رسانه‌ها تلاش می‌کنند حساسیت ما را نسبت به منفعت از میان ببرند، این واقعیت که ما نسبت به ساختمان‌هایی که با استفاده از نیروی کار اجباری ساخته می‌شوند، نظر مساعدی نداریم، نشان می‌دهد که ما کماکان منفعت را به عنوان جزئی از زیبایی معماری در خاطر داریم.باید این حساسیت تحلیل رفته را تقویت کنیم تا سایر منفعتهای فراموش شده، همچون پایداری و بهره‌وری مناسب از انرژی، را نیز بازیابیم. در موارد همچون پمپ‌های زمین گرمایی، اصلا چیزی برای دیده شدن وجود ندارد ولی منفعت بسیاری در استفاده از آنهاست. ما باید به ساختمان‌هایی که چنین چیزهایی دارند نگاه کنیم و این موضوع را در ارزیابی‌هایمان از زیبایی دخیل کنیم. اگر بودجه‌ی یک ساختمان در مقابل مقیاس و اهمیت آن ناچیز باشد، آنگاه دیدن زیبایی در مصالح تزئین نشده نه تنها خوب است بلکه یک ضرورت اخلاقی است. با تعریف فعلی از زیبایی، چنین ساختمان‌هایی بی‌ارزش، زشت و «نه در راستای اعتلای معماری» شناخته می‌شوند.

شاید ما اکنون از نیاز به کارایی بیشتر در ساخت با استفاده از مصالح دردسترس و روش‌های ساخت کم‌هزینه آگاه باشیم ولی اکثر مردم در دیگر نقاط دنیا قرن‌هاست از این کارها کرده‌اند. تاریخ معماری ما در این زمینه منبع مفیدی نیست. این تاریخ صرفا تلاش برای دستیابی به زیبایی را روایت می‌کند. مقابر پایدار، کاخ‌هایی با بهره‌وری بالا در انرژی یا عبادتگاه‌های کارکردی جایی در تاریخ معماری ما ندارند. آنچه این تاریخ روایت می‌کند، ارتباط تنگاتنگ زیبایی معماری با ثروت و قدرت سازندگان آن است. جای تعجبی ندارد اگر یک مریخی تصور کند که زیبایی معماری وسیله‌ای است برای بیان ثروت و قدرت؛ چه مستقیما از طریق استفاده از مصالح و روش‌های نادر یا گران‌قیمت و چه از طریق زمین خاص یا گران‌قیمتی که در آن ساخته می‌شود.

زیبایی‌شناسی متداول همواره از مشکلات مدیریتی مجتمع پروت ایگو برای محکوم کردن مدرنیسم به‌عنوان یک زیبایی‌شناسی شکست خورده استفاده می‌کند به جای آنکه هدف آن در دستیابی به مسکنِ مقرون‌به‌صرفه برای طبقات ستایش شود.

تاریخ هنوز نوشته نشده منفعت در معماری، روایت خواهد کرد که چگونه با مصالح کمتر و ارزان‌تری برای رسیدن به اهداف مشابه استفاده می‌شد. سازندگان کلیساهای گوتیک[۱۵] به هیچ عنوان به اندازه‌ی رومی‌ها منابع در اختیار نداشتند و خود رومی‌ها در مقایسه با مصریان باستان، در استفاده از مصالح و نیروی کار صریحا ناخن‌خشک بودند. امروزه رایانه‌ها و ماشن‌آلات این امکان را به ما می‌دهند که در زمان کوتاه‌تر و با بردگان کمتری بسازیم ولی این فقط روش استفاده ما از همان نیروهایی است که در آن زمان نیز ساختمان‌های ما را شکل می‌دادند، به همان پستی و پرپرستیژ.

حتی مفاهیم زیبایی باپرستیژ نیز باید مرتبا نزول کنند تا با فشارهای [دنیای امروزی] منطبق شوند ولی نه به آن میزان که زیبایی معمارانه در اختیار همگان قرار گیرد. مفاهیم سطح بالای زیبایی معماری [امروزی به گونه ایست که] دستیابی به بعضی از کیفیات را غیرممکن کرده و منابع مورد نیاز برای تلاش در راستای دستیابی به آن، خود عامل تفاخر و جلوه‌گری است. به عنوان مثال ساختمان‌ها هرگز بی‌وزن نبوده‌اند ولی یکی از دل مشغولی‌های معماری قرن گذشته، این بوده که ساختمان‌ها را به گونه‌ای جلوه دهند که گویی قوانین جاذبه را نقض می‌کنند. جریان بعدی در معماری در تلاش برای رسیدن به شفافیت در ساختمان‌ها نیز شامل تفاخر و خودنمایی مشابهی در زمینه استفاده از مصالح بود. راه‌های متاخرتر برای نشان دادن ثروت [سازندگان] شامل تلاش برای ایجاد این تصور است که چیزی غیر ارگانیک همچون ساختمان، در واقع «ارگانیک» است یا چیزی به مصنوعیت یک ساختمان، به گونه ای «طبیعی» است یا چیزی به راکدیِ یک ساختمان، در واقع «خود همانند ساز[۱۶]» است یا چیزی به ساکنی یک ساختمان، در واقع «پویا[۱۷]» است. در دنیایِ قشنگِ نویِ[۱۸] زیباییِ معماریِ امروز، بالا در واقع پایین ‌است.

[divider]منبع[/divider]

[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://commonedge.org/its-time-for-a-new-definition-of-architectural-beauty/”]COMMON EDGE[/button]

[divider]پی‌نوشت‌ها[/divider]

[۱] Graham McKay

[۲] Potter Stewart

[۳] Post-structuralist

[۴] Total subjectivity

[۵] زیبایی بستگی به فرد دارد

[۷] Edward Tuckerman Potter

[۸] Mark Twain

[۹] Philip Johnson

[۱۰] Henry Russel Hitchcock

[۱۱] Functionalism

[۱۲] Brutalism

[۱۳] Pruitt Igoe

[۱۴] Modernism

[۱۵] gothic

[۱۶] Self-replicating

[۱۷] dynamic

[۱۸] Brave New World

خروج از نسخه موبایل