[divider]پیشگفتار[/divider]
شهر هوشمند، شهر بدون کربن، شهر سبز، اینها همه آرزوهایی دلنشین هستند. آرزوهایی که جز با تلاش توامان مردم و تصمیم گیران و تکمیل زنجیره ها و فرآیندهای درون زا قابل حصول نیستند. آیا دلارهای نفتی و اقتصاد کازینویی می تواند تعبیری بر این رویای خلیجی باشد؟
چند سالی است که در ایران نیز در محافل دانشگاهی و حتی در جلسات تصویب طرح ها با این عبارات مواجه می شویم.
شهرهایی متعلق به آینده، جزیره های رشد و خلاقیت در صحرای لم یزرع توسعه ملی؛ روئین تنی که از میان آلودگی ها و مصائب روزمره سیاوش وار و سرفراز برخواهد آمد و با خود تکنولوژی می آورد، رفاه و دلار می آورد، اتوماسیون و اکسیژن می آورد.
شهری که گویی فروغ شعرش را به نام او نوشته:
کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ
گلهای اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت میکند
و پپسی را قسمت میکند
و باغ ملی را قسمت میکند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند
و روز اسم نویسی را قسمت میکند
و نمرهی مریضخانه را قسمت میکند
و چکمههای لاستیکی را قسمت میکند
و سینمای فردین را قسمت میکند
درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند
و سهم ما را میدهد
من خواب دیده ام …
[divider]آیا شهر هوشمند شهر بدون شهروند است؟[/divider]
واقعا این شهر منجی جامعه شهری ما خواهد بود؟ آیا اگر چیزی از جنس معجزه رخ دهد، پولی بادآورده صرف شود، نام آورترین طراحان و برنامه ریزان گرد هم جمع شوند و عزمی پولادین برای پیاده سازی نقشه ها و دستورات ایشان وجود داشته باشد کار تمام است؟
آیا هوشمندی به معنی تعداد خودروهای بدون سرنشین یا تعداد دفاتر بین المللی متصل به شبکه های با پهنای باند خیره کننده است؟
نقش شهروندان و محیط در به بار نشستن این همه آرمان و آرزو چیست؟ چرا در تمام آنچه از شهرهای هوشمند و خلاق و سبز و بدون کربن می شنویم و در کتاب های رنگارنگ مملو از لیتوگرافی های مهیج می خوانیم، جای انسان خالی است؟
[divider]امارات توسعه پایدار را می خرد[/divider]
ده سال پیش، کشور امارات متحده عربی، یک مأموریت ۲۲ میلیارد دلاری را برای ساخت شهری بدون کربن که توسط نور خورشید، انرژی گرمایی خود را تأمین کند و سیستم سرمایشی آن توسط باد عمل کند، همچنین بهطور کامل وابسته به حملونقل عمومی باشد را آغاز کرد. اما ساخت اولین شهر پایدار در دنیا بسیار دشوارتر و دور از دسترس پیشبینیهای صورت گرفته بود، طوری که پس از گذشت ده سال تنها ۵ درصد از شهر مصدر طراحیشده، اجرا و عملی شده است.
اگر در درک ۲۲ میلیارد دلار مشکل دارید خوب است به این آمار توجه کنید که بودجه ۱۱۸ کشور جهان کمتر از این رقم است. با این رقم می توان سالانه بیش از ۷۰ درصد از گرسنگان جهان را سیر نمود و از مرگ و بیماری نجات داد. ۲۲ میلیارد دلار ۲۳۰ برابر بودجه سالیانه کشور سیرالئون با بیش از ۷ میلیون نفر جمعیت است.
عکاس فرانسوی اتین مالاپرت[۱] اقدام به عکاسی از داخل این آرمانشهر کرده است. تصاویر فریبنده او شامل، ردیفهایی از پنلهای خورشیدی سیلیکونی که تمام نور خورشید را جذب میکند، برجهای فوق مدرن در خیابانهای باریک، و کارگران خسته که در حال خنک کردن خود در سایه هستند، میشود. باوجود سروصدای دائمی ساختوساز، آینده این شهر نامشخص است. به نقل از مالاپرت: “این سخت است که بگوییم ساخت شهر به نتیجه نهایی و مورد انتظار میرسد یا خیر اما مردمی که مشغول کار کردن در این شهر هستند، با اعتمادبهنفس بسیار به کار خود ادامه میدهند.”
شرکت مشهور معماری بریتانیایی فاستر و همکاران[۲]، در سال ۲۰۰۷، طرح جامع شهر مصدر را با ترکیبی از نشانههای تاریخی معماری عربی و تکنولوژی پایدار توسعه داد. برنامهها و طرحهای تهیهشده، شامل ساخت ۸۸،۰۰۰ پنل خورشیدی بهمنظور تولید برق برای شهری ۴۰۰۰۰ نفری، و یک بادگیر ۱۴۸ فوتی برای ارسال نسیمی خنک به خیابانهای باریک و سایهدار بوده است.
بهجای اتومبیلهای شخصی، شهروندان از سیستم حملونقل سریع شخصی و بدون راننده که همگی به رنگ سفید هستند، برای رسیدن به نقاط مختلف شهر که مساحتی حدود ۶ کیلومترمربع دارد، استفاده میکنند.
اما در میانه راه، بحران اقتصادی بزرگ اتفاق افتاد. پروژه دچار کمبود منابع مالی شد،، درنتیجه پروژه متوقف شد، و توسعهدهندگان پروژه، در مورد طرحهای تهیهشده تجدیدنظر کردند و طرح جامع تجدیدنظر، تاریخ اتمام پروژه را از سال ۲۰۱۵ به ۲۰۳۰ تغییر داد و بیان کرد که آرمان پروژه از “شهر بدون کربن” به “شهر کمکربن” تغییر خواهد کرد.
در حال حاضر تنها تعداد کمی از ساختمانهای طراحیشده، به اتمام رسیده و ازجمله میتوان به موسسه مصدر اشاره کرد که در آن ۲۸۷ نفر از ساکنان دائمی در آن اقامت دارند و همگی دانشجو هستند. بخشی از ۵،۰۰۰ نفری که در شهر مصدر مشغول به کار هستند و دفاتر ۳۷۰ شرکت در ساختمان رشد مستقر هستند. همهی ساکنان از فروشگاههایی که محصولات کاملاً ارگانیک را عرضه میکنند، خرید میکنند و در کافیشاپ موجود در این ساختمان به استراحت میپردازند.
مالاپرت زمانی که در مورد شهرهای “سبز” در اکتبر، ۲۰۱۴. مطالعه میکرد، با این شهر برای نخستین بار آشنا شد و دربارهی آن اطلاعاتی به دست آورد. ایدهای که برای ساخت شهر مصدر پیشنهاد شده بود، و زیباییشناسی مربوط به آینده این شهر، او را مجذوب خود کرد و باعث شد که وی سفری به شهر مصدر داشته باشد و مدت ۱۰ روز را صرف کاوش در شهر کند، و برای دومین بار نیز، به مدت ۲۰ روز در ماه مارس، ۲۰۱۵ دیداری از مصدر داشته باشد.
تور رسمی برای معرفی شهر تنها ۱۵ دقیقه به طول انجامید. درنتیجه مالاپرت بیشتر وقت خود را صرف بررسی در اطراف شهر کرد. مناظر و سایتهای مختلف، گفتوگو با کارگرانی که مشغول ساختوساز بودند، بازدید از موسسه مصدر، و استفاده از وسایل حملونقل خارقالعاده او را بسیار شگفتزده کرد.
تصاویر وی توسط یک دوربین قطع بزرگ گرفته شده، و بهخوبی توانسته تنهایی و پوچی شهر مصدر را به نمایش بگذارد. او در گزارشهای خود اشاره کرده که احساس سکونت در شهر ارواح را داشته است.
هیچیک از عکسهای وهمآور مالاپرت نشاندهندهی شهر مصدر بهعنوان مدلی از شهرهای پایدار نیست. وی اشاره دارد که: ” حقیقتاً مصدر، شهری خالی و مرده به نظر میرسد ” و در ادامه بیان میکند که این موضوع دقیقاً و عمداً در عکاسی منظر و معماری شهری که زندگی در آن کنار گذاشتهشده است، درشتنمایی شده است.
اینکه شیوخ بادیه نشین دیروز، آنچنان فریفته ی زرق و برق شهرهای اروپایی شده بودند که می خواستند این بار در کنار پیست فرمول یک و زمین های جایزه بزرگ تنیس دوبی و چمن زارهای گلف، این بار خودِ «شهر اروپایی مدرن» را بخرند، برای ما قابل درک است. نورمن فاستر ولی بیش از هر کس دیگر باید بداند که توسعه امری درون زاست. بدون وجود ساز و کار های درونی، ممتد و دیرپا نمی توان نتیجه ی تئوریک را انتظار کشید. امان از «دلارهایِ نفتیِ خرد سوز» که اینگونه اساتید فن را رسوا می سازند.
سالیانِ بسیار نمیبایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانیست
که حضورِ انسان
آبادانیست.
…
غیابِ بزرگ چنین بود
سرگذشتِ ویرانه چنین بود.[۳]
[divider]پانویس[/divider]
[۲] -Foster & Partners
[۳] -احمد شاملو – دشنه در دیس