در قسمت اول نقد سخنان آقای آخوندی در برنامهی پایش، از برخورد غیر ریشهای و سطحی آقای وزیر با معضل پیچیدهی حاشیهنشینی گفتیم. در قسمت دوم نقدمان بر سخنان ایشان از نبود نگاه آمایش سرزمین در عملکرد آقای آخوندی و همچنین نداشتن برنامه مؤثر برای سامان دادن به نظام سلسله مراتبی سکونتگاهی و عدم توانایی در ایجاد گفتمان واحد در بارهی حاشیهنشینی گفتهایم.
[divider]آمایش سرزمین[/divider]
ازجمله علل ایجاد پدیدهی حاشیهنشینی عدم نگاه فضایی و آمایش سرزمینی در برنامهریزیهای توسعه در کشور است. اتفاقاً حداقل در این بخش وزارت راهوشهرسازی مسئولیت مستقیم دارد. آقای وزیر حتی بدون کوچکترین اشارهای به این مسئله هیچگونه گزارشی از عملکرد وزارت متبوع خود درزمینهی اجرای سیاستهای آمایش سرزمین ارائه ندادند. در بخش راهحلها هم هیچ اشارهای به برنامهها و دیدگاههای خود در این زمینه نکردند و این به این معنی است که همان نگاه تمرکزگرایی که موجب تخلیه نیروی کار و سرمایه در کلانشهرها و به ضرر مناطق روستایی و دور از مرکز شد، همچنان در بالاترین سطح قدرت اجرایی کشور حاکم است. آقای آخوندی که بر مسند فضاییترین وزارتخانه دولت نشسته است نشان داد که فاقد نگاه و اندیشه فضایی است و به همین خاطر است که از تحلیل ظرفیتهای سرزمینی ایران عاجز است و صراحتاً اعلام میکند که موج شدید مهاجرتهای روستایی به کلانشهرها پدیدهای طبیعی بوده است درحالیکه اگر پخشایش قدرت و سرمایه و امکانات در برنامههای توسعه و بودجهریزیها و اداره مملکت متناسب با ظرفیتها و محدودیتهای سرزمینی صورت میگرفت امروز شاهد سکونت میلیونی حاشیهنشینان در حاشیه تهران و مشهد و اهواز و تبریز و …. نبودیم.
[divider]سلسلهمراتب سکونتگاهی[/divider]
پدیده دیگری که نظام فضایی ایران از آن رنج میبرد و در تشدید عوارض حاشیهنشینی بسیار مهم است شکل نگرفتن نظام سلسلهمراتب سکونتگاهی در ایران است. سلسلهمراتب سکونتگاهی به زبان ساده یعنی افزایش تدریجی و منطقی امکانات، قدرت و حوزهی نفوذ مراکز سکونتگاهی به شکلی که هر واحد سکونتگاهی مانند روستا یا بخش یا شهر کوچک در فاصلهی معقول از امکانات موردنیاز خود اعم از امکانات بهداشتی درمانی، آموزشی، اداری-سیاسی و اقتصادی قرارگرفته باشد. بهعنوانمثال اگر یک روستایی در کرمان بخواهد برای درمان خود به پزشک متخصص یا فوق متخصص مراجعه کند مجبور نباشد مستقیماً به تهران بیاید بلکه به نزدیکترین شهر کوچک مراجعه کند و نیازش مرتفع شود. اگر به هر دلیلی نزدیکترین شهر کوچک فاقد پزشک موردنظر بود به نزدیکترین شهر متوسط و بعد در مرکز استان بتواند نیاز درمانی خود را مرتفع کند. اما میدانیم که در حال حاضر چنین نیست و شهروندان در بسیاری از موارد مجبورند حتی برای امور خیلی ساده مستقیماً به تهران یا کلانشهرهای منطقهای مراجعه کنند وظیفه ساماندهی به این سلسلهمراتب سکونتگاهی بر عهده وزارت راهوشهرسازی و سازمان برنامهوبودجه است اما آقای آخوندی بازهم هیچ اشارهای به این مسئله نکرد درحالیکه وجود نظام سلسلهمراتب سکونتگاهی مناسب میتوانست مانند غربالهای متعدد موج مهاجرتها را سامان بدهد تا امروز شاهد ابعاد وحشتناک حاشیهنشینی در کلانشهرها نباشیم.
[divider]موجهای جدید مهاجرت[/divider]
آقای آخوندی با بیان این مطلب که دورهی انفجار جمعیت شهری در ایران تمامشده و طبق آخرین سرشماری بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایرانشهر نشین شدهاند و حالا کمتر از ۳۰ درصد روستانشیناند گفت این مقدار حداقل سهم روستاها از جمعیت است و بعید است کمتر از این بشود. بنابراین بعدازاین شاهد موج جدید مهاجرت نخواهیم بود. و صرفنظر از تحرکات فضایی معمول این نسبت شهرنشینی و روستانشینی ثابت خواهد ماند. اما این پیشبینی از دو جهت قابل خدشه است. یکی اینکه وضعیت شکننده محیطزیست و منابع آبی ایران که بستر اصلی جمعیت روستایی در محیط روستایی به حدی است که بر اساس انذارهای پیشگویانه خود مسئولین ازجمله آقای دکتر عیسی کلانتری وزیر اسبق جهاد کشاورزی و دبیر فعلی ستاد احیاء دریاچه ارومیه، ایران در معرض موجهای تازه و شدید مهاجرت به دلیل خشکسالی قرار دارد. نشانههای این موج جدید همین حالا هم بهراحتی قابلمشاهده است. تخلیه هزاران روستا که به علت خشکسالی در شرق و جنوب شرق و فلات مرکزی ایران دیده میشود پدیدهای است که حداقل با این ابعاد نوظهور است. بنابراین نظام تدبیر و برنامهریزی ما باید هشیاری و آمادگی خود را برای مقابله و مدیریت این موج در شرف وقوع حفظ کند. دوم اینکه در دل همین جمعیت شهری هم جریان مهاجرت از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر همچنان پابرجاست و هرروز عدهی بیشتری از ساکنان شهرهای کوچکتر به علل بیکاری و مشکلات معیشتی مجبور به مهاجرت به شهرهای بزرگتر میشوند. علاوه بر این بالا رفتن هزینههای مسکن و زندگی در درون شهرهای بزرگ هم اقشار فرودست ساکن بافتهای داخلی این شهرها را مجبور به نقلمکان به حواشی شهرها میکند. پس این استدلال که چون نسبت جمعیت شهری به حداکثر خود رسیده دیگر موج مهاجرت نخواهیم داشت، استدلال غلطی است چون مهاجرت از شهرهای کوچک به بزرگ و از درون شهرهای بزرگ به حاشیه شهرهای بزرگ ادامه دارد.
[divider]نقد سخنان آقای وزیر از نگاه خرد[/divider]علاوه بر نقدهای کلان فوق سخنان آقای وزیر حاوی نکات جزئیتری هم بود که شایسته است هرچند مختصر به آن اشارهکنیم.
آقای آخوندی بهدرستی اشاره کردند که یکی از وظایف اصلی و اولیه ایشان، ایجاد گفتمان و هماهنگی اجزای دولت چه در راهبرد و چه در اقدام درزمینهی معضل حاشیهنشینی است. سؤالی که به ذهن میآید این است که آیا بعد از یک دوره وزارت ایشان موفق به این کارشدهاند؟ پاسخ منفی است. چراکه به اعتراف خودشان هنوز بخشهای مختلف حاکمیت به اجماع نظری و هماهنگی عملی در مدیریت این بحران نرسیدهاند. این عدم توفیق چیزی نیست که بتوان آن را به کمبود بودجه، تحریمها و اقدامات دولت قبل نسبت داد بلکه مستقیماً نتیجه ضعف مدیریت و عدم جدیت در بالاترین مقام مسئول در این زمینه است. نکته دیگر مربوط به تقسیمکار و مسئولیت اصلی و مستقیم در این زمینه است. آقای آخوندی چندی بار تأکید کردند که شهرداریها مسئولیت اصلی و مستقیم را در این زمینه دارند. این در حالی است که در وضعیت کنونی درآمد شهرداریها بخصوص در شهرهای کوچکتر این بار فراتر از توان و ظرفیت آنهاست. واقعیت این است که مسئولیت اصلی و مستقیم ساماندهی حاشیه شهرها بر عهده دولت است و مرتبطترین وزارتخانه در این زمینه وزارت راهوشهرسازی است که وظیفه دارد که علاوه بر پایکار آوردن همهی ظرفیتهای مالی و تخصصی خود مشارکت همهی اجزای حاکمیت را جلب کند. خالی کردن شانه از بار مسئولیت و انداختن آن به دوش شهرداریها فقط یک ترفند برای سرپوش گذاشتن بر کمکاریهای دولت در خصوص بحران حاشیهنشینی است.
آقای آخوندی در بخش دیگری از سخنانشان با ژستی مردمگرایانه خواستار این شدند که مردم حاشیهنشین خودشان برای بهبود وضعیتشان تلاش کنند. بهعبارتیدیگر این وظیفه دولت نیست که برای مردم مسکن و اشتغال مناسب ایجاد کند. پنهان شدن آقای وزیر پشت عبارات زیبایی مثل سپردن کار به خود مردم و… سوءبرداشت آشکاری است از رویکردهای مشارکتی در ادبیات جدید برنامهریزی. جوهرهی رویکردهای مشارکتی این است که فرآیند برنامهریزی و مداخلات دولت را مشارکتی و دموکراتیک کند نه اینکه بار مسئولیت را از دوش دولت بردارد. پیتر لویت در همین زمینه بهصراحت پرده از این نحوهی استدلال نئولیبرالیستی آقای آخوندی برمیدارد. وی میگوید: «این نکته که تهیدستان باید روی پاهای خود ایستاده و فقط متکیبهخود بوده و بدون کمک دیگران تنها با تلاشهای فردی موجبات پیشرفت، موفقیت و ترقی خود را فراهم سازند، مسئلهای است که از یکسو (از جنبه مثبت) قویاً موردحمایت و تأیید لیبرالها و روشنفکرانی است که به فکر احیاء و اعادهی حیثیت و اعتبار تهیدستاناند. از سوی دیگر(از جنبه منفی) مورد تأیید حکومتهایی است که با مشاهدهی نیروی عظیم خودیاری اتکای به خود در میان تهیدستان با فرصتطلبی به دنبال یافتن مستمسکی هستند تا از بودجهی دولتی سهم ناچیزی به این قشر تخصیص دهند، با این استدلال و بهانهی سخیف که تهیدستان خود مسئول نابسامانی و بدبختیهای خویش هستند، لذا باید بهتنهایی گلیمشان را از آب به درکشند.»
[divider]نتیجهگیری[/divider]
هرچه بهروزهای پایانی دوران وزارت آقای آخوندی نزدیک میشویم واقعیت دیدگاهها و دستاوردهای عملی ایشان برایمان آشکارتر میشود. گفتاردرمانی مشکلات از طریق تکرار ناقص نظریات و مفاهیم جدید و خوش آب و رنگی که گرچه بهخوبی به کار سخنرانیهای جذاب در اجلاسها و سمینارها میآیند ولی درصحنه عمل حداقل با این برداشتهای سطحی حتی در مقام تبیین مشکلات هم به کار نمیآید. پناه بردن آقای وزیر به کلیگویی و تکرار شعارگونهی تئوریها بهجای ارائه گزارش مشخص نشانه آن است که چیزی برای گزارش دادن وجود ندارد.