در دههی ۱۹۹۰ بار دیگر به نظر میرسد كه حرفزدن بیپرده از تعهد اجتماعی ممكن شده است. ما معماران دیگر نباید خود را به این حماقت بزنیم كه میان كوششهای هنری و تعهد اجتماعی گسستی ذاتی وجود دارد. بیشتر جنبشهای هنر و معماری در صدوپنجاه سال گذشته بر پایهی برنامههای اجتماعی استوار بودند. حتی باید بسیار دورتر رویم و بگوییم كه باور به مسائل اجتماعی شكل ابتدایی ممكنِ معماری بزرگ است. این باور نه مانع، كه كاتالیزور خلاقیت است. پس چرا معماران امروز از ایدهی تعهد اجتماعی اجتناب میكنند؟ علتهای زیادی برای این بیباوری ما در كار است. بخش بزرگی از آنها به اسطورههایی بازمیگردد كه این حرفه با خود به همراه دارد. نوشتار حاضر این اسطورهها را به بحث میگذارد و دربارهی اینكه معماران چگونه باید از آنها فرابگذرند، پیشنهادهایی را طرح میكند تا معماری در دهههای پیشِ رو بتواند بار دیگر برای بخشیدن فرمی بصری به تعهد اجتماعی چراغی فراهم آورد. ادامه متن
معماری و هنر
متفکران غربی سالهاست که در بستر اجتماعی-اقتصادی ویژهی خود دربارهی ارتباط دو مقولهی «معماری» و «سیاست» اندیشیدهاند و حاصل تأملاتشان را مکتوب کردهاند. بااینحال متون اغلب این متفکران تاکنون به زبان فارسی ترجمه نشده است. با عنایت به همین فقدان، در این پرونده کوشیدهایم مقالاتی را گردآوری و ترجمه کنیم که هریک از منظری خاص رابطهی «معماری» و «سیاست» را در مرکز توجه خود قرار داده باشند. این مقالهها از ارتباط میان «معماری» و «انقلاب» سخن میگویند؛ از سرشت سیاسی معماری میپرسند، سیاست را درون روابط کالایی حاکم بر رشتهی معماری جستوجو میکنند، نسبت معماری و سیاست را مسئلهدار میکنند و از چگونگی تولید نظریههای سیاسی پیرامون معماری سخن میگویند. گرچه بستر اجتماعی خالقان این آثار با ایران تفاوت دارد، نوشتههای آنان میتواند برای جامعهی معماری ایران آموزنده و خواندنی باشد. ادامه متن