نقد ساختاری طرح نوسازی و بهسازی بافت شهری پیرامون حرم مطهر رضوی

بنام خداوند جان و خرد

طرح نوسازی و بهسازی بافت شهری پیرامون حرم مطهر رضوی، از سویی یک ضرورت مدیریت دولتی و شهری بشمار آمده، که در نامه ای از وزیر اسبق مسکن و شهرسازی مرحوم کازرونی به مقام رهبری، و پاسخ ایشان در هامش آن نامه با تأکید بر دو راهبرد اصلی تأمین آسایش زائران و هماهنگی با آستانقدس رضوی، رسمیت یافته است، و از سویی دیگر پاسخی به مطالبات شهروندان شامل بر زائران و مجاوران و شاغلان در این محدوده از شهر دانسته شده، که با بعضی از مطالعات بعدی، به آن جهت داده شده است. در باره این طرح و مبادی و موضوعات و مسائل و نتایج آن، سخن بسیار گفته شده، چه از جانب کسانی که چون نگارنده این سطور از آغاز دستی کمابیش بر آتش داشته ام، و چه از جانب کسانی که به تازگی به این موضوع پرداخته اند یا حتی با یک سفر و در یک سخنرانی و حسب اقتضای حال شنوندگان و دعوت کنندگان، از جنبه انتقاد به طرح، و اغلب هم بدون طرح و عرضه راهکارهای جایگزین، سخنانی گفته اند.

از هنگامی که بر اساس تعریف رسمی و با سنجش بافت های شهری نسبت به سه شاخص صرفا کالبدی ریزدانگی، نفوذناپذیری و کم دوامی، نام فرسوده بر بعضی از آنها گذاشته شد، و در این طبقه بندی تفاوتی میان بافت های تاریخی، بافت های بیش فعال مراکز مذهبی شهری، بافت های از کارافتاده و کم توان و بافت های خودروی حاشیه شهرها و انبوه سازی های پیمانکاران، گذارده نشد، بافت شهری پیرامون حرم مطهر رضوی در مشهد نیز، که از سویی پاسخگویی نیازهای بخشی از زائران و مجاوران و شاغلان، و از جانبی دربرگیرنده بسیاری از قرارگاه های فرهنگی و کانون های اجتماعی و بستر کالبدی شیوه زندگی مشهدی بود، یکجا و یکسره فرسوده انگاشته شد و از این جهت هم طرح نوسازی و بهسازی علاوه بر دوجنبه مذکور در بالا، توجیه فنی هم یافت. در حالی که واژه فرسوده بخصوص بعنوان صفتی برای بافت شهری، حاوی ارزشداوری است، و بنابراین نامی شایسته برای بافت تاریخی پیرامون حرم مطهر نیست. اما از جانب دیگر، تاریخی بودن این بافت شهری نه معلول وجود تک بناهای کهن و گاهی ارزشمند، که معلول الگوی ساختاری جلوه گر در سازمان گذرهای شهری و بخصوص شاهکار بی بدیل بالاخیابان و پایین خیابان است. به همین پستا، اشاره شد که تخریب این الگوی ارزشمند تاریخی از زمان احداث خیابان طبرسی آغاز شده و تاکنون ادامه یافته و گویا حدّ توقّف برای آن نیست.

با چنین پشتوانه و توجیهاتی، ممکن است این پرسش برای بعضی از متخصصانی که بطور مستقیم با این طرح مواجه نبوده اند و نتایج آن را ارزیابی نکرده اند، پیش بیاید که این همه نقد و سخن برای چیست، و مگر جز این بوده که در این محدوده از شهر مشهد، بافتی فرسوده یا ناکارمد وجود داشته که با طرح توسعه شهری، قرار است بازسازی یا نوسازی یا بهسازی شود. و چه بسا بسیاری از نقد و سخن ها نیز، بجای مضامین قابل اتکا و استناد، بر خیالات تباه و امیدهای واهی تکیه زده است و این پرسش را مدام پررنگ تر و موثرتر هم کرده. اما واقعیت آن است که این طرح نوسازی و بهسازی کنونی را، که قطعا واجد ارزش هایی هم هست، درونمایه ای است متکی بر مفروضاتی و احکامی و منتج به نتایجی که با غفلت از  مردم و شهر و حرم بنا شده ، و گذشته شهر و پویایی آن را در پای آینده ای نامعلوم از ناکجاآبادی که شاید مبدعانش هم آن را تمام نمی شناسند.

قبلا پرداختن به محتوا و درونمایه، چند مقدمه لازم است:

اول/ توجه کنیم که شهر مشهد در کنار حرم امام رضا علیه السلام شکل گرفته و در طول تاریخ، حیات فرهنگی و اجتماعی خود و شهر بودن خود را مدیون این مرکز مهم معنوی و مذهبی بوده است. بنابراین مهم ترین مضمون محتوا و صورت در این بخش از شهر، نحوه پیوند یافتن آن با حرم مطهر است. این پیوند دوسویه پویا و در حال گسترش دارد و  هر دو سویه بی تردید، نیازمند گسترش و توسعه ساختاری بوده است. طرحی ارزشمند است که که الگویی برای همپیوندی این دوسویه بیابد و عرضه کند. در طرح نوسازی و بهسازی برای این مقصد، مسیری پیشنهاد نشده است.

دوم/ از سوی دیگر اینگونه نیست که شهر تا این لحظه تاریخی که در آن طرح نوسازی و بهسازی تهیه شده است و اجرا می شود، کاملا خودرو و بدون برنامه پدید آمده و بدون اندیشه و طرح رشد کرده باشد. درست برعکس، قله اندیشه معماری شهری ایرانی و چکیده دانش و تجربه ایرانی در سازماندهی فضایی در همین جا رخ نمونده و گوهری ارزشمند یعنی بالاخیابان و پایین خیابان را ساخته است. این الگویی است که همه مزایای منظور و مطلوب را دارد و محدودیت چندانی را هم بوجود نمی آورد. نجابت شهرسازی ایرانی در آداب تشرّف بالاخیابان و پایین خیابان تجلی داشت و دارد که مؤدب است و نه به جانب آن گوهر یکتا، که به جانب صحن های پیشاروی آن جهت گرفته، و در آنها سلام مؤمنان از دو سوی خیابان بر ولیّ نعمت خویش، تنها در جهتی خاص نه به سوی گنبد مطهر، ادا می شود. در طرح نوسازی و بهسازی این موضوع کاملا نادیده گرفته شده است.

سوم/ مدعی نباید شد که بافت شهری باید همانگونه که بوده و در همان حالت ناکارامدی و شاید فرسودگی بماند و هیچ تغییر نکند و بهسازی نشود. البته ممکن است در حال حاضر با پناه گرفتن در پس واژه هایی زیبا مانند “حفاظت” چنین حرفهایی زده بشود، اما قابل اعتنا نیست، زیرا که مقصود از حفاظت نیز پیشگیری از تمامی تغییرات نیست. اما مسلّم است که تغییرات باید اولا با معرفت نسبت به آنچه قابل تغییر است و آنچه قابل تغییر نیست و مراتب میانی اینها صورت گیرد، و ثانیا می باید موجب ارزش افزایی و ارتقای کیفیت بشود. شهر همپای شیوه های زندگی تحول می بابد، و وقتی تحولات شیوه های زندگی وسیع و عمیق باشد تحولات ساختاری شهری هم وسیع و عمیق تواند بود. اما تعیین دامنه موضوعی و موضعی تغییرات و شیوه های اعمال آنها، کاری بوده که در طرح نوسازی و بهسازی به درستی انجام نشده و وفاق حرفه ای و کارشناسی و مدیریتی در باره آن به دست نیامده است.

و اما طرح نوسازی و بهسازی، که سال هاست ملاک عمل شهرداری مشهد بوده و ملاک تعاملات با سرمایه گذاران و سازندگان بوده، با همه نواقص خود و با همه انحرافات آنچه اجرا شده از آن، موجد حقوقی شده که نمی توان و نباید آنها را نقض کرد، و پدید آوردنده مطالباتی شده که می باید به آنها جهت داد، و البته تعهداتی نیز برای سازمان های مجری ایجاد کرده که نمی توان شانه از زیر بار آنها تهی کرد. مقصود از این نوشتار کوتاه و سلسه نوشتارهای مرتبط پیشین و پیایندش، آن است که حدود و تعاریف و مشخصات این حقوق و مطالبات و تعهدات در نسبت با ارزش های بافت شهری از یک سو و در نسبت با شیوه های امکان پذیر مدیریتی و اجرایی از سوی دیگر مشخص شود، و معلوم شود که اگر مقرّر شود هریک از آنها مخدوش یا محدود شود، برای به دست آوردن چه ارزشی یا مبتنی بر سنجش توان و امکانات کدامین شیوه بوده است.

ارزیابی: البته مشخص نیست که گویندگان این سخن که بارها برای توجیه طرح آن را بر زبان رانده اند، چه معنایی را از ارزش تاریخی و میراث فرهنگی دنبال می کرده اند و آیا مثلا به دنبال تخت جمشید و نقش جهان و خانه طباطبایی  در آن بوده اند و نیافت انده، یا آنکه گمان می کرده اند هر بنایی که مزیّن به تزیینات نباشد یا بطور رسمی ثبت نشده باشد، ارزشی ندارد، و چه بسا ندانسته اند که ارزش بافت شهر متکی به زبان الگوی شکل گیری و رشد آن و رفتار اصیل پایدار جاری در آن است، نه فقط متکی بر تک بناهایی که نگاه توریست ها به آنها ارزش می دهد.

ارزیابی: پیداست که اندک تفحصی در تاریخ شکل گیری و رشد این بافت شهری نشان می دهد که این فرض نیز اشتباه است. احداث خیابان های طبرسی و تهران نیز بر اساس همین فرض اشتباه و با غفلت از نقش بی بدیل بالاخیابان و پایین خیابان انجام شد. بالاخیابان و پایین خیابان امتدادی است که حرم مطهر در کنار آن قرار گرفته نه در انتهای آن (ها)، و به همین سبب است که صحن نادری یا عتیق، میدان ورودی حرم مطهر است و در امتداد بالاخیابان و پایین خیابان افتاده، و صحن ناصری یا جدید گسترش حرم مطهر است در فضای باز که از آن امتداد کناره گرفته.

ارزیابی: تجربه نشان داد که این طرح و اجرای آن، یا بطور کلی این بافت شهری در هیچ زمانی و با هیچ
دیدگاهی جزو اولویت های دولتی نبوده است و بعد ازین هم نخواهد بود. بودجه دولتی برای اجرای آن اختصاص
نیافت و به همین سبب در همه اصلاحات خردی که به تدریج انجام شد، با عبارت کلیدی “تراز صفر” تلاش شد که از طرح درامدهایی کسب بشود که بتوان هزینه های آن را جبران کرد- هزینه هایی که در بخش جاری با ناکارامدی مدیریتی بسیار بیشتر از موارد مشابه بود و هم در بخش عمرانی در نسبت با درامدهای موخّر احتمالی و فرضی،  تقدم قطعی داشت و قابل جبران نبود. بعنوان نمونه باید از پروانه ساختمانی که در کنار معبری پیشنهادی برنامه ریزی شده بود، برای احداث آن معبر منابع مالی فراهم آید، در حالی که صدور پروانه برای چنین ساختمانی و دریافت عوارض آن خود منوط بود به احداث آن معبر، و این دور ویرانگر پدید آمده از کلید واژه “تراز صفر” را هرگز سر بازایستادن نیست.

این هر سه حکم، موجد وضعی است که اکنون پیشاروی ماست، و البته در همچنان بر همان پاشنه میچرخد و نگرش های تازه و بازنگری های در دست انجام و آسیب شناسی های انجام شده نیز، کمابیش همان مفروضات و همان احکام را دربردارد. به این ترتیب بود که بافت شهری تخریب شد، قرارگاه های فرهنگی و اجتماعی و کانون های شهری و محله ای آن از میان رفت، پیوستگی جمعیتی در مهم ترین حوزه شهری مشهد از هم گسیخت و حرم امام رضا علیه السلام مانند مشرِّف آن، غریب افتاد- دور از زائران و مجاوران و در برگرفته شده با ساختمان های غول پیکر و مهاجم و . . . نتیجه های این مفروضات و احکام تمامی مشخصات این وضع کنونی و چشم انداز آتی است؛ یعنی بافتی شهری که مرده و پویایی خود را از دست داده، هیچ جایی برای مراجعه و نشان گذاری در آن وجود ندارد، چون در آن به جای مسیرها و کوچه ها و بازارها و بازارچه های منتهی به حرم، مجتمع های تجاری نشسته است که خود را همچون مقاصدی جذاب معرفی می کند و حرم حالا شده است و می شود مسیری برای دسترسی به اینها، مجتمع های چندعملکردی با اشکالات فراوان در برنامه ریزی و عدم تناسب ضوابط عملکردی و کالبدی با ظرفیت های واقعی معماری به جای قرارگاه های فرهنگی و اجتماعی و کانون های شهری و محله ای نشسته، مشارکت سرمایه گذاران از نهادهای انقلابی و بنیادهای وابسته به آنها به جای مشارکت مردمی قرار گرفته، و آنچه ساخته شده تناسبی با شهر و حرم و زائر و مجاور ندارد.

پس می توان گفت که طرح “بهسازی و نوسازی” را که با اهداف خیر و سیاست های مصلحانه آغاز شد، و می توانستیم از درون آن، با رعایت آنچه بسادگی گذشتگان ما سعی کرده بودند به ما بیاموزند، الگویی پاک و شایسته بیرون آوریم، بدست ناآشنایان با آداب حیات ایرانی، همان راه گذشته را – یعنی همان خطای احداث خیابان های شعاعی طبرسی و تهران را-  تداوم داده و تشدید کرده و البته متولیان و مجریان آن را در جامه فضایل پوشاندند. دلدادگی ناشی از بی اطلاعی جمع اندکی از مدیران شهر به حساب همگان نوشته شد و با سخن وری و داستان پردازی، خطاهای بنیادی رواج یافت. به جای درس آموزی از الگوی “خیابان”، به تکثیر معابر پرداخته شد و محورهای شعاعی!!؟! به جانب حرم مطهر گشوده شد، و الگوی ناکجا آباد که هیچ تناسب و سنخیتی با شهر ما و پیشینه آن نداشت، به زور تخریب و ویرانی بر آن تحمیل شد.

۳-۱- به لحاظ ارتباطی و دسترسی: خروجی های مناسب از شهر مقابل ورودی های مناسب حرم مطهر واقع نشده است. بعبارت دیگر ورودی های حرم مطهر جز در مورد بالاخیابان و پایین خیابان، در برابر دسترسی های اصلی شهر استقرار نیافته و باعث پیچش یا اعوجاجی شده که آشفتگی و بی برنامگی در ورود به حرم و خروج از پدید آورده و موجد اشکالات و تردیدهایی در مکان گزینی و شیوه کارکرد فضاهای خدماتی زائران و کنترل امنیت و . . . شده است.

۳-۲- به لحاظ عملکردی و فعالیتی: حرم مطهر در محدوده ای محصور شده و بی فاصله پس از خروج از آن، انواع فعالیت های تجاری و خدماتی در رقابتی آشکار و نفس گیر برای نزدیک شدن به حرم و بهره گیری از رونق ناشی از حضور زائران تقلّا می کنند. بعبارت دیگر فضاها و فعالیت های واسط میان زیارت و زندگی شهری و گردشگری تعریف نشده و پدید نیامده و باعث گسست یا پارگی شده، و سبب می شود که زائران در هنگام ورود به حرم آمادگی بدنی و ذهنی زیارت را نداشته باشند و در هنگام خروج نیز آثار زیارت زمینه پایدار شدن نیابد.

۳-۳- به لحاظ کالبدی و فضایی: محدوده دایره ای شکلی که در هنگام احداث فلکه حضرت تعریف و تعیین شده، نه با بافت انداموار شهری پیرامونی سازگار است، نه با هندسه راست گوشه و جهت دار صحن ها و رواق ها و فضاهای وابسته به آنها. این وضع را می توان ناهمسازی نامید که هم در سوی شهر و هم در سوی حرم مطهر، فضاهای بیهوده و بی شکل و غیر قابل استفاده یا ناهمگون با تاب و صورت بافت و هندسه موجود و اصیل آنها پدید آورده و باعث شده که نمای ساختمان های وابسته به حرم که در جداره بیرونی آن واقع شده، نمایانگر آنچه در درون حرم هست نباشد.

با این توجهات، پرسشی بنیادی قابل طرح است که آیا اصولا در زمانی که طرح نوسازی و بهسازی شروع به تهیه و بعد اجرا شد، دانش مورد نیاز آن در اختیار متولیان و طراحان بود یا خیر؟ دست بردن به طراحی و اجرای یکی از بزرگترین و عمیق ترین مداخلات در بافت های زنده شهری در جهان، بدون آنکه پیشتر آن را آزموده باشند یا در معرض نقد و نظر اهل حرفه و دانش قرار داده باشند، با اتکا به توان سخنوری و گمراه کردن مخاطبان با بهره گیری از ترفندهای ارائه نقشه های معماری و شهری، طرحی تهیه و تصویب شد، که درون آن و نتایج آن حتی بر تهیه کنندگان و مجریانش هم روشن نیست. مثلا هیچکس نمیداند که چشم انداز نهایی این تغییرات چیست و برای چه کسانی مناسب است/ چرا محدوده طرح اینگونه انتخاب شده/ کل مساحت فضاهای تجاری قابل ساخت در این طرح، چند متر مربع است/ ک ظرفیت اقامت یا اشتغال یا . . .  در این طرح چه میزان است/ و . . . بسیاری نادانسته های دیگر.

اقدامات راهبردی چهارگانه فوق، فرصت های مناسبی برای اصلاح و تکمیل طرح بهسازی و نوسازی،‌ و رفع کمبودها و نارسایی های کنونی آن پدید می آورد.  فرصت های ناشی از این امر از چند جنبه قابل توجه است:

 

خروج از نسخه موبایل