زندگی و مرگ یک زن خطرناک؛ ماریل فرانکو مبارزِ قهرمان فاولاها

نویسنده: زوئی سولیوان | خبرنگار
مترجم: احمد افلاکیان


ماریل فرانکو[۱] مدافع فقیران و ضعیفان در زاغه‌های[۲] ریودوژانیرو[۳] بود. چرا عقاید او آن‌قدر چالش‌برانگیز بودند که وی به قتل برسد؟

 

در چهاردهم مارس سال ۲۰۱۸، ماریل فرانکو، یکی از اعضای شورای شهر ریودوژانیرو، پس از جلسه‌ای با زنان سیاه‌پوست درباره‌ی چگونگی ایجاد تغییرات سیستماتیک در محیط سیاسی سرکوب‌کننده، ترور شد. پلیس گزارش داد که دو مرد که سوار خودرو بودند، به‌دفعات به سمت خودروی حامل ماریل فرانکو و راننده‌اش، اندرسون گومز[۴] شلیک کرده و هر دو را به قتل می‌رسانند. فرانکو در هنگام مرگ ۳۸ ساله بود.

فرانکو سیاه‌پوست، دو جنسگرا و مادری مجرد بود. او خود محصول جامعه‌ی ساکنان غیررسمی ریودوژانیرو بود که در زاغه‌هایی که به آن فاولا می‌گویند، ساکن هستند؛ زاغه‌هایی که خانه‌ی نزدیک به یک‌چهارم جمعیت ریودوژانیرو است. پس‌زمینه‌ی و فعالیت‌های متعاقب او باعث شد تا به فهمی عمیقاً اجتماعی-اقتصادی درباره‌ی استفاده از نیروی پلیس[۵] و مسائل مربوط به عدالت کیفری[۶] در ریودوژانیرو دست یابد. او از اختیارات خود در شورای شهر ریودوژانیرو برای پیشنهاد سیاست‌هایی که می‌توانست منظر زندگی سیاهان، جوامع کم‌درآمد و به‌ویژه زنان این قشر را تغییر دهد، استفاده کرد. متحوّل کردن یک سیستم سرکوبگر هدف زندگی ماریل بود.

داستان ماریل در قالب تصویر بزرگ‌تری قرار می‌گیرد، تصویری که در میراث برده‌داری جای می‌گیرد. در سال ۱۸۸۸، برزیل آخرین کشور در نیم‌کره‌ی غربی بود که برده‌داری را لغو می‌کرد. این کشور به‌طورکلی نزدیک به ۵ میلیون برده را به برزیل وارد کرد. این تعداد تقریباً ۱۰ برابر تعداد برده‌ای است که به ایالات‌متحده برده شدند. بااین‌حال پس از الغاء برده‌داری، ساختار بنیادین اجتماعی متشکل از گروه ممتاز و ثروتمند زمین‌دار و توده‌های طبقه‌ی کارگر همراه با نظام تقسیم نابرابر زمین، سر جای خود باقی ماند. همین امر به گسترش جوامع غیررسمی [زاغه‌نشین] در لبه‌ی مناطق شهری که به فاولا مشهورند انجامید، زاغه‌هایی که به‌طور عمده مأمن مردمان رنگین‌پوست، کم‌درآمد و طبقه‌ی کارگر بوده‌اند.

موقعیت ماریل و هویت او به‌عنوان یک زن سیاه‌پوست برآمده از زاغه‌نشین‌ها، او را در جوامعی که مدافع آن‌ها بود، به نمادی برای امید و مقاومت تبدیل کرد. او اولین بار توانست در انتخابات شورای شهر در سال ۲۰۱۶ و در جایگاه پنجمین منتخب آرای شهر، پیروز شود. لوسیانا بویتکس[۷]، به شهر دیگر[۸] می‌گوید: «همه‌ی پروژه‌های او از اجتماع محلی آغاز می‌شد، همراه با مردمی که تحت تأثیر آن سیاست‌ها قرار می‌گرفتند. دیدگاه او نقطه تلاقی جنسیت، نژاد و طبقه بود و به نظر او همه‌ی این‌ها به هم مرتبط بودند.» بویتکس که پروفسور حقوق کیفری و جرم‌شناسی در دانشگاه ایالتی ریودوژانیرو است، مانند ماریل، عضو حزب سوسیالیم و آزادی[۹] یا PSOL، حزب چپ‌گرایی است که در سال ۲۰۰۳ تشکیل شد. این حزب وقتی‌که اعضای حزب رئیس‌جمهور وقت، لوییس ایگناسیو لولا داسیلوا (لولا)[۱۰]، یعنی حزب کارگران (PT) به خاطر امتناع از رأی دادن به تحول سیستم بازنشستگی برزیل از حزب طرد شدند، تشکیل شد. ماریل در سال ۲۰۰۷ به سازمان‌دهی اولین گردهمایی این حزب جدید در موطن خود یعنی زاغه‌نشین «فاولای مارِ» یاری رساند.[epq-quote align=”align-left”]دیدگاه او نقطه تلاقی جنسیت، نژاد و طبقه بود و به نظر او همه‌ی این‌ها به هم مرتبط بودند.[/epq-quote]

بااین‌حال، مواضع سیاسی ماریل برای او دشمنانی نیز تراشید. چند روز قبل از ترور او، فرانکو به‌عنوان یکی از رهبران کمیته‌ی شورای نظارت بر دخالت دولت فدرال[۱۱] در ریو انتخاب شد. در این اقدامات و مداخلاتِ دولتِ فدرال، ارتش به‌مثابه‌ی نیروی پلیس عمل می‌کند و درخواست داده است که سربازان به‌جای قوانین مدنی، مشمول قوانین دادگاه نظامی شوند. در مقابل، تحوّل خواهان اجتماعی از این واهمه دارند که سربازان مصونیت قضایی پیدا کنند و به روش‌های دوران نه‌چندان دور دیکتاتوری گرایش یابند. اطلاعات حاصل از انستیتوی امنیت عمومی ریو[۱۲] نشان می‌دهد ۱۰۰ نفر در ماه فوریه «درنتیجه‌ی مخالفت با دخالت پلیس» کشته‌شده‌اند. در این رقم سهم دخالت ارتش از پلیس محلی منفک نشده است.

ماریل فرانکو از کسانی بود که به‌طور علنی علیه این مرگ‌ومیر سخن گفت، دخالت ارتش و قطع خدمات عمومی را تهدید برای دموکراسی قلمداد کرد. او نوشت «دولت پلیسی باهدف فشار و کنترل فقرا است» و بعدتر در توئیتی نوشت: «چند نفر دیگر باید برای اتمام این جنگ بمیرند؟»

[divider]تولد یک کنشگر[/divider]

ماریل در مارِ، یک زاغه‌نشین در بخش شمالی ریودوژانیرو و در نزدیکی فرودگاه بین‌المللی بزرگ شد و از سن ۱۱ سالگی برای پرداخت هزینه‌ی تحصیل، شروع به کار کرد. در سن ۱۹ سالگی که دخترش، لویارا[۱۳] را به دنیا آورد، شروع به مطالعه برای امتحان ورودی دانشگاه کرد؛ اما درنهایت این کشته شدن دوست‌دخترش در تیراندازی بین پلیس و پخش‌کنندگان مواد بود که او را به سمت فعالیت و کنشگری هدایت کرد.

در سال ۲۰۰۸، ماریل فرانکو با مارسلو فریکسو[۱۴]، یکی از اعضای مجمع ایالتی حزب PSOL، در تحقیقات مربوط به شبه‌نظامیان محلی همکاری داشت. شبه‌نظامیان ریو، عموماً متشکل از افسران سابق پلیس، آتش‌نشانان و پلیس‌های مدنی[۱۵] و اعضای نیروهای مسلح هستند. بنا به گزارش The Intercept Brasil، شبه‌نظامیان اکنون شهر را کنترل می‌کنند چراکه ۶۵% تماس‌ها مربوط به گزارش احتمالی حمل مواد مخدر، اخاذی، یا دیگر جرائم مرتبط با این شبه‌نظامیان است. شهردار منکر هرگونه ارتباط با شبه‌نظامیان شده است.

کودکی بادبادکی را در Mare Favela در ریودوژانیرو پرواز می‌دهد، یکی از بسیار سکونت‌گاه‌های غیررسمی متراکم که حلقه‌ای حول شهر می‌سازند. ماریل فرانکو در Mare بزرگ شد و تجربه‌اش در آنجا به تعهدش برای تغییر سیستم سرکوب شکل داد.(AP عکس/سیلویا ایزکوییدرو)

 

آلبرت الکسیو[۱۶] یکی از بنیان گذران Redes da Maré، نهادی عام‌المنفعه باهدف بهبود کیفیت زندگی و تضمین حقوق ساکنان زاغه‌نشین مارِ است. او می‌گوید «در واقعیت [شبه‌نظامیان] گروهی تبهکار هستند به همان صورتی که پخش‌کنندگان مواد مخدر تبهکارند. آن‌ها جامعه را مورد ظلم قرار می‌دهند. آن‌ها برای اجرای آنچه امنیت می‌نامند، دستمزد می‌طلبند و نرخ تعیین می‌کنند.»

به‌علاوه، شبه‌نظامیان به‌عنوان یکی از محورهای مهم تحقیقات در مورد ترور ماریل فرانکو مطرح هستند. گلوله‌هایی که در ترور او استفاده شدند، از نوع مشابه گلوله‌های پلیس فدرال است که در سال ۲۰۰۶ خریداری شدند و رد آن‌ها تا تیراندازی‌های سال ۲۰۱۵ در سائوپائولو ادامه می‌یابد که منجر به زندانی شدن دو افسر پلیس و یک گارد ساحلی شد. خونریزی‌ها هم چنان ادامه می‌یابد. در ۸ آوریل ۲۰۱۸، کارلوس الکساندر پریرا ماریا[۱۷] که دستیار عضو شورای شهر ریو، مارسلو سیسیلیانو[۱۸] بود، ترور شد. The Intercept Brasil گزارش داد که اثرانگشت پریرا و افسر پلیسی به نام اندرسون کلودیو دا سیلوا[۱۹] با اثرانگشت ناقص یافت شده بر روی گلوله‌های صحنه‌ی قتل ماریل فرانکو مورد مقایسه قرارگرفته‌اند. داسیلوا، خود یک روز بعدتر در ۹ آوریل به قتل رسید. در روزهای پیش از رخداد این قتل‌ها، The Intercept Brasil گزارش داد که پلیس شماره تلفن راننده‌ی خودروی قاتل را ردیابی کرده و در حال بررسی این است که آیا ارتباطی با هیچ‌کدام از اعضای شورای شهر ریو در روز قتل ماریل برقرارشده است یا نه.

به‌علاوه، The Intercept Brasil گزارش داده است که یکی از اعضای سابق شبه‌نظامیان و شورای شهر به نام کریستیانو سیرائو ماتیاس[۲۰]، در روزهای قبل از کشته شدن ماریل در ساختمان شورای شهر ریو بوده است. سیرائو یکی از ۲۲۶ فردی بود که نامشان در تحقیقات مربوط به شبه‌نظامیان در سال ۲۰۰۸ مطرح بود، تحقیقاتی که ماریل در آن با مارسلو فریکسو همکاری داشت. دوره‌ی نمایندگی سیرائو در سال ۲۰۱۰ به پایان رسید که دلیل آن بنا به گزارش The Intercept Brasil، غیبت‌های بسیار در جلسات شورا بوده است. سرائو هم‌چنین در همین دوره، نزدیک به یک سال به جرم هدایت یک گروه شبه‌نظامی محلی زندانی می‌شود. پس‌ازاین، با استناد به The Intercept Brasil، «دیگر خبری از او در مجامع قانونی ریودوژانیرو نبود.»

[divider]تغییر پارادایم[/divider]

زمینه‌ای که ماریل در آن جنگید، نه‌تنها معطوف به امکان ارائه‌ی خدمات و فرصت‌های بهتر به جوامع حاشیه‌نشین، بلکه هم‌چنین در جهت تغییر پارادایم بود. ماریل فرانکو همان‌قدر چارچوب اقتصادی تصمیمات سیاسی را زیر سؤال می‌برد که خشونت نمادین نسبت به جامعه‌ی کم‌درآمد و رنگین‌پوست را هدف حملات خود قرار داده بود.

تنها چند ساعت پیش از قتلش، ماریل در مقاله‌ای برای Jornal do Brasil به روشنگری درباره‌ی حضور نظامی در ریودوژانیرو می‌پردازد. او در این مقاله، توضیح می‌دهد که چگونه مجموعه‌ای از اقدامات مثل زیرپا گذاشتن حقوق کارگران، سلامت عمومی و سیستم‌های آموزشی و بازنشستگی عمومی، «هم‌جهت با منافعی هستند که به سرمایه‌ی بین‌المللی و نهادهای تجاری خاصی خدمت می‌کنند و گستره‌ای از شهروندان را به قهقرای فقر می‌کشانند.» برخی معتقدند که طرح استقرار نیروهای نظامی در شهر، درواقع راهبردی بود که رئیس‌جمهور وقت برای منحرف کردن اذهان عمومی از عدم توفیق در تحول سیستم بازنشستگی کشور، به اجرا گذاشت.[epq-quote align=”align-left”]زمینه‌ای که ماریل در آن جنگید، نه‌تنها معطوف به امکان ارائه‌ی خدمات و فرصت‌های بهتر به جوامع حاشیه‌نشین، بلکه هم‌چنین در جهت تغییر پارادایم بود. ماریل فرانکو همان‌قدر چارچوب اقتصادی تصمیمات سیاسی را زیر سؤال می‌برد که خشونت نمادین نسبت به جامعه‌ی کم‌درآمد و رنگین‌پوست را هدف حملات خود قرار داده بود.[/epq-quote]

پشت پرده‌ی ماجرا هر چه که بود، ماریل نشان داد که از شروع مداخلات، زنان سیاه‌پوست به طرز قابل‌توجهی در بین قربانیان و کشتگان بوده‌اند. او در Jornal do Brasil op-ed می‌نویسد: «مرده‌ها رنگ دارند، طبقه‌ی اجتماعی دارند و قلمرو» و ادامه می‌دهد: «این آمار (و ارقام) هولناک نشان می‌دهد که در پایان یک ماه از شروع مداخله نظامی، احساس به‌اصطلاح امنیت حتی از طریق مباحثه‌ی رسانه‌ای-سیاسی تأمین نمی‌شود. تردیدی نیست که امنیت عمومی از طریق اسلحه ایجاد نمی‌شود، بلکه از طریق سیاست عمومی فراگیر ممکن می‌شود. در بخش سلامت، تحصیل، فرهنگ، تولید شغل و درآمد.»

[divider]«پلیس حفظ امنیت و آرامش» به‌مثابه‌ی دروازه‌ی ورود به اعیانی‌سازی[/divider]

با استناد به کمیته‌ی عمومی جام جهانی و المپیک در سال‌های منتهی به جام جهانی ۲۰۱۴ و المپیک ۲۰۱۶ ریو، تقریباً ۷۷۰۰۰ نفر از خانه‌های خود در ریو اخراج شدند. ماریل فرانکو در تز کارشناسی ارشد خود «UPP[۲۱] (برنامه‌ی امنیت و آرامش پلیس) تقلیل فاولاها به سه حرف- تحلیلی از سیاست امنیت عمومی دولتی در ریودوژانیرو» در سال ۲۰۱۴، نشان می‌دهد که چگونه برنامه‌ی امنیت و آرامش پلیس به‌عنوان بخشی از آماده‌سازی برای این رخدادهای بزرگ، امنیت اقتصادی بسیاری را در زاغه‌نشین‌ها از بین برد درحالی‌که دلالان املاک و مستغلات از آن سود می‌بردند. در این رساله برای مثال به افزایش ۴۰۰ درصدی قیمت املاک در نواحی اطراف زاغه‌ها که یگان‌های پلیس برنامه‌ی UPP حضور دارند، اشاره‌شده است. فرانکو می‌نویسد که سیاست امنیت عمومی «توسط حذف تدریجی جمعیتِ با درآمد و توان خرید کمتر از شهر است که روشن می‌شود.». در همین راستا، برخی فعالیت‌های اقتصادی کوچک که شاهرگ اجتماع هستند به دلیل ناتوانی در پرداخت مالیات‌هایی که از طریق ورود به اقتصاد رسمی ملزم به پرداختشان می‌شدند، به تعطیلی کشیده شدند. منتقدان، ساختار مالیاتی نزولی[۲۲] برزیل را بار تحمیلی نابرابر بر دوش افراد کم‌درآمد می‌دانند.[epq-quote align=”align-left”]مرده‌ها رنگ دارند، طبقه‌ی اجتماعی دارند و قلمرو[/epq-quote]

ماریل این تحلیل را با استفاده از واقعیات اطرافش و با ترکیب چشم‌اندازی برای ایجاد تغییرات مثبت و انتقاد اقتصادی قاطع ارائه می‌دهد. او می‌نویسد که وقتی محله‌های شهری به‌مثابه کالا دیده شوند، «برنامه‌ی صلح و امنیت پلیس» به اجرای سیاست‌های تخصیص و تفکیک زمین و پروژه‌های شهر‌سازی‌ای کمک می‌کند که به‌صورت بالقوه «تغییر زاغه‌ها از طریق فرآیندهای اعیانی‌سازی را نیز شامل می‌شوند، مخصوصاً قسمت‌هایی از زاغه‌ها که در محدوده‌ی بخش‌های ثروتمندتر شهر هستند.»

این مسائل منحصر به برزیل نیستند. ساکنان بروکلین که به خاطر پروژه‌های Atlantic Yards و Barclay’s Center مجبور به تغییر مکان شدند نیز می‌توانند متوجه شباهت‌ها شوند. همین‌طور ساکنان پروژه‌های خانه‌سازی عمومی نیواورلئان که پس از طوفان کاترینا ویران شدند تا بتوان ساخت‌وساز خانه‌های جدید و سود حاصل از آن‌ها را ایجاد کرد.

بویتکس بیان می‌دارد که: «در حال حاضر، ما شاهد قرارگیری جوامع زاغه‌نشین در بازار مصرف هستیم. درنتیجه این فرآیند ایجاد امنیت و آرامش صرفاً به ایجاد فرصت‌هایی برای شرکت‌های بزرگ در این اجتماعات کمک می‌کند.»«چیزی که ما به آن انتقاد داریم و ماریل نیز به‌خوبی بر آن آگاه بود، این است که در حوزه‌ی سیاست‌های اجتماعی، تلاش کمی برای کاهش واقعی نابرابری شده است. دولتی وجود دارد که نظامی‌گری را افزایش می‌دهد اما خدمات و سیاست‌های اجتماعی را کاهش.»[epq-quote align=”align-left”]در حال حاضر، ما شاهد قرارگیری جوامع زاغه‌نشین در بازار مصرف هستیم. درنتیجه این فرآیند ایجاد امنیت و آرامش صرفاً به ایجاد فرصت‌هایی برای شرکت‌های بزرگ در این اجتماعات کمک می‌کند.[/epq-quote]

ماریل ارتباط سیاست‌های امنیت عمومی و منافع اقتصادی حمایت‌کننده‌ی آن‌ها را به هم نشان داد. در رساله‌ی او، برنامه‌ی UPP به‌عنوان «سیاستی عمومی با هدف امنیت عمومی توصیف می‌شود البته نه برای ساکنان زاغه‌ها. بلکه در عوض، این سیاست‌ها ابزاری است برای ایجاد حسی از امنیت برای رویدادهای بزرگ‌مقیاس آینده و سرمایه‌گذاری‌های بزرگ.»

[divider]بهای سیاست‌گذاری برای اجتماع[/divider]

همه‌ی کسانی که در محیط اجتماعی چون مارِ بودند، چنین تصویر و درکی از برنامه‌ی امنیت و آرامش پلیس نداشتند. آلبرتو الکسیو می‌گوید: «در ابتدا ما این‌گونه فهمیدیم که اشغال کردن و در اختیار گرفتن این نواحی توسط دولت که قبلاً در اختیار پخش‌کنندگان مواد مخدر بود، نقطه‌ی مثبتی در این برنامه است.»«چیزی که دولت و فرماندار سرجیو کابرال پیشنهاد دادند پروسه‌ای برای کم کردن شکاف بین پلیس و اجتماع بود. درنتیجه برای ما، این مزیتی بزرگ بود: پشت سر گذاشتن موقعیتی که در آن اجتماع توسط عملیات مکرر پلیس موردحمله قرار می‌گرفت و گشوده شدن چشم‌اندازی که در آن ما نیز چون سایر قسمت‌های شهر که پلیس ضامن امنیت آن‌هاست، می‌توانستیم سیاست ورزی کنیم.»

اما این چیزی نبود که درواقع رخ داد. تحقیقی که توسط Redes da Maré انجام‌شده گزارش می‌دهد که این جوامع زاغه‌نشین در سال ۲۰۱۷، ۴۱ مورد عملیات و حمله‌ی پلیس را تجربه کرده است. یعنی به‌طور تقریبی هر ۹ روز یک عملیات. در ۳۵ مورد از این عملیات، ۵۰۰۰ کودک نمی‌توانستند به مدرسه بروند که این درمجموع شامل ۱۷% از سال تحصیلی می‌شود. ۴۲ فرد در طول درگیری‌های مسلحانه کشته شدند و ۵۷ نفر زخمی. تیراندازی‌ها همچنین باعث تعطیلی مراکز درمانی در بیش از ۴۵ روز از سال شدند.

مطالعه‌ی انجام‌شده توسط مرکز مطالعه‌ی امنیت و شهروندی ماجرا را پیچیده‌تر نیز می‌کند چراکه بنابراین تحقیق، بسیاری از افسران پلیس از کار کردن در برنامه‌ی UPP ناراضی بودند. در سال ۲۰۱۴، کمتر از نصف (۴۱%) افسرانی که موردتحقیق قرار گرفتند نظر مثبتی بر روی این برنامه داشتند. نزدیک به دوسوم معتقد بودند که ساکنان احساسی منفی نسبت به افسران پلیس حاضر در برنامه‌ی UPP دارند.[epq-quote align=”align-left”]چیزی که ما به آن انتقاد داریم و ماریل نیز به‌خوبی بر آن آگاه بود، این است که در حوزه‌ی سیاست‌های اجتماعی، تلاش کمی برای کاهش واقعی نابرابری شده است. دولتی وجود دارد که نظامی‌گری را افزایش می‌دهد اما خدمات و سیاست‌های اجتماعی را کاهش[/epq-quote]

از زمان پایان جام جهانی و المپیک، موقعیت امنیتی به‌شدت افت کرده است. بنا بر گزارش سالانه‌ی امنیت عمومی برزیل، سال ۲۰۱۶ با بیش ۶۱۰۰۰ نفر کشته براثر خشونت، مرگبارترین سال در تاریخ برزیل بود. در سال ۲۰۱۷، ۶۷۳۱ نفر فقط در ایالت ریودوژانیرو براثر خشونت قربانی شدند. اطلس خشونت[۲۳] گزارش داده است که ۷۱% از قربانیان قتل‌های سال ۲۰۱۷ در برزیل، مردان سیاه‌پوست بودند درحالی‌که نرخ قتل در بین زنان سیاه‌پوست بین سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۵ به میزان ۲۲% افزایش‌یافته است.

[divider]جرم‌انگاری فقر[/divider]

آن‌طور که الکسیو بیان می‌کند، در نگاه عمومی، جمعیت ساکن فاولاها به‌عنوان دشمن نیروهای مسلح دیده می‌شوند. گزارش The Redes این بحث را پیش می‌کشد که به دلیل این‌که زاغه‌ها به خشونت شهرت یافته‌اند، «سیاست‌های عمومی بر اساس دیدگاه‌های کلیشه‌ای و تبعیض‌آمیز در مورد این نواحی تدوین می‌شود که خشونت مفرط در اقدامات و مداخلات را توجیه می‌کند؛ با این توجیه که این اقدامات برای کنترل فروش غیرقانونی مواد مخدر است.»

اینجا دوباره مقایسه‌ها با سیاست‌های عدالت کیفری ایالات‌متحده بسیار است، چه در قالب سیاست‌های توقیف و تفتیش، محکومیت‌های اجباری حداقلی و زندانی کردن کلان یا استفاده از نارنجک صداساز.

الکسیو می‌گوید اینکه عملیات پلیس در مارِ هیچ‌گاه شبه‌نظامیان را هدف نمی‌گیرد، بلکه صرفاً معطوف به شبکه‌ی پخش مواد مخدر است اوضاع را بدتر می‌کند. «حتی وقتی عملیات نیروهای ایالتی مشهور به GLOها به‌عنوان تضمین حاکمیت قانون انجام می‌شود، تقریباً هیچ مداخله‌ای در نواحی تحت کنترل شبه‌نظامیان صورت نمی‌گیرد.»«من این را به‌مثابه‌ی چشم‌پوشی دولت از این نوع جرائم می‌بینم. شبه‌نظامیان بین بد و بدتر، بد به‌حساب می‌آیند.»

بااین‌حال آن‌طور که الکسیو می‌گوید، ماریل مخالف پلیس نبود.: «برعکس. او واقعاً به خانواده‌ی آن دسته از افسران پلیس که آن‌ها هم قربانی خشونت وحشتناک شده بودند، نزدیک بود. او چشم‌اندازی را برای مکالمه در جهت بهبود راهبردها و مباحث امنیتی برای حفظ جان آن‌ها پیش چشم داشت.»[epq-quote align=”align-left”]پلیس یک نشانه است. مسئله‌ی [اصلی] بسیار بزرگ‌تر و عمومی‌تر است[/epq-quote]

رابسون رودریگز دا سیلوا[۲۴]، کلنل سابق پلیس ریودوژانیرو که در راه‌اندازی برنامه‌ی UPP در کل شهر شرکت داشته است، می‌پذیرد که تحلیل ماریل درست است: «نقدهای مشابهی که او داشت-که همگی نقدهایی بر بنیان‌هایی صحیح بودند-آن نقدها متوجه امری بسیار فراتر ازآنچه در اجتماعات فقیر دنیا رخ می‌دهد می‌شود.» بنا بر عقیده‌ی رودریگز، سیاست‌های نئولیبرال است که فقر را جرم‌انگاری می‌کند.

رودریگز در توضیح خود اضافه می‌کند که: «در هر مکانی در جهان، چه اینجا باشد چه در ایالات‌متحده یا در آسیا، به‌عنوان بخشی از یک سیستم دموکراتیک، پلیس نیاز به مشروعیت و اعتماد دارد» «در این شرایط سیاسی پر زدوخورد که در جریان است شرایط به سمت مخالف برمی‌گردد، به سمت عدم تحمل، روند رو به افزایش جرم‌انگاری فقر، نداشتن حوصله و صبر برای دیدن پیچیدگی‌های مسئله؛ و این مسائل نمی‌توانند به‌سادگی به پرسش از این سیاست یا آن تقلیل یابند. پلیس یک نشانه است. مسئله‌ی [اصلی] بسیار بزرگ‌تر و عمومی‌تر است.»

رودریگز همچنین در این نظر با ماریل فرانکو مشترک است که هدف از طرح امنیت و آرامش در اصل، «تحت کنترل گرفتن امنیت عمومی برای خوش‌آمد سرمایه‌گذاران» بوده است؛ اما به گفته‌ی او، برخی از آن منافع اقتصادی تبهکارانه بودند: «من در مورد جرائم کوتاه‌مدت و کوچک مثل فروختن مواد مخدر در زاغه‌ها حرف نمی‌زنم. بلکه در مورد جرائم بسیار مهم‌تری حرف می‌زنم که اکنون با عملیات کارواش[۲۵] بیشتر در حال روشن شدن است.»

[divider]«من هستم چون ما هستیم»[/divider]

ماریل فرانکو تجسمی از جوامعی بود که آن‌ها را نمایندگی می‌کرد. او به‌عنوان عضوی از شورای شهر، تمرکزی لیزر گونه بر روابط بین سیاست‌های عدالت کیفری و به حاشیه راندن جوامع کم‌درآمد رنگین‌پوست داشت و از زمان انتخاب شدنش در سال ۲۰۱۶ در نقش خود بر آن تأکید کرد. «من هستم چون ما هستیم» شعار او بود.

بویتکس می‌گوید که «کمپین ماریل بسیار دوست‌داشتنی بود چراکه او ارائه‌دهنده‌ی سیاست‌های زنان بود، مخصوصاً در ایالت ریودوژانیرو.»«جنبش‌ها همواره با سختی‌های زیادی در پیشبرد مسائلشان روبرو هستند چراکه اینجا در برزیل، زنان کمتر در نظر گرفته می‌شوند.»

ماریل به‌عنوان رئیس کمیته‌ی دفاع زنان شورا[۲۶]، تعدادی لایحه در این زمینه پیشنهاد داد که نشان‌دهنده‌ی توجه او به مسائل زنان و نگهداری از کودکان بود. چشم‌انداز خردمندانه‌ی پشت یکی از این لوایح با عنوان «فضای جغد/فضای مراقبت از کودکان در شب[۲۷]» معطوف به این موضوع است که بسیاری از زنان کم‌درآمد شب‌ها کار یا مطالعه می‌کنند، درحالی‌که کسی را ندارند که بتوانند کودکان خود را پیش آن‌ها بگذارند یا نمی‌توانند از عهده‌ی هزینه‌های مراقبت از کودک برآیند. پیشنهاد مطرح‌شده در قالب این لایحه این بود که مراکز نگه‌داری روزانه و مراکز آموزشی، بین ساعات ۵ تا ۱۱ شب باز باشند. پرستاران کودک هم از بین افرادی که کاملاً آموزش‌دیده و دارای گواهی حرفه‌ای باشند اما هنوز برای پر کردن جایگاهی فراخوانده نشده‌اند، انتخاب شوند.

در آغازین ساعات قتل فرانکو، هزاران نفر در اعتراض به مداخلات دولت فدرال در ریودوژانیرو دست به اعتراض زدند که در آن ارتش به‌عنوان نیروی پلیس وارد عمل شد، همراه با حضور سنگین در زاغه‌ها.(ap عکس/لئو کورئا)

بویتکس بر کشمکش ماریل و دیگر زنان در حزب PSOL برای الغاء جرم بودن سقط‌جنین در برزیل تأکید می‌کند. در سال ۲۰۱۶ تحقیق ملی سقط‌جنین برزیل گزارش داد که از هر ۵ زن برزیلی، یک نفر تا سن ۴۰ سالگی حداقل یک سقط‌جنین داشته است و این‌که زنان همه‌ی نژادها، طبقات و سطح تحصیلات، سقط‌جنین می‌کنند. همان‌طور که امروز نیز چنین است، سقط‌جنین در برزیل فقط در صورت تجاوز، آننسفالی[۲۸] و وجود خطر جانی برای مادر قانونی است. سال گذشته، اعضای کنگره‌ی برزیل لایحه‌ای را معرفی کردند که با تعریف زندگی از لحظه‌ی انعقاد (نطفه)، سقط‌جنین به‌طورکلی ممنوع شود.

اولین لایحه‌ی ماریل که مدت کوتاهی بعد از سوگند او ارائه شد، لایحه‌ی حقوقی سقط‌جنین قانونی بود. بویتکس می‌گوید «در برزیل، مسئله فقط جرم‌انگاری سقط‌جنین نیست، بلکه حتی برای مواردی که سقط‌جنین قانونی است مثل موارد مربوط به تجاوز، زنان از خدمات مناسب پزشکی در کلینیک‌های عمومی بی‌بهره‌اند. این یک تابو است.»

همان‌طور که ماریل در وبگاه خود اشاره‌کرده است، ۹۴% از زنانی که در پی سقط‌جنین قانونی هستند، آن را به‌مثابه‌ی موردی مربوط به تجاوز انجام می‌دهند و سقط‌جنین مخفیانه پنجمین دلیل شایع مرگ‌ومیر مادران در برزیل است. بسیاری از زنان، اصلاً از حق خود برای درخواست سقط‌جنین آگاهی ندارند و حتی وقتی این آگاهی را دارند، بسیاری از کارکنان مراکز درمانی، از ارائه‌ی خدمات درمانی خودداری می‌کنند. فراتر از این، وقتی‌که خدمات مربوط به سقط‌جنین ارائه می‌شود، معمولاً با گزارش‌هایی از خشونت و سوءاستفاده در فرآیند زایمان همراه است. قوانین پیشنهادی ماریل با هدف انسانی کردن مراقبت از زنان است وقتی تصمیم به سقط‌جنین می‌گیرند.

یکی دیگر از پیشنهاد‌های ماریل در ارتباط با سلامت مادران در سال ۲۰۱۷ در شورا به تصویب رسید. لایحه‌ی مرکز تولد (زایمان) مسئله‌ی خشونت زایمان را مدنظر قرار می‌دهد که شامل درمان تحقیرآمیز زنان و برهنه کردن آناتومی بدن آن‌ها در طول حاملگی و زایمان است. مثال‌ها شامل عمل سزارین غیرضروری یا دیگر اَعمال تحمیلی است.

لایحه‌ی پیشنهادی با هدف افزایش تعداد مراکز زایمان تدوین‌شده است که زنان با احتمال زایمان کم‌خطر، می‌توانند به‌راحتی زایمان کنند. بنا بر توضیحات بویتکس، ماماها برای کمک به زایمان طبیعی در دسترس خواهند بود. در مقاله‌ای در Huffington Post پس از تصویب این لایحه گفته شد که این مراکز زایمان «خدمات درمانی کاملی ارائه خواهند کرد» که شامل حمایت پرستاری و دیگر فعالیت‌های درمانی و آموزشی برای حمایت از نو مادران و فرزندانشان است.

ماریل همچنین لایحه‌ای را درباره‌ی خشونت علیه زنان و آزار جنسی ارائه داد که در آن به‌طور مثال، به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی خشونت علیه زنان در شهر ریودوژانیرو و تعیین مجازات برای آزار جنسی در حمل‌ونقل عمومی پرداخته می‌شود.

[divider]قدرت بخشی به زنان، به چنگ آوردن همه‌چیز[/divider]

پس از قتل ماریل، مشاور تز کارشناسی ارشد او، جوآنا د آرک فرناندز فراز[۲۹]، هنوز با فعل مضارع به صحبت درباره‌ی او ادامه می‌دهد و می‌گوید ماریل شهید نیست، او یک مبارز است: «نباید او را به‌مثابه‌ی یک شهید دانست. این آخرین چیزی است که او می‌خواست.» فراز می‌گوید: «قدرت او برآمده از جنیش اجتماعی و نهادهای مشارکتی بود. او از قدرتش آن‌گونه که قدرت از او می‌خواست استفاده نکرد». این گویای این واقعیت است که ماریل از صدای خود به‌عنوان یک عضو برابر و یک همکار استفاده کرد نه یک رهبر: «او آنجا بود، شرکت‌کننده در فعالیت‌ها، هر جا که می‌توانست می‌رفت و از مقاصد و مطالبات مهم در برزیل دفاع می‌کرد.»

شبی که ماریل کشته شد، در بحثی گروهی درباره‌ی فرار زنان سیاه‌پوست از محیط کار و مبارزه با سیستم سرکوبگر شرکت کرده بود. ازنظر بویتکس، همکارش در حزب PSOL، پس از مرگ ماریل، توجه به میراث او در تشویق سایر زنان و مخصوصاً زنان سیاه‌پوست برای ورود به سیاست، بسیار حیاتی است: «او کمپینی داشت [با عنوان] زنان در سیاست. چراکه او می‌دانست که تنهاست [و تنهایی قدرتش را محدود می‌کند.] او از اهمیت زنان آگاهی داشت، این‌که زنان سیاه‌پوست فضای سیاسی را اشغال کنند.»

پس جای تعجب نیست که ماریل آخرین جلسه‌اش را با این جمله تمام کرد:

«بیایید بیرون برویم و همه‌چیز را به چنگ آوریم.»

[divider]پی‌نوشت[/divider]

[۱] Marielle Franco

[۲] favelas

[۳] Rio de Janeiro

[۴] Anderson Gomes

[۵] policing

[۶] criminal justice

[۷] Luciana Boiteux

[۸] Next City

[۹] Socialism and Liberty Party (PSOL)

[۱۰] President Luiz Ignacio Lula da Silva (Lula)

[۱۱] council committee monitoring the federal government’s intervention

[۱۲] Rio’s Institute of Public Security

[۱۳] Luyara

[۱۴] Marcelo Freixo

[۱۵] civil police

[۱۶] Alberto Aleixo

[۱۷] Carlos Alexandre Pereira Maria

[۱۸] Marcello Siciliano

[۱۹] Anderson Claudio da Silva

[۲۰] Cristiano Girão Matias

[۲۱] به پرتغالی Unidade de Polícia Pacificadora برنامه‌ای قانونی بود در سال ۲۰۱۳ که طی آن نیروی پلیس به تصرف دوباره‌ی فاولاهایی که گفته می‌شد توسط باندهای توزیع مواد مخدر گردانده می‌شوند می‌پرداخت.

[۲۲] Regressive tax

[۲۳] The Atlas of Violence

[۲۴] Robson Rodrigues da Silva

[۲۵] پرونده بزرگ فساد در برزیل در سال ۲۰۱۴ مربوط به رابطه‌ی ناسالم بزرگ‌ترین شرکت‌های پیمانکاری برزیل با شرکت نفتی این کشور بر سر گرفتن قراردادها.

[۲۶] the Council’s Women’s Defense Commission

[۲۷] Owl Space/Nighttime Childcare Space

[۲۸] anencephaly

[۲۹] Joana D´Arc Fernandes Ferraz

 

منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” url=”https://nextcity.org/features/view/the-life-and-death-of-a-dangerous-woman”]Nextcity[/button]

خروج از نسخه موبایل