اکوسوسیالیسم: مقاومت تنها راه است

مصاحبه‌یِ فؤاد راد [فعال درزمینه‌ی تغییرات اقلیمی] با میشل لووی [جامعه‌شناس و مارکسیست برزیلی]

مترجمان: مبین رحیمی ـ محمد محمدی


 در نگاه شما گرمایش جهانی بسیار سریع‌تر از آن چیزی که پیش‌تر مدل‌های اقلیمی نشان داده‌اند، در حال پیشروی است؛ این شتاب چقدر سریع‌تر است؟

ـ برآورد چنین شتابی به‌گونه‌ای دقیق مشکل است، اما آنچه ما می‌دانیم این است که گرمایش جهانی یک واقعیت است که شتاب آن همواره روبه‌فزونی است. ما همچنین امروزه می‌دانیم که سناریوهای ارائه‌شده از جانب «مجمع بین‌المللی تغییرات اقلیمی» (IPCC) در سال ۲۱۰۰ و یا حتی ۲۰۵۰ اتفاق نخواهند افتاد: نه؛ این سناریوها زودتر از این به وقوع خواهند پیوست. ما هم‌اکنون می‌توانیم آشکارا نظاره‌گر تخریب چندین نمونه از اکوسیستم‌ها باشیم. گرمایش جهانی در حال عبور از چندین پرتگاه بحرانی است که این خود خطر را بیشتر می‌کند: خطر گردش گرمایش جهانی به یک حالت کنترل نشده؛ یک حالت خودبازتولیدی که هرچه بیشتر تغییرات آب‌وهوایی را مهارنشدنی می‌کند.

 با در نظر گرفتن این وضعیت، جنبش چپ باید از چه موضعی برخوردار باشد؟

ـ نخستین کاری که ما باید انجام بدهیم این است که با یک پیام به عموم مردم برسانیم که گرمایش جهانی یک واقعیت است که در دهه‌های آتی خود را آشکار می‌کند؛ بنابراین ما نمی‌توانیم بیشتر از این صبر کنیم و باید هم‌اکنون کاری کنیم. دومین چیزی که ما باید انجام بدهیم این است که در برابر چگونگی آب‌وهوا که در حال تغییر است یک موضع بگیریم. ازآنجایی‌که هم‌اکنون یک خطر وجود دارد که می‌تواند هر چیزی را از خط خارج کند؛ ما باید خواسته‌هایمان را بسیار فراتر از اهداف تعیین‌شده توسط «اتحادیه اروپا»[EU, Stern Report]، پیمان «کیوتو»[Kyoto] و دیگر اهداف مقررشده توسط دولت‌های بورژوازی مطرح کنیم. این بسیار مهم است که به مردم بگوییم که اهداف اقلیمیِ طبقات حاکم، برای پیش‌گیری از یک مصیبت انسانی، یک فاجعه بنیادی و سیاره‌ای کافی نیستند.

 بر این اساس؛ ما نباید از سیاست‌های اقلیمی دولت‌های فعلی حمایت کنیم؟

ـ دولت‌های امروزی به‌سادگی نمی‌توانند جلوی این خودویرانگری را بگیرند؛ یک خودویرانگری که سرمایه‌داری راه را برای آن هموار کرده است. بااین‌وجود چنین چیزی محصول فقدان اراده جمعی از جانب طبقات حاکم و یا نبود فهم نیست؛ بلکه این خودویرانگری ناشی از این است که نظام سرمایه‌داری حاضر به پذیرفتن محدودیت‌ها و مرزها نیست. بنابراین این امر تطابق امر اجتماعی و زیست‌محیطی را غیرممکن می‌سازد. سود اصلی‌ترین نیروی محرکه سرمایه‌داری است و این نیازمند یک انبساط نامحدود است: سود و انباشت نامحدود. عنصرهای این انبساط اگرچه معدود اما بخشی ضروری در بازتولید مداوم سیستم هستند. فراتر از همه ویژگی‌های تکنیکی و فنی؛ جنبه ایدئولوژیکی مسئله اقلیمی مهم است. ازاین‌رو ما باید آن پیامدهای ایدئولوژیکی را که بورژوازی نمی‌تواند به آن جدیت و مسئولیتی که مسئله اقلیمی در بردارد دست یازد، دریافت کنیم.

مسئله؛ محصول کژرفت جنبه‌هایی از دولت‌های بورژوایی نیست، بلکه محصول خود نظام سرمایه‌داری است. این چیزی است که باید مردم از آن آگاه باشند. همچنین یک‌چیز دیگر که مردم باید از آن آگاه شوند این است که یک آلترناتیو وجود دارد، نه یک آلترناتیو انتزاعی، بلکه یک بدیل انضمامی و امکان‌پذیر؛ اکوسوسیالیسم: یک نظارت دمکراتیک و همگانی بر تولید در راستای نیازهای اجتماعی، اما در حصار مرزهای زیست‌محیطی. چنین بدیلی مسحور و یوتوپیایی نیست؛ بلکه اکوسوسیالیسم در معنای سلبی‌اش، یک ضرورت است.

 چپ چگونه باید اکوسوسیالیسم را به‌عنوان یک بدیل، جایگزین نظام فعلی کند؟

ـ ما باید در نظر داشته باشیم، اگر که حتی هدف، یک جامعه اکوسوسیالیستی باشد، چنین جامعه‌ای همسو با گام‌های نخستین مردم نیست، چراکه مردم از چیزی که از آن تحت عنوانِ پریشان‌خیالی [انتزاع] نام می‌برند، حمایت نمی‌کنند؛ در عوض مردم فراسوی تغییرات واقعی؛ در زندگی روزمره‌شان سازمان‌دهی می‌شوند. بنابراین مهم است که از خواست‌های انضمامی مردم که علیه منطق نظام سرمایه‌داری هستند، حمایت کنیم. ضرورتی ندارد که احزاب سیاسی نیروی محرکه باشند، بلکه مردم مبتنی بر تجربه خودشان، مطالباتی انضمامی را مطرح می‌کنند.

ما هم‌اکنون نمی‌توانیم مردم را برای یک انقلاب اکوسوسیالیستی سازمان‌دهی کنیم، اما بجای آن با خلق خواست‌های انضمامی و مستقیم در برابر مسئولین در راستای کاهش گرمایش جهانی شروع می‌کنیم. برای مثال اگر یک دولت از «پیمان‌های بین‌المللی اقلیمی» حمایت نمی‌کند؛ ازآنجایی‌که آن دولت، دانش اقلیمی را نادیده می‌انگارد؛ اولویت نخست این است که آن دولت را برداریم و آن را با دولتی جایگزین کنیم که این دانش را نادیده نمی‌گیرد؛ حتی اگر این دولت یک دولت بورژوایی باشد؛ همان‌گونه که در استرالیا سازمان‌دهی مردمی به‌درستی به انجام رسید و به‌واسطه یک تظاهرات؛ یک تجمع بیش از ۱۵۰ هزارنفری، دولت لیبرال که «پیمان کیوتو» را امضا نکرده بود از سر راه برداشته شد. این به‌نوبه خود نشان از یک پیشرفت دارد اگرچه دولت جایگزینی یک دولت کارگری جناح‌راستی بود.

بنابراین ما باید برای مطالبات انضمامی بومی مبارزه کنیم، همان‌گونه که در اکوادور مردم شرکت‌های پمپاژ نفت را متوقف کردند یا همانند پاریسی‌ها که خواستار حمل‌ونقل عمومی رایگان بودند و یا مانند دهقانان برزیل که در حال مبارزه علیه جنگل‌زدایی از جنگل‌های بارانی هستند. همه این خواسته‌ها مهم هستند و باید از آن‌ها پشتیبانی شود. همچنین با هر پیروزی ما باید خواسته‌های نوینی را در یک فرایند پویا پیش رو قرار دهیم که به‌طور فزاینده‌ای منطق سرمایه‌دارانه را به پرسش می‌کشند.

خوب؛ یک چپ جهانی ضعیف: چگونه باید این کار را به سرانجام برساند؟

ـ در وهله نخست؛ مبارزه اقلیمی یک مبارزه ایدئولوژیکی میان سرمایه‌داری و سوسیالیسم نیست، بلکه مبارزه خواست‌های انضمامی همگانی در مخالفت با منافع اقتصادی قدرتمند است. برای نمونه مجموعه‌های مختلف روستایی [همانند کشاورزی خانوادگی و شرکت‌های کوچک دهقانی] در برابر شرکت‌های چندملیتی و تجاری‌سازی ایستادگی می‌کنند؛ مبارزه‌ای که تضاد و تخاصم را تقویت کرده است و حتی منجر به کشته شدن چندین دهقان هم شده است. این یک مبارزه است که ما باید برای جلوگیری کردن از جنگل‌زدایی بیشتر و عدم پرداخت پول به بخش صنعت اتانول، از آن حمایت کنیم؛ به‌ویژه هنگامی‌که کشاورزان می‌توانند و می‌خواهند یک تولید زیست‌محیطی داشته باشند. این مبارزه حتی اگر سوسیالیستی نباشد؛ اما دربرگیرنده چندین بعد کاملاً ضدسرمایه‌دارنه است. بنابراین مبارزه باید یک نبرد از تضاد موجود و تصادم میان مردم بومی و سرمایه جهانی باشد. در تمامی این مبارزات خودانگیخته؛ جایی که مردم منافع اقتصادی را به چالش می‌کشند، یک تمایل به‌سوی یک سازمان‌دهی جمعی وجود دارد. این تجربه مبارزاتی، یگانه امید ما در وضعیت کنونی است.

امروزه ما می‌بینیم که همه حکومت‌ها در دولت‌های پیشرفته سرمایه‌داری، در مورد شرایط اقلیمی و تمایلشان به حل مسائل آب‌وهوایی صحبت می‌کنند و درعین‌حال سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام داده‌اند که کنترل جامعه سوخت‌های فسیلی را بر ما تقویت می‌کند. بنابراین ما چگونه باید سیاست اقلیمی طبقه حاکم را تحلیل کنیم؟

ـ دولت‌های بورژوایی مدام به شیوه‌ای نادرست با بحران‌ها مواجه می‌شوند و چنین مواجهه‌ای اجتناب‌ناپذیر است. همچنین احتمال امیدی از جانب احزاب سبز وجود ندارد چراکه آن‌ها تضاد بنیادین میان عطش سیری‌ناپذیر سرمایه‌داری برای سوخت‌های فسیلی و بحران‌های زیست‌محیطی را درک نمی‌کنند. این احزاب فراتر از اهداف اکورفرمیستی، به چیز دیگری دست نیافته‌اند و این همان چیزی است که در سیاست‌های خود نشان می‌دهند. گذشته از این، احزاب سبز از جانب دولت‌های بورژوایی به‌عنوان یک بهانه مورداستفاده قرار می‌گیرند.

تنها راه، به تصویر کشیدن تضادهای موجود است، اما من فکر نمی‌کنم یک‌راه جهان‌شمول برای نائل شدن به چنین تصویری وجود داشته باشد. هر کشور و هر وضعیتی دارای پیش‌شرط‌های خاص خود است: خواست‌ها و نیازهای متفاوتی که باید برآورده شوند. ما در برزیل جنگل‌زدایی و سوزاندن جنگل‌های بارانی آمازون را داریم که به انتشار عظیم گازهای گلخانه‌ای منجر شده و موجب نابودی یکی از بزرگ‌ترین جذب‌کننده دی‌اکسید کربن زمین می‌شود. از هر نظر که به این مسئله نگاه می‌کنیم، وضعیت در جنگل آمازون حاد است و ناگزیر می‌تواند منجر به یک فاجعه انسانی شود؛ اما درعین‌حال این آگاهی در میان مردم روبه فزونی است که فشارهای سخت‌تری را بر دولت‌های بی‌تفاوت وارد کنند، دولت‌هایی که درباره‌ی حراست از جنگل‌های بارانی حرف‌های قشنگ زیاد می‌زنند اما با بستن قرارداد با شرکت‌های تجاری که بخشی از فرایند جنگل‌زدایی‌اند، موافق هستند.

امروزه این مسئله: جنبش دهقانی، کلیساهای مسیحیت، مردم بومی، سازمان‌های مختلف چپ و زیست‌محیطی که نسبت به این توسعه فاجعه‌بار نگران‌اند را با همدیگر متحد کرده است. همه این نیروها برای هماهنگی در مبارزه علیه کشاورزی تجاری به هم دیگر پیوسته و در اینجا ما مواجه با یک مبارزه هستیم که در آن خواست‌های سیاسی انضمامی و مشخصی در حال شکل‌گیری هستند. اما ازآنجایی‌که بخش‌های قدرتمندی همچون پروش گاو، تولیدکنندگان تجاری سبوس و لوبیا و تولیدکنندگان اتانول وجود دارند؛ تلاش‌ها برای نجات جنگل آمازون راه به‌جایی نخواهد برد و با شکست مواجه می‌شود. این بخش‌ها می‌توانند به چالش کشیده شوند اما مسئله این است که دهقانان هیچ آلترناتیوی برای مخالفت با این منافع اقتصادی قدرتمند ندارند. با یک حمایت بسنده آن‌ها می‌توانند سیاست را به مسیر متفاوتی تغییر دهند. این فقط نمونه‌ای از این است که ما چگونه می‌توانیم میان نیروهای مختلف یک تعهد قدرتمند ایجاد کنیم، به‌طوری‌که مردم در راستای تغییر شرایط، برای مبارزه سازمان‌دهی می‌شوند.

آینده را چگونه نظاره می‌کنید؟

ـ گزارش‌های علمی امیدی به ارمغان نمی‌آورند، اما این نشانه خوبی است که «شبکه بین‌المللی اکوسوسیالیسم» در حال رشد کردن است و سال آینده هم دومین اجلاس بین‌المللی سازمان‌دهی علیه جنگل‌زدایی، در آمازون برگزار خواهد شد: چنین چیزهایی امیدوارکننده هستند. یک‌زمان برتولت برشت گفته بود: «شما اگر مبارزه کنید، ممکن است ببازید؛ اما اگر مبارزه نکنید از پیش باخته‌اید.» تنها راه، مقاومت است.

منبع: [button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://internationalviewpoint.org/spip.php?article1526″]international viewpoint[/button]

خروج از نسخه موبایل